#پیام_مخاطبین
✅ ساده اما صمیمی...
وقتی بچه بودم، خانواده ما و دوتا از عموهام توی یه خونه حیاط دار بزرگ زندگی می کردیم، خونه هامون بهم چسبیده بود و یه در چوبی بین خونه هامون بود که عیدا اون در باز میشد😍 تو عالم بچگی چه کیفی میکردیم، از این خونه به اون خونه می دویدیم😊
اون روزا وقتی تو سرمای زمستون، گرسنه از مدرسه می اومدیم خونه، تنها خونه ای که همیشه بوی غذا ازش بیرون می اومد خونه ی عمو بزرگه بود که بچه هاش کیف دنیا رو میکردن، دور علاالدین غذای آماده رو می خوردن😋
اون عموم از همه وضع مالیش بدتر بود اما زن عمو جان ☺️ همیشه با کمترین امکانات از صبح زود یه غذای ساده، مثل آش، یتیمچه، کوکو و...حاضر میکرد تا بچه هاش معطل غذا نمونن.
اون روزا زن عمو، از نظر ما بهترین مادر دنیا بودن. الان که از بچه هاش میپرسم میگن شیرین ترین دوران رو گذروندن و هیچ وقت احساس نداری نکردن.
اون زمان کتک زدن بچه ها امری عادی بود😒اما زن عموم با وجود شیطنت بچه هاش، هیچ وقت بچه هاشو نمیزد، فقط اخم می کرد و بچه هاشم تمام تلاششونو می کردن که همیشه لبخند به لب مادرشون بمونه🤩 منم از ایشون برای تربیت بچه هام الگو گرفتم و دوست دارم مثل ایشون صبور و مهربون باشم😍
اون روزا وقتی قرار بود کسی از جاری ها بچه دار بشه بقیه بسیج می شدن برای پرستاری از اون و بچه هاش 😊 تو کارای خونه تکونی و شادی و... همه باهم بودن و بهم کمک می کردن...
پدربزرگم ١١ تا بچه داره که هر کدوم حداقل ٧ تا بچه دارن به جز دوتا پسر آخری😔که یکیش بابای منه...
موقع بازی کردن تو حیاط همیشه حداقل ۸ تا بچه بودیم که توی دورهمی ها تعداد بچه ها بالای۳۰ نفر بود، آخه بابابزرگم ۷۴ تا نوه دارن 😁 که اون زمان یه تعدادی شون ازدواج کرده بودن وقتی همسر و بچه های اونا هم شب عید میومدن، بیشتر از ۱۰۰ نفر می شدیم😂😍
یه اتاق خیلی بزرگ داشتیم که مال پدربزرگم اینا بود که بیشتر وقتا بزرگترها دورهمی داشتن اونجا، ما هم تو حیاط بودیم، تیم فوتبال واسه پسرا😄 خاله بازی هم واسه دخترا...
من عاشق پدربزرگ خدا بیامرزم بودم، همیشه مشتاق خدمت به ایشون بودم و الان به برکت دعای خیر ایشون زندگی خوب و بچه های خلف دارم الحمدلله 🤲😍
اون موقع ها هر وقت بوی پلو خورشت تو خونه می پیچید، نوید اومدن مهمون یا شب میلاد ائمه و عید نوروز رو می داد😊😍
ماه رمضون هر کی هر چی واسه خودش درست کرده بود واسه سحری یا افطار، می آورد دورهم می خوردیم😋 دم اذون یهویی تق تق تق مهمون نمی خوای؟ یکی آش تو دستش، یکی نون بربری، یکی سبزی و... 😍
یادش بخیر....
بزرگ تر که شدم، موقع ازدواجم، بین کلی خواستگار، مادرم به خاطر شناخت خوبش از پسرعموم اصرار داشت که حتما باهاش ازدواج کنم😊
تو همون حیاط بزرگ خاطره انگیز عروسی گرفتیم و با یه شام ساده به فامیلای نزدیک که حدود دویست نفر بودیم😂😁 زندگی مشترک مون رو شروع کردیم😍
مزه شیرین اون روزا باعث شد منو همسرم با اینکه کار خوب و خونه از خودمون تو تهران داشتیم، برگردیم به زادگاهمون و با برادر و پدر همسرم یه زمین بزرگ بگیریم و توش سه تا خونه بسازیم با حیاط مشترک...
الانم با جاری عزیزم از خواهر صمیمی تر هستم😍 بچه ها هم که خداروشکر همیشه همبازی دارن🤩 منو جاری عزیزم هم باهم همون جوریم، وقتی بچه ام به دنیا اومد، مثل یه خواهر ازم مراقبت کرد، وقتی هم ایشون عمل جراحی داشتن، با اینکه باردار بودم هم از بچه هاش نگهداری کردم، هم از خودش پرستاری... 😍
وقتی خونه هم میریم بدون ریخت و پاش از هم پذیرایی می کنیم و فوری بلند میشیم و تو کارها کمک حال هم هستیم😊 و وقتی جایی دعوت داریم از لباس و کفش هم استفاده می کنیم☺️
خلاصه جاتون خالی، ما سادگی و صمیمت گذشته رو حفظش کردیم و با خودمون به دنیای مدرن امروز آوردیم😍😊
#ساده_زیستی
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
دوتا کافی نیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
.
✅ یلدا جشن خانواده هاست...
🔹حسین حقیقی، حیفه تو نباشی
#شب_یلدا
#صله_رحم
#خانواده_مستحکم
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
⚠️جز خدا پناهی ندارد...
چندی پیش پس از سخنرانی ... راهی محل استراحت بودم که جوان راننده از زندگیاش برایم صحبت کرد. میگفت بعد از به مقصد رساندن شما میخواهم به همراه همسرم برای سقط جنین به مطب دکتر برویم! وحشتزده پرسیدم: جدی میگویی؟ گفت: بله. از او خواستم چند دقیقه توقف کند تا در خودرو با هم صحبت کنیم. او پذیرفت.
اشک در چشمانم حلقه زد. به او گفتم: چرا میخواهید بچه را سقط کنید؟ گفت: وضعیت زندگیام دلخواه نیست. با همسرم به این نتیجه رسیدیم که چند سالی صبر کنیم، بعد که وضعمان بهتر شد، بچهدار شویم! گفتم: سن شما چقدر است؟ گفت: ۲۲ سال
به او گفتم: با خودت فکر کن ۲۲ سال پیش، هنگامی که در رحم مادر بودی، اگر همین تصمیم امروز شما را مادرت در مورد تو بهکار گرفته بود، حالا چه سرنوشتی داشتی؟ در آن صورت تو الان زنده نبودی ... خدا میدانست تو چقدر به حمایت او نیازمندی.
به همین خاطر به همهی پدران و مادران، از جمله پدر و مادر تو دستور داده بود که آدمکشی نکنند و از سقط جنین بپرهیزند. بر اثر پیروی آنها از دستور خدا، تو زنده ماندی. اینک بچهای که در رحم همسر توست همان حال ۲۲ سال پیش تو را دارد. او جز خدا پناهی ندارد و اهل بیت علیهم السلام به ما سفارش کردهاند: بترس از ستم به کسی که جز خدا پناهی ندارد.
... تو برای نداشتن اندکی پول به انجام کاری رو میکنی که همهی درهای رحمت خدا را بر تو میبندد. مورد نفرین خدا و فرشتگان قرار میگیری. زندگیات تلخ و ناگوار میشود. گرفتاریهای پیشبینی نشده، یکی پس از دیگری به سراغت میآید و نمیدانی از چیست. هر کدام را که برطرف میکنی، گرفتاری دیگری بهوجود میآید و همه از نکبت این گناه است...
بگذار برایت ماجرایی نقل کنم:
چندی پیش زنی از شهرستان ... تماس گرفت و گفت: در جلسه سخنرانی شما حضور داشتهام. میخواهم دربارهی سقط جنین حکایت زندگیام را به شما نقل کنم. من دو فرزند داشتم. سومی را سقط کردم. بعد از سقط بار دیگر حامله شدم. قصد داشتم این را هم سقط کنم.
بعضی از دوستانم گفتند: از این گناه بپرهیز. مبادا خدا به تو غضب کند و یکی از بچههایت یا شوهرت بمیرد! خندیدم و آنها را به مسخره گرفتم و دومین بچهام را هم سقط کردم. به خدا قسم هنوز از سقط فرزند دومم چند ماهی بیش نگذشته بود که شوهرم بر اثر یک بیماری ساده، در زمانی کوتاه نحیف و ضعیف شد و در جوانی مُرد.
از این ماجرا عبرت بگیر. هنگامی که بعدها شما دارای چند فرزند شوی، روزی همهی آنها خواهند دانست که شما در گذشته یک برادر یا خواهر آنها را کشتهاید. آنها درباره شما چه قضاوت میکنند؟ ... آنها شما را فردی خودخواه، ناامید از رحمت خدا، ناآشنا به حقوق فرزندان و گناهکاری میشناسند که جرمش آدمکشی است!
آن جوان با شنیدن صحبتهای من که به واقع دلسوزانه بود، دگرگون شد. بیدرنگ به همسرش تلفن کرد و گفت: به طور کلی از سقط بچه منصرف شدم. در هیچ صورت آن را سقط نمیکنیم.
#جنایت_سقط_جنین
#من_قاتل_نیستم
#حق_حیات
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#ارسالی_مخاطبین
کلا کافی نیست... 😍😅
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#شهید_سلیمانی
✅ سنت ارزنده ی الهی...
وقتی مقابل همسران شهدا، خصوصا همسران شهدای مدافع حرم که اغلب سن و سالشان به دختران سردار میخورد، قرار میگرفت، احساس پدریاش بر هر بعد دیگری از شخصیت او غلبه میکرد. نگرانی برای زنانی که بعد از همسرشان چکار باید بکنند؟
دختری جوان با فرزندان کوچک یا بیفرزند در سنین بیست و چند یا سی و چند ساله همسرش را در حالی از دست میدهد که در اوج خوشبختی بوده و کنار بهترین مخلوقات خدا کیف زندگی مشترکش را میبرده است. هر چند اغلب روزهای کمی کنار هم بودند، اما همانمدت کوتاه روح و قلب او را به تسخیر خود در آورده. حالا با رفتن همسرش چه کسی میتواند جای او را پر کند؟ اصلا چه کسی همه این سالها حواسش به همسران شهدا بوده؟
بگذارید جملهای از حضرت روح الله را یادآوری کنم. وقتی در اوج جنگ یعنی ۲۵ فروردین سال ۱۳۶۱ خطاب به همسران شهدا میفرمایند: «یک نصیحت مخلصانه و پدرانه به بانوانی که جوانند و همسرانشان به لقاءالله پیوسته اند مینمایم که از ازدواج، این سنت ارزنده الهی سر باز نزنند و با ازدواج خود یادگارهایی چون خود، مقاوم و ارزنده به جای گذارند، و به وسوسه بعضی اشخاص بیتوجه به صلاحها و فسادها گوش فرا ندهند و ... »
اما بینی و بین الله چند نهاد و مسئول فرهنگی و اجتماعی به این موضوع مهم توجه داشتند؟ چند نفر مثل حاج قاسم عزیز ما با آن همه مشغله، حواسش به پشت جبهه هم بوده؟
همسر شهید مدافع حرم محمد نریمانی که ازدواج مجدد کرد از واکنش حاج قاسم بعد از فهمیدن این موضوع در خانهشان میگوید: «حاج قاسم تا مرا دید، سلام و علیک گرمی کرد و آمد داخل. از بچه کوچکی که در آغوشم بود، متوجه شد ازدواج مجدد کردهام. گفت: چرا به من نگفتی ازدواج کردی و بچهدار شدید؟ باید وقتی زنگ زدیم میگفتی تا هدیه ازدواج و بچهات را میآوردم. با پدر مادر شهید هم خیلی گرم سلام و علیک کردند.
چون برادرم هم بود از من پرسید همسرت کدام است؟ وقتی معرفی کردم، سردار سلیمانی با لبخند گفت: او را شهید کنی چه میکنی؟ گفتم: حاجی! خدا بزرگ است. گفتند بچه را بیاور میخواهم ببوسم. سفت و محکم میبوسید و چند بار بعد با خنده گفت: من عادت دارم بچه هرچه کوچکتر باشد محکمتر میبوسمش.
محمدهادی فرزند شهید، کنارم گوشهای نشسته بود. سردار نگاهش کرد و گفت: آقا محمدهادی ما چرا نمیآید جلو؟ محمدهادی برای اولین بار که کسی را ببیند، خیلی غریبی میکند، اما سردار گفتند: «پاشو بیا بابا پیش من، پاشو بیا بابا.» محمدهادی رفت بغل سردار و تا آخر نشسته بود.
سپس رو کردند سمت پدر و مادر شهید و حال و احوالشان را پرسیدند. مادر شهید بحث را کشاند به جایی که شروع کرد از من و همسرم تعریف کردن. مادر رو کرد به همسرم و گفت: او مثل محمود پسرم هست و سارا هم عین دخترم میماند. از محمود هم بیشتر دوستش دارم. همدیگر را بغل کردیم و زدیم زیر گریه. سردار گفت: خیلی عالی! خدا برای همدیگر نگهتان دارد. بعد با خوشحالی گفت: «این ظرفیت بالای شما را میرساند که اجازه دادید عروستان ازدواج کند و حالا هم با آرامش و خوبی کنارشان هستید.» از آنها خیلی تشکر کرد.
حاج قاسم گفت: بعد از شهادت آقا محمود ازدواج شما هم حتی یک جهاد بود. بعد رو کرد به همسرم و گفت: شما چند کار مهم انجام دادی. اول اینکه سنت پیامبر (ص) را انجام دادی، دوم اینکه فرزند شهید را پدری میکنی و سوم اینکه دختر ما را سرپرستی میکنی. چند بار با کلمه «دخترم» مرا خطاب کردند که بسیار برایم دلنشین بود. قبل از ازدواج من، پدرم از دنیا رفته بود و همیشه آرزو داشتم ای کاش زنده بود و یکبار به خانهام میآمد. حالا احساس میکردم آن روز پدرم آمده خانهام.»
همسر شهید رضا حاجیزاده که زمان شهادت رضا تنها ۲۳ سالش بود با دو فرزند از دیدار با حاج قاسم اینگونه روایت میکند: «حاج قاسم ابتدا با پدر و مادر شهید صحبت کردند و بعد نگاهی به من کردند و پرسیدند شما دختر شهید هستید؟ گفتم: نه همسر شهیدم. با تعجب دوباره پرسیدند: شما همسر شهید هستی؟! گفتم: بله. با همان لحن متعجب پرسیدند: بچه هم داری؟ گفتم: بله دو فرزند هم دارم. سردار گفتند: بنشین بنشین میخواهم با تو صحبت کنم. از اوضاع و احوالم پرسید و من همه را با اشک جواب دادم. سردار گفت: گریه نکن! گفتم: نمیتوانم. حاج قاسم رو کردند به مادرشوهرم و گفتند: حاج خانم هوای دختر ما را داری؟ مادرشوهرم گفت: بله دوباره عروس خودم شد. سردار با لبخندی گفت: دختر به این ماهی، اگر این کار را نمیکردید چه میکردید؟ بعد با حالتی گفت: کسانی که به شهادت میرسند، اینقدر از شهادتشان ناراحت نمیشوم که همسرانشان را میبینم، ناراحتم میکند. حاج قاسم بسیار از ازدواج مجدد همسران شهدا خوشحال میشد و تشویق به این کار میکرد
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#مقام_معظم_رهبری
✅ دست بوس مادر...
زن چنانچه در محیط خانواده محترم شمرده بشود، بخش مهمی از مشکلات جامعه حل خواهد شد. باید کاری بکنیم که بچه ها دست مادر را حتما ببوسند، اسلام دنبال این است.
#خانواده_مستحکم
#سبک_زندگی_اسلامی
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
✨حضرت فاطمه سلام الله علیها
«فَرَضَ اللّه ُ صِلَةَ الأرحامِ مَنماةً لِلعدَدِ.»
"خداوند صله ارحام را برای فزونى نفرات [افزایش جمعیت] مقرّر داشته است."
📚بحار الأنوار، ج ۲۳، ص ۲۴
🌺🍃ولادت با سعادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و روز مادر مبارک باد🍃🌺
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#امام_خمینی
✨شرافت مادری
اشرف كارها در عالم مادر بودن است و تربيت اولاد. همه منافع كشور ما از دامن شما مادرها تأمين مى شود. تربيت اولاد بالاترين چيزى است كه در همه جوامع از همه شغلها بالاتر است. هيچ شغلى به شرافت مادرى نيست.
#مادری
#روز_مادر
#تربیت_فرزند
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
.
👌ما کوثریم و کم نمی شویم...
#شب_یلدا
#صله_رحم
#خانواده_مستحکم
#سبک_زندگی_اسلامی
"دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#میرزا_اسماعیل_دولابی
✅ ببین چه کرده ای....
پدر و مادرت را نگاه کن. نگاه کردن به جمال مادرت، عبادت است. فرمان مادرت را ببر، ببین که چه بر سر تو خواهد آمد. هرچه مادرت سختگیر باشد فرمانش را ببر.
اگر مادرت تند باشد فرمان بردن از او اثرش بیشتر است. فرمان مادرِ خوشاخلاق را که همه میبرند. اگر به غریبه هم بگوید اینجا بیا، خواهد گفت خانم چه میگوید، چشم. کارش را رها میکند و بار او را بر میدارد و یا راه او را باز میکند.
اگر مادر و پدرِ تندی دارید تا فرمان او را بردید آنوقت میفهمید چه کردهاید. خداوند متعال نشانت خواهد داد که ببین چه کردهای، کار بزرگان را انجام دادی، با ما رفیق و انیس و مونس شدی.
#سبک_زندگی_اسلامی
#خانواده_مستحکم
📚 طوبای محبت ۳
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075