فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 #سلام_امام_زمانم
صبح یعنی ...
تپشِ قلبِ زمان ،
درهوسِ دیدنِ تــو
کہ بیایی و زمین،
گلشنِ اسرار شود
🌹 روزتون سرشار از عشق و امید
🌹روزتون سرشار از سلامتی و شادی
💫الهی به امید تو💫
🦋@downloadamiran🦋
✨﷽✨
✨ #پندانه
💎میان این همہ سنگ دنیا
💙آنکہ گوهر می شود!
💎دو خصلت دارد:
💙اول آنکہ...
💎شفاف است، کینہ نمیگیرد
💙دوم آنکہ...
💎تراشہ زندگی راتاب می آورد
❣
🦋@downloadamiran🦋
24.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹 #آموزش
🔸️#متحرک_سازی_عکس
🔸️#موشن_لوپ
▪️متحرک کردن تصویر
▪️فوق العاده ساده و جذاب
«Motionleap - Photo Animator by Lightricks» در مایکت:
https://myket.ir/app/com.lightricks.pixaloop
🦋@downloadamiran🦋
#پیام_سلامتی
🍀هر سبزی یک خاصیت شگفت انگیز :
👈ترخون : جانشین نمک
👈گشنیز : کاهنده قندخون
👈تره : کاهنده کلسترول
👈تربچه : ضدسرطان
👈ریحان : آرامبخش،خواب آور
👈شاهی : فعالیت کلیه ها
👈جعفری : خون ساز
🦋@downloadamiran🦋
🥀🕊⚘
#شهیدانه
شــوق شهــادت طلــبـے داشــت، بـه ویـژه از چــند مـاه مـانده بــه شــهادتــش؛ امــا ایــن چــیزی نبــود ڪـه یــڪ شبــه در او ایجــاد شـــده باشــد. عــلیرغـم اینڪــه در جمهــوری اســلامــے، دوســت و دشمــن ایـــن همــه تــوی ســر تبلــیغ از جــبهه و جنـــگ و گفــتن و نوشــتن از دفـاع مقــدس میزنند؛ بــه عنــوان برادر محـمودرضـا میگویـم ڪـه او هـرچه داشـت، از فرهـنگ دفـاع مقـدس داشــت. شخصــیت محــمودرضا حاصـل اُنـس بـا همیـن ڪـتابها و فیلمها و خاطرهها و گفتنها و نوشتنها از شهـدای دفـاع مقـدس بـود. دانـشآموز بــود ڪـه با حـاج بهــزاد پرویــنقدس در تـبریز رفاقــتے به هــم زده بود. مرتـب بـرای دیـدن آرشــیو عڪــس هایـش سـراغش میرفــت. اولیــن ریــشههای علاقـه مـندی به فرهـنگ جبـهه و جـنگ را حـاج بهــزاد در او ایـجاد ڪرده بـود. ڪـتابخـانه ای ڪـه از او به جـا مـانده، تقــریبا تــمام ڪـتابهای منتـشرشــده در حـوزه ادبــیات دفـاع مقــدس در چــند ســال گذشـته را در خـود گنجـانده اســت. مــثل همـه بچـههای بسـیج، بـه یـاد و نام و تصـاویر سـرداران شـهید دفــاع مــقدس، به ویــژه حـاج همـت تعلـق خاطـر داشـت. ایـن اواـر پیــگیر محـصـولات جـدید ادبـیات دفـاع مقــدس بــود. گاهــے از مـن میپرسیـد فــلان ڪـتاب را خوانـدهای؟ و اگـر میگفـتم نـه، نمیگـفت بـخوان، خـودش میخـرید و هدیـه مـــیڪـرد.
#راوی_برادر_شهید_بیضایی
#شهید_محمود_رضا_بیضایی
منبع #کتاب_تو_شهید_نمیشوی
سال روزِ تَــوَلُدَش: 1360/9/18
سال روزِ آسِـمانے شُدَنَش: بَعد اَز ظُهرِ 1392/10/29
🦋@downloadamiran🦋
#آرامش
هر چقدر کمتر جواب انسانهای
منفی رو بدید از زندگی با آرامش
بیشتری برخوردار خواهید بود
بخاطر حرف مردم زندگیتو خراب نکن .
🦋@downloadamiran🦋
هدایت شده از ^ کـلـبــ🏠ــه رمــانـــ ^
5.96M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#معرفی_کتاب
دو چشم ناتمام قصه غربت داستان بیانتهای علی علیه السلام و اولاد اوست
به قلم محبوبه زارع
✍@downloadamiran_r
🦋@downloadamiran🦋
هدایت شده از ^ کـلـبــ🏠ــه رمــانـــ ^
📚 #داستان_کوتاه
#میخ
يكي بود يكي نبود،
يك بچه كوچيك بداخلاقي بود.
پدرش به او يك كيسه پر از ميخ و يك چكش داد و گفت هر وقت عصباني شدي، يك ميخ به ديوار روبرو بكوب.روز اول پسرك مجبور شد 37 ميخ به ديوار روبرو بكوبد. در روزها و هفته ها ي بعد كه پسرك توانست خلق و خوي خود را كنترل كند و كمتر عصباني شود، تعداد ميخهايي كه به ديوار كوفته بود رفته رفته كمتر شد. پسرك متوجه شد كه آسانتر آنست كه عصباني شدن خودش را كنترل كند تا آنكه ميخها را در ديوار سخت بكوبد.بالأخره به اين ترتيب روزي رسيد كه پسرك ديگر عادت عصباني شدن را ترك كرده بود و موضوع را به پدرش يادآوري كرد. پدر به او پيشنهاد كرد كه حالا به ازاء هر روزي كه عصباني نشود، يكي از ميخهايي را كه در طول مدت گذشته به ديوار كوبيده بوده است را از ديوار بيرون بكشد.روزها گذشت تا بالأخره يك روز پسر جوان به پدرش روكرد و گفت همه ميخها را از ديوار درآورده است. پدر، دست پسرش را گرفت و به آن طرف ديواري كه ميخها بر روي آن كوبيده شده و سپس درآورده بود، برد.پدر رو به پسر كرد و گفت: « دستت درد نكند، كار خوبي انجام دادي ولي به سوراخهايي كه در ديوار به وجود آورده اي نگاه كن !! اين ديوار ديگر هيچوقت ديوار قبلي نخواهد بود. پسرم وقتي تو در حال عصبانيت چيزي را مي گوئي مانند ميخي است كه بر ديوار دل طرف مقابل مي كوبي. تو مي تواني چاقوئي را به شخصي بزني و آن را درآوري، مهم نيست تو چند مرتبه به شخص روبرو خواهي گفت معذرت مي خواهم كه آن كار را كرده ام، زخم چاقو كماكان بر بدن شخص روبرو خواهد ماند.يك زخم فيزكي به همان بدي يك زخم شفاهي است. دوست ها واقعاً جواهر هاي كميابي هستند ، آنها مي توانند تو را بخندانند و تو را تشويق به دستيابي به موفقيت نمايند. آنها گوش جان به تو مي سپارند و انتظار احترام متقابل دارند و آنها هميشه مايل هستند قلبشان را به روي ما بگشايند.»
✍@downloadamiran_r
🦋@downloadamiran🦋
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✅گویند "حر بن يزيد رياحي" اولين کسي بود که آب را به روي امام بست و اولين کسي شد که خونش را براي او داد.
🔘"عمر سعد" هم اولين کسي بود که به امام نامه نوشت و دعوتش کرد براي آنکه رهبرشان شود و اولين کسي شد که تير را به سمت او پرتاب کرد!
✳️کي ميداند آخر کارش به کجا ميرسد؟
دنيا دار ابتلاست...
💠با هر امتحاني چهرهاي از ما آشکار ميشود، چهرهاي که گاهي خودمان را شگفتزده ميکند.
چطور ميشود در اين دنيا بر کسي خرده گرفت و خود را نديد؟
♻️ ميگويند خداوند داستان ابليس را تعريف کرد تا بداني که نميشود به عبادتت، به تقربت، به جايگاهت اطمينان کني.
🌹خدا هيچ تعهدي براي آنکه تو همان که هستي بماني، نداده است.
▪️شايد به همين دليل است که سفارش شده، وقتي حال خوبي داري و ميخواهي دعا کني، يادت نرود "عافيت" و "عاقبت به خيريات" را بطلبي...
👤مرحوم حاج محمد اسماعیل دولابی
🦋@downloadamiran🦋
🇮🇷دانلودکده🛰امیران🎭
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 #بازگشت #قسمت_شصت_سوم عارفه یکی از اتاق های پایین رانشا
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#بازگشت
#قسمت_شصت_چهارم
از روی تختش بلند شد و فاصله ی یک قدمی من ایستاد. خودش مرا با رفتارش، دلبسته ی خود کرده بود، من چه میگفتم. اگر حرف دلم را میزدم ....نه نه شاید اگر عرفان از علاقه ام میفهمید ، با پوزخندی از علاقه ام رد میشد!
_تو چرا سکوت کردی؟
نگاهش کردم. با اینکه قدم 170بود بازهم به سرشانه اش میرسیدم. نگاهم را به نگاهش دوختم و گفتم:
تو چرا هر دفعه که منو میبینی همین و میگی ؟اگه دوست داری زودتر از دستم راحت بشی خب یه فکری بکن.
_فکر کردم..
هنوز همان طور به هم نگاه میکردیم اما من تاب نگاه در چشمان نافذ او را نداشتم. حس میکردم با نگاه به او ، راز دلم بر ملا شود
_ ببین یه ازمایش ژنتیک هست که از زوج هایی که با هم نسبت خونی و فامیلی دارن میگیرن. اگر زوجی مشکل داشته باشن که برای خود زوجها و بارداری ضرر داشته باشه. این ازمایش نشون میده
_ خب همین...!!!!
از من فاصله گرفت و ادامه داد
_ اره دیگه ... باید امیدوار باشیم که ما هم جزو همون زوج ها باشیم اینجوری بدون دردسر از هم جدا میشیم ...
_اگر نشد چی؟
_اگر مشکل تو ازمایش نبود برمیگردیم به نقشه یک یعنی همون اختلاف و دعوا.
واقعا اگر ازمایش میدادیم و نمیتوانستیم با هم ازدواج کنیم چه؟ ان زمان من چکار میکردم؟ باز اگر فقط دعوا بود امید رسیدن به او راداشتم اما اگر ... فکرهای منفی در کسری از ثانیه به سرم هجوم اورده بود. همه را پس زدم.
_کی باید بریم ؟؟
_شنبه وقت گرفتم که بریم
_باشه ...
ازاتاقش بیرون رفتم. چرا من به چشم او نمیامدم؟ ان دختر چه داشت که من نداشتم؟ عرفان تمام اعتماد بنفسم را گرفته بود. به اتاق خودم رفتم. از کادویی که خریده بودم پشیمان شده بودم.
عارفه صدایم کرد، چند نفس عمیق کشیدم و بیرون رفتم. این بار عمو و عماد ایفون را زده بودند....
نویسنده:وفا
#کپی_حرام‼️
💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠💠
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━━━━━┓
📌 @downloadamiran
┗━━─━━━━━━⊰✾✿✾⊱━┛