#مقام_معظم_رهبری
✅ اکسیر و کیمیا
«روز عرفه را قدر بدانید. از ظهر عرفه تا غروب عرفه ساعات مهمّی است؛ لحظه لحظهی این ساعات مثل اکسیر، مثل کیمیا حائز اهمّیّت است؛ اینها را با غفلت نگذرانیم. یک نمونه [از اعمال]، این دعای عجیب امام حسین (علیهالسّلام) در عرفه است که مظهر خشوع و تذلّل و ذکر و مظهر ابتهال در مقابل پروردگار است. یک نمونهی دیگر دعای امام سجاد (سلاماللهعلیه) در صحیفهی سجادیه است.اینها را با تأمّل و با تفکّر بخوانید؛ این توشهی شما است.»
۹۴/۶/۲۵
#روز_عرفه
#سبک_زندگی_اسلامی
#التماس_دعا
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
دعاء عرفه - نگارش آسان.pdf
1.19M
الّلهُـمَّعَجِّــلْلِوَلِیِّکَـــالْفَـــرَج
✨دعای عرفه با خط درشت
#روز_عرفه
#التماس_دعا
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#پیام_مخاطبین
✅ رویای مادری...
#روز_عرفه
#ناباروری
#التماس_دعا
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۷۵۸
#مشیت_الهی
#قسمت_اول
یه وقتایی فکر میکنی که همه چی بر وفق مرادته، همه چی همونجور که میخوای پیش میره.
از دوران کودکی و نوجوانی که بگذریم، دوران جوانی من خیلی خوب پیش میرفت، تحصیل عالی، کار مناسب، ازدواج خوب و فرزندان سالم.
فکر میکنم همه اون چیزی رو که یک زندگی خوب داشت رو خدا بهم داده بود من غرق در لذت ها بودم. تمام زندگی من خلاصه شده بود در انتخاب رنگ مو، مدل لباس، رفتن به مهمونی و یکی از سرگرمی هام این بود که طرح ناخنم رو مرتب عوض کنم، کلا نظر دیگران خیلی واسم مهم بود، یه جوری رفتار میکردم انگار خدایی وجود نداشت که منو ببینه، حتی نماز و روزه اصلا واسه من معنایی نداشت.
سبک زندگی من جوری شده بود که هیچ هدف خاصی نداشتم و احساس خلا و خالی بودن باعث میشد هیچ جوره این جام وجود من پر نشه و هر روز دنبال یه راه جدید بودم ولی برخلاف میلم هیچ چیزی منو سیراب نمیکرد.
خودمم نمیدونستم دنبال چی هستم و چی میخوام، فقط دلم میخواست صبح که میشه تا شب من از دنیا لذت ببرم و خوش باشم. لذتهای دنیا بدجوری منو تو دام خودشون اسیر کرده بودن. من غرق شده بودم تو دنیایی که خودمم نمیدونستم آخرش قرار چی بشه و تا کجا میخوام ادامه بدم.
یه روزایی هم یه مشکلاتی پیش میومد که من یادم می افتاد یکی هست که باید برم سمتش و از اون بخوام که مشکلو حل کنه، مشکل که حل میشد، دیگه یادم میرفت.
خوش گذرونی های زندگی اونقدر بهم مزه داده بود که فراموش کرده بودم، خوشی های دنیا زودگذره و تموم میشه.
ورق برگشت، زندگی اون روی دیگه رو هم میخواست نشونم بده، مشکلات کم کم سر و کله شون پیدا شد. اتفاقاتی که هیچ وقت فکرشو نمیکردم پیش آمد. دیگه خبری از اون زندگی قبلی نبود.
ما آدما تا یه مشکلی پیش میاد واسمون اولین جمله که میگیم: خدایا چرا من؟ چرا این اتفاقات واسه من باید پیش بیاد. اولش قهرکردم، شروع کردم به ناشکری، به هر کسی رو زدم تا بتونه مشکلاتم رو حل کنه جز خدا. خیلی درمانده شده بودم، در اوج ناامیدی رو آوردم به اونی که تو خوشیام یادم رفته بود که هست، منتظره منه و فقط باید صداش بزنم.
حقیقتش اولش خجالت میکشیدم صداش بزنم، منی که یه عمر فراموشش کرده بود، ولی خب اون بلده چطور بنده هاشو برگردونه سمت خودش، میدونه کی تلنگر بزنه.
اون منتظر همین لحظه بود، اصلا همه این اتفاقات واسه همین بود که دستهام رو دوباره محکم بگیره. صداش زدم از ته دل، با تمام وجود خواستم کمکم کنه.
شرایط سخت و اتفاقاتی که افتاد باعث شد که ما تصمیم به مهاجرت بگیریم، خواستیم قبل از مهاجرت، یه سفر بریم یکم حال و هوامون عوض بشه، خیلی اتفاقی هر دو شهر مشهد آمد تو ذهنمون، وسایل سفر رو جمع کردیم و رفتیم.
تو راه خیلی به اتفاقات گذشته فکر کردیم صحبت کردیم چرا اینجوری شد؟ روز شهادت امام رضا (ع) رسیدیم مشهد، آماده شدیم و رفتیم حرم، چادری که از مامانم قرض گرفته بودم رو سرم کردم، یکم جمع و جور کردنش واسم سخت بود. اما تحمل می کردم.
خیلی حرم شلوغ بود، یه گوشه ای پیدا کردیم و نشستیم. خیره شده بودم به پنجره فولاد، نمیدونستم چی بگم از کجا بگم دلم خیلی گرفته بود، یه جمله گفتم و همه چیو به خودش سپردم ( آقا جانم شنیدم ضامن آهو شدی. میشه ضمانت منو پیش خدا بکنی)
یه جورایی دلم روشن بود آخه قسمش داده بودم به مادرشون. یه خادمی میگفت اگه خیلی کارت گیره، امام رضا (ع) رو به مادرش قسم بده.
دو سه رو مشهد موندیم و برگشتیم شهر خودمون، تو راه داشتم به شهرمشهد فکر میکردم که شهر قشنگیه، چه آب و هوای خوبی داره، یک دفعه همسرم گفت خانم مشهد هم خوبه واسه زندگی، خیلی جای پیشرفت داره واسه بچه ها، آب و هوای خوبی هم داره، واسه هر دو ما هم کار زیاد هست، نگفتم بهتون من مربی شنا هستم و همسرم فوتبالیست بود.
خندم گرفت، گفتم اتفاقا منم داشتم به همین فکر میکردم، خیلی جالب بود دقیقا یک هفته بعد از سفر به مشهد، ما بیشتر مصمم شدیم برای رفتن، یه جورایی میخواستیم همه اون سختیها و مشکلات رو رها کنیم و بریم و از نوع شروع کنیم.
ریسک بزرگی بود، بهش که فکر میکردم یه دلهره ای میگرفتم، واقعا واسه مایی که از بچگی تو یه شهر کوچیک زندگی کردیم، همیشه خانوادم کنارم بودن سخت بود، ما همه چی رو از دست داده بودیم و دستمون خالی بود و یه تصمیم اشتباه باعث میشد که کلا زندگیمون از هم بپاشه.
با وجود همه این مشکلات، تصمیم گرفته شد، همه وسایل رو تو یه روز جمع شد، بغض تمام وجودم رو گرفته بود، واسم سخت بود از خانوادم دور بشم و شهر عزیزمو با کلی خاطرات قشنگی که از بچگی داشتم رو باید میذاشتم و میرفتم.
من بچه آبادانم، با کلی مردم خونگرم و مهربون، دلم تنگ میشد برای وجب به وجب شهرم، حتی برای گرما و شرجی های طاقت فرسا، برای کارون زیبا، برای اروند پر آب، برای نخل ها.
ادامه 👇
«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۷۵۸
#مشیت_الهی
#قسمت_دوم
ولی چاره ای نبود، این جا به جایی باید انجام میشد، شاید اتفاقات بدی که پیش امده بود با این سفر فراموش میشدن و آرامش دوباره به زندگی ما برمی گشت
ما اصلا به بعدش فکر نمیکردیم، که اونجا قرار چی بشه و با اون مقدار پول کمی که واسمون مونده بود، چجوری باید یه زندگی رو دوباره میساختیم و ما همه این دلتنگی ها رو فقط به امید خدا تحمل کردیم.
مهاجرت کردیم به شهر زیبای مشهد، یه شهر بزرگ و پراز هیاهو، همه چی خیلی زود اتفاق افتاد. در عین ناباوری واسه خودمون و اطرافیانمون، ما رفتیم و ساکن مشهد شدیم.
اولش خیلی سخت بود، غربت تو یه شهر بزرگ با دستهای خالی اما وجود با برکت امام رضا(ع) تنهایی و غربت رو واسه ما آسون کرد، انگاری یه خونه پدری بود که هر وقت دلمون میگرفت، میرفتیم حرم امام رضا
شاید هر شهر دیگه ای رو انتخاب میکردیم بیشتر از یک سال دوام نمی آوردیم ولی ما نمک گیر شده بودیم، طعم خونه پدری واسه ما خیلی شیرین بود
من دقیقا حس اون آهویی رو داشتم که پناه آورد به امام رضا، حرم که میرفتم رام میشدم و تمام اون سختیها از تنم در می آمد
ما معتقدیم با پای خودمون نرفتیم، ما دعوت شدیم، یه نفر ضامن ما شده بود و خودش همه چیو واسه ما فراهم کرد، خونه، کار و... همه چی رو به راه شد
یه حس خوبی بود که تو یه شهر غریب یکی هواتو داره و مواظبته، دلمون گرم بود به بودنش، هنوز نمیدونستیم که بازم واسمون سوپرایز داره. سوپرایزی که نه تنها خودمون بلکه همه رو بد جور غافل گیر میکنه. این اتفاق باعث شد که زندگی ما تغییر اساسی کنه. که ما اسم این اتفاق رو گذاشتیم، انقلاب زندگی مون که امام مهربونم واسمون رهبریش میکرد
همسرم که یک فوتبالیست بود، تصمیم گرفت طلبه بشه، ممکنه باورش سخت باشه، کسی که سالهای سال فوتبالیست بود، چی شد که یک دفعه تصمیم به این تغییر بزرگ گرفت؟! هنوز هم باورش برای خود من هم سخته و خود من هم نمیدونم چه اتفاقی افتاد که این تصمیم رو گرفت، فقط میدونم این تصمیم رو تو حرم امام رضا گرفت و همونجا خواسته که تو این راه کمکش کنن. گفتم که مسیر برای ما آماده شد بود، ما فقط باید قدم برمیداشتیم
تصمیم خودش رو گرفته بود و من نمیتونستم تغییری تو تصمیمش ایجاد کنم. با توجه به سختیها و مشکلاتی که پشت سر گذاشته بودیم، به خاطر حفظ آرامش زندگیم، در کمال نارضایتی تحمل کردم
تغییر خیلی بزرگی بود، پذیرفتنش خیلی سخت بود. رفتم حرم یکم گله کردم، آقا جان میدونم که همه زندگیم رو زیر نظر داری میدونم حواست هست، آخه قربونت برم، همه چیو پذیرفتم این یکی رو چکار کنم. آقا جونم خودت بهم قدرتی بده که بپذیرم
قصه جالب تر شد اونجایی که همسرم ملبس شد به لباس روحانیت، یادم نمیره بار اولی که تو اون لباس دیدمش، واقعا نمیدونستم چی بگم و چکار کنم فقط نگاه میکردم این دیگه خیلی واسم سنگین بود لباس روحانیت! یه فوتبالیست آخه؟ خدایا چرااا؟ ولی باشه هر چی تو بخوای هرچی تو بگی و سکوت کردم
من یاد گرفته بودم راضی باشم به رضای خدا، این رو هم مدیون امام رضا و دعای امین الله هستم اونجایی که میگه اللَّهُمَّ فَاجْعَلْ نَفْسِي مُطْمَئِنَّةً بِقَدَرِكَ رَاضِيَةً بِقَضَائِكَ
قشنگیه زندگی من از اینجا شروع شد که چادری که از روی اجبار و احترام به لباس همسرم میپوشیدم، دیگه از روی اجبار نبود و از ته دل پذیرفتم و الان واسم شده یک پناه امن و قشنگتر شد اونجایی که من با یه خانم مهربون آشنا شدم، ایشون دعوتم کرد به یک مجتمع که بعد متوجه شدم اونجا درسهای حوزوی تدریس میشه، شخصیت اون خانم اینقدر به دلم نشست که شدم یکی از مشتریهای پرو پا قرص شون و به لطف خدا و امام رضا من هم طلبه شدم. کلا سبک زندگی من عوض شد، دیگه نظر دیگران واسم اهمیت نداشت، لحظه لحظه وجود خدا رو حس میکردم، دیگه لذتهای دنیا واسم هیچ معنایی نداشت
بعد از این تغییرات خیلی از دوستام رفتارشون با من عوض شد. خیلیها فکر میکردن چون همسرم روحانی شده، من رو مجبور کرده، بعضی ها میگفتن حتما یه چیزی بهشون میرسه که حاضر شده چادر بپوشه، ولی خوب هیچکدوم از این حرفا اصلا برام مهم نبود، فقط میخواستم خدا ازم راضی باشه و امام رضا رو به خاطر ضمانتش رو سفید کنم
بعد از اون زندگی قشنگیهای خودشو رو به ما نشون داد. حتی نظرم واسه فرزندآوری هم تغییر کرد، منی که معتقد بودم به فرزند کمتر، زندگی بهتر،الان مادر ۴ فرزند هستم و همه این ها به برکت امام مهربونم هست
دید من نسبت به زندگی عوض شد، درسته سخت بود پذیرفتن این همه تغییر ولی ارزشش رو داشت چون لذت واقعی رو داشتم میچشیدم
الان میفهمم که تمام اون اتفاق های بد زندگیم برای این بود که دعوت بشیم به شهر خورشید و نور امام رئوفم زندگیه تاریک ما رو روشن کنه
لینک مصاحبه با تجربه گر 👇
https://eitaa.com/213345/11617
«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#پیام_مخاطبین
✅ زندگی برای خدا...
#مشیت_الهی
#سختیهای_زندگی
#تجربه_من ۷۵۸
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
یه اروپایی میگفت چقدر زنان ایرانی شوهرشون رو دوست دارن.
گفتم چطور؟
گفت: روزی در خانه یکی از دوستان ایرانیم بودم، که دیدم خانمش دکمه پیراهن شوهرش را دوخت و بعد پیراهنشو بوسید🤔
گفت: ای کاش زنان اروپایی هم این میزان عشق و علاقه رو نسبت به همسرشون داشتن!
خبر نداره طرف با دندون نخ رو پاره کرده😂😂
#لبخند_حلال
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#ارسالی_مخاطبین
بزرگ مرد کوچک به مامانِ باردارش کمک میکنه تو کارای خونه😍
👌این شیرینی تمام شدنی نیست...
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#آیت_الله_بهجت
هماهنگی و موافقت اخلاقی بین مرد و زن در محیط خانواده از هر لحاظ و بهصورت صددرصد برای غیر انبیا و اولیا علیهمالسلام غیرممکن است. اگر بخواهیم محیط خانه، گرم و باصفا و صمیمی باشد، فقط باید صبر، استقامت، گذشت، چشمپوشی و رأفت را پیشه خود کنیم تا محیط خانه گرم و نورانی باش. اگر اینها نباشد اصطکاک و برخورد پیش خواهد آمد و همه اختلافات خانوادگی از همینجا ناشی میشود.
📚در محضر بهجت، ج۱، ص۳۰۰
سؤال: عامل موفقیت در زندگی مشترک و شرایط ازدواج محمدی چیست؟
جواب: محبّت بین طرفین و عمل هر کدام به وظایف شرعی نسبت به دیگری و اغماض هریک از خطاهای دیگری.
#سبک_زندگی_اسلامی
#آداب_همسرداری
#خانواده_مستحکم
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
🍃🌺 عید سعید قربان، زیباترین جلوه تعبد در برابر خالق یکتا بر شما مبارک.
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#شهید_بهشتی
✅ کودک انتخابگر...
به بچه فرصت اظهار نظر بدهید. بگذارید یک حرف پرت بزند؛ بگذارید یک استدلال غلط بکند، یک نتیجهی غلط هم بگیرد و حتی تا آنجا که خسارت شکننده ندارد، دنبال این نتیجهی غلط برود و خودش یک تجربه بهدست بیاورد.
تجربههای تلخی که این بچهها خودشان با اعمال حق اختیار بهدست میآورند از یک کتاب نصیحت سعدی و فردوسی و لقمان بالاتر است، از یک مجموعه حدیث امامان و پیامبران بالاتر است و حتی میتواند از همهی قرآن برای او ارزندهتر باشد.
قرآن میگوید من کتاب نصیحت و هدایت هستم؛ اما برای چه کسانی؟ برای انسان انتخابگر. تو با این کار (ندادن حق انتخاب به کودک) زمینهی نقش قرآن را از بین میبری. زمینهی نقش حدیث را از بین میبری.
بچهی آزاد تربیت کردن دردسر و زحمت دارد و کاری دشوار است. ممکن است کسانی بگویند «کو وقت این حرفها؟ کو حوصلهی این حرفها؟» درست میفرمایید. ولی اگر چنین نکنیم بعد باید بپرسیم «کو آن جوانان رشید آزاد و آزاده که بتوانند پاسدار حق و حقیقت باشند؟»
اگر به بچه غذا ندهید ستمی به او رفته، اما نه ستمی بزرگ! اما اگر فضای آزاد زیستن را از او گرفتید، بزرگترین ستم را به او کردهاید، چرا که انسانیت او را در معرض خطر قرار دادهاید.»
📚 نقش آزادی در تربیت کودکان
#تربیت_فرزند
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۷۵۸ #مشیت_الهی #قسمت_اول یه وقتایی فکر میکنی که همه چی بر وفق مرادته، همه چی همونجور که
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ فوتبالیستی که طلبه شد...
👈 مصاحبه ی خبرگزاری فارس با آقای حسین سلامی، همسر تجربه ی ۷۵۸ (ایام حادثه ی متروپل آبادان).
👌اول تجربه رو بخونید. بعد فیلم رو نگاه کنید.
#تجربه_من ۷۵۸
#مشیت_الهی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#میرزا_اسماعیل_دولابی
✅ بهترین شما...
بهترین راه، محبت کردن به همسر و فرزندان است. پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرمود: «خَیرُکم، خیرُکم لأَهْلِهِ وَ أَنَا خَیرُکم لأَهْلَی»؛ بهترین شما کسی است که بهترین شما در رابطهاش با خانوادهاش باشد، و من بهترین شما در رابطه با خانوادهام هستم.
هر کاری که میتوانی بکن، پول خرج همسرت کن، به او محبت کن، تا با هم یگانه شوید.
زن و مرد باید به همدیگر خوش بین باشند و هر کدام عیب را از خود بدانند، و به دیگری نسبت ندهند. اصلاً عیب دیدن کار خوبی نیست.
#سبک_زندگی_اسلامی
#خانواده_مستحکم
#آداب_همسرداری
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
✅ بسته لبخند مادری، هدیه به چندقلوهای ایرانی
هر بسته لبخند مادری به ازای هر نوزاد شامل:
¤ یک کارت هدیه ۱ میلیون تومنی
¤ اهدای پوشک مصرفی به میزان ۶ ماه
¤ و اقلام دیگهای که در مجموع به ارزش ۳۳ میلیون تومن میشه.
خانوادههای دارای فرزند سهقلو و بیشتر میتوانند جهت استفاده از حمایتهای بنیاد ۱۵ خرداد به سامانه ایران جوان به نشانی iranejavan.1542.ir مراجعه و ثبتنام کنند.
بیشتر بخوانید
📆۱۴۰۲/۴/۷
#چندقلوزایی
#طرح_لبخند_مادری
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#آیت_الله_حائری_شیرازی
✅ ملاک ایمان...
مردم کشور ما منتظر ظهور بودند. منتها میدانستند وقتی که شاه میرود، یک دفعه امام زمان نمیآید. حسین بن علی علیه السلام هم وقتی میخواهد وارد کربلا شود، با اینکه عشق و علم به شهادت دارد، اما چون تشکیل حکومت جزء اصول و برنامهاش است، قبلاً مسلم بن عقیل را میفرستد.
طبیعی است که امام زمان (عج) هم یکباره خودش برای آزمایش وارد قضایا نشود. از فقیه نزدیکتر به او، احدی نیست که حکومت به دست او بیافتد تا مردم ببینند میتوانند از حکومت فقیه حمایت کنند یا نه؟
این همه شهید نشان میدهد امت آن حالت بی اعتنایی که در صدر اسلام نسبت به اولیاء خدا بود را ندارند. این شهدا نمایشی از فروکش کردن آن طوفان بی اعتنایی و خودخواهیها است.
امروزه میگویید ببینیم رهبر چه میگوید. ملاک ایمان را مطیع بودن نسبت به اوامر ولی میدانیم. حال ولی فقیه باشد یا امام عصر (عج) باشد یا خود نبی اکرم صلی الله علیه و آله. ملاک اطاعت اوست.
@haerishirazi
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅ ماجرای حاجی الماسی و
امیرالمؤمنین علی علیه السلام
#عید_غدیر
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
✅ فوتبالیستی که طلبه شد...
👈 بخشی از مصاحبه ی همشهری آنلاین با حسین سلامی، همسر تجربه ی ۷۵۸:
در جریان حادثه متروپل و امدادرسانی به آسیبدیدگان و آواربرداری از آن، عکسی از یک روحانی منتشر شد که شرح آن همه را متعجب کرد؛ «این روحانی، کاپیتان سابق تیم صنعت نفت آبادان حسین سلامی است!».
همین توضیح یک خطی کافی بود که حسین سلامی بعد از دوران فوتبالش دوباره سرخط خبرها شود و دوستان سابقش شکل و شمایل جدید او را با شگفتی تمام نگاه کنند و از اینهمه تغییر و تحول تعجب کنند. به همین بهانه سراغ کاپیتان تیم صنعت نفت آبادان، که حالا او را «شیخ حسین سلامی» خطاب میکنند رفتیم تا از او درباره سیر این تغییر و تحول بپرسیم.
حاجآقا اگر ممکن است ابتدا یک معرفی از خودتان داشته باشید. بالاخره خیلیها هنوز باورشان نمیشود شما همان حسین سلامی معروف هستید!
من حسین سلامیام و حدوداً ۳۸ سال سن دارم. زاده آبادان هستم و کاپیتان سابق صنعت نفت آبادان. از بدو تولد تا حدود سه چهار سال پیش که به مشهد مهاجرت کردم، در آبادان زندگی کردم. از وقتی همراه با خانواده به مشهد آمدیم یکسری اتفاقات در زندگیام افتاد که در نهایت به لباس مقدس روحانیت ملبس شدم. این خلاصهای از زندگی من است.
اگر موافقید ما به بیست سی سال پیش برگردیم و کمی درباره فوتبال صحبت کنیم. از چه زمانی وارد فوتبال شدید؟
از همان بچگی. میگویند آبادانیها با توپ فوتبال زاده میشوند. فوتبال از قدیم در آبادان خیلی اهمیت داشت و در کوچه پسکوچههای شهر فوتبال جاری بود. من هم مثل بقیه بچهها از همان بچگی شروع کردم به فوتبال بازی کردن. در سن ۹ سالگی بود که وارد مدرسه فوتبال صنعت نفت شدم و جدیتر فوتبال را دنبال کردم. همینطور پله پله این مدارج را طی کردم و پیش آمدم؛ تیم نونهالان، نوجوانان، امید و بعد هم ورود به تیم بزرگسالان صنعت نفت آبادان. به طور رسمی از فصل فوتبالی سال ۷۹-۸۰ وارد تیم بزرگسالان صنعت نفت شدم و اولین قرارداد رسمیام را با این تیم بستم. اما همانطور که گفتم مسیر رشدم سلسلهوار بود و اینطور نبود که یک مرتبه سر از تیم بزرگسالان دربیاورم. مراتب آکادمی را مرتب طی کردم و به طور رسمی سال ۷۹ یعنی زمانی که آقای عبدالرضا برزگری مربی تیم صنعت نفت بودند وارد تیم بزرگسالان صنعت نفت شدم. من حدوداً دوازده سال در صنعت نفت بودم.
چه شد که با عشق به فوتبال در شما به عنوان یک آبادانی، و بعد از اینهمه بازی کردن در سطح اول فوتبال کشور، تغییر مسیر دادید و به مشهد رفتید و طلبگی و این داستانها؟!
داستان از آنجا شروع شد که من فوتبالم تمام شد. تمام شد و بعد رفتیم به جرگه مربیان پیوستیم. مدرک مربیگری گرفتیم و به کمک یکی از دوستان مدرسه فوتبال تأسیس کردیم؛ مدرسه فوتبال ایرانمهر.
کنار آن هم یکسری فعالیتهای اقتصادی را شروع کردیم. یک شرکت بازرگانی تأسیس کردیم و صادرات و واردات به کشور عراق را کلید زدیم. این کارهای اقتصادی را هم کنار مدرسه فوتبال داشتیم و امورمان میگذشت، خوب هم میگذشت. یعنی الحمدلله هیچ کمبودی توی زندگی نداشتیم.
میدانید که فوتبالیستها به خاطر قراردادهایی که در فوتبال منعقد میشود، زندگی مرفهی دارند. ما هم مستثنا نبودیم. ماشین خوب سوار میشدیم و خانه خوب داشتیم و دستمان به دهنمان میرسید. از این قضایای مذهبی بودن و اینها، هم توی فوتبال و هم بعد از فوتبال، به دور بودیم. این یک چیز واقعیت است. من همیشه این را گفتهام که من آدم مذهبی و حزباللهی نبودم. آدمی نبودم که خیلی مقید به نماز و روزه و اینها باشد. واقعاً نبودم. اما نسبت به دو تا چیز خیلی تعلق خاطر داشتم؛ یک اربعین و دو، دهه اول ماه محرم… حتی وقتی فوتبالیست بودم، همیشه آن ده روز اول محرم برای خودم موکب و ایستگاه صلواتی داشتم و خودم توی آن میایستادم و از کوچکترین کار تا کارهای اصلی موکب به مردم خدمت میکردم. حتی در اوج فوتبالم این ایستگاه صلواتی برقرار بود. اربعین هم عادت هر ساله من این بود که از درب خانه پیاده میرفتم تا خود کربلا.
ادامه در پست بعدی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
میخواهم یک مقدار به دوران فوتبالتان برگردیم. آن موقع به لحاظ شخصیتی و اعتقادی چطور آدمی بودید؟
خب آن زمان آدم معتقدی نبودم. همین الآن که دارم با شما صحبت میکنم یک دفتر دارم که توی آن تعداد نماز و روزههای قضایم را نوشتهام و دارم براساس آن نماز و روزههای قضایم را میگیرم. یعنی الآن که با شما حرف میزنم، هر روز دارم نماز و روزه قضا میگیرم.
همینجاست که باید پرسید چه اتفاقی باعث شد مسیر حسین سلامی به کل تغییر کند و از آن زندگی فوتبالی و نسبتاً اشرافی به این زندگی تغییر مسیر دهد؟
اتفاقاتی افتاد که باعث شد که من با مشکلاتی درگیر شوم. مشکلاتی که هم از لحاظ مالی و هم از لحاظ زندگی خانوادگی زندگی من را به هم ریخت. خیلی معذب بودم. اوضاع طوری که میخواستم پیش نمیرفت. ناگهان به خاطر یک کلاهبرداری چندین هزار دلار از سرمایهام از دست رفت و چون آن فرد عراقی بود، هیچوقت نتوانستیم به او دست پیدا کنیم. این شد که مشکلات مالیام زیاد شد و پرداختیهایی که باید انجام میدادم با مشکل مواجه شدند. داستان به جایی رسید که ما مجبور شدیم خیلی از این ریخت و پاشها را از زندگی شخصی خودمان حذف کنیم. من حتی مجبور شدم ماشینم را بفروشم.
ماشینتان چی بود؟
سوناتا بود! (باخنده)
چرا میخندید؟!
خب برای بعضیها جالب است، میگویند شما یک زمانی سوناتا سوار میشدی؟! باورشان نمیشود!
خانه چه شرایطی داشت؟
خانه هم خانه خوب و بزرگ و پر وسیلهای بود دیگر...
خیلی سخت است که از اینها دل بکنی. من تعجب میکنم.
من خودم میگویم اربعین و امام حسین (ع) به من کمک کردند. تمام این اتفاقات فقط به برکت امام حسین (ع) و اربعین است. خدا یکسری اتفاقات توی زندگی من پیش آورد که همه چیز را عوض کرد. میگویند «عسی عن تکرهوا شیئا و هو خیرا لکم»، برای من هم همینطور شد. من فکر میکردم نابود شدهام و تمام شد و هیچ آیندهای برای خودم متصور نبودم، اما این دو باعث شدند که همه چیز برای من تغییر کند.
تجربه ی ۷۵۸ را اینجا بخوانید.👇
https://eitaa.com/213345/11605
https://eitaa.com/213345/11605
#مشیت_الهی
#تجربه_من ۷۵۸
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امان از دست پدرها... 😅😅
این شیرینی تمام شدنی نیست.😍
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#شهید_بهشتی
📌بزرگترین ستم ...
اگر به بچه غذا ندهید ستمی به او رفته، اما نه ستمی بزرگ. اما اگر فضای آزاد زیستن را از او گرفتید، بزرگترین ستم را به او کرده اید، چرا که انسانیت او را در معرض خطر قرار داده اید. بزرگترین ویژگی انسان از دیدگاه اسلام این است که جانداری است آگاه، اندیشمند، انتخابگر و مختار.
📚 نقش آزادی در تربیت کودکان، شهید بهشتی «ره»، ص ۱۸ و ۱۹.
#تربیت_فرزند
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#محمد_جوانی
🚨خطر بیخ گوش ماست....
#بحران_جمعیت
#سالخوردگی_جمعیت
#جمعیت_جوان_مولفه_قدرت
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075