🌷🌷🌷
#قسمت_پنجاه_و_نه
#روحيات
#به_روایت_حجه_الاسلام_زارعي_غفاري_و_دوستان_شهید
🍀🍀🍀
✍ دفترياداشتي داشت ودلنوشته هاش روتوش مي نوشت. خيلي مسائلي رو داخل
دفترچه اش نوشته که بعد از شهادتش من اونهارو ديدم وپي به خلوت وروح معنوي
#سيد بردم.
تهران مي رفتيم مهماني،نيم ساعت بعد مي رفت!مي گفتيم #سيد کجا؟
مي گفت: فلان جا يادواره ی شهداست بايد برم. حيفه اينجا برنامه هاشون خوبه، از
مراسم که برمي گشت،مي گفت جاتون خالي مراسم معنوي خاصي بود.
چندبار پيگيري کرد و بابچه هاي سپاه رفت تومنطقه مرزي پاوه،بااينکه بسيجي
نمي بردند،امابراي #سيدکار نشد نداشت.رفقاش مي گفتندکه #سيد شب هاوزمان هاي
خاصي مي رفت سنگرهاي مناطق مرزي، گوشه اي خلوت مي کردو گريه مي کرد.
#ادامه_دارد...
@ebrahimdelha
🌷🌷🌷
🌷🌷🌷
#قسمت_شصت_و_یک
#روحيات
#به_روایت_حجه_الاسلام_زارعي_غفاري_و_دوستان_شهید
🍀🍀🍀
✍ بهش گفتم: #سيد وصيتي نداري، نمازي، روزه اي؟
گفت: من حتي يک روز نماز
و روزه قضا ندارم. خيالم راحته، مادرم ما رو از کودکي اهل نماز و روزه تربيت کرد.
يک بار حرف خيلي سنگيني به من زد كه هنوز هم باورش براي ما مشکله.
به من
گفت: محمد رضا من۱۵ ساله که نماز صبحم قضا نشده!!من تو ذهنم حساب کردم
ديدم #سيد ۲۹ سالش بود.دقيقًا هيچ نماز قضايي نداشت!!
برايم عجيب بود. اين حرف عجيب #سيد درمورد نمازصبح، بارها مرا به فكر فرو
برد.
#ادامه_دارد...
@ebrahimdelha
🌷🌷🌷