eitaa logo
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
34.2هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
4.2هزار ویدیو
297 فایل
رفیق به محفل شهدا خوش آمدی😉 در مناسبت های مختلف موکب شهدایی داریم😍 ✤ارتباط‌‌با‌خادم↯ @ya_fatemat_al_zahra ✤تبلیغات↯ @ebrahim_navid_delha_tabligh ✤کانال‌های‌ما↯ @ebrahim_babak_navid_keramaat @ebrahim_babak_navid_mokeb
مشاهده در ایتا
دانلود
•••♥🌸••• مگہ‌ میشہ‌ بہ‌ شهید هادۍ‌‌ متوسل‌ بشی‌ و دست‌ خالی‌ برگردی😉😍 🦋 🌱 🔴رفیق اینجا بمون،،، به شهید هادی متوسل شو و ازش حاجت بگیر😍↯↯↯ https://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f
291892327.pdf
3.54M
شما دعوت شدین به خواندن تأثیر گذارترین کتابی که حضرت آقا❤️ دلش نیومد اون رو از روی میزش برداره کتابی که خوندش زندگی خیلی ها رو متحول کرده🥺 📚 "روایتی از پهلوان بی مزار شهید گمنام ابراهیم هادی" 🔴به زودی قرعه کشی کتاب سلام بر ابراهیم رو داریم😍 بدون معطلی کلیک کنید👇😌 https://eitaa.com/joinchat/1859584013C1086636d4f تو دعوت شده شهید هادی هستی😍 اگه سوالی داری من اینجام😎↯ @ya_fatemat_al_zahra
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
#کتاب‌_شهید_نوید📚 #روایت‌_دوم_‌همراه✍ چه از خصوصیات رفتاری شهید گفت و هر صحبت دیگری که درباره اش شن
📚 ✍ با هم از وزارت دفاع آمده بودیم بیرون و عضو سپاه شده بودیم ولی هنوز نتوانسته بودیم برویم سوریه متوسل شده بودیم به رسول وقتی آذر سال ۱۳۹۴ برای اولین بار پایمان را گذاشتیم توی محل کار جدیدی که قرار بود از آنجا به سوریه اعزام شویم و عکس رسول را دیدم تازه فهمیدیم رسول هم دقیقاً از همین جا به منطقه اعزام شده است. قضیه ی ازدواجش را تو نشنیدی یک سال بعد از شهادت تو نوید ازدواج کرد. روزی که میخواست برود خواستگاری به من گفت: «باور کن دیگه خسته شدم از خواستگاری رفتن به رسول سپردم گفتم خودت درستش کن.» فردا صبح که با هم رفتیم سرکار پرسیدم خب چی شد؟ دیشب خوش گذشت؟» فکرش را نمیکردم قضیه به خیر و خوشی تمام شده باشد؛ ولی نوید گفت که وقتی وارد اتاق دختر خانم شده و اولین چیزی که دیده عکس رسول بوده خشکش زده گفت: «رسول» کارم رو درست کرده» گفت «جلسه ی اول فقط از رسول حرف زدیم نوید راست میگفت رسول مانده بود توی این دنیا و داشت کار بقیه را راه میانداخت به قول ،نوید دنبال عشق بازی خودش نرفته بود! نوید میگفت: «وقتی من شهید شدم به همه ،بگو من میمونم مثل رسول کار راه میندازم!» اذان میگویند نوید اگر اینجا بغل دست من روی این صندلی نشسته بود میگفت: «اگه مسجد نزدیکه برو برسیم به ،نماز اگه هم که نیست بزن همین کنار چشم آقا نوید میزنم کنار باقی درد دلهای من و سعید هم بماند برای بعد ازنماز. 💯~ادامه‌دارد...همراهمون‌باشید😉 📗 /
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
#نذر_فرهنگی_🌱 #پروفایل_محرم_بخش‌‌دوم🏴 اگر شهید مدنظرتون جزء این پروفایل ها نیست عکس‌ "با‌کیفیت" شه
🌱 🏴 ایام عزاداری سیدالشهدا تسلیت🖤 شما عزیزان میتوانید برای نشان دادن ارادت خود به شهدا یکی از پروفایل ها رو با طرح شهید دلخواه انتخاب کنید و ایام محرم روی پروفایلتون قرار دهید✌️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😍👆 از شریک شدن در موکب ها جانمونید😉 ⛺️وسایل خریداری شده برای موکب‌ معراج الشهدا تا این لحظه⇣⇣ سماور ۱۰۰ لیتری⇦۴عدد✅ کتری استیل متوسط⇦۱۰عدد✅ قابلمه روحی متوسط⇦۲عدد✅ سینی استیل متوسط⇦۱۰عدد✅ کاسه استیل قند⇦۳عدد✅ توری صافی چای⇦۲عدد✅ دیگ کوچک⇦۴عدد✅ ملاقه بزرگ و کوچک⇦۶+۴عدد✅ کفگیر بزرگ و کوچک⇦۶+۴عدد✅ تشت بزرگ⇦۲عدد✅ آبکش روحی⇦۱۵عدد✅ منقل اسپند دودکن⇦۱عدد✅ سینی بزرگ روحی⇦۱۰عدد✅ کتری روحی بزرگ⇦۱۰عدد✅ پارچ پلاستیکی⇦۱۵عدد✅ کلمن‌ بزرگ⇦۴عدد✅ وان‌‌ پلاستیکی‌ بزرگ‌ و کوچک⇦۸+۲عدد✅ میز کار گوشت‌ بزرگ‌ و کوچک⇦۲+۲عدد✅ شیلنگ‌ آب‌ و گاز⇦۱۰+۲۵متر✅ طی‌ و جارو⇦۳+۴عدد✅ رنده‌ و سبد⇦۲+۲عددبرای خرید وسایل به خادم مجموعه که مسئول خرید هستند ۴۸میلیون بدهکار هستیم.💸 از همه عزیزان خواهشمندیم جهت پُر کردن چک در حد توان با سهم های ۵۰ یا ۱۰۰ هزار تومانی "کمتر یا بیشتر" کمک کنید🙂⇣⇣ °•[
6104337402557696
°•[معصومہ‌ خانۍ بزنید‌ رو‌ شماره‌ ڪارت‌، ڪپۍ‌ میشه✌️ ‌ ان شاءالله سالانه چندین موکب با این وسایل برپا میشه و شما با کمک هاتون در تمام این موکب ها شریک هستید😇 💚 آیدۍ‌ خادم‌ ڪانال‌ جهت‌ هماهنگۍ‌ با بانیان‌ و ارسال‌ فیش↯↯ 🆔@ya_fatemat_al_zahra
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•||• هر که آمد در نجف‌ از هیبتت‌ در سجدھ‌ رفت ساجد خارِ تو ام، بنما نگاهی یاعــــــلے💚🍃 ••
سلام دوستان 🔴امروز تبلیغ جایگاه دو هستیم 💪 🗣خبر خوب تا سر ماه یک روز درمیون تبلیغ جایگاه دو خواهیم بود💪👌 🌱برای رزرو تبلیغ پیام بدید @Admin_admin_Tt
‹🖤🦋› یک روز آمدم، دیدم داریوش در آزمایشگاه من مشغول کار است. از منشی پرسیدم: من با آقای رضایی‌نژاد قرار داشتم؟ گفت: نه. جلو رفتم و پرسیدم: داریوش اینجا چه کار می‌کنی؟ گفت: «بعضی از دانشجوهای تو از من سئوال داشتند، نمی‌شد تلفنی حل کنم. قرار گذاشتم تا در آزمایشگاه مسأله‌ها رو حل کنم.» برای من عجیب بود. آنها دانشجویان من بودند و داریوش هیچ مسئولیتی نسبت به آنها نداشت. فقط وجدان کاری او بود که  به آنجا کشیده بودش. 🌱
🌱" 🌹نقل از همسر شهید: هرروز صبح بدون استثناء دعای فرج و زیارت عاشورا می‌خواندند. شب‌ها هم سورۀ واقعه را می‌خواندند و هر موقع سلام می‌دادند به امام حسین (ع) و امام رضا (ع) می‌گفتند: «یا امام زمان (عج) نگاهت را از من برنگردان.» خیلی شوخ‌طبع بودند ولی بحث اهل‌بیت (ع) که می‌شد به‌قدری گریه می‌کردند که انگار شیر آب را باز کردند. جمعه‌ها بعدازظهر هر دو برای فراق امــــام زمـان (عج) خیلی دلگیر بودیم و می‌رفتیم گلزار شهدا. احساس می‌کــردیم وقتی آنجا هستیم و نماز مغرب و عشاء را می‌خوانیم سبک‌تر می‌شویم. یک‌بار ایشان به مـحمدمــهدی گفت: «دعــا کــنید که من برای همیشه گــلستان شـــهدا بیام تا عصرهای جمعه حداقل یک پارتی داشته باشید و بیاید کنار مزار خودم.» احــساس می‌کنم نگاهی که اهل‌بیت به ایشان داشتند ایشان را پذیرفتند.👌 همیشه می‌گفتند که دوست دارم مراسم‌هایی که برگزار می‌کنیم با مناسبت‌های اهل‌بیت (ع) یکی شود. هیچ خانم نامحرمی را نگاه نمی‌کرد و همیشه می‌گفت اگر قرار است چشمی به آقا امام زمان (عج) بیفتد نباید با نگاه به نامحرم آلوده شود. در خیابان هم که بودیم همیشه ملاحظه می‌کرد که نگاهش به نامحرم نیفتد و مراعات می‌کرد. به نقل یکی از دوستان شـــهید ادارت خاصی به حضرت خدیجه داشتند روزی دچار بیماری سختی شده بودم. مسلم اومد عیادت و گفت توسل کن به حضرت خدیجه ان شاءالله که خوب میشی،‌ چند روز بعد دوباره اومد عیادت گفت توسل کردی؟ گفتم نه یادم رفت! گفت توسل کن ان شاءالله که خوب میشی. من هم توسل کردم به حضرت خدیجه و چیزی نگذشت که خوب شدم. مسلم تا سلامتی منو دید گفت دیدی گفتم توسل کنی خوب میشی. 🕊•
شهید_حسین_معز_غلامی__rytu(1).mp3
13.69M
🖤🎧~• ●━━━━━━─────── ㅤㅤㅤ ◁ ㅤ❚❚ㅤ▷ خوشبختی یعنی؛ تو زندگیت امام زمان داری..⁦ ♡ •||•
🖤•° هفتاد و دو سینه سرخ هجرت کردند🥀 با سرور آفتاب بیعت کردند رفتند و به دریای ابد پیوستند💔 چون رود، به اصل خویش رجعت کردند 🌱
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
#کلیپ‌وسایل‌خریداری‌شده😍👆 از شریک شدن در موکب ها جانمونید😉 ⛺️وسایل خریداری شده برای موکب‌ معراج ال
👆 +قبول باشه/حاجت روا باشید🌱 شما‌ عزیزان‌‌ می توانید به نیت امواتتون جهت‌ پر کردن چک در‌حد‌ توان‌ کمک کنید‌و بانۍ‌ بشید⇣⇣ °•[
6104337339003897
°•[احمد خدابنده لو بزنید‌رو‌شماره‌ڪارت‌،ڪپۍ‌میشه😊 این‌ کار‌ باقیاتٌ‌الصالحاتی براۍ‌ شما‌ و اموات‌ شماست‌👌 💚 کربلا روزیتون😍 آیدۍ‌خادم‌ڪانال‌جهت‌هماهنگۍ‌با بانیان‌وارسال‌فیش↯ @ya_fatemat_al_zahra ⛺️••ڪانال‌موڪب‌مردمی‌معراج‌الشهدا↯↯ https://eitaa.com/joinchat/3406954885C0c34736276
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
꧁﷽꧂ شبی حضرت زهرا(س) را در خواب می‌بیند که به عروسی‌اش آمده است😍 شــهید ردانی‌پور به ایشان می‌گوید: خانم!! قصد مزاحمت نداشتم و فقط می‌خواستم احترام کنم،حضرت زهرا (س) پاسخ می‌دهند: «مصطفی جان! ما اگر به مجالس شما نیاییم به کجا برویم؟» مصطفی دیگر تا صبح نخوابید و نماز می‌خواند،دعا و گریه می‌کرد و می‌گفت من شهید می‌شوم.دوستش گفته بود «این همه گریه و زاری می‌کنی، می­گی می‌خوام شهید بشم دیگه زن گرفتنت چیه؟»جواب داد: «خانمم سیده.می‌خوام اون دنیا به حضرت زهرا(س) محرم باشم، شاید به صورتم نگاه کنه...🥺 /🖤
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
#کتاب‌_شهید_نوید📚 #روایت‌_دوم_‌همراه✍ با هم از وزارت دفاع آمده بودیم بیرون و عضو سپاه شده بودیم ولی
📚 ✍ باور کن سعید هربار که نماز جماعت میخوانم یاد تو و نوید می افتم یاد آن نماز جماعتی که با هم خواندیم چقدر با زبان خوش گفتیم که برو جلو بایست و پیش نمازما باش تقصیر خودت بود. اگر این قدر تواضع به خرج می دادی این همه کشک هم می خوردی نوید از خنده سرخ شده بود داشت پخش زمین میشد. به قیالدی تو نگاه میکرد و ریسه میرفت با اصرار و التماس و کتک کاری تو را راضی کردم که امام جماعت ما بشوی بعد همین که تو بسم الله اول را گفتی مهرهایمان را برداشتیم و امدم جلوی تو ایستادیم شوخیهای نوید برای من تازگی نداشت ولی تا قبل از اینکه با هم برویم سوریه تصور نمی کردم نوید این قدر شجاع .باشد خیلی نترس بود. راحت میزد به دل دشمن تو البته این را بهتر از من میدانی من و نوید را برای عملیات آزادسازی شهرکهای نبل و الزهرا توی یک تیم شناسایی .نگذاشتند تو هم تیمی نوید شدی و از همان موقع بود که دیگر حال و روز رفیق من را از این رو به آن رو کردی نوید پیش من که نمیتوانست مخفی کاری کند بعد از شهادت تو چهره ی نوید تغییر کرد خیلی خواستنی تر شده بود حرف زدنش تغییر کرده بود. نماز شبهایی که با آب و تاب میخواند نفوذ کلامش را خیلی بیشتر از قبل کرده بود. 💯~ادامه‌دارد...همراهمون‌باشید😉 📗 /
' 🌾🌸 ° یکی از دوستان شهید تعریف می‌کرد: اگر کوچکترین بی‌احترامی یا حرفی می خواست زده شود یا تذکر می‌داد که صحبت نکنیم یا جمع را ترک می کرد.خیلی برایش مهم بود که نقدها و شوخی‌های‌مان سمت بی‌ادبی نرود و کسی خدای نکرده به بزرگان و بالاخص مقام رهبری اساعه ادبی نکند. علاقه شدیدی به اهل بیت داشت. در کربلا و مشهد رفتن‌هامان خیلی این ارادتش را می‌دیدیم. حتی بعضی اوقات تکرار می‌کرد که «در هیات نباید بعضی از حرف‌ها زده شود. هیات حرمت دارد.» 🍃
~بِسمِ‌رَبِ‌الشُهدآ♥️•• : زنده‌ نگهداشتن‌ یاد‌ شهدا‌ کمتر از شهادت‌ نیست🕊 خادم‌ "خانم" جهت‌‌ آماده سازی متن، ساخت استوری و عکسنوشته، کانال ‌نیازمندیم🌱 اگر دوست‌ دارید خادم‌ جهادی‌ شهدا بشید‌ اطلاع‌‌ بدید👇 🆔@ya_fatemat_al_zahra
💌شهید کاظمی: در راه خدا ثابت قدم باشید ایمانتان را حفظ کنید در تقویت ایمانتان تلاش کنید /🌷
﷽ برخورد آموزنده شهید ابراهیم هادی با خانم بدحجابی که به او فحش داده بود. با ابراهیم هادی پاییز سال 61 با موتور به سمت میدان آزادی میرفتیم میخواستم ابراهیم را برای عزیمت به جبهه به ترمینال برسانم. یک ماشین مدل بالا از کنار ما رد شد. خانمی کنار راننده نشسته بود که حجاب درستی نداشت.نگاهی به ابراهیم انداخت و حرف زشتی زد. ابراهیم گفت: سریع برو دنبالش! من هم با سرعت به سمت ماشین رفتم. بعد به ماشین اشاره کردیم بیا کنار! با خودم گفتم این دفعه حتما دعوا میکنه. اتومبیل کنار خیابان ایستاد ما هم کنار ان متوقف کردیم. منتظر برخورد ابراهیم بودم. ابراهیم کمی مکث کرد و همینطور که روی موتور نشسته بود با راننده سلام و احوالپرسی گرمی کرد! راننده که تیپ ظاهری ما و برخورد خانمش را دیده بود ، توقع چنین سلام و علیکی را نداشت! بعد از جواب سلام ابراهیم گفت: من خیلی معذرت میخواهم خانم شما فحش بدی به من و همه ریش دارها داد. میخواهم بدونم که ... راننده حرف ابراهیم را قطع کرد و گفت: خانم بنده غلط کرد ، بیجا کرد! ابراهیم گفت: نه آقا اینطوری صحبت نکنید. من فقط میخواستم بدانم آیا حقی از ایشان گردن بنده است؟ یا من کار نادرستی کردم که با من اینطور برخورد کردند؟ راننده اصلا فکر نمیکرد ما اینگونه برخورد کنیم. از ماشین پیاده شده و صورت ابراهیم را بوسید و گفت: نه دوست عزیز شما هیچ خطایی نکردی. ما اشتباه کردیم. خیلی هم شرمنده ایم و بعد از کلی معذرت خواهی از ما جدا شد و رفت. منبع: کتاب سلام بر ابراهیم صفحه 173, 174