4_6001489778455871784.mp3
2.93M
• ⃟ ⃟⅌
اۍمنتظران⇣
چرا|غیبتامامزمان|
عج
برایمــا⇠عادۍشدھ؟ 🎙•|استــادعالۍ #سخنرانی_مهدوی #ڱـڔدانمنتظـڔانظهـوڔ °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⅌ ͜͡
-------------
امـــامزمان"عج"مواظببود
آبرومـوننـڔه!
#استوریشهدایی
#ڱـڔدانمنتظـڔانظهـوڔ
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
⅌ ͜͡ ------------- امـــامزمان"عج"مواظببود آبرومـوننـڔه! #استوریشهدایی #ڱـڔدانمنتظـڔانظه
❥••□ ⃟🕊
⟱یادماݧباشـــد☝️🏻
طوڔۍبرخورد و عمـــݪنڪنیمکهشڔمنده
خوݧِشھـداشویـــم!🥀
#شهیدانه
°.•🤲🏻•.°
مـۅقـع دلـبـرۍو پـچۅپـچ ونـاز استـ
اذان میگویند
"خــدا" داره صـدامـون میـزنہ
معطـلچےهستے🦋
#نماز_اول_وقت
⥃°✐💌°⥂
•.🌿امــــاݥزمـان"عج"فرمودند:
"°اگڔطلــبمغفرت و آمرزشبعضـــیاز
شمـاهابراۍهمدیگڔنبود، هڔڪسروی زمینبودهلاڪ میشد،مگڔآنشیعیـــان خاصےکهگفتارشان با ڪڔدارشانیڪی است.👌🏽°"
📚مستدرڪ ج۵،ص۲۴۷
#حدیثمهدوۍ
#ڱـڔدانمنتظـڔانظهـوڔ
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f
•°♢بســـــمࢪبالشـھـداوالصـدیقیـن♢°•
📦#صندوق_کمکهای_مردمی
⇦دࢪخواستهمکاࢪیازنیکوکاࢪانو
خیࢪینبࢪایکمکࢪسانی
فوࢪی،آگاهانهومستقیم
📌در راستای پیشرفتوگسترش
مجموعهوبرنامههایفرهنگےنیـازبه
تبلیغاتبزرگوگستردههست➣
🚺 لذا ازهمراهانعزیز
خواهشنمدیم بهنیتبرآوردهشدنحوائج
درحدتوان کمکهاینقدیخودرابه
شمارهحسابزیرواریزنمایند.↯
⇦6037-9972-9127-6690 💳
> اَللهُ یُبٰارِڪُ فیــِڪ❣
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
✐"﷽"↯ 📜#رمان_پلاک_پنهان 💟#پارت_هشتاد_نه کمیل با عصبانیت روبه روی آرش که از شدت گریه با بی حالی رو
✐"﷽"↯
📜#رمان_پلاک_پنهان
💟#پارت_نود
تیمور قهقه ای زد و گفت:
ــ البته آرش گفت که مادرت انتخابش کرده،آخ گفتم آرش یادم اومد،بیچاره خیلی ترسیده،از وقتی بچه ها اوردنش داره به خودش میلرزه
کمیل وحشت زده گفت:
ــ تو چیکار کردی تیمور؟
ــ چیزی که شنیدی پسر سرهنگ رادمنش پیش منه،اگه جونش برات عزیزه بیا به آدرسی که برات میفرستم
ــ عوضی
ــ پس یادت باشه که تنها بیای،چون از یه آدم عوضی همه چیز برمیاد
تماس قطع شد،کمیل سریع شماره امیرعلی را گرفت و به او سپرد که سریع خودش را برساند.
به طرف سمانه رفت و بازوانش را دردست گرفت و گفت:
ــ سمانه الان امیرعلی میاید دنبالت میرسونتت خونمون
ــ چرا تو منو نمیرسونی
ــ من باید برم جایی
ــ کجا کمیل
ــ جایی کار دارم
سمانه وحشت زده و با چشمان سرخ از اشک به پیرهن کمیل چنگ زد و گفت:
ــ کمیل کجا داری میری؟کی بود که بهت زنگ زد؟چی بهت گفت
ــ سمانه سوال نپرس فقط کاری که میگم انجام بده،الانم آماده شو
سمانه پیراهن کمیل را بیشتر در مشتش فشرد و نالید:
ــ من هیچ جا نمیرم ،فهمیدی؟هرجا تو بری منم میام،کمیل توروخدا راستشو بگو داری پیش همونی که بهت زنگ زد؟
ــ سمانه آروم باش عزیزم
سمانه با گریه فریاد زد:
ــ چطور آروم باشم لعنتی چطور؟داری خودتو به کشتن میدی میفهمی داری چی میگی؟کمیل احساس بدی به این رفتنت دارم نرو لعنتی نرو
بی قراری های سمانه قلب کمیل را به درد آورد،او را به خود نزدیک کرد و بادست اشک هایش را پاک کرد،سمانه که احساس می کرد این دیدار آخر است،تصور نبود کمیل در کنارش اشک هایش را دوباره بر گونه هایش سرازیر کرد،کمیل دوباره اشک هایش را پاک کرد،و سمانه را در آغوش گرفت ،سمانه بین هق هق هایش ،کمیل را صدا می زد،کمیل در حالی که سرش را نوازش می کرد ،با ناراحتی گفت:
ــ جانم،جان کمیل،زندگی کمیل،بگو سمانه بگو
ــ چرا حس میکنم دیگه نمیتونم ببینمت چرا؟
کمیل که ازبعد تماس این احساسی که بر وجودش رخنه زده بود را پس می زد با این حرف سمانه قلبش تیر کشید،بوسه ای بر سر سمانه نشاند و حرفی نزد.
سمانه با مشت ضربه ای به شانه اش زد و گفت :
ــ پس تو هم اینو حس کردی،کمیل نرو ،کمیل تنهام نزار،من میمیرم کمیل،بخدا میمیرم
از کمیل جدا شد و صورت کمیل را با دو دست گرفت ،چشم های اشکی اش را در چشمان به اشک نشسته کمیل گره زد و با بعض و صدای لرزانی زمزمه کرد:
ــ بگو که نمیری کمیل،بخدا من میمیرم،بدون تو نمیتونم کمیل،باور کن حس میکنم قلبم داره از جاش کنده میشه،کمیل حرف برن توروخدا یه چیزی بگو آروم شم
کمیل او را در آغوش کشید،و به اشک هایش اجازه جوشیدن داد،چقدر سخت بود ،سمانه اینگونه بی قراری کند و او نتواند کاری کند.
✍🏽نویسنده:فاطمهامیری
#ادامه_دارد...
#ڱـڔدانمنتظـڔانظهـوڔ
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⅌ ͜͡
-------------
تاجراگرازسرمایهاشخرجڪند
بالاخره،ورشڪسٺمیشود
بایدســوددربیاوردتازندگیاشبگذرد.
مااگرقرارباشد،نمازشبنخوانیم
ورشڪسٺمیشویم.
⃟شهیددڪترمصطفیچمران
#نمازشب
#ڱـڔدانمنتظـڔانظهـوڔ
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
⅌ ͜͡ ------------- تاجراگرازسرمایهاشخرجڪند بالاخره،ورشڪسٺمیشود بایدســوددربیاوردتازندگیاش
>•💌Γ∞
↫برتریننمــاز
بعداز نمازواجب⇣
|نمـازشب|اسٺ↬
• ⃟پیامبراڪرمﷺ
#نماز_شب
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
⃟ ♥ ⃟ الـۅعــدهۅفـــا🙌🏻 اعضـاۍمحتــࢪمسـلام🌿 ⇦بالاخـࢪهࢪوزشـࢪوع #چلهحـاجـتࢪوایۍ فـࢪا
❤️Γ∞
↯نگراننباشید...
خداییڪهآمارتکتک
برگهاۍعالم را دارد
ازاحوالشماهمخبردار اسٺ!🍂
روزسیوسـوم#چلهحـاجـتࢪوایۍ
فراموش نشود❌
#ڱـڔدانمنتظـڔانظهـوڔ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⅌ ͜͡
-------------
🌱
يَامَنْلَايَجْبَهُبِالرَّدِّأَهْلَالدَّالَّةِعَلَيْهِ
اۍخداوندۍ
ڪه⇣ دسٺِرد،
برسینه→ بندگانِپرتوقعِخودنمیزنی... 🦋صحیفہسجادیہ #استوری|#خدا #ڱـڔدانمنتظـڔانظهـوڔ °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
⅌ ͜͡ ------------- 🌱يَامَنْلَايَجْبَهُبِالرَّدِّأَهْلَالدَّالَّةِعَلَيْهِ اۍخداوندۍڪه⇣ دس
•💌 ⃟ □•
خداچیزایۍڪهبهتداده⇣
ازتنمیگیره✖
⇠مگهاینڪه
خودتخرابشڪنی↷
#خدا
•𖣔⃟⃟ ⃟💚•
ازحسینـۍبــۆدن
تـامهــدۆۍشـڊن...
#پروفایل|#امامحسین
#ڱـڔدانمنتظـڔانظهـوڔ
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⅌ ͜͡
-------------
°.باراݧڪهمیباردۼــمدورۍِتـو
تازهمیشـود💔.°
#استوریمهدوی
#ڱـڔدانمنتظـڔانظهـوڔ
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
⅌ ͜͡ ------------- °.باراݧڪهمیباردۼــمدورۍِتـو تازهمیشـود💔.° #استوریمهدوی #ڱـڔدانمنتظـڔان
.• ⃞ 🥀
منهمـــــــانخستـہِ
بےحوصلــہۼـمزدهام
آدݦبدقلقــےڪہرڴــِ
خوابـشفڔجاسټ.
#اݪلــهمعجݪلولیڪاݪفرج
°.•🤲🏻•.
نمازمون سرد نشــہرفیق:)
دعاڪنیمبراۍظہورآقاۍبہــار🌸
بریم رفیق وایســیم پشٺــ سرِ امام زمانمـوݩ..❤️
#نماز_اول_وقت
شناخت امام زمان - قسمت نهم.mp3
2.44M
📝 موضوع: #شناخت_امام_زمان9
🎙┆استـادمحمودی
#سلسله_مباحث_مهدوی
#پادکست
#ڱـڔدانمنتظـڔانظهـوڔ
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
✐"﷽"↯ 📜#رمان_پلاک_پنهان 💟#پارت_نود تیمور قهقه ای زد و گفت: ــ البته آرش گفت که مادرت انتخابش کرده
✐"﷽"↯
📜#رمان_پلاک_پنهان
💟#پارت_نود_یک
کمیل در را بست،و به طرف امیرعلی رفت:
ــ برسونش خونه خودمون،محافظارو هم اگه چیز مشکوکی دیدی بیشتر کن
ــ نمیخوای بگی کجا میخوای بری؟تنهایی از پس تیمور بر نمیای
ــ نزار پشیمون بشم که بهت گفتم
ــ اما تنهای..
ــ این قضیه رو خودم تنهایی باید تمومش کنم ،حواست به سمانه باشه،میخوام خودت شخصا حفاظت اونجارو بگیری نه کس دیگه ای
ــ نگران نباش
ــ برید بسلامت
امیرعلی سوار ماشین شد،کمیل نگاهش به نگاه خیس سمانه گره خورد،ماشین روشن شد و اخرین تصوری که کمیل از سمانه داشت ،چشمان اشکی و پر ا حرف او بود....
سمانه در طول مسیر حرف نزد،و فقط صدای گریه های آرامش سکوت اتاقک کوچک ماشین را می شکست.
به محض رسیدن امیرعلی ماشین را به داخل خانه رفت،سمانه پیاده شد و منتظر امیرعلی ماند.
ــ چیزی شده خانم حسینی؟
ــ کمیل کجا رفته؟
ــ نمیدونیم،با اینکه کمیل قبول نکرد دخالت کنیم اما من به سرهنگ رادمنش رو در جریان گذاشتم
ــ اگه خبری شد خبرم کنید
ــ حتما،بقیه هم نباید چیزی بدونن
سمانه به علامت تایید سری تکان داد،و وارد خانه شد.
صغری و سمیه خانم با دیدن سمانه از جایشان بلند شدند.
ــ دخترم سمانه گریه کردی؟
سمانه میـ دانست الان هم مثل همیشه چشمانش از شدت گریه سرخ شده اند.
ــ سمانه کمیل هم تورو مجبور کرد بیای خونمون؟من دانشگاه بودم زنگ زد گفت باید بیای خونه
سمانه روی مبل نشست و آرام گفت:
ــ آره
ــ برای همین گریه کردی؟
ــ با کمیل بحثم شد
سمیه خانم کنارش نشست و سرش را در آغوش گرفت و مهربانانه گفت:
ــ عزیز دلم دعوا نمکـ زندگیه،کمیل شاید عصبانی بوده یه چیزی گفته والا کمیل تورو از جونش هم بیشتر دوست داره
سمیه خانم نمی دانست که با این حرف های چه آتشی بر جان این دختر می زد.
ــ نگفت چرا باید تو خونه بمونیم؟دلم خیلی شور میزنه
✍🏽نویسنده:فاطمهامیری
#ادامه_دارد...
#ڱـڔدانمنتظـڔانظهـوڔ
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f
『🥀』
✨السـلام علےالحـسیـن ✨
🌹باعـࢪضسـلام خدمت اعضاۍمحترم
توفیقداریمامشـبباهیاتمجازۍ درخـدمـت شما بزرگواران باشیـم
🌱.|موضوع: مصیبت امام حسین علیه السلام
#محفݪعۺاق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹چـرا مصیبـت ابـاعبـدالله اینقـدر سنـگـیـنۅاثـرگـذار اسـت؟
#استاد_پناهیان
#ڱـڔدانمنتظـڔانظهـوڔ
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f
seyedrezanarimani-@yaa_hossein.mp3
6.26M
•◇ ⃟🥀
🎵میخـۅنـم بـراتبـازم از عشـقتـۅبے تـابـمحـسیـن...♥️
🎤سیدرضا نریمانی
#شب_جمعه
#ڱـڔدانمنتظـڔانظهـوڔ
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
ʝσɨŋ»http://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f
♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
•◇ ⃟🥀 🎵میخـۅنـم بـراتبـازم از عشـقتـۅبے تـابـمحـسیـن...♥️ 🎤سیدرضا نریمانی #شب_جمعه #ڱـڔدانم
•⊱🥀⊰•
سـلاماربـابـمحـسیـن
وقتے ازدسـتهمہخستہمیشم
تـۅپنـاهخستـگـےهاۍمنے
همـــہ میـزارنۅمیـرنولےتـو
یـاد دلشستگےهاۍمنے.....💔
#محفݪعۺاق