♡ ابراهیم بابک نویدِ دلها ♡
#کتاب_شهید_نوید📚 #همقدم_بهروایتهمسرشهید✍ وقت برگشتن برخلاف موقع آمدن ، همه خانوادگی برمی گشتند.
#کتاب_شهید_نوید📚
#همقدم_بهروایتهمسرشهید✍
توی مسیر چهره اش از جلوی چشم هایم نمی رفت .خیلی برایش دعا کردم.قبل از اینکه بیایم، پای تلفن گفت: «کربلایی مریم خوش به حالت ، داری کربلایی میشی،خیلی دعا کن. کم نخواه از آقا.برای شهادت من وقت تعيين نکن.»۔ ان شاء الله مثل اربابت شهید بشی،خوبه این طوری ؟
- آره خیلی خوبه. زیاد دعا کنی، باشه؟
اصلاً خودت بگو من چه دعایی برات بکنم، روبه روی گنبد حضرت عباس همون رو از آقا برات می خوام - دعا کن روز اربعین کربلایی بشم . من هم منتظر بودم که روز اربعین برسد کربلا و با هم برگردیم ایران . خانواده اش هم منتظر بودند که با من برگردد. من روز چهارشنبه رسیدم کربلا. قول داده بودم روبه روی گنبد حضرت عباس دعایش کنم. برای آقا نوید و پسرم دعا کردم. آرزوکردم همیشه رضایت امام زمان همراهشان باشد. پای ستون ۱۴۱۴ خیلی منتظرش ماندم . قرار بود آقا نوید هم روز اربعین کربلایی بشود. به دوستش هم زنگ زدم؛ ولی فایده ای نداشت. غافلگیری در کار نبود.برگشتم ایران. اصلا از آقا نوید خبری نداشتم. نه تماسی نه پیامکی،بی خبر بی خبر. نگران بودم . همه نگران بودیم .به تماس نگرفتنش عادت نداشتیم. اول از طریق یکی از دوستانش خبر رسید که مجروح شده . نگرانی بیشتر شد. می دانیدخانم جان! یاد لحظاتی می افتادم که شما توی خیمه می ماندید و آقا امام حسین وفرزندانتان می رفتند میدان. یاد لحظه های سخت انتظاری که هزار جور فکر وخیال. سخت ترین شب برای من می دانید کی بود؟ غروب یکشنبه بیست و یک آبان. همسر آقا سیدحسن، رفیق آقا نوید تماس گرفت. لحن صدایش امیدوارکننده نبود. دلم می خواست همین الان پیامک آقا نوید برسد روی گوشی ک «لبیک یاحسين!» این کلمه اسم رمزمان بود. من پیامکش را باز کنم و با خوشحالی به زهراخانم بگویم: «آقا نویدم زنده ست! همین الان پیام داد.»
💯~ادامهدارد...همراهمونباشید😉
#کتابشهیدنویدصفری📗/ #پارتچهلوسوم