تا نشستم باادب هر بار٬ پای سفره ات
شد کرَم پشتِ کرَم تکرار٬ پای سفره ات
راه دادی و چه تحویلم گرفتی باز هم
چشمپوشی کردی از بدکار٬ پای سفره ات
همنشینِ زائران و دوستدارانت شدم
تازه شد با أغنیا دیدار٬ پای سفره ات
با جُزامی هم غذا شد دستهایِ گرم تو
قاسِمت نان خورد با بیمار٬ پای سفره ات
شیوه ی نقلِ حدیثت در عمل بود و نشست
جمله ی «ألجّار ثمّ ٱلدّار»٬ پای سفره ات
نانخورِ عهد قدیمِ خانه ات هستم٬ اگر
پرورش دادم برایت یار٬ پایِ سفره ات
روزیِ بی منّتِ فرزندهایم را نگیر
با همان پیمانه ی سرشار٬ پای سفره ات
من گدایی نابلد، أنت کریم إبن کریم
روی چشمانم قدم بگذار٬ پای سفره ات!
#نـوكــر_نـوشـت:
#حـسـن_جانــم💔
بَس ڪه #آقاسٺ بِه دُنبالِ گِدا می گَردَد
نازِ عُشاق ڪشیدَن زِ مَرامِ #حَسَن اَسـٺ
صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين
سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، #دوشنبتون_امام_حسنی
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_علی_مرادی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
چقدر حرف دلم را به جاده ها بزنم
اجازه هست کمی حرف با شما بزنم؟
اجازه هست کمی درد دل کنم یا نه؟
اجازه هست که قید من و تو را بزنم؟
بنا نبود نیایی، خدا وکیل آقا
چقدر دست به دامان ندبه ها بزنم؟
دلم قرار ندارد خودت که می دانی
چقدر مانده همینطور دست و پا بزنم؟
ببین به جان عزیزت قسم کم آوردم
بعید نیست همین روزها که جا بزنم
اگر دروغ نگویم فقط کمی مانده
رکورد مردم نامرد کوفه را بزنم
خدا کند که بیایی وگرنه از سمتِ
کدام پنجره باید تو را صدا بزنم؟
به بازگشت من آقا دگر امیدی نیست
مگر دوباره سری رو به کربلا بزنم
#نـوكــر_نـوشــت:
#مـهـدی_جــان
دلگیرم از سه شنبه بی رنگ و بوی تو
چشـم انتـظار آمدنت، چشم آسمـان
صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبداللهع الحسين
سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... روزتون معطر بنام #اباعبدالله
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_سیدمحمدجاویدحسینی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
غرق عصیانم ولی پای تو گیرم لااقل
عاشق روی تو ای ماه منیرم لااقل
تا مسیر عاشقی سمت خراسان شماست
من هم از آوارگان این مسیرم لااقل
کاشکی می شد که یک ساعت نشانِ خدمتِ
خادمان افتخاری را بگیرم لااقل
گر نشد توفیق تا من کشته ی عشقش شوم
دلخوشم از اینکه بر عشقش اسیرم لااقل
ساکن صحن رضا بودن اگر ممکن نشد
کاش می شد در رواق او بمیرم لااقل
من ندارم جز گدایی بر درش سرمایه ای
باز هم شکرانه دارد من فقیرم لااقل
وعده داده در سه جا آید به دیدارم رضا
می شود در روز محشر دستگیرم لااقل
تا ابد این حیدری بودن برای ما بس است
هر که هستم عبد مولای غدیرم لااقل
شد علی نامش که جاویدان شود یاد علی
عمر ما خورده گره با یاد اولاد علی
#نـوكــر_نـوشـت:
#یا_امـام_رضـا
آرزوی بوسه ی کـوی تو کردم ماههـا
خود نگر بر رنگ زردم #یاعلی_موسی_الرضا
صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين
سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير، #چهارشنبتون_امام_رضایی (ع)
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_محمدرضاابراهیمی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
❤️رضا(ع)جان❤️
🧡💛🧡
حلقهی حاجاتِ ما، پنجره فولادِ توست
چشمِ دلم روشن از، صحنِ گوهر شادِ توست
جان متبرک شد از، روحِ مسیحائیات
این دلِ ویرانِ من هر نفس آبادِ توست
🧡💛🧡
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
✋اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم اشف کل مریض✋
آستان مقدس امامزاده حسین ( ع ) قزوین
نذورات مردمی حرم
جهت واریز نذورات خود
به شماره حساب های داخل عکس مراجعه فرمایید .
#آستان_مقدس_امامزاده_حسین
(علیه السلام )
📌 http://www.ebn-reza.ir
📌 http://instagram.com/ebn_reza_qazvin
📌http://sapp.ir/ebn_reza_qazvin
📌https://eitaa.com/ebn_reza_qazvin۷
📌 https://t.me/ebn_reza_qazvin
شبِ جمعه است هوای حرم افتاده سرم
بارَم و بستم و در کوچه ی دل در به درم
عشقِ تو کرده منو بی سرو پا مستِ جنون
هر طرف گنبد و من کفترِ بی بال و پَرم
عطرِ شش گوشه ی تو برده عنان از کفِ من
چه کنم در طپشِ عشق تو من شعله ورم
صَحنِ تو با دلِ بشکسته تصوّر می کنم
باغِ بین الحرمین شوقِ اذانِ سحرم
عطرِ آوای خوشِ گنبد و گلدسته ی تو
با اذانِ سحری جلوه شده در نظرم
یادِ گلهای غریب و عطش و روضه و اشک
سیلِ خون جاری کند از تبِ چشمانِ ترم
نذر کردم به علی اصغرِ شش ماهه ی تو
یه شبِ جمعه بیوفته کربلایت گذرم
حرمِ ساقیِ عجب حالِ خوشی داده منو
خوشا بر حالِ دلم زائرِ قرصِ قمرم
ماه بالای سرم شاهدِ رویای من است
که به تصویرِ خیال اومده پایان سفرم
#نـوكــر_نـوشـت:
#حسین_جان💔
شب جمعه است، بیا حال مرا بهتر ڪن
فکر دلواپسی قلب من مضطر ڪن
صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين
سلام عليكم و رحمة الله، صبحتون بخير،
#روزيتون_زیارت_كـربلاي_مـعـلـی
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_سیدمیلادموسوی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
هر چند که ما را نوشتند از گداها
اصلاً نمی آید گدا بودن به ماها
ما روسیاهان ارزش خاصی نداریم
ماها کجا و نوکری دلرباها؟
ما هر چقدر اصرار کردیم او نیامد
اصلاً چه شد «آقا بیا آقا بیا» ها؟
ماها که هیچ، این خوبها در انتظارند
کی می رسد روز وصال آشناها؟
از دوریش بدجور حال ما خراب است
رونق گرفته باز هم دارالشفاها
من که بدم پس دیدنش روزیه من نیست
ای خوش به حال خوبها، حاجت رواها
باشد درست، آقای ما خیلی کریم است
امّا دگر تا کی گنه؟ تا کی خطاها؟
طبق احادیث رسیده، ناظر ماست
بد نیست پیشش ذرّه ای شرم و حیاها
از بس که بر اعمال بد اصرار داریم
رنگی ندارد پیش او دیگر حناها
یک راه حل باقی است آن هم نام زهراست
نامی که باشد از تبار کیمیاها
#نـوكــر_نـوشــت:
#مـهــدی_جــان
نه اینکه خسته شدم، نه، ولی دلم تنگ است
که بیتو #جمعه هوایش همیشه سنگین است
صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين
سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... #آدینتون معطر بنام #منتقم_خون_ابا_عبدالله
#به_یاد_شهید_مدافع_حرم_محمدحسن_خلیلی
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
هدایت شده از احمد باقری
🔴 علامه سید موسی زرآبادی، عارفی یگانه
آسمان قزوین از درخشش ستارگانی روشن است که عرصههای علم، فقه، عرفان و فلسفه را در نوردیده اند؛ و آیت الله زرآبادی یکی از ستارگان پرنور این کهن دیار است.
ایشان سال ۱۲۹۴ قمری در روستای زرآبادالموت متولد شد، اما آوازه فضل او، حتی در زمان حیاتش، از مرزها عبور کرد.
راه علامه زرآبادی پس از رحلت، توسط شاگردان متعدد ایشان دنبال شد که برجستهترین آنان، علامه رفیعی، شیخ مجتبی قزوینی و شیخ هاشم مدرس قلعهای بودند.
قلههایی رفیع در علم و فقاهت، که شاگردانی، چون امام خمینی و مقام معظم رهبری داشته اند.
علامه زرآبادی گذشته از علوم دینی، نگاهی هم به سیاست داشته که مخالفت با مشروطیت در زمان بروز انحرافات آن، در تاریخ آن مقطع ثبت شده است.
صاحب بیش از ۱۵ رساله در فقه و اصول و اخلاق، سرانجام در چنین روزی در سال ۱۳۵۳ ق، پس از ۵۹ بهار، چهره در نقاب خاک کشید و در صحن امامزاده حسین (ع) قزوین آرام گرفت.
امروز هشتاد و نهمین سالروز عروج آن عالم جلیل القدر است.
@
هدایت شده از احمد باقری
داستان شهر مزار شریف که چند وقتی است دست آویزی شده برای وهابیت تا بدین وسیله ایجاد شبهاتی نمایند.
تقدیم به پیشگاه مقدسه حضرت فاطمه زهرا (س)
شهر مزار شریف در ولایت بلخ افغانستان قرار دارد.
در این شهر بارگاه با عظمت و باشکوهی قرار دارد که مورد توجه شیعیان افغانستان است.
گرفتاران بسیاری از این بارگاه حاجت گرفته اند.
مزاری در این بارگاه قرار دارد که روی سنگ قبرش نوشته شده:
"هذا مزار شریف علی بن ابیطالب"
"اینجا مزار شریف علی ابن ابیطالب است".
باوری غلط وجود دارد که پیکر مطهر امام علی(ع) اینجاست.
این در حالی است که بی هیچ شک و شبهه ای مرقد مطهر آن حضرت در نجف اشرف است.
قضیه واقعی مزار شریف که متاسفانه به گوش کمتر شیعه ای در ایران رسیده به این شرح است.
سالیان پیش حاکم بلخ که سنی مذهب بود دچار زخمی در ناحیه پا گردید.
مداواهای فراوان نمود،لیکن پایش بهبود نیافت.
شبی حضرت علی(ع) را در خواب میبیند.
حضرت به او امر میکند که روغن "2 لا" برای خوب شدن پایش استفاده کند.
حاکم تمام علما ، وزرا و اطبای شهر را جمع کرده و میگوید برای من روغن "2 لا" بیاورید.
اطبا و علما جواب میدهند ما در تمام عمر خود نام این روغن را نشنیده ایم و بعید است چنین روغنی وجود داشته باشد.
حاکم جواب داد چون حضرت علی(ع) امر کرده پس این روغن باید در جایی از جهان وجود داشته باشد.
دستور داد که هرکس روغن "2 لا" را بیاورد پاداش بزرگی دریافت میکند.
خبر شهر به شهر روستا به روستا چرخید.
لیکن هیچ کس نتوانست روغن "2 لا" را یافته و نزد حاکم بیاورد.
در ولایت بلخ، عالمی شیعه که غریب و گمنام بود به نزد حاکم آمد و گفت حاکم باید روغن زیتون استفاده کند.
حاکم چنین کرد و به سرعت زخم کهنه پایش بهبود یافت.
پرسید از کجا فهمیدی منظور حضرت علی(ع) از روغن "2 لا" روغن زیتون است؟.
آن عالم شیعه گفت: از آنجایی که خدا در "آیه 35 سوره نور" فرموده است:
شجره مبارکه زیتونه لا شرقیه و لا غربیه
درخت مبارک زیتون که نه شرقی است و نه غربی
چون 2 تا لا دارد (لا شرقیه و لاغربیه) پس منظور روغن زیتون بوده است.
حاکم از این جواب شگفت زده شد
و گفت: لیاقت تو بالاتر از پاداش نقدی است
تو از امروز ندیم خاص ما هستی.
عالم غریب شیعه حالا شده ندیم خاص و همه کاره دربار پادشاه شهر.
مدتی گذشت...
علما و وزیران به این مقام و جایگاه یک مرد شیعه حسادت کردند.
به حاکم گفتند: ما فهمیده ایم که این مرد شیعه "زیارت عاشورا" میخواند و به ... لعن میفرستد.
حاکم در حضور علما و وزرا از عالم شیعه پرسید آیا این موضوع صحت دارد؟
عالم شیعه نیامد برای حفظ مقام و ثروت خود دروغ بگوید،
لذا با شهامت پاسخ داد:
بله.
جماعت از این پاسخ شگفت زده شدند
علما گفتند:حکم این مرد اعدام است.
حاکم گفت: این مرد فاضل و حکیم است،
حتما دلیلی دارد که به این راحتی پشت پا به این مقام و ثروت زده و خریدار مرگ خود شده است.
از عالم شیعه پرسید: چرا لعن میکنی؟
عالم شیعه جوابی داد که آن مجلس تبدیل به مجلس روضه حضرت زهرا(س) شد و همه حاضرین گریه نمودند.
آن عالم شیعه جواب داد:
حاتم طایی مردی کافر بود ولی در نهایت سخاوت و بخشندگی
قبل از مرگ مردم را جمع کرد و گفت:
آی کسانی که گرسنه بودید و حاتم طایی لقمه نانی در دهان شما گذاشت.
آی کسانی که برهنه بودید و حاتم طایی لباسی به شما پوشانید.
آی کسانی که لقمه نانی سر سفره حاتم طایی خوردید.
الان وقت مرگ من شده و من از شما توقع هیچ پاداشی را ندارم.
فقط دختری از من به یادگار مانده،
جان شما و جان این دختر.
اگر میخواهید محبت های مرا جبران کنید به این دختر محبت کنید.
خلاصه، حاتم طایی مردم را به خوش رفتاری با دخترش سفارش ها نمود.
آنگاه عالم شیعه گفت:
روزی این دختر به نزد پیامبر(ص) آمد.
پیامبر(ص) به احترام پدرش که سفارش کرده بود، و مرد باسخاوت و بخشنده ای بود آن دختر را اطعام و اکرام کرد و هدایایی نیز به او بخشید.
حالا مردم من حرفم این است:
پیامبر(ص) که برای دین اسلام زحمات زیادی کشید و خون دلها خورد.
روز آخر فرمودند: من از شما توقع هیچ پاداش و قدر دانی ندارم.
اگر میخواهید به من محبت کنید:
به دخترم فاطمه محبت کنید.
جان شما و جان فاطمه.
هر کس فاطمه را بیازارد مرا آزرده خاطر کرده است.
خلاصه پیامبر(ص) در مورد خوش رفتاری با حضرت زهرا(س) سفارش ها نمود،
لیکن..
چند روز از رحلت پیامبر(ص) نگذشته بود که:
برخلاف سفارشات پیامبر(ص) نه تنها هیچ گونه خوش رفتاری و محبتی نسبت به دختر رسول خدا نداشتند بلکه:
خانه اش را آتش زدند.
به صورتش سیلی زدند.
پهلویش را شکستند.
هدیه که ندادند هیچ، باغ فدک را نیز از تنها یادگار پیامبر(ص) به ناحق گرفتند.
حالا شما قضاوت کنید..
صدای گریه و ناله حاضرین بالا رفت و جلسه ی محاکمه این عالم شیعه تبدیل به مجلس روضه حضرت زهرا(س) شد.
مقام و منزلت این عالم شیعه