#پیام_مخاطبین
امسال پسر من یازده سال و نیم و دخترم هشت سالشه، هر دوشون خیلی مشتاق روزه گرفتن بودن اونم کامل
سالهای قبل پسرم با اصرار یه دونه میگرفت اما ضعف میکرد و حالت تهوع میگرفت و تمام😄
اما امسال عزمش رو جزم کرد و با لطف خدا امروز سومین روزه ی کاملش رو هم گرفت
دخترم هم خودش دوست داشت هم خودم بدم نمیومد امتحان کنه ببینیم برای سال بعد در چه حد توان داره☺️ که دوتا کامل گرفت و شکر خدا مشکل حادی پیش نیومد.
الغرض تلفنی با مادرم صحبت میکردم گفتم بچه ها روزه هستن با لحن سرزنش گفتن چرا میذاری بگیرن اینا ضعیفن، گفتم خودشون دوست دارن بعدم سال بعد خب واجبشون میشه برا چی مانع بشم ؟
دارن تمرین میکنن دیگه
بازم کوتاه نیومد مامانم😐
دیشب هم خونه ی خانواده همسرم بودیم
پدر همسرم برای هرکار بچه ها بهشون جایزه میداد اونم پول😅 مثلا دخترم یه نقاشی خوب براش میکشید یا پسرم برای اولین بار تکبیر گفته بود
به هر بهونه ای..
دیشب همسرم با اشاره ی من مطرح کرد که بچه ها روزه گرفتن و نمازاشونم خوندن
هیچ کدوم هیچی نگفتن فقط پدر همسرم با همون حالت سرزنش😐گفتن شماها نباید از الان بگیرید تو سن رشد هستید😳😐
خیلی خیلی ناراحت شدم، قصدم اصلا دریافت جایزه نبود. فقط تشویق کلامی شون رو میخواستم که بچه ها انگیزه بگیرن😞
چرا بعضی از پدربزرگ مادربزرگای این نسل بین کودکی ما و نوه هاشون فرق میذارن؟
فکر میکنن دارن کار درستی میکنن اما مگه ما تو همون سن روزه نمیگرفتیم؟
من جثه م تو مایه های دخترم بود ولی یادم نمیاد مامانم مانع روزه گرفتنم بشه
به لطف تربیت درست مادر و پدرم تو این مورد ، هیچ روزه ی قرضی از بچگیم ندارم
خودمم کاملا به روزه گرفتن علاقه داشتم و هیچ موقع نشنیدم کسی بگه روزه تو بخور یا تو ضعیفی نگیر
حالا گفتم به مادرم پیغام بدم جلوی بچه ها از ضعیفی و این تلقین های منفی صحبتی نشه
تشویق نخواستیم تنبیه مون نکنن🤪
دلم میخواست ته خاطره م بشه شبیه عزیزانی که از پدربزرگ مادربزرگشون برای اولین روزه ی کامل هدیه گرفتن یا کلی تشویق کلامی و محبتی شدن☺️
اما همه ی این بار افتاد رو دوش خودمون😅
#ماه_رمضان
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استاد_عالی
✅ بالاترین عمل در ماه مبارک رمضان...
#ماه_رمضان
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۹۳۱
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#فرزندآوری
#دوتا_کافی_نیست
#عقیم_سازی
#رزاقیت_خداوند
متولد ۶۹ هستم. ۴ اذر ۹۰ عروسی کردیم و هشت ماه بعد عروسی تصمیم گرفتیم که بچه دار شیم و اقدام کردیم.
سه سال طول کشید و خبری از بارداریم نشد تا اینکه رفتم دکتر با یه آمپول باردار شدم تا هفت ماهگی بارداری خوبی داشتم و از هفت ماهگی دیابت گرفتم و انسولین میزدم و سه روز بیمارستان بستری شدم و به جفتم حساسیت داشتم، خییییلی خارش بدن داشتم و در حدی که اذیت میشدم به دکترم گفتم حاظرم هفت ماهگی بچم رو بردارم و دکتر قبول نکرد.
بلاخره این سه ماه آخر رو گذروندم و دکتر گفت که طبیعی زایمان میکنم و سه روز بستریم کردن با سه تا آمپول فشار که بهم زدن هیچ دردی نداشتم تا اینکه ۱۴ آذر ۹۳ دخترم فاطمه خانم بدنیا اومد و بچه آرومی بود.
دخترم ۲ ساله بود که تصمیم گرفتم که بچه دوم هم بیارم در صورتی اصلا جلو گیری نکردم ولی باردار نشدم دوباره رفتم دکتر باردار شدم و این بارداریم خوب بود مشکلی نداشتم و شهریور ۹۸پسرم محمد آقا بدنیا اومد.
و بازم جلوگیری نداشتم. میگفتم تا دکتر نرم باردار نمیشم ولی این دفعه رو گول خوردم😉
محمد که ۸ ماهه بود، فهمیدم که باردارم از طرفی خوشحال بودم و از طرفی بخاطر پسر که هنوز کوچک بود و شیر میخورد ناراحت بودم و آقام گفت سقطش کنیم گفتم نه، اما بازم منو پیش دکتر برد که سقطش کنم و دکتر قبول نکرد و دعوام کرد😅
در حالی که محمد کوچک بود و شیر میخورد سه ماهه باردار بودم از شیر گرفتمش. خیلی دلم برا بچه ام می سوخت که نتونستم خیلی شیرش بدم دیگه چاره ای هم نداشتم.
دکترم خیلی اصرار داشت که لوله هام رو ببندم، من میگفتم نه نمی بندم و آقام هم اصرار داشت که لوله هام ببندم.
۴ اسفند ۹۸ زهرا خانم بدنیا اومد و متاسفانه به اصرار دکتر و آقام لوله هام رو بستم😔😔
و چهار روز بعداز زایمانم واکسن یک سال ونیمگی محمد رو زدم. یکم زندگی سخت شده بود ولی شیرین بود و به دنیا اومدن زهرا خانم برکتش به زندگیمون اومد.
برا آقام یه کار دولتی جور شد و مجبور شدیم بخاطر کار آقام به یه شهر دیگه ای برویم و من موندم با سه تا بچه که محمد و زهرا پوشک میشدن تا یه سال دوتا بچه رو پوشک میکردم.
خدا رو شاکرم که تا به حال هیچ کمبودی رو تو زندگیم احساس نکردم و خدا برکتش رو بهمون داده.
فقط از اینکه دیگه نمیتونم بچه بیارم خیییییلی ناراحت هستم و همه اش به آقام میگم من هنوز بچه میخواستم اون موقع گوش به حرف شما کردم و حالا خیییییییلی پشیمونم😔😔
وقتی که بچها شیطونی میکنن آقام میخنده میگه بازم بچه میخوای یا نه😉 میگم اررررره میخوام.
در ضمن آبجی کوچکیم ۸ ساله ازدواج کرده دوتا سقط داشته اما الان بارداره، اونم دوقلووو😍😍
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#ارسالی_مخاطبین
👌 «ما کوثریم و کم نمی شویم»
👈 فرزندان تجربه ی ۹۳۱....😍
#برکت_خانه
#فرزندآوری
#نسل_مهدوی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#استاد_تراشیون
بعضی از زنان، مشکلات خیلی کوچک را آن قدر بزرگ میکنند که گویا مشکلی بزرگتر از آن وجود ندارد، در حالی که کوچک کردن مشکلات، آنها را ناچیز و حل آنها را آسان میکند و همچنین از اختلافات جلوگیری میکند.
📚محرمانههای زنانه
#آداب_همسرداری
#خانواده_مستحکم
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#پیام_مخاطبین
✅ بلاخره همسرشون راضی شد...
👈 اسفند سال گذشته پیام داده بودند که همسرشون مخالف فرزند چهارم هست و دنبال راهکار بودند، الحمدلله دیشب پیام دادند که راضی شدند و فرزند چهارم تو راهه... 😍
#فرزندآوری
#مخالفت_همسر
#دوتا_کافی_نیست
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#آیت_الله_ضیاءآبادی
✅ آنچه لازم و واجب است...
در ماه مبارک رمضان اگر دعای ابوحمزه و جوشن کبیر نخواندید و ختم قرآن نکردید؛ اشکالی ندارد و مورد اخذ و عقاب خدا قرار نمی گیرید. آنچه لازم و واجب است؛ پاک نگه داشتن چشم و گوش و زبان و شکم و دامن است. اگر این چنین شدیم؛ به طور حتم مشمول لطف خدا می شویم وگرنه ساعت ها دعای ابوحمزه و جوشن کبیر خواندن و دنبالش چشم و گوش و زبان و ... را آلوده به گناهان نمودن ؛ نتیجه ای جز عقاب خدا نخواهد داشت.
#ماه_رمضان
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#ارسالی_مخاطبین
👌 "همدم امروز، یاور فردا"
#برکت_خانه
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
#تجربه_من ۹۳۲
#فرزندآوری
#حق_حیات
#دوتا_کافی_نیست
#سختیهای_زندگی
#مشیت_الهی
مادر چهار فرشته ناز و با خدا هستم، با کلی فراز و نشیب زندگی البته در حد توان خودم، چون وقتی از احوال دیگران مطلع میشم با حجم وسیع امتحانات و ابتلائات از خودم و خدای خودم شرمنده میشم که هنوز نتونستم بنده ای در خور باشم.
سال ٨٣ در سن بیست سالگی عقد کردم همسرم شش ماه بزرگتر از بنده بودن، دانشجو با یه شغل نگهبانی یه کارخونه و سربازی هم نرفته بودن
ولی اونقدر غیرت کاری و صفای باطن داشتن که تا اومدن خواستگاری و پدرم ایشون رو دید، با وجود خواستگاران دیگه، رفتن و نماز شکر به جای آوردن
دوسال نامزد موندیم تا درسمون تموم بشه و سه سال هم به خاطر سربازی و درس و امتحان وکالت همسرم و شغلی که به خاطر ورشکست شدن کارخونه از دست داد و شغلهای دیگهای رو تجربه کرد و مانع شدن پدر همسرم که گفته بودن اول موقعیت زندگی تون رو تثبیت کنید بعد بچه بیارید مانع شدیم.
اما مادرم اصرار داشتن که شروع کنید خدارو شکر بعد از تقریبا یکسال اقدام به بارداری جواب مثبت بود و از خوشحالی در پوست خودمون نمیگنجیدیم، اما حال خوب مون بعد از گذشت دوماه با خبرهایی مبنی بر نقص جنین و توصیه به سقط تبدیل به ماتم شد.
هر روز دکترها با دادن اطلاعاتی از وخامت اوضاع بر دگرگونی و یاس ما می افزودن. خیلی دوران سختی بود، هم بی تجربگی، هم اوضاع مالی، هم آزمون وکالت همسرم و... همگی گویی میخواستند ما رو نابود کنن، میگن به مو بند میشه اما پاره نمیشه، ما نیاز به رشد داشتیم که خدارو شکر خدا بسترش رو برامون فراهم کرده بود.
بعد از تاکید دکترها بر سقط و حتی دکترم که به خاطر تعریف ایمانش پیشش رفته بودم، پیشنهاد سقط غیر قانونی رو کرد، خودمون رو سپردیم دست خدا و استخاره کردیم، اومد؛ مرتکب کار حرام نشید.
دیگه تکلیف مشخص شد، باید روز شماری میکردیم برای تولد هدیه الهی با هر کم و کیفی، گویی از همون لحظه که با خدا طی کردیم درهای رحمت یکی پس از دیگری به رومون باز شد، فرشته مون که متولد شد گرچه هیکل و چهره زیبایی داشت اما سرش آب آورده بود و این امر باعث پارگی نخاعش شده بود، خلاصه گل دختر ما باعث حیرت همه شده بود، اولش با به موقع و طبیعی متولد شدنش، با گریه ای حین تولد مثل بچه های سالم، با موندنش بعد سه روز که گفته بودن سه روز بیشتر قابلیت حیات نداره و نگاههایی که به قدری نافذ وگويا بود انگار داشتن حرف میزدن و برکاتش که تا الان تمومی نداره....
میتونستم مثل اغلب مادرای ناامید و کم توکل، بگم میترسم، از چی؟ اولش از هزینه های نگه داری مادی ومعنوی این طور بچه ها و تن به فرزند دیگه ای ندم، اما این راهش نبود باید در مسیر و جریان زندگی قرار میگرفتم تا مسیر رشدم با استقامت تر پیش بره، باید خرج کاری میشدم که براش آفریده شده بودم.
راستیتش سخت بود اما اگه راکد میموندم می پوسیدم، پس سال ٩١ دختر دومم رو هدیه گرفتم، سال ٩۵ سومی و سال ١۴٠٠ چهارمی و به حول و قوه الهی همچنان هستیم و ادامه میدیم.
برامون دعا کنید.
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شهر غزه ویران شد
اما ایمانش آخ نگفت!
⬅️ نکند اینجا با قیمت گوشت و مرغ، ایستادگی ما را پای وطن و اعتقاد، محک بزنند!
✨ امام خمینی (ره) :
ما را از تشنگی و گرسنگی و محاصره میترسانید!؟ ما فرزند رمضان و شعب ابوطالبیم.
ما را از محاصره و کشته شدن میترسانید؟
ما فرزند عاشوراییم.
#غزه
#ماه_رمضان
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075