eitaa logo
هامون
43.6هزار دنبال‌کننده
12.5هزار عکس
789 ویدیو
43 فایل
🔹 تبلیغات ⬅️ کانون تبلیغاتی قاصدک @ghaasedak 🔴تبادل نظر
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بوی بهشت می‌شِنوم از صدای تو نازکتر از گل است، گلِ گونه‌های تو ای در طنین نبض تو آهنگ قلب من ای بوی هرچه گل، نفس آشنای تو‌ ای صورت تو آیه و آیینۀ خدا حقا که هیچ نقص ندارد خدای تو صد کهکشانْ ستاره و هفت آسمانْ حریر آورده‌ام که فرش کنم زیر پای تو چیزی عزیز تر ز تمام دلم نبود ای پارۀ دلم٬ که بریزم به پای تو امروز تکیه‌گاه تو آغوش گرم من فردا عصای خستگی‌ام شانه‌های تو در خاک هم دلم به هوای تو می‌تپد چیزی کم از بهشت ندارد هوای تو 💠 @e_adab 💠
‌ آزمودم دل خود را به هزاران شیوه هیچ چیزش به جز از وصل تو خشنود نکرد ‌ 💠 @e_adab 💠
آسیابانی پیر در دهی دور افتاده زندگی میکرد . هرکسی گندمی را نزد او برای آرد کردن می‌برد، علاوه بر دستمزد، پیمانه ای از آن را برای خود برمیداشت، مردم ده با اینکه دزدی آشکار وی را میدیدند، چون در آن حوالی آسیاب دیگری نبود چاره‌ای نداشتند و فقط نفرینش میکردند. پس از چند سال آسیابان پیر، مُرد و آسیاب به پسرانش رسید. شبی پیرمرد به خواب پسران آمد و گفت: چاره ای بیاندیشید که به سبب دزدی گندم های مردم از نفرین آنها در عذابم... پسران هریک راهکار ارائه نمود. پسر کوچکتر پیشنهاد داد زین پس با مردم منصفانه رفتار کرده و تنها دستمزد میگیریم ؛ پسر بزرگتر گفت: اگر ما چنین کنیم، مردم چون انصاف ما را ببینند پدر را بیشتر لعن کنند که او بی انصاف بود. "بهتر است هرکسی گندم برای آسیاب آورد دو پیمانه از او برداریم. با این کار مردم به پدر درود میفرستند و میگویند، خدا آسیابان پیر را بیامرزد او با انصاف‌تر از پسرانش بود." چنین کردند و همان شد که پسر بزرگتر گفته بود. مردم پدر ایشان را دعا کرده و پدر از عذاب نجات یافت و این وصیت گهر بار نسل به نسل میان نوادگان آسیابان منتقل شد و به نسل ما رسید! 💠 @e_adab 💠
یک عمر باید بگذرد تا بفهمیم بیشتر غصه هایی که خوردیم ، نه خوردنی بود نه پوشیدنی ، فقط دور ریختنی بود... و چقدر دیر میفهمیم که زندگی همین روزهاییست که منتظر گذشتنش هستیم 💠 @e_adab 💠
پختگی یعنی : وقتی روی دوم آدم ها رو میبینی ، تعجب نکن 💠 @e_adab 💠
غم و نشاط در این عالم به حکم عدل، برابر بود نشاط را دگران بردند، گذاشتند به ما غم را  اگر به جامهٔ رنگارنگ، چو طفل چشم سیه کردیم به رنگ سرمه به ما بستند سیا‌ه‌پوشی ماتم را  چو گل به خنده اگر بودیم، چو تندباد برآشفتند به زهرچشم کدر کردند صفای خاطر خرم را   به قهر و جنگ میان بستند به هیچ و پوچ و نمی‌دانند که مهر و صلح به پا دارد بنای کهنهٔ عالم را دلم گسست ز جمعیت که این هوای غبارانگیز جدا ز یکدگر اندازد چو کاه و دانه، دو همدم را بهشت و جوی شرابش را ندیده‌ایم به خواب اما کشیده‌ایم به هشیاری عذاب‌های جهنم را  تو سرنوشت مرا ای عشق به خط روشن خود بنویس به کاتبان قضا بگذار خطوط درهم و برهم را ‌ 💠 @e_adab 💠
راضـيم ... به هرچی اتفاق افتاد! که اگه خوب بود زندگیمو قشنگ کرد! و اگه بد بود من و ساخت ! مــديونم ... به همه ی آدم های زندگیم! که خوباشون بهترین حسا رو بهم دادن! و بداش بهترین درسا رو ! مــمنونم ... از زندگیم! که بهم یاد داد همه شبیه حرفاشون نیستن! و همیشه اونطوری که میخوایم پیش نمیره !👌🏻 💠 @e_adab 💠
✍ هیچ کس نتوانست رفاقت و دوستی را معنا کند. "جـــــز " گذر زمان و بازیهای"روزگار"... 💠 @e_adab 💠
✍ «ساعت»، «زندگیت را»، به، «افق»، آدمهای «ارزان قیمت»، «کوک نکن»، یا، «خواب میمانی»، «یا عقب»! 💠 @e_adab 💠
گرفته است و رهایم نمی‌کند چشمت... عجیب نیست که کار شراب، گیرایی ست...! 💠 @e_adab 💠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا