eitaa logo
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
34.2هزار دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
4.2هزار ویدیو
297 فایل
رفیق به محفل شهدا خوش آمدی😉 در مناسبت های مختلف موکب شهدایی داریم😍 ✤ارتباط‌‌با‌خادم↯ @ya_fatemat_al_zahra ✤تبلیغات↯ @ebrahim_navid_delha_tabligh ✤کانال‌های‌ما↯ @ebrahim_babak_navid_keramaat @ebrahim_babak_navid_mokeb
مشاهده در ایتا
دانلود
﴾•°🦋🌿°•﴿ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا حَسَنَ بْنَ عَلِی الْمُجْتَبی💚 قݪـب حسنے دارم و احسـاس حُسینے زهرا بہ دݪـم ساخٺہ بیـن الحرمـینے...🌱 آقا بیا و با کرم ات برای کربلایمان کاری کن...🥀 @ebrahim_navid_delha @pelak_shohadaa @shohadaa_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️قبول قطعنامه مدبرانه بود رهبر انقلاب: 🔹سران سه کشور بدون اطلاع و اجازه پادشاهان بی‌عرضه وارد ایران شدند و شاه به جلسه آنها رفت و تحقیر شد 🔹دفاع مقدس یکی از عقلانی ترین کارهای ملت ایران بود 🔹قبول قطعنامه که امام از آن به عنوان جام زهر یاد کردند، مدبرانه بود . @ebrahim_navid_delha @pelak_shohadaa @shohadaa_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
|~🕊بازگشت همه به سوی اوست 🕊~| آه از لحظه ی بدرود که دیگر پس از آن مادر از شاخه ی شمشاد به جز عکس ندید تشنه ی جرعه ی وصل و دم آخر شده بود چقدر عاشق و مشتاق به دیدار شهید ...🥀 درگذشت مادر بزرگوار شهید محمد ابراهیم همت حاجیه خانم نصرت همت را به بازماندگان و مردم ایران تسلیت عرض میکنیم 🖤 @ebrahim_navid_delha @pelak_shohadaa @shohadaa_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
💛⃟🌹 چه بگویم؟! به خدا از تو سرودن سخت است هم علی بودن و هم فاطمه بودن سخت است ♥️ 🍃 @ebrahim_navid_delha @pelak_shohadaa @shohadaa_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
Clip-Panahian-CheraEjazeMidiZamanetBiKhodBegzare-64k.mp3
1.71M
🎵چرا اجازه میدی زمانت بیخود بگذره؟ ➕پیشنهادی برای والدینی که نوجوان در خانه دارند 👤 👨‍👩‍👧‍👦 @ebrahim_navid_delha @pelak_shohadaa @shohadaa_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
♨️مژده ♨️مژده 💥چالش داریم اونم چه چالشی💥 🌺عکس,همراه با یک جمله از رفیق شهیدم 💢شیوه چالش: بعد از ارسال عکس و جمله اے از رفیق شهید خود آن را به صورت عکس نوشته درست میکنیم و داخل کانال قرار میدهیم شما بعد ازگذشت 24ساعت عکس شهید خود را در کانال یا گروهای دیگر فوروارد میکنید بیشترین عکس بازدید خورده برنده چالش ما خواهد بود 🆔 @khademe_zahraa 🎁جوائز معنوے ما شامل👇 کتاب سلام بر ابراهیم جلد اول کتاب سلام بر ابراهیم جلد دوم کتاب رفیق مثل رسول کتاب عارف 12ساله کتاب پسرک فلافل فروش و سربند 🎊🎊جوائز برندگان اول تا دهم کتاب منتخب شما به همراه سربند متبرک شده به شهید موردنڟر خودتون در بهشت زهرا تهران . نفرات بعدے تنها سربند متبرک شده دریافت میکنند 📌هزینه پست با شماست . ⏳مهلت ارسال عکس: از 25شهریور تا4مهر ساعت24 ⏳مهلت سین زنی: از5مهر تا 11مهرساعت24
♡ ابراهیم‌ بابک‌ نویدِ دلها ♡
🌸هوالعشق🌸 📜#رمان_پلاک_پنهان 💟#پارت_دهم - سلام خسته نباشید من دیروز سفارش ۹۰ تا cd دادم که ... پس
🌸هوالعشق🌸 📜 💟 - الان همه تو خونه منتظر من و شما هستن تا بیایم و جواب شما رو به اونا بدیم. - آقا کمیل من واقعا الان گیج شدم متوجه حرفاتون نمیشم ،برای چی منتظرن؟ من باید چه جوابی بدم ؟ - جواب مثبت به خواستگاری بنده سمانه با تعجب سرش را به سمت سمانه سوق داد و شوکه به او خیره شد!! کمیل نگاهی به سمانه انداخت و با دیدن چهره ی متعجب او،دستانش را دور فرمون مشت کرد. - میدونم تعجب کردید ولی حرفایی بود که باید گفته میشد، مادرم و صغری مدتی هستش که به من گیر دادن که بیام خواستگاری شما،الان هم که خواستگاری پسر آقای محبی پیش کشیده شد اصرارشون بیشتر شده و من از این فشاری که چند روز روی من هست اذیتم. کمیل نگاهی به سمانه که سربه زیر مشغول بند کیفش بود انداخت، از اینکه نمی توانست عکس العملش به صحبت هایش را از چهره اش متوجه شود کلافه شد و ادامه داد: -ولی من نمیتونم، چطور بگم شما چیزی کم ندارید اما اعتقاداتمون اصلا با هم جور در نمیاد و همین کافیه که یه خونه به میدون جنگ تبدیل بشه ،منم واقعیتش نمیتونم از عقایدم دست بکشم لبان خشکش را با زبان تر کرد و ادامه داد: - اما شما بتونید از حجاب و عقایدتون بگذرید میشه در مورد ازدواج فکر کرد . تا برگشت به سمانه نگاهی بیندازد در باز شد و سمانه سریع پیاده شد کمیل که از عکس العمل سمانه شوکه شده بود سریع پیاده شد و دنبال سمانه دوید اما سمانه سریع دستی برای تاکسی تکان داد. ماشینی کمی جلوتر ایستاد و بدون توجه به اینکه تاکسی نیست سریع به سمت ماشین رفت و توجه ای به صدا کردن های کمیل نکرد،ماشین سریع حرکت کرد کمیل چند قدمی به دنبالش دوید و سمانه را صدا زد. اما هر لحظه ماشین از او دور می شود. سریع سوار ماشین شد و حرکت کرد در این ساعت از شب ترافیک سنگین بود و ماشین کمیل در ترافیک گیر کرد ،کمیل مشت محکمی بر روی فرمون زد و فریاد زد: -لعنتی، لعنتی بازم تند رفته بود اما چاره ای نداشت باید این کار را میکرد. راه باز شد پایش را تا جایی که می توانست بر روی گاز فشرد ،ماشینی که سمانه سوار شده بود را گم کرده بود و همین موضوع نگرانش میکرد. این وقت شب یک دختر تنها سوار ماشین شخصی شود که راننده اش جوان باشد خیلی خطرناک بود و فکر کردن به اینکه الان سمانه دقیقا در این شرایط است. خشم کل وجودش را فرا میگرفت سمانه با عصبانیت بند کیف را در دستانش فشرد هضم حرف های کمیل برایش خیلی سخت بود و پیاده شدن از ماشینش تنها عکس العملی بود که در آن لحظه می توانست داشته باشد .بغض بدی گلویش را گرفته بود. باورش نمیشد پسر خاله اش به او پیشنهاد داده بود که بیخیال حجابش شود تا بتواند او هیچ وقت به ازدواج با کمیل فکر نمی کرد با عقایدی که آنها داشتند ازدواجشان غیر ممکن بود اما حرف های کمیل او را نابود کرده بود .با اینکه عقاید کمیل با او زمین تا آسمان متفاوت بود اما همیشه او را یک مرد با ایمان مذهبی و باغیرت می دانست اما الان ذهنش از صفات خوب کمیل تهی شده بود با احساس سنگینی سرش را بالا آورد که متوجه نگاه خیره راننده شد و خودش را لعنت کرد که توجه نکرده بود که سوار ماشین شخصی شده ،سرش را پایین انداخت. نزدیک خانه بود سر خیابان به راننده گفت که بایستد سریع کرایه را حساب کرد و از ماشین پیاده شد. از سر آسودگی نفس عمیقی کشید و "خدایا شکرت" زیر لب زمزمه کرد و به طرف خانه رفت تا می خواست در را باز کند صدای ماشین در خانه پیچید و بلافاصله صدای بلند بستن در و قدم های کسی به گوش سمانه رسید و با صدای کمیل سمانه عصبی به سمت او چرخید: - یعنی انقدر بی فکرید که تو این ساعت از شب پیاده میشید و سوار ماشین شخصی میشید اصلا میدونید با چه سرعتی دنبالتون بودم تا خدایی نکرده گمتون نکنم . عصبی صدایش را بالا برد و گفت: حواستون هست دارید چیکار میکنید سمانه که لحظه به لحظه به عصبانتش افزوده می شود با تموم شدن حرف های کمیل با عصبانیت و اخم به کمیل خیره شد و گفت : - اتفاقا این سوال و من باید از شما بپرسم آقای محترم ؛ شما معلومه داری چیکار میکنید؟ اومدید کلی حرف میزنید و شرط و شروط میزارید که چی ؟ فکر کردید من رفتم تو گوش خاله و صغری خوندم؟؟ نه آقا کمیل من تا الان به همچین چیزی فکر نمیکردم .خاله هم اگه زحمت میکشید و نظر منو میپرسید مطمئن باشید جواب من منفی بود. نویسنده: فاطمه امیری ... @ebrahim_navid_delha @pelak_shohadaa @shohadaa_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
Panahian-Clip-AdamKhoobHayiKeBaSadamMahshoorMishavand- 64k.mp3
1.86M
🎵 چرا آدم خوبی شدی؟ 🔻تا حالا بهش فکر کردی؟ ➕خاطره‌ای از شهید ابراهیم هادی @ebrahim_navid_delha @pelak_shohadaa @shohadaa_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
••🌿💛•• زمانی که قدمِ اوݪ را در این راه برداشتم به نیتِ لقای‌خدا و شهادت بود...🌱 امروز بعد از گذشت این مدت راغب‌تر شده‌ام که این دنیا محلی نیست که دݪی هوایِ ماندن در آن را بنماید...🙃🥀 @ebrahim_navid_delha @pelak_shohadaa @shohadaa_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
|°•|🌺`🌱|•°| ﴿•♡پیامبࢪ اکࢪم ص فرمود: هࢪ که بࢪادر خود ࢪا به خاطࢪ گناهے که از آن توبه کردھ سࢪزنش کند نمیرد تا اینکه خود به آن گناه مࢪتکب شود♡•﴾ @ebrahim_navid_delha @pelak_shohadaa @shohadaa_sticker ═══°✦ ❃ ✦°═══ ❀.👆