eitaa logo
دوتا کافی نیست
46.6هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
31 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌سربازانی برای امام زمان عج کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۱۰۵۳ من متولد سال ۷۵ هستم و همسر جان متولد ۷۰، ما سال ۹۳ به صورت کاملا سنتی ازدواج کردیم. شرایط شغلی همسرم یه جوری بود که یک ماه ماموریت بودن، ۱۵ روز خونه. بخاطر همین از همون اول پدرشوهر عزیزم گفتن بالای سر خودمون بشینید که اینجور هم خیال خودشون راحت بود، هم همسرم که دیگه در نبودشون من کنار خانوادشون بودم. بعد از ۷ماه از زندگیمون که همسرم همش خونه نبودن از اونجایی که منم عاشق بچه😍 با همسر جان صحبت کردم که اجازه بدن انشاالله بچه دار بشیم اما ایشون اولش یه کم مخالفت کردن، گفتن که تو هنوز پیش دانشگاهی تو داری می خونی، منم نیستم. باشه انشاالله چند سال دیگه اما من بهش گفتم میتونم هم درسمو بخونم، هم بچه داری کنم. بعدشم شغل شما یه جوری که کلا نیستید خلاصه آقایی رو قانع کردم🥰 به خواست خدای مهربونم، خیلی زود باردار شدم. همسرم همچنان می‌رفت ماموریت میومد، تو ۱۸هفتگی بودم که همسرم رفتن ماموریت، منم روز بعدش آزمایش غربالگری انجام دادم که چند روز بعدش که از مدرسه تعطیل شدم، رفتم جواب آزمایش گرفتم که اونجا گفتن بچه شما ۹۰درصد مشکوک به سندروم دان هست. اونجا دنیا روسرم خراب شد، سن کمیم داشتم، میترسیدم به کسی بگم. همسرمم یه جایی ماموریت میرفتن که نمیپشد باهاشون تماس گرفت، باید خودشون چند روز یک بار تماس میگرفتن. همونجا نشستم گریه کردن که دکتر بهم گفت تو خودت بچه ای، بچه میخوای چیکار! به خانوادت خبر بده که اگه دوس دارید آمینیوسنتز انجام بدی. منم نمیدونستم آمینیوسنتز چیه گفتم میشه برام انجام بدید ایشون گفتن باید همسرتون باشه که انجام بدیم براتون، به رضایت ایشون نیاز داریم. منم گفتم تو رو خدا همسرم نیست، میشه خودتون انجام بدید اما قبول نکردن. من چون خانواده خودم یه شهر دیگه بودن با پدرشوهرم تماس گرفتم اون بنده خدا انقد ترسیده بودن که نمیدونم چطور خودشونو رسوندن من شب آمینیو سنتز انجام دادم. دکتر به پدرشوهرم گفتن که نیاز به استراحت دارن و خدا خیرشون بده که مثل دختر خودشون ازم مراقبت کردن اون با مادرشوهرم❤️ جواب آزمایش یک ماه دکتر گفتن طول می‌کشه که دقیقا وقتی همسرم چند روزی بود که از ماموریت برگشته بودن آماده شد بماند تو این یه ماه چه استرسی کشیدم مخصوصا همسرم که نبود و پدرشوهرم گفتن که بهشون چیزی نگم که ناراحت نشن. چون نه اجازه میدادن بیاد نه میتونست بیاد. دیگه منم نگفتم. وقتی رفتم دکتر بهم گفت خداروشکر بچه تون سالمه و یه دختر خانم هستن. خدارو خیلی خیلی شکر کردم. گذشت وقتی من امتحان کنکور داشتم ۶ ماهه باردار بودم. خدا خیر بده اون مراقب سر جلسه کنکور که وقتی فهمید خیلی حواسش بهم بود. من کنکورم قبول شدم اما دقیقا میخورد به موقع زایمانم و من باید میرفتم پیش مامانم که قم بودن زایمان میکردم تا چند وقت اونجا میموندم کلا دانشگاه رو کنسل کردم با ناراحتی همسرم... دخترم از همون اول زود زود مریض میشد مخصوصا وقتی باباش میرفت. تا دوسالگی ۹بار بستری شد، هر سریم ۷روز ۹روز دکتر با آزمایشای که انجام دادن فهمیدن گلبول سفید دخترم خیلی پایینه بخاطر همین هم هست که تند تند مریض میشه. خلاصه با تموم سختی های کع میکشیدم وجود خدای مهربونمو کنارم حس میکردم بخار حضرت آقام ک شده به خودم قول دادم که انشاالله برای امام زمانمم بازم بچه بیارم. دختر که ۱ ساله شد، تصمیم گرفتم به بارداری اما خواست خدای مهربونم یه چیز دیگه بود من تا هفت ماه باردار نشدم. بعد از هفت ماه فهمیدم که باردارم. به خاطر تجربه ی بارداری قبلیم، تصمیم گرفتم که دیگه آزمایشات غربالگری انجام ندم فقط سونوگرافی انجام بدم. ۱۳هفته که بودم رفتم سونو گرافی این سری همسرمم بودن، اونجا دکتر گفت که بچه تون ۳هفته است که قلبش از کار افتاده و به این مدل سقط ها، بارداری خاموش میگن اونجا دنیا رو سرم خراب شد اما راضی بودم به رضای خودش... چون همسرم میخواست بره ماموریت، بنده خدا مادر شوهرمم داشتن خونه میساختن به همسرم گفتم منو ببر قم پیش مادرم، اونجا که رفتم دکتر سریع بستریم کردن و کارهای درمانی انجام شد. خیلی ناراحت بودم. همونجا دعا کردم گفتم خدایا خواست خودتون اینجوری بود، پس انشاالله کمکم کنید که این بچه رو فراموش کنم یه جوری که اصلا یادش نیوفتم. خلاصه همسرجان طبق معمول منو خونه پدرم گذاشتن رفتن ماموریت بازم من موندمو یه دنیا غصه اما قشنگیش اینجا بود ک این سری کنار بی بی جانم حضرت معصومه بودم احساس بدی نداشتم. بماند که چه حرفای شنیدم که تو خودت بچه ای بچه می خوای چیکار؟ دیگه حق نداری از اینجورحرفا اما این حرفا تو گوش من نمی‌رفت چون تصمیم خودمو گرفته بودم. ادامه 👇 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۱۰۵۳ بعد از یک ماه که همسرم اومدن سراغم، رفتم پیش دکترم، خدا خیرشون بده دکتر مریم بافی قدیمی که یه دکتر حاذق بودن، گفتن چون دارو زیاد گرفتی، بعد ۶ماه تا یکسال اقدام کنید. اما خواست خدا یه چیز دیگه بود که من خدا خواسته بعد از ۳ماه باردار شده بودم خودم نمیدونستم. همسرم گفتن کاش یه آزمایش بدی گفتم نه من خودم میدونم باردار نیستم و از این جور حرفا، تست زدم منفی بود. رفت دوباره بعد ۱۰روز انجام دادم بعععله من باردار بودم. کم کم حالم بد شد، ترسیدم که نکنه دوباره بچه بمیره و ترسیدم به کسی بگم تا اینکه شرایطی پیش آمد، مجبور بودم به خانواده خودم با همسرم بگم. همه دعوام کردن اما دیگه چاره ای نداشتن جز مراقبت ازم. مادرم ۱۰ روز اومد پیشم بعدش خواهر کوچیکم بنده خدا یک ماه دیگه، سه ماهم تموم شدم رفتم خونه پدرم اونجا موندم تا ماهگی، علی آقای ما ۷مرداد ۹۸ بدنیا اومدن که دقیقا شد تاریخ همون سقط سال... علی ۲و۳ ماه بود که من فهمیدم به بیماری رماتیسم مفصلی شدید دچار شدم و دکتر گفتن که دیگه باید به پسرم شیر ندم تا بتونم دارو بگیرم و گفتن دیگه حق ندارید که باردار بشی. خلاصه ما هر کاری کردیم پسرم شیشه شیر نمی‌گرفت. دکترم گفتن اشکال نداره یکی از قرصاتون که جز داروهای اصلیتون هست، کم میکنم اما هر اتفاقی که افتاد با خودتون... از اونجایی که بازم لطف خدای مهربونم شاملم شده بود خوب بودم تا اینکه دوره ام عقب افتاد دقیقا اون موقع اوج کرونا بودش، هر چقد آزمایش میدادم منفی بود دکترم گفت نگران نباش عوارض داروهای رماتیسم که تخمدان ضعیف میکنه. منم بی خیال تا اینکه یه کم بی حال شدم دوباره آزمایش برام نوشتن که روند بیماری رو چک کنن، بععله اونجا فهمیدن که من دوباره باردارم. همه از کوچیک و بزرگ دوتا خانواده بهمون حرف میزدن، میگفتن که تو شرایطشو نداشتی، می ذاشتی بعدا اما من به خدای خودم ایمان داشتم، میگفتم هیچ کار خدا بی حکمت نیست و به خدای خودم اعتماد داشتم، یه ذره ناراحت نشدم یا فکر و خیال بد سراغم بیاد. لعیا خانوم من ۱۹آبان۹۹ به دنیا اومد. دکتر رماتیسمم گفتن بعد زایمانت بیماری بدجوری پیشرفت میکنه باید مرتب کنترل بشه اما خدای مهربونم بازم بیشتر از هر وقتی مراقبم بود. وقتی بعد از یک ماه دوره درمان رو شروع کردم. دکتر خوش بام گفت تو چیکار کردی؟ اصلا بیماری تو بدن شما وجود نداره. گذشت شرایط شغلی همسرم همون جور بود، تغییر نکرد اما خدا خودش به ما لطف داشت، مراقبمون بود و از رزاقیت خدا و بچه ها پدرشوهرم وقتی خونه ساخت برای بار دوم، طبقه بالاشو به ما دادن و اونجا زندگی میکنیم و از همینجا ازشون تشکر میکنم بابت صبوریشون❤️ و من وقتی لعیا خانم یکسال و یک ماهه شد، باردار شدم و زهرا خانم ما ۱۹شهریور ماه ۱۴۰۱ به دنیا اومد و اینو بگم توفیق داشتیم با بچه ها دوبار اربعین بریم زیارت آقاجانمون اربعین پارسال وقتی برگشتیم من برای بار ۵ باردار شدم به فاطمه خانمم ک تا ۷ ماهگی به کسی نگفتم که باردارم چون همه مسخره ام میکردن بخاطر جنسیت بچه ها، سر زنشم میکردن اما بماند وقتی همه فهمیدن چه حرفا و چه نیش کنایه ها که نشنیدم اما من توکل کردم به خالق مهربونم حرف کسی برام مهم نیست چون اگه خدا میخواست خودش بهمون پسر می‌داد. رزق و روزیشون خدای مهربون خودش یه جوری میرسونه که اصلا احساس کمبود نمی‌کنیم، خودش همه جوره هوامون رو داره، بقول قدیمیا میگن آنکه دندان دهد نان دهد. شک نکنید به بزرگی خدا که ارحم الراحمین انشاالله هر کی اولا میخواد خدای مهربون دامنشو زیر سایه خانم جان رباب سبز کنه از شما عزیزان میخوام ک انشاالله برای عاقبت بخیر فرشته های من دعا کنید که انشاالله سرباز آقا امام زمان جانم باشن و منم لیاقت مادری داشته باشم انشاالله از شمام ممنون که کانال به این خوبی دارید. "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. 🚨از جمله پیامدهای سالخوردگی جمعیت... 👈 براساس گزارش آژانس پلیس ملی، در سال جاری ۴۰ هزار ژاپنی، به تنهایی در خانه هایشان، فوت شدند. از این تعداد، نزدیک به ۴ هزار نفر بیش از یک ماه پس از مرگشان کشف شدند و ۱۳۰ جسد برای یک سال قبل از پیدا شدن، ناپدید شدند. "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
جلب رحمت الهی... قدیمی‌ها همیشه می‌گفتند: خدایا، ما یک دختری از تو می‌خواهیم که پای جنازه‌مان گریه کند و رحمت تو را جلب کند. من فکر می‌کردم این حرف عوام‌الناس است. اتفاقاً دیدم در روایت آمده است که امام صادق علیه السلام فرمودند: « حضرت ابراهیم خلیل الرحمن علیه السلام از پروردگارش درخواست کرد که به او دختری عنایت کند تا بعد از مرگش بر او گریه کند». خیلی عجیب است. حضرت ابراهیم علیه السلام که بعد از پیغمبر ما افضل همه‌ی انبیاست، از خدا درخواست دختر می‌کند تا بعد از او بر او بگرید و رحمت خدا را جلب کند. با اینکه فرزندان حضرت ابراهیم [اسماعیل و اسحاق علیهما السلام] پیغمبرند، ولی می‌دانسته که جای دختر را نمی‌گیرند. وگرنه شاید چنین درخواستی را نمی‌کرد. یکی از آشنایان ما فوت کرده بود. موقع دفن او دختر خانمی آنچنان گریه می‌کرد و ناله می‌زد که همه‌ی تشییع کنندگان شروع به گریه کردند. میگفت: ای خدا، یک وقت پدرم را عذاب نکنی! فشار قبر نبیند! فقط به فکر پدرش بود. خودش را فراموش کرده بود. 📚 تربیت فرزند، استاد حبیب الله فرحزاد "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👌 «ما کوثریم و کم نمی شویم» کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۱۰۵۴ با گذشت ۷ سال از زندگی مشترک ما، صلاح ما بر این نبود که فرزند دار بشیم. در این مدت یه بارداری دوقلویی داشتم که متاسفانه همون هفته های اول سقط شد و به دلیل تشخیص اشتباه دکتر، آسیب جدی ای بهم وارد شد. علاوه بر اون به دلیل استفاده فراوان آمپول ها و قرص های هورمونی، ذخیره تخمدانم به شکل چشمگیری کاهش پیدا کرد....😓 این شد که به فکر آوردن فرزند از پرورشگاه افتادیم. خواهر همسرم فرزند شیرخوار داشت و ما نباید فرصت رو از دست می‌دادیم. برای محرمیت به شیر ایشون نیاز داشتیم. مراحل رو گذروندیم تا اینکه بالاخره یه گل دختر نصیبمون شد.🎉🎊 خودمون اصرار داشتیم دختر باشه. چون احتمال بارداری من صفر نبود. و بحث محرمیت دخترم در صورتی که من بعدها پسردار می شدم، آسون تر بود. جالبه که به ما گفتن دختر کمه و معلوم نیست کِی بهتون داده بشه. اما مادرم برای بچه دار شدن ما چله گرفته بودن و دقیقا روز عید قربان، روز پایان چله شون دختر گل من متولد شده.☺️ چهارماه از آوردن این فرشته کوچولو نگذشته بود که تصمیم گرفتیم مراحل پزشکیم رو ادامه بدیم و آی وی اف کنم... سن مون داشت می‌رفت بالا. نباید بیشتر از این فرصت رو از دست میدادیم.مادرم هم نزدیکمون بودن و اطمینان دادن که کمکمون میکنن.💪 در کمال تعجب آی وی اف در همون مرحله اول موفق بود و من باردار شدم.🥲 قدم خیر دخترم. کم شدن استرس و روحیه خوبم با اومدنش. هورمون های مادرانه و... و البته لطف خداوند❤️ 📣📣📣 نکته اصلی ای که میخواستم بگم اینه... بارداری سختی رو پشت سر گذاشتم. نه ماه استراحت اجباری. تقریبا بیشترش رو به جز زمانی محدود، در منزل پدر و مادرم بودم، که با وجود دختر کوچکم، زحمات فراوانی رو متحمل شدن. ماه های اول ویار بسیار شدیدی داشتم. هیچ چیزی نمیتونستم بخورم. خیلی گریه میکردم😭 ماه های بعد درد های بسیار شدید. به حدی که احساس میکردم یکی از پاهایم به لگن سابیده میشه. استخوان درد وحشتناک در ناحیه لگن. دراز میکشیدم و گریه میکردم. نمیتونستم صاف راه برم. بدنم به یک طرف متمایل می شد.😖 علاوه بر اون،خارش شدید. به طوری که نصف شب بیدار میشدم. گاهی اوقات دست ها و پاهام زخم میشدن😞 خلاصه همه متعجب بودن از این بارداری سخت. روحیه ام رو باخته بودم. یادم میاد یک بار به خواهر همسرم گریه کنان گفتم که کاش میشد این درد ها رو در جایی ثبت کنم تا بعد ها به یادشون بیارم ... تا دیگه بچه نخوام.🤦‍♀ اشتباه من این بود که این شرایط سختم رو با دیگران مطرح میکردم، شاید بخاطر نیاز روحیم. نیاز داشتم بیشتر هوامو داشته باشن. این همه درد، نیاز به کسب توجه و محبت بیشتری داشت تا کمی التیام پیدا کنه. ❌اما این باعث شد مدام این جمله رو بشنوم: ان شاءالله بچه که به دنیا اومد، دیگه دو تا داری دیگه.کافیه. هم خودت اذیت شدی هم اطرافیانت. من هم که در اوج درد بودم. میپذیرفتم میگفتم. آره دیگه نمیارم😞 الحمدالله گذشت. و آجی کوچولوی دخترم به دنیا اومد.🥰 الان که از اون دردها خبری نیست، میبینم چقدررر داشتن فرزند شیرینه و دوست دارم باز هم فرزند داشته باشم. واقعا ارزش اون ۹ ماه سختی رو داره. ⚠️اما .... میدونم که خودم باعث شدم که اگر باز لطف خداوند شامل حالم بشه و فرزنددار بشم، شماتت های فراوانی رو خواهم شنید. اگر بیشتر صبوری میکردم و کمتر آه و ناله، همه نسخه دیگه نیاری، رو برام نمی پیچیدن... 📣 اینا رو گفتم تا دوستان از تجربه من استفاده کنن. ☝️اولا اینکه نقش همسر خیلی مهمه. تو این شرایط سخت همسر منم بسیار از لحاظ روحی آسیب دید. به دخترم وابسته بود و دخترم با من و منزل مادرم. این باعث شد که هر بار میامدن به دیدارمون، بداخلاقی کنن. چرا اینجا موکت نیست، بچه زمین میخوره. این رو به بچه ندین ضرر داره. بیرون نبرین، عادت میکنه و... یا وقتی میومدن، تمام توجه شون به دخترم بود.😭 این درصورتیه که خانم ها خوب میدونن که در زمان بارداری، به شدت نیازمند محبت و توجه از طرف اطرافیانشون هستن. و من این رو از طرف همسرم نداشتم😓 ✌️دومین نکته اینکه به جز خانواده که لازمه از حال شما مطلع باشن، سایرین رو در شرایطی که دارین، شریک نکنین. چون به محض ورود، اظهار نظر هم خواهند کرد. تبعات این دخالت ها در بارداری های بعدی تون هم دیده خواهد شد‌😒 🌹با دیدن الطاف خداوند و شکر گزار بودنه که میشه سختی ها رو گذروند و آه و ناله نکرد. ممنون از کانال خوبتون "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. ✅ فروش و پیش فروش خودروسازی سایپا 🔻عادی، جوانی جمعیت و خودروهای فرسوده ⏳شروع ثبت نام از فردا ۲۱ آبان ساعت۱۰صبح 👈 ثبت نام از طریق http://saipa.iranecar.com "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
همسر ایشان: امام کم نصیحت می‌کردند. از هفت ساگی در تربیت دینی دقت داشتند، یعنی می‌گفتند: «از هفت سالگی نماز بخوان». می‌گفتند: «اینها (بچه‌ها) را وادار کن تا وقتی ۹ ساله شدند عادت کرده باشند.» من به ایشان می‌گفتم: تربیت‌های دیگرشان با من، نمازشان با شما. شما بگو، من که می‌گویم گوش نمی‌کنند. خودشان مقید بودند و می‌پرسیدند، اما همین که بچه ها می‌گفتند: نماز خوانده‌ام، قبول می‌کردند و کنجکاوی نمی‌کردند. 📚 مهر و قهر "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ✅ بدون تعارف با یک زوج سندروم‌ داونی "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۱۰۵۴ ۱۴ ساله بودم که سال ۱۳۸۰ با شوهرم که ۶ سال ازم بزرگتر بودن، ازدواج کردیم. از همون اول عاشق بچه بودم سال ۱۳۸۴ دخترم به دنیا اومد😍بعدش همیشه دوست داشتم خداخواسته باردار شم ولی خودم جرات نمیکردم اقدام کنم چون شرایط مالی اصلا خوب نبود. شوهرم هم خیلی بهم توجه نمیکرد . مثل همه خانواده ها یه سری مشکلات داشتیم،شوهرمم اصلا حرف گوش نمیداد و همش تو زندگی شکست میخوردیم، هر چی که به دست میاوردیم از دست میدادیم منم چون کم سن و سال بودم یه کم از نظر روحی اذیت شدم .دچار دردهای عجیب غریب شدم و هر روز به دردهام اضافه میشد تا جایی که نمازم نشسته شد، دستشوییم فرنگی شد ،کلا جایی نمیرفتم زیاد و اگرم میرفتم پاهام همش دراز بود و دردهای زیاد روحی و جسمی رو تحمل میکردم و مهم ترین علتش به خاطر ضعیف بودن روح بود. اگه همون موقع مثل الان فکر میکردم از زندگیم عقب نمی‌افتادم . دخترم بزرگ بود که شوهرم رفت سربازی و ما خونه ای که به سختی تازه ساخته بودیم از دست دادیم، چون نمیتونستیم قسط بانک رو بدیم. موتور و ماشینمونم از دست دادیم. همه چیزهایی که بعد ۱۴ سال سختیییی کشیدن به دست اورده بودیم 😔 دوباره رفتیم توی خونه ۳۰ متری اجاره ای، دردهام بیشتر شده بود. تو دوران سربازی هم ۲ ماه خونه ی مادرم بودم و کلا حال روحی خوبی نداشتم. سربازی که تمام شد حالا بماند که چطور، گذشت. شوهرم تازه سرکار میرفت و میخواستیم اوضاع بهتر بشه که تصادف کرد و اوضاع بدتر شد تا اینکه ما یه ملک خریدیم و تونستیم ۲ تا اتاق آماده کنیم و بریم توش سال ۱۳۹۷، من ۳ سال قبلش حوزه ثبت نام کرده بودم چون عاشق درس خوندن بودم ولی متاسفانه چون شرایط نشستن روی صندلی رو حتی برای ده دقیقه نداشتم نمیتونستم درس بخونم با وجود اینکه بسیار درس خون بودم ولی نشد که برم. تصمیم گرفتیم به خاطر بهتر شدن اوضاع روحیم، به علاقه ام که درس خوندن بود برسم. رفتم حوزه😍😍اونجا شراطتم رو گفتم حاضر شدن من تو کلاس دراز بکشم و اساتیدخداروشکر همه خانم بودن همون سال تصمیم گرفتیم که بچه دار بشیم. یه سال طول کشید و به لطف خدا ۱۳۹۸ دختر دومم به دنیا اومد😍خدا رو شکر به برکت وجودش خونه مون رو تقریبا کامل کردیم و یه ماشین پراید هم گرفتیم ولی من بچه زیاد دوست داشتم. همش ناراحت بودم که عقب افتادم به خاطر مشکلات و دردهای روحی و جسمی و ۱۴ سال بین دو دخترم اختلاف بود و میگفتم الان باید بچه چهارمم رو می‌آوردم. خلاصه اینکه همش ناراحت بودم که از زندگی عقب افتادم نه درس خوندم نه بچه آوردم، دوست داشتم جبرانش کنم پس باید تلاشی مضاعف میکردم دیدم بعد دنیا اومدن دختر دومم دردهام بدتر نشده، سختی داشت مخصوصا دخترمم نارس دنیا اومد یه کم اذیت شدیم ولی در کل اوضاع دردهام بدتر نشد. تصمیم گرفتیم دوباره بچه دارشیم کسی هم در جریان نبود ولی شوهرم به شدت مخالف بود، هر چی باهاش حرف میزدم بهانه میاورد با دلیل و منطق راضیش میکردم ولی باز پشیمون میشد مثلا میگفت نمیخوام اوضاع جسمیت بدتر بشه، میگفتم اگه سختی انسان برای کار خیر بیشتر بشه کمک خدا هم بیشتر میشه،میگفت اوضاع مالی میگفتم خدا خودش وعده داده روزی رو میرسونه مگه بعد دختر دوم اوضاعمون بهتر نشد؟ فقط کافیه ایمان داشته باشی به وعده های خدا ولی هر چی میگفتم راضی نمیشد. تا اینکه گفتم یا امام زمان عج من دیگه نمیتونم الان یه ساله دارم باهاش حرف میزنم خودت راضیش کن خدارو شکر سال ۱۴۰۱ پسرم به دنیا اومد😍 به لطف خدا بعد دنیا اومدن پسرم، ماشینمون که خیلی مدل پایین بود عوض کردیم و یه ماشین صفر گرفتیم و بعد تونستیم یه ملک کوچولو هم بگیریم😁من بودم و هدف های بلند و آرزوهای بزرگ😍😍 که فکر میکردم هیچ وقت نمیتونم بهشون دست پیدا کنم و کم کم داشتند فراموش میشدن ولی به لطف وجود بچه ها دوباره همه اومدن تو ذهنم و دست یافتنی شدن، داشتیم برای رسیدن به اونها همه ی تلاشمون رو میکردیم. بارداری چهارمم خیلی اذیت شدم چون متاسفانه همه دورو بری ها از دوستان آشنایان و فامیل و اقوام نزدیک کارمون رو زیر سوال میبردن و نظر میدادن و که خرج سخته و میخواین چیکارو از این حرفها. خیلی از نظر روحی اذیت شدم 😔 اما دختر قشنگم سال ۱۴۰۳ به دنیا اومد و شد عزیز دل همه😍😍😍و خانواده ی ما شد ۶ نفره تو این مدت سطح ۲ رو به لطف خدا با معدل عالی گرفتم و الان مشغول تحصیل سطح ۳ هستم. ادامه 👇 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۱۰۵۴ دوست دارم ۸ فرزند داشته باشم. دکتری رو به لطف خدا بگیرم و معلم بشم با وجود همه برکاتی که فرزندام داشتن البته سختی جای خود ولی این سختی ها شیرینه و جز رشد برای انسان چیزی نداره. اگه بچه ها مریض میشن اینم بگم بچه هام خیلی مریض میشن🥲اگه دعوا میکنن اگه شبها خوب نمیتونم بخوابم روزها نمیتونم استراحت کنم یا .....تو همه ی اینها رشد هست و هدف از خلقت انسانها رسیدن به کمال هست و بچه ها راه میانبری هستن برای رسیدن به الله و بال پرواز میشن برای پدر و مادر به شرط اینکه نگاهمون رو قشنگ کنیم. با وجود اینکه همه الان مارو مثال میزنن برای هم ولی باز تو حرفهاشون تیکه میندازن باز بچه نیاری یا علنا میگن دیگه نیار بسته ولی من به شدت عاشق بچه هستم با وجود اینکه بارداری های سخت داشتم و زایمانهای مشکل اما بعد ۲ بار سزارین شدن انقدرررر تلاش کردم با وجود همه مخالفتهای اطرافیان و پزشکان با فاصله ۳۰ ماه زایمان طبیعی انجام دادم به لطف امام زمانم عج تا بتونم بچه های بیشتری به دنیا بیارم. باز هم دارم تلاش میکنم تا همسرم رو راضی کنم حتی از دوران بارداری در تلاشم، شوهرم از حرف دیگران می‌ترسه، بهش میگم وقتی کارمون و راهی که داریم میریم درسته ذره ای شک نکن و بدون در آینده افتخار میکنی به خودت، خداروشکررر با کلی شرط راضی شد و از خدا میخوام باز هم برام جبران کنه و بهم دوقلو بده لطفا برام دعا کنین😭😍 مطمئنم این بار بیشتر حرف میشنوم زخم زبون یا هر چیزی ولی فدای یه تار موی فرمان رهبرم😍 خدا کنه که باز هم لایق مادری بشم. خیلی از نظر مالی هوای شوهرم رو دارم و از خیلی جهات هزینه نمیکنیم فقط به خاطر اینکه فشار کمتری روش باشه و درحد خوراک که اونم باید مراقب تغذیمون باشیم چون بارداری و شیر دهی پشته هم شد و نیاز به تغذیه مناسب تری دارم در حد توان. مسافرتمون که چند سال درمیون بود از وقتی بچه ها اومدن هر سال میریم مشهد و اربعینم پیاده روی کربلا🥲😍 دردهام بدتر که نشد هیچ بهترم شده نمیگم نیست هست، لحظه ای نیست که نباشن یا شبی نیست بدون درد نخوابم یا با درد بیدار نشم🥲ولی این رو خوب میدونم الان دیگه تو مهمونی ها تا خسته نشم پام رو دراز نمیکنم و نمازم ایستاده هست. رو صندلی هم میتونم بیشتر از یه ساعت بشینم و باورم نمیشه من همونم منتهی الان با ۴ تا بچه قوی تر شدم و تحمل درد بالا رفته، روح که قوی بشه جسم رو قوی میکنه و اینها همه همون روزی های مادی و معنوی هستن که خدا وعده داده😭 اینم بگم با یه جا نشستن و غصه خوردن ک گفتن ای کاش ها چیزی حل نمیشه فقط کافیه بلند شد و یاعلی گفت و شروع کرد🤗 خدا خودش جبران میکنه😭 خیلی هارو میشناسم که ۵ سال پیش ۳ تا بچه داشتن یا دوتا مشغول درس خوندن بودن اون موقع بهشون غبطه میخوردم ولی الان خدارو شکر خدا برام جبران کرده. "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
. 🚨«جیغ‌های بنفش علیه قانون جوانی جمعیت» را در خبرگزاری فارس مطالعه کنید. https://farsnews.ir/morovati98/1731239933488402400 "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚨قرن اضطراب ها... اگر امروزه ملاحظه می‌کنید وضع روحی مردم مناسب نیست، نه از آن جهت است كه دنيايشان لرزان شده، بلکه از آن جهت است كه دنيای لرزان را تکیه‌گاه اصلی زندگی‌شان قرار داده‌اند. مگر امكان دارد كه دنيا نلرزد و هر روز چهرهٔ دیگری غیر از چهره‌ای که دیروز اظهار کرد را ظهور ندهد؟ دنيا ذاتاً عين حركت است. حركت هم چیزی نیست جز ویرانی و آبادانی. ولی وقتی انسانِ امروز شديداً به دنيا دل بست و تلاش کرد تا اين زندگی را که بر این دنیا تکیه دارد، برای خود حفظ کند، با دو مشكل اساسی روبه‌رو می‌شود: یکی آن که از چیزی که در ذات خود لرزان است انتظار آرامش و ثبات دارد و دیگر آن که از حقیقتی که عین ثبات است، و آن خداوند است، خود را محروم می‌کند. از این جهت گفته‌اند قرن بيستم و بیست‌ویکم، قرن اضطراب‌ها شده و به قول «اريك فروم»: «بيشتر تخت‌های بيمارستان‌های آمريكا، توسط بيماران روانی اشغال گشته است». 📚 فرزندم اینچنین باید بود، ج۱ "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
👌 "همدم امروز، یاور فردا" کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
خواهش می کنم... یکی از نکات بسیار مهم که در بهبود روابط خانوادگی نقش بسزایی دارد، خواهش کردن است؛ همه باید یاد بگیرند که در زندگی به یکدیگر فرمان ندهند، برخی از علمای اخلاق می‌گویند همه انسانها باید از هم خواهش کنند چون رتبه همه نزد خداوند یکسان است؛ لذا در هیچ جا نباید به یکدیگر امر و نهی کرد. در زندگی مشترک وقتی زن و شوهر شروع کنند دستور دادن به یکدیگر؛ دور باطل شروع شده و نفر بعدی دوست دارد با صدور فرمان؛ انتقام بگیرد، با این کار زندگی از لطافت خارج می‌شود. در سیره بزرگان دیده می‌شود هنگام مراودات، بسیار مودب و از سرشناخت روحیات طرف مقابل رفتار می‌کردند، حتی اگر خواهشی داشتند غیر مستقیم می‌گفتند. "دوتا کافی نیست"| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075