🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸
سلام عزیزان🖐
با تموم شدن معرفی شهدای عزیز و بزرگوارِ #یگان_صابرین
امشب با معرفی شهید مدافع حرم
#شهید_محسن_فانوسی
در خدمتتون هستیم🌹🍃
ممنون بابت همه ی این نگاه هایی ک پست ب پست بهمون می سپرید
همه ی تلاشمون اینه ک کم نزاریم براتون و حسابی پٌرو پیمون باشه
از این جهت ک با جزئیات خدمتتون معرفی داشته باشیم
بله ...
بله ک امنیت اتفاقی نیست
و شهدای عزیز بیشتر ازینا گردنمون حق دارن..
@ebrahimdelha🌍
🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸
🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸
شهید مدافع حرم
#شهید_محسن_فانوسی
#قسمت_1
همسر شهید بزرگوار:
همسرم #محسن_فانوسی متولد شهریورماه 59 بود
که در سال 79 استخدام رسمی سپاه شد و به عنوان یک #تخریبچی 14 سال در سپاه انجام وظیفه کرد.
خانواده فانوسی یکی از همسایههای بستگانمان بود و ما در حین روابطی که با این خانواده داشتیم، با خانواده شهید نیز تا حدودی آشنا شده بودیم.
در نوروز سال 79 برای نخستینبار برای عید دیدنی از پدر شهید فانوسی که همه به عنوان عموعلی از او یاد میکردیم، در منزل ایشان حضور پیدا کرده و آنجا محسن را برای بار نخست در حالیکه عفت و حیا از سرتا پایش نمایان بود با لباسهای سفید و تمیز و محاسن مشکی دیدم.
پس از نوروز آن سال به واسطه عروسی دختر عمویم خانواده محسن کاملا با من و خانوادهام آشنا شدند و مرا به محسن پیشنهاد داده بودند این در حالی بود که من اصلا به ازدواج فکر نمیکردم و تنها چیزی که فکر مرا درگیر کرده بود، ادامه تحصیل بود.
پس از این آشنایی، مادر شهید فانوسی مرا از مادرم خواستگاری کرده و مادرم پیشنهاد داده بود که من با شهید صحبت کنم.
#ادامه_دارد
@ebrahimdelha 🌍
🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸
🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸
شهید مدافع حرم
#شهید_محسن_فانوسی
نخستین جلسه #خواستگاری در حالی برگزار شد که هیچگونه تصمیم جدی برای #ازدواج نداشتم و تنها برای اینکه به تصمیم بزرگترها احترام بگذارم در عمل انجام شده قرار گرفته بودم.
محسن در آن جلسه با وقار و متانت خاصی که داشت، حضور یافت و در رابطه با نوع شغلی که داشت توضیح داد و از من خواست اگر جواب منفی دادم در رابطه با شغل ایشان با کسی گفتوگو نکنم.
محسن در آن جلسه گفت زندگی کردن با یک تخریبچی شرایط خاص خودش را میطلبد به طوریکه احتمال #شهادت، #اسارت و #جانبازی در این شغل دور از انتظار نیست.
من نیز گرچه تصمیمی برای ازدواج نداشتم اما همواره از خدا میخواستم کسی در آینده وارد زندگیام شود که مرا به غایت نهایی که برای خودم ترسیم کرده بودم، رهنمون سازد.
#ادامه_دارد
@ebrahimdelha 🌍
🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸
🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸
شهید مدافع حرم
#شهید_محسن_فانوسی
🍃🌹همسر شهید فانوسی بزرگوار🌹🍃
من و محسن عقاید یکسانی داشتیم و دغدغه ذهن من هم رسیدن به همین مقام بود اما پس از عروسی با دلبستگی شدیدی که به ایشان پیدا کرده بودم،
همواره استرس شغل محسن را داشتم. رازداری در رابطه با شغل محسن سختترین نقطه زندگیام بود چرا که او از من میخواست در اینباره با کسی صحبت نکنم و این در حالی بود که وقتی از مأموریتهای طولانی یک ماهه محسن به خانوادهام شکایت میکردم، سریع متهم میشدم که انتخاب خودت بوده است.
وی با بیان اینکه تنها چیزی که در این شرایط سخت به من #دلگرمی میداد صحبتهای محسن بود که همیشه میگفت عملی که برای رضای خدا باشد، هیچگاه بیپاسخ نخواهد ماند.
محسن رازدارترین شخصی بود که دیده بودم،
هیچگاه شرایط شغلش را برای کسی به وضوح توضیح نمیداد و بسیار #رازدار بود.
#ادامه_دارد
@ebrahimdelha 🌍
🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸
🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸
سلام عزیزان🖐
با قسمت دوم از این زندگیِ دلنشینُ برای خدا
در خدمتتون هستیم❣
توفیقِ گوشو دل سپردن ب زندگی شهید بزرگوار
#شهید_محسن_فانوسی
رو دارید دوستان☺️
@ebrahimdelha🌍
🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸
🌷🌸🌷🌸🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸
شهید مدافع حرم
#شهید_محسن_فانوسی
#قسمت_2
9 آبانماه سال 81، بدون هیچ تشریفاتی به صورت کاملا #ساده در محضر عقد رسمی کردیم.
ما با #قناعت زندگی را آنطور که بود قبول داشتیم.
از آنجاییکه میدانستم تمامی هزینههای عقد بر عهده محسن خواهد بود بنابراین سعی کردم سادهترین و ارزانقیمتترین وسایل را انتخاب کنم و با این وجود گرچه همچون تمامی دخترها آرزوهای زیادی برای مراسم عقد و عروسی داشتم اما از نظرم محسن آنقدر با ارزش بود که مهر سکوت در برابر تمام خواستههای برآورده نشدهام، بر زدم.
در این دوران بسیاری از جوانها هزینههای آنچنانی برای مراسم عقد و عروسی میکنند و همواره هم گلهمند هستند اما در آن زمان با وجود اینکه یک عروسی کاملا ساده و بدون تشریفاتی برایم برگزار شد اما هیچگاه گلایهای بابت خریدها و مراسم ساده عروسی نداشتم و حتی روز به روز هم وابستگی و عشق ما به یکدیگر بیشتر میشد.
#ادامه_دارد
@ebrahimdelha 🌍
🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸
🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸
شهید مدافع حرم
#شهید_محسن_فانوسی
🌹🍃ویژگیهای بارزشون🌹🍃
همسر شهید بزرگوار:
محسن به علت تعهد شغلیش هیچگاه در رابطه با نوع کاری که انجام میداد، برای هیچکس توضیحی نمیداد و این در حالی بود که محسن در مأموریتهای طولانی یک ماهه خود گاهی حتی یک بار هم زنگ نمیزد و در عین حال با وجود دلتنگی فراوانی که داشتم اما هیچگاه گلایهای نداشتم.
محسن به علت ارادت ویژهای که به خاندان #اهلبیت(ع) و به ویژه #حضرت_زهرا(س) داشت، نام فرزندش را که همیشه آرزوی داشتن آن را میکرد،
فاطمهزهرا گذاشت و معتقد بود دینداری همواره باید در عمل هر فرد متبلور باشد نه تنها در ظاهرش.
اخلاص در نماز محسن را هیچگاه فراموش نمیکنم، او همچنان که هیچ وقت نماز اول وقتش ترک نمیشد، از من میخواست هر کاری که در منزل دارم پس از ادای نمازم انجام دهم.
#ادامه_دارد
@ebrahimdelha 🌍
🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷
🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸
شهید مدافع حرم
#شهید_محسن_فانوسی
همسر شهید عزیز :
محسن همیشه در قنوت نمازش از خداوند توفیق شهادت را طلب میکرد.
با وجود اینکه در یکی از پاهایش پلاتین داشت اما هیچگاه از این شرایط برای #معاف شدن از بعضی مأموریتها استفاده نمیکرد.
محسن وقتی از مأموریت بازمیگشت پاهایش تاول زده بود اما هیچگاه از سختی مأموریتهایش دم نمیزد این در حالی بود که برخی با کنایه به او میگفتند چقدر برای پول مأموریت میروی اما محسن تنها به یک چیز امید بسته بود، آن هم رضای خداوند.
#ادامه_دارد
@ebrahimdelha🌍
🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸
شهید مدافع حرم
#شهید_محسن_فانوسی
#قسمت_3
در بسیاری از مناسبتهای مهم که خانوادههای زیادی در کنار یکدیگر بودند، من و محسن به علت شرایط خاص شغلیش در آرزوی در کنار هم بودن به سر میبردیم.
آخرینبار که عازم #مشهد_مقدس بودیم، محسن با راز و نیازهایی که داشت برات شهادتش را از امام رضا(ع) گرفت و همچون همیشه از من خواست بابت رنجهایی که میکشم،
صبوری کنم و از رفتنش به سوریه جلوگیری نکنم. خاطرم هست در این سفر فاطمهزهرا مریض شد اما پا به پای فاطمه، محسن هم شرایط روحیاش به هم ریخت و حتی مثل فاطمه تب کرده بود.
در آن هنگام به عمق رابطهای که این پدر و دختر با هم دارند، پیبردم.
#ادامه_دارد
@ebrahimdelha 🌍
🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸
🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸
شهید مدافع حرم
#شهید_محسن_فانوسی
همسر شهید بزرگوار: محسن حتی طاقت مریض شدن فرزندانش را هم نداشت اما برخی پس از شهادت وی تصور میکردند محسن علاقهای به فرزندان خود نداشته که چنین تصمیمی گرفته است. چند روز پیش از آخرین مأموریت محسن به سوریه، تمامی خریدهای لازم برای منزل را انجام داده بود حتی در تمیز کردن منزل کمکم میکرد و انگار خودش به این مقام شهود رسیده بود که شهادتش نزدیک است. در آخرین مأموریت محسن، بر خلاف همیشه عکس بچهها را با خودش نبرد وقتی علتش را از او جویا شدم گفت این مأموریت تنها برای حضرت زینب(س) است.
همسر شهید فانوسی در حالیکه اشک در چشمانش حلقه زده بود و صدایش به سختی از عمق گلویش به گوش میرسید:
محسن در آخرین تماسش با من که یک ساعت پیش از شهادتش بود، گفت خانم مواظب دو بچه من باش.
محسن وصیت کرد مزارش را در خارج از هیاهوی شهر قرار دهند و این برایم بسیار گنگ بود که چرا محسن در این مأموریت آنقدر به شهادت فکر میکند. در آخرین مأموریت محسن به سوریه از تمامی خانواده و بستگان حلالیت طلبید اما هیچگاه به کسی توضیح نداد برای جنگ با داعش به سوریه میرود.
#ادامه_دارد
@ebrahimdelha 🌍
🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸
🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸
شهید مدافع حرم #شهید_محسن_فانوسی
تشییع جنازه باشکوهی که مردم برای محسن برگزار کردند گویا این واقعیت را نشان میداد که همه مردم از خُرد و جوان فهمیده بودند محسن چه کسی بود.
خاطرم هست در روز تشییع جنازه شهید، فردی که از وضع ظاهری مناسبی برخوردار نبود حال خوشی در مراسم نداشت و به شدت بیتابی میکرد، پس از چند روز در پی نحوه آشنایی او با شهید شدم که فهمیدم
این فرد در حین چیدن گردو از باغ پدر محسن بوده که محسن او را میبیند اما وانمود کرده او را ندیده و بدون اینکه او را توبیخ کند از کنارش عبور میکند.
محسن هیچگاه #قضاوتی از هیچ انسانی نمیکرد چرا که معتقد بود ما #بنده خدا هستیم، مقام خداوندگاری به انسانها نداریم که در پی قضاوت و توبیخ آنها برآییم،.
پس از گذشت 25 روز از مأموریت محسن به سوریه خبر شهادت ایشان آمد و این در حالی بود که قضاوتهای متفاوت برخی افراد، بیشتر از نبودن محسن عرصه را بر ما تنگ میکرد.
خاطرم هست شخصی در حضور من گفت سپاهیانی که به سوریه اعزام میشوند، دو میلیون تومان به حقوقشان افزوده میشود اما خدا گواه است که در روز اعزام محسن به سوریه من تنها 30 هزار تومان پول داشتم و منتظر رسیدن موعد یارانه بودم.
#ادامه_دارد
@ebrahimdelha🌍
🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸🌷🌸