eitaa logo
^ کـلـبــ🏠ــه‍ رمــانـــ ^
126 دنبال‌کننده
866 عکس
126 ویدیو
6 فایل
﷽ شعر، داستان، رمان، بیو و پروفایل و هر آنچه برای حالِ خوبِ دلتون نیاز دارید در "کلبه‌رمان" هست♡ کانال اصلی‌مون در ایتا و سروش👇👇 @downloadamiran ارتباط باما: @amiran313 ¹⁴⁰⁰٫⁰²٫¹⁵
مشاهده در ایتا
دانلود
مگو پرنده در این لانه ماندنش سخت است بمان! که مهر تو از سینه راندنش سخت است چگونه دل نسپاری به دیگران ؟ که دلت کبوتری است که یک جا نشاندنش سخت است چه حال و روز غریبی که قلب عاشق من اسیر کردنش آسان، رهاندنش سخت است زبان حال دلم را کسی نمی‌فهمد کتیبه‌های ترک خورده خواندنش سخت است هزار نامه نوشتم بدون ختم کلام حدیث شوق به پایان رساندنش سخت است
🌀گفتم که با فراق مدارا کنم، نشد 🌀یک روز را بدون تو فردا کنم، نشد 🌀در شعر شاعران همه گشتم که مصرعى 🌀در شأن چشم هاى تو پیدا کنم، نشد 🌀گفتند عاشق که شدى؟ گریه ام گرفت ... 🌀میخواستم بخندم و حاشا کنم، نشد 🌀بیزارم از رقیب که تا آمدم تو را ... 🌀از دور چند لحظه تماشا کنم، نشد 🌀شاعر شدم که با قلم ساحرانه ام 🌀در قاب شعر، عشق تو را جا کنم، نشد
از زمزمه دلتنگیم، از همهمه بیزاریم! نه طاقت خاموشی‌، نه میل سخن داریم!
هرچند فراق، پشت امید شکست هرچند جفا دو دست آمال ببست نومید نمی شود دل عاشق مست هر دم برسد به هر چه همت، دربست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ 🖤 عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ 🖤 عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ 🖤 عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
If you cannot do great things, do small things in a great way اگر نمی‌توانید کارهای بزرگ انجام دهید، چیزهای کوچک را با روش عالی انجام دهید! ⁦⁦⁦(. ❛ ᴗ ❛.)⁩
روزی لقمان به پسرش گفت امروز به تو سه پند می دهم که کامروا شوی: اول این که سعی کن در زندگی بهترین غذای جهان را بخوری! دوم این که در بهترین بستر و رختخواب جهان بخوابی! و سوم این که در بهترین کاخها و خانه های جهان زندگی کنی!!! پسر لقمان گفت ای پدر ما یک خانواده بسیار فقیر هستیم چطور من می توانم این کارها را انجام دهم؟ لقمان جواب داد: اگر کمی دیرتر و کمتر غذا بخوری هر غذایی که می خوری طعم بهترین غذای جهان را می دهد. اگر بیشتر کار کنی و کمی دیرتر بخوابی در هر جا که خوابیده ای احساس می کنی بهترین خوابگاه جهان است. و اگر با مردم دوستی کنی، در قلب آنها جای می گیری و آن وقت بهترین خانه های جهان مال توست.
وسط دعوا و بگو و مگو یهو میگفت: " دستامو بگیر! " عادتش بود، تا می دید بحث داره بالا میگیره همین بساط بود، فرقی نمی‌کرد پشت گوشی باشه یا وسط چت باشیم یا اینکه رو در رو، میگفت دستامو بگیر و بعد خودش زودتر دست به کار می شد و دستامو میگرفت میون گرمی دستاش و بعدش انگار دلمون قرص تر می شد، آروم تر می‌شدیم، یادمون می رفت سر چی حرفمون شده بود اصلا! یه بار که اصلا قصد کوتاه اومدن نداشتم سرش داد زدم و گفتم بس کنه این بازی تکراری مزخرفو، مثلا چی میخواد حل بشه با گرفتن دستاش! یادم نمیره هیچوقت جوابشو، گفت: ببین توی هر رابطه ای بحث و اختلاف نظر و سلیقه و دعوا هست، ولی مهم تر و قوی تر از همه ی اینا عشق و محبتیه که دلا رو وصل می کنه به هم، یه وقتایی اونقدر پُریم از گلایه های ریز و درشت که یادمون میره این آدمی که جلوی رومونه عشقمونه، اگه بحث و احیانا دعوا و جدلیم هست بخاطر حل شدن مشکلات یه رابطه ست، نه منحل کردنش! یه وقتایی که حس می کنم داره اون نخ اتصاله پاره میشه، حرمتا توی مرز شکسته شدنه، داریم میرسیم به جایی که نباید، همون موقع میگم دستمو بگیر و محکمم بگیر که نه ترس رفتن تو رو داشته باشم و نه فکر رفتن به سر خودم بزنه، میگم بگیری دستامو که یادمون بیفته ما وصلیم به هم، نباید از این فاصله دور تر شیم، نمی تونیم که دور تر شیم،دستاتو میگیرم که یادم بیاد کجای زندگیمی، که یادت بیاد کجای زندگیتم، دستاتو می‌گیرم که یادمون بیاد این جنگا برای با هم بودنمونه، قرار نیست که با هم بجنگیم... وقتی انگشتامو گره می زنم لابلای انگشتات تازه یادم میفته که این دستا قرار نیست بذارن زمین بخورم و اگه زمین خوردم بلندم می‌کنن، یادم میاد که قرار نیست وقتی دستمون توی دست همه زمین بخوریم و هنوز زوده برای از پا افتادن... یه وقتایی که حس می‌کنم دیگه آخر راهیم، میگم دستامو بگیر تا دوباره و از نو شروع کنیم، درست از سر خط. حالا یه وقتایی من به جای اون میگم ولش کن اصلا این حرفارو، بیا این راهو هم با هم و شونه به شونه ی هم بریم و این جریانارم باهم بگذرونیم از سر، پس... دستامو بگیر لطفا!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
باز هم تسبیح بسم الله را گم کرده ام شمس من کی می رسد؟ من راه را گم کرده ام طره از پیشانی ات بردار ای خورشید من در شب یلدا مسیر ماه را گم کرده ام در میان عاقلان دنبال عاشق گشته ام در میان کوه سوزن کاه را گم کرده ام زندگی بی عشق، شطرنجی است در خورد شکست در صف مشتی پیاده شاه را گم کرده ام خواستم با عقل راه خویش را پیدا کنم حال می بینم که حتی چاه را گم کرده ام زندگی آن قدر هم در هم نبود و من فقط سرنخ این رشته ی کوتاه را گم کرده ام