eitaa logo
^ کـلـبــ🏠ــه‍ رمــانـــ ^
125 دنبال‌کننده
872 عکس
135 ویدیو
6 فایل
﷽ شعر، داستان، رمان، بیو و پروفایل و هر آنچه برای حالِ خوبِ دلتون نیاز دارید در "کلبه‌رمان" هست♡ کانال اصلی‌مون در ایتا و سروش👇👇 @downloadamiran ارتباط باما: @amiran313 ¹⁴⁰⁰٫⁰²٫¹⁵
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۳ مهر ۱۴۰۱
🌘𝑰𝒏 𝒕𝒉𝒆 𝒅𝒂𝒓𝒌𝒏𝒆𝒔𝒔 𝒐𝒇 𝒕𝒉𝒆 𝒏𝒊𝒈𝒉𝒕 ,𝒐𝒏𝒍𝒚 𝑨𝒍𝒍𝒂𝒉 𝒉𝒆𝒂𝒓𝒔 𝒚𝒐𝒖.🌙 🌒در ظلماتِ شب، تنها خداست که صدایت را می‌شنود.🌙 °•♡ @downloadamiran ♡•° °•♡@downloadamiran_r♡•°
۲۳ مهر ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۳ مهر ۱۴۰۱
در یکی از روستاها کشاورزی زندگی می‌کرد که الاغ پیری داشت؛ از بد روزگار یک روز، الاغ به درون یک چاه عمیق افتاد! کشاورز هر چه سعی کرد، نتوانست الاغ را از درون چاه بیرون بیاورد! تصمیم گرفت برای این که حیوان بیچاره بیشتر زجر نکشد، چاه را با خاک پر کند تا زودتر الاغ بمیرد و مرگ تدریجی او را عذاب ندهد! هر بار که با سطل روی سر الاغ خاک می‌ریخت، الاغ خاک‌ها را می‌تکاند و زیر پایش می‌ریخت! کشاورز همین طور بر سر الاغ خاک می‌ریخت و او هم خاک‌ها را زیر پایش می‌گذاشت و بالا می‌آمد تا این که به لب چاه رسید و از آن خارج شد! مشکلات نیز همانند خاک بر سر ما می‌ریزند و ما همواره دو انتخاب داریم: یا زنده به گور شویم یا از آن‌ها سکویی بسازیم برای صعود! °•♡ @downloadamiran ♡•° °•♡@downloadamiran_r♡•°
۲۴ مهر ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۴ مهر ۱۴۰۱
^ کـلـبــ🏠ــه‍ رمــانـــ ^
#پروفایل #پاییز °•♡ @downloadamiran ♡•° °•♡@downloadamiran_r♡•°
🍁همیشه توی پاییز از خودم می‌پرسم: مگه مدادرنگی‌های خدا چندرنگه ؟! ツ🍂 °•♡ @downloadamiran ♡•° °•♡@downloadamiran_r♡•°
۲۴ مهر ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۴ مهر ۱۴۰۱
وعده سرخرمن🍃 می‌گویند روزی مالک یک آبادی به خانه کدخدا می‌رود. ساززن آبادی پیش مالک می‌آید و یک پنجه عالی ساز می‌زند. مالک که خوشش آمده بود، وعده می‌دهد: 《سرخرمن که شد، یک خروار گندم به ساززن بدهد.》 ساززن هم خوشحال شده و تا موعد خرمن روزشماری می‌کند. رفته رفته سرخرمن می‌رسد و مالک برای برداشت محصول به آبادی می‌آید و ساززن با خوشحالی پیش مالک می‌رود و بعد از عرض سلام به یادش می اندازد که: 《من همان ساززن هستم که وعده نمودید، سرخرمن یک خروار گندم می‌دهید لطف بفرمایید.》 مالک خنده‌ای می‌کند و می‌گوید: 《ساده‌دل، تو یک چیزی زدی، من خوشم آمد، من هم یک چیزی گفتم که تو خوشت بیاید. حوصله داری؟》 و ساززَن بیچاره را از وعده خود محروم می‌کند. این گونه شد که وعده سرخرمن مثل شد! °•♡ @downloadamiran ♡•° °•♡@downloadamiran_r♡•°
۲۵ مهر ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۵ مهر ۱۴۰۱
♡•• گفتیم عشق را به صبوری دوا کنیم هر روز عشق بیشتر و صبر کمتر است.... °•♡ @downloadamiran ♡•° °•♡@downloadamiran_r♡•°
۲۵ مهر ۱۴۰۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۲۵ مهر ۱۴۰۱