"•🕊•⃝⃡❦💚•"
توجلسہخواسـتگارۍآنقدرسربهزیر 😓 بودڪہگفتـمتمامگلهاۍِقالۍراشِمُرد😁
ولۍپــساز ازدواجاحساساتومحبتشرا بہراحتۍبروزمیداد.😍
محـــمدمن را "عاشقانہمن"خطاب
میڪرد.🙃نامِمرادرتلـفنِهمراهـش"عاشقانہمن" ذخیرهڪردهبود...📲
هـروقتدلــمبراۍمحـمدتنگمیشود☹️
باگوشۍمحـمدشمارهخودمرامۍگیرم یابہمحـمدزنگمیزنمومیگـویممحمــد(: تورفتۍوعاشقانهاتراتنهاگذاشتۍ».😭💔
همہعاشقانہهاۍِزندگیشرافداۍِاهلِبیت؏ڪرد.
#شهیدمحمداستحکامی
#عاشقانه_شهدایی
#ڱـڔدانمنتظـڔانظهـوڔ
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
"•🕊•⃝⃡❦💚•" توجلسہخواسـتگارۍآنقدرسربهزیر 😓 بودڪہگفتـمتمامگلهاۍِقالۍراشِمُرد😁 ولۍپــساز ازدو
○🦋 ⃞ 🌹○↯
بعضۍوقتـاخیلی دلتنگ شهدا میشیم و
کلی حرف باهاشون داریم
اونموقعاستڪہباشهدادرددلمیکنیم
◹خواستمبگـ🗣ـــم◸
شمااعضاۍمحترمهممیتونید
دلنوشـ💌ـتہهاتونوباشهداتوۍلینڪ ناشناسبرامونبفرستید↻
#ڱـڔدانمنتظـڔانظهـوڔ
منتظࢪ دلنۆشته های شهداییتون هستیم👇🏻
https://harfeto.timefriend.net/793699172
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
⃟ ♥ ⃟ الـۅعــدهۅفـــا🙌🏻 اعضـاۍمحتــࢪمسـلام🌿 ⇦بالاخـࢪهࢪوزشـࢪوع #چلهحـاجـتࢪوایۍ فـࢪا
♥⃟
پشـتتمـامآࢪزۆهـایـت🌱
خـداایسـتـاده...
ࢪوزسۅم#چلهحـاجـتࢪوایۍ
فراموشنشـود❌
#ڱـڔدانمنتظـڔانظهـوڔ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⋮○☊ ⃟ • ⃟📣○⋮⠀
◍الاݩ طڔفداڔ اصلــۍ بدحجابی دڔ جامعـہ آقایونن!👌🏻
اینا تظاهــڔاټ ڪڔده بودن ڪہ...◍
^'استادرائفیپــور'^
#سخنرانی
#ڱـڔدانمنتظـڔانظهـوڔ
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f
○🦋 ⃞ 🌹○↯
بعضۍوقتـاخیلی دلتنگ شهدا میشیم و
کلی حرف باهاشون داریم
اونموقعاستڪہباشهدادرددلمیکنیم
◹خواستمبگـ🗣ـــم◸
شمااعضاۍمحترمهممیتونید
دلنوشـ💌ـتہهاتونوباشهداتوۍلینڪ ناشناسبرامونبفرستید↻
#ڱـڔدانمنتظـڔانظهـوڔ
منتظࢪ دلنۆشته های شهداییتون هستیم👇🏻
https://harfeto.timefriend.net/793699172
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
✐"﷽"↯ 📜#رمان_پلاک_پنهان 💟#پارت_شصت با کمک یاسمن همه ی خرید هارا از همان مغازه تهیه کرده بود،در پر
✐"﷽"↯
📜#رمان_پلاک_پنهان
💟#پارت_شصت_یک
به سمت پیشخوان رفت تا سریع حساب کند و به دنبال کمیل برود.
ــ آقا صورت حساب میز 25 میخواستم
ــ حساب شده خانم
.
سمانه با تعجب تشکری کرد و از رستوران خارج شد و گوشی اش را در اورد تا شماره کمیل را بگیرد اما با دیدن کمیل که با لبخند به ماشین تکیه داد،متوجه قضیه شد.
.
ــ چرا اینکارو کردید،مگه قول ندادید من حساب کنم؟
کمیل در را باز کرد و گفت:
ــ من یادم نیست به کسی قول داده باشم
.
سمانه چشم غره ای برایش رفت و سوار ماشین شد.
.
در طول مسیر حرفی بینشان رد و بدل نشد و در سکوت به موسیقی گوش می دادند.
کمیل ماشین را کنار در خانه نگه داشت ،هر دو پیاده شدند.
کمیل خرید ها را تا حیاط برد.
ــ بفرمایید تو
ــ نه من دیگه باید برم
سمانه دودل بود اما حرفش را زد:
ــ ممنون بابت همه چیز،شب خوبی بود،در ضمن یادم نمیره نزاشتید چیزیو حساب کنم
کمیل خندید و گفت:
ــ دیگه باید عادت کنید،ممنونم امشب عالی بود
سمانه لبخندی زد،کمیل به سمت در رفت.
ــ شبتون خوش لازم نیست بیاید بیرون برید داخل هوا سرده
.
بعد از خداحافظی به طرف ماشینش رفت،امشب لبخند قصد نداشت از روز لبانش محو شود.
صدای گوشی اش بلند شد ، می دانست محمد است و می خواهد ببیند چه کار کرده است،اما با دیدن شماره غریبه تعجب کرد.
.
با دیدن عکس های امروز خودش و سمانه و متن پایین عکس ها عصبی مشتی محکمی بر روی فرمون کوبید.
ــ مواظب خانومت باش
آرامشی که در این چند ساعت در کنار سمانه به وجودش تزریق شده بود،از بین رفت،دیگر داشت به این باور می رسید که آرامش و خوشبختی بر او حرام است.
خشمگین غرید:
ــ میکشمتون به ولای علی زنده نمیزارمتون
✍🏽نویسنده:فاطمهامیری
#ادامه_دارد...
#ڱـڔدانمنتظـڔانظهـوڔ
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f
|•🌷 ͜͡🕊•|
🦋|شہیدمدافعحرم
محمدحسن(رسول)خلیلۍ
نـام: محمدحسنخلیلۍ
نـام پدر: رمضانعلۍ(جانباز دفاع مقدس)
ولادٺ: 1365/9/20 (تهران)
شہادٺ: 1392/8/27 (سوریه/حلب)
وضعیٺتاهل: مجرد
نامجہادۍ: ابـوخلیل
آخرینمقـام: سرباز بۍبۍزینب(س)
#شهید_شناسی|#ڱـڔدانمنتظـڔانظهـوڔ
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
|•🌷 ͜͡🕊•| 🦋|شہیدمدافعحرم محمدحسن(رسول)خلیلۍ نـام: محمدحسنخلیلۍ نـام پدر: رمضانعلۍ(جانباز دفاع مقد
••□ ⃟🕊
رسولسال۶۵بهدنیـاآمدوسال۶۷جنگتحمیلی تمامشد.
درواقعازجنگچیزۍندیدهودرڪنڪردهبود؛
امـابهشہداعلاقهزیادۍداشٺ
رسولبهڪارنظامۍعلاقهداشٺوبهمحض گرفتنمدرڪپیشدانشگاهۍ،نظروعقیدهاش اینبودڪهیڪفردمسلمانبایدآمادگۍرزمۍ ڪاملداشتهباشد؛
چوناعتقادماایناسٺڪه
امامزمانعجبهمااحتیاجدارد
وبایدازلحاظنظامۍآمادگۍداشته باشیم.
بههمینخاطرشعلنظامۍرابرایخودانتخاب ڪردڪههمانسپاهبود.
از ڪارپشٺمیزنشینۍبیزاربود.
واردسپاهشدودورههاۍآموزشۍرادید.
رسولدر دورههاۍآموزشۍخود درتخصص تاڪتیکوتخریببهخوبۍحرفهاۍشدهبود
وبنابرعلاقهشخصۍاشواردقسمٺتخریبشدهو مربۍاینبخششد.
وقتۍسوریهجنگشدبادرخواسٺخودشبرای تعلیمنیروهاۍآنجاعازمسوریهشد.
ادامهدارد...
🗣|رواۍ:مــادرشہیــد
#شهید_رسول_خلیلی
#ڱـڔدانمنتظـڔانظهـوڔ
🌸͜͡🌸
♢پیـامبـراکـرمﷺ
"صلــوات"فـࢪستـادن📿
"فقـࢪ"ڔابـرطـرفمـۍنـمایـد.
﴿جلاءالافهام،ص۲۵۲﴾
#ڱـڔدانمنتظـڔانظهـوڔ
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
🌸͜͡🌸 ♢پیـامبـراکـرمﷺ "صلــوات"فـࢪستـادن📿 "فقـࢪ"ڔابـرطـرفمـۍنـمایـد. ﴿جلاءالافهام،ص۲۵۲﴾
♥️͜͡🔗͜͡📿
اعضاۍمحتـࢪمسـلام✋🏻
♢بـهمناسبـتسالـروزشـھـادت
#شهید_سید_مصطفی_موسوی
ختـمصلـوات📿
بـرگـزارمیکنـیـم...
و هـدیـهمۍکنـیـمبـهروحپـاکشـھـدا🕊
بـاشـدڪـه...
یـاۅࢪمـاجـامـانـدگـانبـاشنـد🤲🏻
♢همـراهـانعـزیـز
لطفـاًجـھـتشـࢪڪتدرایـن
#ختـم_صلـوات
تعدادصلـواتِمۅردنظـࢪخـودࢪا
بـهآیـدۍخـادممربـوطـہاࢪسالڪنیـد.
📩@Khaadem_shohada
♢ممنـونکـههمـراهـمـونهسـتیـد♥⃟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•♢ ⃟💛
اگھ همہࢪهــاݥ ڪنن،غمێ ندارݥ
همہࢪدݥڪنن،امـاݥرضـا ࢪۆ داࢪݥ
#استوری|#چهارشنبه_های_امام_رضایی
#ڱـڔدانمنتظـڔانظهـوڔ
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
•♢ ⃟💛 اگھ همہࢪهــاݥ ڪنن،غمێ ندارݥ همہࢪدݥڪنن،امـاݥرضـا ࢪۆ داࢪݥ #استوری|#چهارشنبه_های_امام
🦋 ⃟۞
خۆشاسعادٺآنڪس↯
ڪہ دࢪ ڪنار↭تـ∞ـۆباشڊ
↫بہشٺڪێطلبــڊ؟!
آنڪہدࢪ جواࢪ تــ∞ــۆباشڊ↬
#امام_رضا┆#ڱـڔدانمنتظـڔانظهـوڔ
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
♥️͜͡🔗͜͡📿 اعضاۍمحتـࢪمسـلام✋🏻 ♢بـهمناسبـتسالـروزشـھـادت #شهید_سید_مصطفی_موسوی ختـمصلـو
۞ ⃟ ۞
♢پیامبراسلام(ص)فرمود:
دࢪقیـامـت
نزدیـڪتـࢪیـنمـࢪدمبـهمـن👉🏻
کسـۍاسـتڪه...
بیشتـࢪبـڔمـنصلـواتبفـࢪستـد📿
﴿کنزالعمال،ج ۱،ص۴۸۹﴾
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
0⃣2⃣2⃣7⃣صلـوات تـاکنـون هـدیـه بـه
#شهید_سید_مصطفی_موسوی
⇝◌『⏳』
فَبِعِزَّتِکَ أَسْتَجِبْ لِی دُعائِی..
خدایا به عزتت پناه آورده ام؛
دستِ دلــم را بگیر...♡
نمازت سرد نشه بچه شیعه😉
#نماز_اول_وقت
•↯ ⃟❤️•
تعبیࢪمــنازعشـقهمــانبــۆدڪـهگفٺــم
دࢪبنـدِڪسۍباشڪہدࢪبنـدِحسیـناسٺ
#پروفایل|#مخاطبخاص
#ڱـڔدانمنتظـڔانظهـوڔ
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°
ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f
•°♢بســـــمࢪبالشـھـداوالصـدیقیـن♢°•
📦#صندوق_کمکهای_مردمی
⇦دࢪخواستهمکاࢪیازنیکوکاࢪانو
خیࢪینبࢪایکمکࢪسانی
فوࢪی،آگاهانهومستقیم
📌در راستای پیشرفتوگسترش
مجموعهوبرنامههایفرهنگےنیـازبه
تبلیغاتبزرگوگستردههست➣
🚺 لذا ازهمراهانعزیز
خواهشنمدیم بهنیتبرآوردهشدنحوائج
درحدتوان کمکهاینقدیخودرابه
شمارهحسابزیرواریزنمایند.↯
⇦6037-9972-9127-6690 💳
> اَللهُ یُبٰارِڪُ فیــِڪ❣
⇆◯ ⃟🌿⇆
↫شیفتــہ ۍشهیــد بابایـۍ بود و از وقتۍ با ایـــن شهیــد آشنا شـد شـوق پڔواز دڔ دڔونش، شعلہوڔ شد. او جوان تڔیـــن شهیــد مدافـع حڔم است. دڔ سوڔیـہ هڔ وسیلہاۍ خــڔاب میشد، مصطفۍ دڔست مۍکڔده تا جایـــۍ کہ اسـم نابغہ کوچک ڔوۍ او گذاشتہ بودند. موبایـــل هڔ کدام از اعضاۍ خانواده هم کہ خڔاب میشد، مصطفۍ دڔسـت میکڔد بدون اینکــہ آموزشۍ دیـده باشـد. او بہ دوستانـش گفتہ بود دعـا کنید🤲🏻
تا محڔم تمام نشده،من هم شهیــد شوم🙂
و پیش شهیــد باقڔی بڔوم کہ ڔوز آخڔ محڔم، او هم شهیـــد شــد↺
#سیره_شهدا
#شهید_سید_مصطفی_موسوی
#ڱـڔدانمنتظـڔانظهـوڔ
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
⇆◯ ⃟🌿⇆ ↫شیفتــہ ۍشهیــد بابایـۍ بود و از وقتۍ با ایـــن شهیــد آشنا شـد شـوق پڔواز دڔ دڔونش، شعلہ
○🦋 ⃞ 🌹○↯
بعضۍوقتـاخیلی دلتنگ شهدا میشیم و
کلی حرف باهاشون داریم
اونموقعاستڪہباشهدادرددلمیکنیم
◹خواستمبگـ🗣ـــم◸
شمااعضاۍمحترمهممیتونید
دلنوشـ💌ـتہهاتونوباشهداتوۍلینڪ ناشناسبرامونبفرستید↻
#ڱـڔدانمنتظـڔانظهـوڔ
منتظࢪ دلنۆشته های شهداییتون هستیم👇🏻
https://harfeto.timefriend.net/793699172
1_102343115.attheme
91K
֩֠ ஐ💚 ֩֠ ཤ
˺شھیدمحمدࢪضادھقان𖠁˻
#تم_مذهبی
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
✐"﷽"↯ 📜#رمان_پلاک_پنهان 💟#پارت_شصت_یک به سمت پیشخوان رفت تا سریع حساب کند و به دنبال کمیل برود. ـ
✐"﷽"↯
📜#رمان_پلاک_پنهان
💟#پارت_شصت_دو
ــ حواستونو جمع کنید،نمیخوام اتفاقی بیفته
.
امیرعلی لبخندی زد و گفت:
ــ سرمونو خوردی شاه دوماد،برو همه منتظرتن ما حواسمون هست
کمیل خندید و رفت،اما با صدای امیرعلی دوباره برگشت:
ــ چی شده؟
ــ کت و شلوار بهت میاد
کمیل خندید و دیوانه ای نثارش کرد و به درف محضر رفت،سریع از پله ها بالا رفت،یاسین به سمتش آمد و گفت:
ــ کجایی تو عاقد منتظره
ـ کار داشتم
باهم وارد اتاق عقد شدند،کمیل روبه همه گفت:
ــ ببخشید دیر شد
کنار سمانه نشست،سمانه با نگرانی پرسید:
ــ اتفاقی افتاده
ــ اره
ــ چی شده؟
ــ قرار عقد کنم
سمانه با تعجب به او نگاه کرد و زمزمه کرد:
ــ این اتفاقه؟
ــ بله،یک اتفاق بزرگ و عالی
سمانه آرام خندید و سرش را پایین انداخت
.
با صدای عاقد همه سکوت کردند،سمانه قرآن را باز کرد و آرام شروع به خواندن قرآن کرد،استرس بدی در وجودش رخنه کرده بود،دستانش سرد شده بودند،با صدای زهره خانم به خودش آمد:
ــ عروس داره قرآن میخونه.
و دوباره صدای عاقد:
ــ برای بار دوم ....
آرام قران می خواند،نمی دانست چرا دلش آرام نمی گرفت،احساس می کرد دستانش از سرما سر شده اند.
دوباره با صدای زهره خانم نگاهش به خاله اش افتاد:
ــ عراس زیر لفظی میخواد
سمیه خانم به سمتش امد
و ست طلای زیبایی به او داد سمانه آرام تشکر کرد،و جعبه ی مخملی را روی میز گذاشت،دوباره نگاهش را به کلمات قرآن دوخت،امیدوار بود با خواندن قرآن کمی از لرزش و سرمای بدنش کم شود،اما موفق نشد،با صدای عاقد و سنگینی نگاه های بقیه به خودش آمد:
.
ــ آیا بنده وکیلم؟
.
آرام قرآن را بست و بوسه برآن زد و کنار جعبه مخملی گذاشت،سرش را کی بالا اورد، که نگاهش در آینه به چشمان منتظر کمیل گره خورد،صلواتی فرستاد و گفت:
ــ با اجازه بزرگترها بله
همزمان نفس حبس شده ی کمیل آزاد شد ،و سمانه با خجالت سرش را پایین انداخت،و این لحظات چقدر برای او شیرین بود
✍🏽نویسنده:فاطمهامیری
#ادامه_دارد...
#ڱـڔدانمنتظـڔانظهـوڔ
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f
اعضاۍمحتـࢪم🙌🏻
⏰رأسساعـت21:00
مصاحبـۀآنلایـنبـا
پـدࢪ#شهید_سید_مصطفی_موسوی
شـروعمیـشۅد.
میـزبـانشمـاهسـتـیـمدࢪ↯
ڪانالِ"عشـقیعـنـۍیـهپلاڪ"
♡http://eitaa.com/joinchat/4128309256Ceb3eab9e2f
خـوشآمـدیـن🌱
#ڱـڔدانمنتظـڔانظهـوڔ