☯️ #امید
️ نجاری بود که زن زیبایی داشت
که پادشاه را مجذوب خود کرده بود
پادشاه بهانه ای از نجار گرفت و حکم اعدام او را صادر کرد و گفت نجار را
فردا اعدام کنید.
نجار آن شب نتوانست بخوابد.
همسر نجار گفت:
مانند هر شب بخواب.
پروردگارت يگانه است و درهای گشايش بسيار
کلام همسرش آرامشی بر دلش ايجاد کرد و چشمانش سنگين شد و خوابيد.
صبح صدای پای سربازان را شنيد. 💂♀️💂♀️💂♀️
چهره اش دگرگون شد و با نا اميدی، پشيمانی و افسوس به همسرش نگاه کرد که دريغا باورت کردم.
با دست لرزان در را باز کرد و دستانش را جلو برد تا سربازان زنجير کنند.
دو سرباز با تعجب گفتند:
پادشاه مرده و از تو می خواهيم تابوتی برايش بسازی. ⚰️
چهره نجار برقی زد و نگاهی از روی عذرخواهی به همسرش انداخت .
فکر زيادی انسان را خسته می کند .
درحالی که خداوند تبارک و تعالی مالک و تدبير کننده کارهاست
ساعت زندگیت را به افق آدمهای ارزان قیمت کوک نکن
یا خواب می مانی
یا از زندگی عقب
🎈 در هر شرایطی امیدت را به خدا از دست نده و هر لحظه منتظر رحمت بی کرانش باش.
#حکایت_های_آموزنده
💠 @e_adab 💠
من همان عشقم که در فرهاد بود
او نمیدانست و خود را میستود
من همی کَندم نه تيشه، کـوه را
عشـــق شيرين میکند اندوه را
- #هوشنگ_ابتهاج
💠 @e_adab 💠
🌀هشت دزد زمان را بشناسید:🟢
💛۱- تلاش برای راضی نگه داشتن همه
💚۲- نگران حرف مردم بودن
😄۳- غر زدن و ایراد گرفتن
💚۴- نداشتن اولویت بندی در زندگی
💜۵- در انتظار معجزه بودن
💙۶- تماشای تلویزیون
💛۷- بحث های بیهوده و تلاش برای متقاعد
کردن همه
❤️۸- انجام کارهایی که دوستشان نداریم و فقط
بخاطر رضایت بقیه انجامش میدهیم
#دلنوشته
💠 @e_adab 💠
+من گرفتار و تو در بند رضای دگران
من ز درد تو هلاک و تو دوای دگران:)
#هلالی_جغتایی
💠 @e_adab 💠
تو را با قاطعیت همدم و همراه می گفتند
ولی رمال های شهر ما بی راه می گفتند
چنان آشفته بودم بعد ازآنکه دیدمت با غیر
که جن ها رو به رویم ذکر بسم الله می گفتند
پس از آن عهد ننگینی که بستم با تو اهل شهر
به خنده نام من را ناصر الدین شاه می گفتند
گمم آنگونه که پیدا نخواهم شد و حق دارند
شیوخ اصحاب گیسوی تو را گمراه می گفتند
نمی دانم چرا از غصه جانم در نمی آید
که در خوابم پلنگانی ز فتح ماه می گفتند
#احمدجم
💠 @e_adab 💠