9.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دانلودکده_امیران
#مخ_زدن
#مخ_زنی
بلدید مخ بزنید؟
مخ زدن افتخاره؟
⁉️⁉️⁉️⁉️⁉️⁉️⁉️⁉️⁉️⁉️
کی بهتر مخ میزنه؟!🎤🎤🎤🎤
🔞🔞🔞🤨🤔🙄😳😲
🙃با هر سلیقهای🙂
مارا می توانید با لینک های زیر هم دنبال کنید😊
در پیام رسان ایتا:
https://eitaa.com/joinchat/1252458601Ce4069f4d77
در پیام رسان سروش:
https://sapp.ir/joinchannel/xu8nDvMUEFJPGCNl4rjkbIAo
زود باشین کلیک کنید تا برنداشتیم👆👆👆
خوشبختی اتفاقی نیست😳 یک انتخاب درست در زمان درست است☺️،پس کافیه بزنی روی لینک💯
#دانلودکده_امیران
#استخوان_خواری😱
می دانی چرا استخوانهات خورده میشه😱😨😰🤧😵😱😶😟
اگر کلسیم کافی در بدن نباشد بدن، کلسیم لازم را از استخوانها برداشته و وارد خون کرده و استخوان هارا قربانی می کند.
استرس یکی از عواملی است که باعث می شود بدن فرد خودخوری کند!
🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞🔞
حال هی بگم خودخوری نکن😡😡😡😡
دیگه استخوان به تنت نموند🤨🧐🤪
مارا می توانید با لینک های زیر دنبال کنید😊
@downloadamiran
در پیام رسان ایتا:
🌷https://eitaa.com/downloadamiran🌷
در پیام رسان سروش:
🌷sapp.ir/downloadamiran🌷
#دانلودکده_امیران
#حبل_الورید
#قسمت_دهم
#داستان_واقعی
صدای بسته شدن در اتاق مادر را به خود آورد.
مادر؛ اشک می ریخت،روی زمین نشست و سر بر سجده ی شکر گذاشت و به خدا گفت:" خدایا 😭😭😭خدایااااا😭😭😭خدایا شکرت،خوب ازش مراقبت می کنم،تا آخر عمر کنیزشو میکنم ."
مادر تند تند خدا را شکر می کرد،انگار برایش فقط زنده بودن پاره ی تنش کافی بود،جگر گوشه اش را هر طور که باشد دوست دارد،چه حرف بزند چه حرف نزند،چه چهار ستون بدنش سالم باشد چه فلج و از اختیارش خارج.
خبر چاقو خوردن علی،به گوش یکی از دوستانش که مشهد بود رسید.
دوست علی،یک انگشتر شرف الشمسی را به نیت شفای اوبه ضریح و پنجره فولاد امام رضا علیه السلام متبرک کرد و سریع خود را به تهران رساند.
علی هنوز در کما بود و قدرت هیچ حرکتی نداشت،حتی دستانش هم کوچکترین تکانی نمی خورد.
دوست علی به بیمارستان عرفان آمد،مادر را دید،بعد از سلام و احوالپرسی انگشتر را به او داد تا به انگشتان نحیف و بی حس جانش بیندازد.
مادر تشکر کرد و وارد اتاق شد.
بعد از بوسیدن انگشتر با بسم الله انگشتر را در انگشت جانش آرام انداخت.
چند لحظه ای گذشت،مادر چشمش به انگشتر خیره مانده بود،شاید به لحظه ای فکر می کرد که باید حلقه ی ازدواج پسرش را در دستش می دید اما حالا😔 نه خبری از ازدواج بود و نه چیز دیگری.
ناگهان دید انگشتان بی حس و نحیف علی کمی تکان خورد، 😳مادر تعجب کرد،گمان کرد خیالاتی شده اما باز انگشتان دست علی به سمت بالا حرکت کردند.
اخم های گره خورده ی مادر،با دیدن این صحنه جای خود را به شکوفه ی لبخند دادند.
علی ،امام رضا علیه السلام را خیلی دوست داشت،از طرف دیگر دوست داشت نوجوانها را با امام رضا علیه السلام مانوس کند،همیشه می گفت:" مامان باید کار فرهنگی کنم،باید نوجوانها را به حرم امام رضا علیه السلام ببرم،اگه پای نوجوانها به حرم امام رضا علیه السلام باز بشه و به ثامن الحجج علیه السلام وصل شوند باقیش حله😉😉."
مادر،بغض کرد،از اتاق بیرون رفت.
دوست علی منتظر ایستاده بود، با دیدن چشمان قرمز مادر پرسید:" چیزی شده حاج خانم؟!"
مادر با بغض عجیبی گفت:" همین که انگشتر رو دستش کردم،دستش را تکان داد😥."
ادامه دارد..
سرکار خانم:یحیی زاده
مارا می توانید با لینک های زیر دنبال کنید😊
@downloadamiran
در پیام رسان ایتا:
🌷https://eitaa.com/downloadamiran🌷
در پیام رسان سروش:
🌷sapp.ir/downloadamiran🌷
#دانلودکده_امیران
#شگفتانه
تاریخ تولدتون رو وارد کنید
ببینین چی نشون میده 🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩🤩👇👇👇👇👇👇👇👇
〰〰〰〰〰〰〰
birth.carbalad.com
〰〰〰〰〰〰〰
خیلی جذابه🤩😎
لذت ببرید👼👼👼
مارا می توانید با لینک های زیر دنبال کنید😊
@downloadamiran
در پیام رسان ایتا:
🌷https://eitaa.com/downloadamiran🌷
در پیام رسان سروش:
🌷sapp.ir/downloadamiran🌷
#دانلودکده_امیران
#حبل_الورید
#قسمت_یازدهم
#داستان_واقعی
روز سوم هم رسید و علی همچنان در کما بود،مادر کنار پاره تنش نشسته بود و با چشمانی بارانی نگاهش میکرد.
ناگهان از جا پرید:" مبینا😳مبینا 😱."
سریع چادرش را برداشت و به سر انداخت،درست مثل شب نیمه شعبان سه شب پیش،در حالیکه چادرش به زمین کشیده می شد و یکطرف آن از طرف دیگر بلندتر بود.
مادر با عجله خود را به ایستگاه پرستاری رساند و مدام مبینا می گفت.
پرستار با دیدن حال نگران و مضطرب مادر،تعجب کرد و گفت:" چیشده مادر،مبینا کیه؟!.
مادر با چشمانی که نگرانی در آن غوغا می کرد گفت:" دخترمه، سه شبه ازش خبر ندارم😥."
پرستار تعجب کرده بود😳مگر می شود مادر سه روز از دخترش بی خبر باشد!!!! اما خجالت کشید چیزی بگوید، با لبخند کمرنگی تلفن را به سمت مادر هول داد ☎️.
مادر با دستانی لرزان تلفن را برداشت و تند تند شماره می گرفت اما اخم هایش در هم می رفت😠 و تلفن رو قطع می کرد و دوباره شماره می گرفت.
چند بار این کار را کرد،انگار شماره ها را فراموش کرده بود.
پرستار که حال مادر را دید گفت:" خانم خلیلی، میخوایین براتون شماره بگیرم؟!"
مادر گفت:" لطفا 😔."
پرستار شماره گرفت اما کسی تلفن منزل را جواب نمی داد،خبری از مبینا نبود انگار دخترک 7 ساله ی خانواده گم شده بود،و نگرانی و اضطراب مادر هر لحظه بیشتر و بیشتر می شد.
پرستار گفت:" خانم ،جایی نیست که دخترتون اونجا رفته باشه؟!"
مادر با چشمان پر اشک و دستانی لرزان که توان کاری را نداشت ،نفس عمیقی کشید و گفت:" چرا،شاید شاید خونه ی مادرم رفته باشه." شماره خانه مادرش را به پرستار داد.
پرستار:" الو،منزل آقای مشتاقی فرد!؟ از بیمارستان تماس می گیرم.
_بیمارستان 😱😢
پرستار تلفن را به مادر داد.
مادر با گریه گفت :" الو،😭😭مادر،مبینا اونجاس؟! علی علی 😭😭علللللللللللللللللللللی😭😭😭😭😭چ چ چا چاقو😭😭😭😭😭😭"
در میان صدای هق هق گریه مادر حرفهایش درست شنیده نمی شد،انقدر گریه کرد تا گوشی از دستش افتاد.
پرستار تلفن را برداشت و آدرس بیمارستان را به خانواده داد.
خانواده خود را سریع به بیمارستان رساندند.
_چیشده خانم پرستار؟! نوه ام علی خلیلی چیشده 😭؟!!😭
مادر با شنیدن صدای مادر و خانواده اش خود را به سرعت به آنها رساند و با نگرانی پرسید:" مبینا مبینام کجاست؟؟"
خانواده اش به او گفتند که طبقه ی پایین منتظر نشسته،مادر دوان دوان خود را به آسانسور رساند اما منتظر پایین آمدنش نشد پله ها را دو تا یکی پشت سر گذاشت.
مبینا، روی صندلی نشسته بود و پاهای آویزانش را به جلو و عقب تکان می داد و در عالم کودکانه ی خود بود.
مادر با دیدن دخترش نفس عمیقی کشید و با دستان لرزانش شانه هایش را نوازش کرد.
مبینا ترسید 😱.اما سرش را که برگرداند صورت پر چین و چروک و چشمان پر از اشک مادرش را دید.
معلوم بود مادر خیلی گریه کرده،چشمانش مثل کاسه ی خون شده بود.
بغض کودکانه ای که سه روز تمام گلویش را می فشرد با دیدن مادر ترکید و اشک امانش نداد.
مادر،مبینا را در آغوش گرفت و هر دو با صدای بلند گریه کردند. 😭😭😭
مبینا پرسید:" مامان، داداش علی چی شده؟! دلم برای داداشی تنگ شده 😔😭"
مادر در حالیکه صورت دخترش را نوازش می کرد و اشک را از روی گونه های خیسش پاک می کرد با لبخند کمرنگی گفت:" داداشی حالش خوبه، طبقه بالا خوابیده ،بیدار شد زود زود میاییم با هم خونه، تو هم جایی نری دختر خوشگلم باشه؟!"
مادر دلش گرفت 😔 ای کاش واقعا علی خواب بود و زود بیدار می شد و با شیطنت همیشگی اش می گفت:" دیدین اتفاقی نیوفتاده☺️😁."
ادامه دارد...
سرکار خانم:یحیی زاده
مارا می ت وانید با لینک های زیر دنبال کنید😊
@downloadamiran
در پیام رسان ایتا:
🌷https://eitaa.com/downloadamiran🌷
در پیام رسان سروش:
🌷sapp.ir/downloadamiran🌷
#دانلودکده_امیران
#غضنفر
یه روز غضنفر
.
.
در کعبه متولد میشه😌
یه روز غضنفر دختر پیامبر رحمت و مهربانی رو به همسری انتخاب میکنه😌
یه روز غضنفر در رختخواب پیامبر اکرم (ص) می خوابه و نقشه دشمنان اسلام برای قتل پیامبر(ص) را نابود میکنه😌
یه روز غضنفر درقلعه خیبر را از جا میکنه😌
یه روز غضنفر در رکوع نمازش، به فقیر، بخشش میکنه☺️
غضنفر افطار سه شبانه روزش رو به فقیر و اسیر و یتیم میده و با آب افطار می کنه😮
یه روز غضنفر در محراب مسجد شهید 💔 میشه😔
بله غضنفر یعنی " شیر، مرد با صلابت و قوی" لقب مظلوم ترین و بزرگ مرد تاریخ بشریت و اسلام😓
آنقدر مظلوم که حتی وقتی خبر شهادتش در مسجد پخش شد، بعضی گفتند مگر علی (ع) هم نماز میخواند.
آنقدر مظلوم که ما شیعه های علوی هم با این لقب جوک میسازیم 😓
وای برما، وای...
📢📢 هنوز دیر نشده بیایید بیدار شویم 📢📢
🌺 هر كس دوست داره لقب مبارک امیرالمؤمنین از فرهنگ طنزپردازی حذف بشه این پیام را منتشر کنه..
✅✅✅یا علی مدد✅✅✅✅
مارا می توانید با لینک های زیر دنبال کنید😊
@downloadamiran
در پیام رسان ایتا:
🌷https://eitaa.com/downloadamiran🌷
در پیام رسان سروش:
🌷sapp.ir/downloadamiran🌷
#دانلودکده_امیران
#ذکر_طلایی
🌸#حاجت_روایی🌸
✍« ذكر بسيار مجرب جهت برآورده شدن حوائج مهم »
🌸1.از اين ذكر بى خانه اى خانه دار شد.
🌸2. طلبكارى به طلبش رسيد.
🌸3. حاجتمندى به كربلا رفت.
🌸4. بى ماشينى ماشين دار شد.
🌸5. مجردى داماد شد.
شما هم اگرحاجتى داريد ، بسم الله ...
✍آقا امام صادق عليه السلام فرمودند:
هر كه صد مرتبه بگويد:
🌹يا رب صل على محمد و آل محمد🌹
خداوند صد حاجت او را برآورده مى كند ،
#سى حاجت در دنيا و #هفتاد حاجت در آخرت.
💯💯💯💯💯💯💯💯💯💯💯💯💯💯
مارا می توانید با لینک های زیر دنبال کنید😊
@downloadamiran
در پیام رسان ایتا:
🌷https://eitaa.com/downloadamiran🌷
در پیام رسان سروش:
🌷sapp.ir/downloadamiran🌷
📚« اصول كافى ، جلد 4/ 250 »
#دانلودکده_امیران
#شگفتانه
🔰3 گیگ اینترنت رایگان همراه اول به مناسبت مبعث رسول اکرم (ص)🔰
✅ اعتبار تا 21 اسفند
❌نوع بسته داخلی بوده
Code: *100*67#💯💯
با لینک زیر در سروش و ایتا ما را دنبال کنید 😉👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
@downloadamiran