💫🌷💫🌷💫🌷💫🌷💫🌷💫🌷
#طنزجبهه
اسلام در خطر است😞
بچههای گردان دور یک نفر جمع شده بودند و بر تعداد آنها هم اضافه میشد. مشکوک شدم من هم به طرفشان رفتم تا علت را جویا شوم.🤔
دیدم رزمندهای دارد میگوید: «اگر به من پایانی ندهید بی اجازه به اهواز میروم.»🙄
پرسیدم : «چی شده؟ قضیه چیه؟»
همان رزمنده گفت: «به من گفتند برو جبهه، اسلام در خطر است. آمدم اینجا میبینم جانم در خطر است!!.»😅😅😁
@ebrahimdelha🌹
💫🌷💫🌷💫🌷💫🌷💫🌷💫🌷
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
قاسم تیموری در سال 1348 خورشیدی🌞 در روستای شموشک علیا از توابع شهرستان گرگان در خانواده ای مذهبی و انقلابی چشم به جهان گشود.پدر ایشان از رجال انقلابی و مبارز بر علیه حکومت ستمشاهی در گرگان بودند...
ایشان پس از 28 سال خدمت خالصانه به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران به صورت داوطلبانه در تاریخ بیست و دوم آذر ماه سال 94 به سوریه اعزام شده و فرماندهی محور را بر عهده داشتند💪 و بعد از سیزده روز مبارزه علیه دشمنان،برای انجام ماموریت به همراه یکی از نیروهایشان به خط مقدم رفته و بعد از انجام عملیات در راه برگشت مورد حمله دشمن قرار گرفتند😔 و بر اثر اصابت خمپاره به نزدیکیشان،دعوت حق را لیبک گفتند و به درجه رفیع شهادت نائل آمدند.🌷
#شهیدمدافع_حرم
#قاسم_تیموری
#سالروزشهادت
@ebrahimdelha🌹
🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
💫⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫
خلاصه ...
⬅️ با خودم گفتم:اگر من جاي ابراهيم بودم حســابي حالش را ميگرفتم😏
اما..
ابراهيم با آرامش هميشگي، در حالي که لبخند ميزد🙂سـلام کرد و گفت:
ابراهيم هادي هستم و چند تا سؤال داشتم،براي همين مزاحم شما شدم🌷
آن آقا گفت: اسم شما خيلي آشناست🤔! همين چند روزه پیش شنيدم👂،فکرکنم تو سازمان بود،بازرسي سازمان،درسته؟!🙄
ابراهيم خنديد😅 و گفت: بله.
بنده خدا خيلي دست پاچه شد😰مرتب اصرار ميکرد بفرمائيد داخل. ابراهيم گفت: خيلي ممنون، فقط چند دقيقه با شما کار داريم ومرخص ميشويم😇
ابراهيم شــروع به صحبت کرد. حدود يک ساعت مشغول بود، اما گذشت زمان را اصلا حس نميکرديم⏱.
ابراهيــم از همه چيز برايش گفت. از هر موردي برايش مثال زد🌺.
ميگفت:ببين دوست عزيز❣همسر شما براي خود شماست،نه براي نمايش دادن جلوي
ديگران!😖
#ادامه_دارد 👇
❣ @ebrahimdelha ❣
💫⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫⚜💫