#دست_نیاز_چشم_امید 7
دست خدا
عباس نمازش را بسیار با آرامش و خشوع میخواند. بعضی وقت ها که فراغت بیشتری داشت آیه «أِیّاکَ نَعبُدُ وَ أِیّاکَ نَستَعین» را هفت بار با چشمانی اشک بار تکرار میکرد. او همیشه نمازش را در اول وقت میخواند و ما را نیز به نماز اول وقت تشویق میکرد.
فراموش نمیکنم، آخرین بار که به خانه ما آمد، سخنانش دلنشینتر از روزهای قبل بود. از گفتههای او در آن روز یکی این بود که:
وقتی اذان صبح میشود، پس از اینکه وضوگرفتی، به طرف قبله بایست و بگو:
«ای خدا! این دستت را روی سر من بگذار و تا صبح فردا بر ندار.»
به شوخی دلیل این کار را از او پرسیدم. او در پاسخ چنین گفت:
«اگر دست خدا روی سرمان باشد، شیطان هرگز نمیتواند ما را فریب دهد.»
از آن روز تا به حال این گفتهی عباس بیاختیار در گوش من تکرار میشود.
🌷شهید عباس بابایی🌷
📚خانم اقدس بابایی، پرواز تا بی نهایت، ص 66
#شبتون_شهدایی 🌙
🆔 @Ebrahimhadi
هدایت شده از فروشگاه کادویی چاپ هادی
🎁بستهفرهنگی شهید ابراهیم هادی🎁
🔻شامل:
دفترچه | قاب شاسی۹×۱۲ | پیکسل | جاکلیدی | پنج عدد برچسب | تسبیح | کارت دلدادگان | سربند یازهرا(س)
📌فقط ۳۰هزار تومان+ #ارسال_رایگان
💠امکان انتخاب طرحهای دیگر برای بسته فرهنگی
🔷سفارش:
🆔 @Khademe_ebrahim
📞 09393612899
🔶کانال تلگرام، ایتا،سروش:
@Ebrahimhadi_Market
هدایت شده از شهید ابراهیم هادی
🌺🍃 #دعای_عهد 🍃🌺
✨بسم اللّه الرحمن الرحيم✨
اَللّـهُمَّ رِبَ النّورِ الْعَظيمِ، وَرَبَّ الْكُرْسِيِّ الرَّفيعِ، وَرَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ، وَمُنْزِلَ التَّوْراةِ والإنجيل وَالزَّبُورِ، وَرَبَّ الظِّلِّ وَالْحَرُورِ، وَمُنْزِلَ الْقُرْآنِ الْعَظيمِ، وَرَبَّ الْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبينَ والأنبياء وَالْمُرْسَلينَ، اَللّـهُمَّ اِنّي اَسْاَلُكَ بِوَجْهِکَ الْكَريمِ، وَبِنُورِ وَجْهِكَ الْمُنيرِ وَمُلْكِكَ الْقَديمِ، يا حَيُّ يا قَيُّومُ اَسْاَلُكَ بِاسْمِكَ الَّذي اَشْرَقَتْ بِهِ السَّماواتُ وَالاَْرَضُونَ، وَبِاسْمِكَ الَّذي يَصْلَحُ بِهِ الاَْوَّلُونَ والآخرون، يا حَيّاً قَبْلَ كُلِّ حَيٍّ وَيا حَيّاً بَعْدَ كُلِّ حَيٍّ وَيا حَيّاً حينَ لا حَيَّ يا مُحْيِيَ الْمَوْتى وَمُميتَ الاَْحْياءِ، يا حَيُّ لا اِلـهَ اِلّا اَنْتَ، اَللّـهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الاِْمامَ الْهادِيَ الْمَهْدِيَّ الْقائِمَ بأمرك صَلَواتُ اللهِ عَلَيْهِ و عَلى آبائِهِ الطّاهِرينَ عَنْ جَميعِ الْمُؤْمِنينَ وَالْمُؤْمِناتِ في مَشارِقِ الاَْرْضِ وَمَغارِبِها سَهْلِها وَجَبَلِها وَبَرِّها وَبَحْرِها، وَعَنّي وَعَنْ والِدَيَّ مِنَ الصَّلَواتِ زِنَةَ عَرْشِ اللهِ وَمِدادَ كَلِماتِهِ، وَما اَحْصاهُ عِلْمُهُ وأحاط بِهِ كِتابُهُ، اَللّـهُمَّ اِنّي اُجَدِّدُ لَهُ في صَبيحَةِ يَوْمي هذا وَما عِشْتُ مِنْ اَيّامي عَهْداً وَعَقْداً وَبَيْعَةً لَهُ في عُنُقي، لا اَحُولُ عَنْها وَلا اَزُولُ اَبَداً، اَللّـهُمَّ اجْعَلْني مِنْ اَنْصارِهِ وأعوانه وَالذّابّينَ عَنْهُ وَالْمُسارِعينَ اِلَيْهِ في قَضاءِ حَوائِجِهِ، وَالْمُمْتَثِلينَ لأوامره وَالُْمحامينَ عَنْهُ، وَالسّابِقينَ اِلى اِرادَتِهِ وَالْمُسْتَشْهَدينَ بَيْنَ يَدَيْهِ، اَللّـهُمَّ اِنْ حالَ بَيْني وَبَيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذي جَعَلْتَهُ عَلى عِبادِكَ حَتْماً مَقْضِيّاً فأخرجني مِنْ قَبْري مُؤْتَزِراً كَفَنى شاهِراً سَيْفي مُجَرِّداً قَناتي مُلَبِّياً دَعْوَةَ الدّاعي فِي الْحاضِرِ وَالْبادي، اَللّـهُمَّ اَرِنيِ الطَّلْعَةَ الرَّشيدَةَ، وَالْغُرَّةَ الْحَميدَةَ، وَاكْحَلْ ناظِري بِنَظْرَة منِّي اِلَيْهِ، وَعَجِّلْ فَرَجَهُ وَسَهِّلْ مَخْرَجَهُ، وأوسع مَنْهَجَهُ وَاسْلُكْ بي مَحَجَّتَهُ، وَاَنْفِذْ اَمْرَهُ وَاشْدُدْ اَزْرَهُ، وَاعْمُرِ اللّـهُمَّ بِهِ بِلادَكَ، وَاَحْيِ بِهِ عِبادَكَ، فَاِنَّكَ قُلْتَ وَقَوْلُكَ الْحَقُّ : (ظَهَرَ الْفَسادُ فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِما كَسَبَتْ اَيْدِي النّاسِ) فَاَظْهِرِ الّلهُمَّ لَنا وَلِيَّكَ وَابْنَ بِنْتِ نَبِيِّكَ الْمُسَمّى بِاسْمِ رَسُولِكَ حَتّى لا يَظْفَرَ بِشَيْء مِنَ الْباطِلِ إلّا مَزَّقَهُ، وَيُحِقَّ الْحَقَّ وَيُحَقِّقَهُ، وَاجْعَلْهُ اَللّـهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبادِكَ، وَناصِراً لِمَنْ لا يَجِدُ لَهُ ناصِراً غَيْرَكَ، وَمُجَدِّداً لِما عُطِّلَ مِنْ اَحْكامِ كِتابِكَ، وَمُشَيِّداً لِما وَرَدَ مِنْ اَعْلامِ دينِكَ وَسُنَنِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، وَاجْعَلْهُ اَللّـهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِن بَأسِ الْمُعْتَدينَ، اَللّـهُمَّ وَسُرَّ نَبِيَّكَ مُحَمَّداً صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ بِرُؤْيَتِهِ وَمَنْ تَبِعَهُ عَلى دَعْوَتِهِ، وَارْحَمِ اسْتِكانَتَنا بَعْدَهُ، اَللّـهُمَّ اكْشِفْ هذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هذِهِ الاُْمَّةِ بِحُضُورِهِ، وَعَجِّلْ لَنا ظُهُورَهُ، اِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعيداً وَنَراهُ قَريباً، بِرَحْمَتِـكَ يـا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ .
سه مرتبه میگویی : اَلْعَجَلَ الْعَجَلَ يا مَوْلاىَ يا صاحِبَ الزَّمان.
🌷تعجیل در فرج یوسفزهرا صلوات🌷
🔹التماس دعای فرج🔹
🆔 @Ebrahimhadi
هدایت شده از شهید ابراهیم هادی
Dua_ahd_@Ebrahimhadi.mp3
9.05M
🎧 #صوت #دعای_عهد
درون کوچه چشم انتظاری...
محاسن شد سفید و روز ما رفت
بگو یابن الحسن پس کی می آیی؟
🆔 @Ebrahimhadi
کـاش روزی بـرسـد،
که به هم مژده دهیم...
یوسـف فـاطـمـه آمـد
دیـدی..؟! مـن سـلامـش کـردم...
پاسـخـم داد امـام،
پاسـخـش طـوری بـود!!!
با خودم زمزمه کردم که امام...
میشناسد مگر این بی سر و بی سامان را؟!..
🌸و شـنـیـدم فـرمـود...:
تو همانی که «فـــرج» میخواندی..
اِلٰهی عَظُمَ الـبلا...
🍃 #اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج 🍃
🆔 @Ebrahimhadi
✍ #چگونه_گناه_نکنیم !؟
🔸انسان جایز الخطا نیست بلکه ممکن الخطاست؛ اصلا انسان جایز نیست خطا کند.
🔹شیطان کارش ارائه گناه است و هیچگاه شخصی را مجبور به انجام گناه نمیکند.
🔸شیطان میگوید: پیغمبرآمد و صراط مستقیم را به تو نشان داد و گفت بیا به این مسیر، من هم به تو راه انحرافی را نشان دادم، تصمیم با خودت بود کدام راه را انتخاب کنی.
✅انواع راههای نفوذش شیطان:
💢اولین راه نفوذ شیطان وحی است؛ همانگونه که ما وحی الهی داریم دقیقا وحی شیطانی هم داریم.
🔹انسان، انتخاب کننده اصلی در شنیدن وحی الهی یا وحی شیطانی میباشد؛ انسان است که مشخص میکند دل و گوش خود را به وحی الهی بسپارد و یا دل در گروی شیطان قرار دهد.
🔸وحی یک ارتباط سریع و پنهانی است؛ دقت کنید یک فکری در ذهنتان میافتد، ببینید این ذهنیت مال شماست یا خیر!!!
🔹برای مقابله با وحی شیطانی باید خودشناس بود، یعنی لازم است انسان تشخیص دهد و این دقت را داشته باشد که دریابد آن چه به ذهنش میرسد و او را به انجام کاری سوق میدهد از سوی شیطان به او وحی گردیده است. در این هنگام سریع" فستعذ بالله" بگویید سریع یک ذکر بگویید" لا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم" صلوات بفرستید. بله اینها واقعا تأثیرگذار است.
🔸در طی این مسیر، اهل بیت کشتی نجات هستند؛ هم مسیر را نشان میدهند هم ما را در این مسیر همراهی میکنند. نمیگویند بروید، میگویند بیایید چون خودشان میگیرند و مسیر را میبرند.
🔹یادمان باشد در این مسیر به خودمان دروغ نگوییم تا بتوانیم مشکلاتمان را حل کنیم.
🔸از این روست که پس از ترک اولی توسط حضرت آدم (ع) و توبه او با استعانت از کلمات الهی، جایگاه و منزلت او نزد خدای متعال افزایش یافت و مطابق آیه ۱۲۲ سوره طه (گوید ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَیهِ وَ هَدی) مقام حضرت آدم پس از توبه و ترمیم خود، از پیش از گناه، بالاتر رفت.
🔹ضعف های ما با وجود ابلیس آشکار میشود؛ وقتی این ضعفها را ترمیم کنیم ما آدم تر میشیم.
🔸در سیستم آفرینش الهی، ابلیس ملعون جزئی از پازل الله تعریف شده. ابلیس برای یک مؤمن میتواند یک فرصت باشد. میگوید من خودم متوجه نبودم ایراداتم کجاست، این ملعون برای من مشخص کرد.
🔹آدم عاقل از یک سوراخ دو بار گزیده نمیشود.
⭕️حق الناس را رعایت کنید که خدا حق الناس را از شهید هم میگیرد، چون خداوند عادل است.
🔈استاد علی اکبر رائفیپور
🆔 @Ebrahimhadi
🌷شهید حسین خرازی🌷
دوماه بود خبری از او نداشتیم...
مادرش میگفت:"پاشو برو ببین این بچه چیشد؟ زندست یا مرده؟"
میگفتم:"کجا بروم؟ کار و زندگی دارم خانوم؛ جبهه یک وجب دو وجب نیست که از کجا پیدایش کنم؟؟؟"
رفته بودیم نماز جمعه
امام جمعه آخر خطبه ها گفت:"حسین خرازی را دعا کنید."
مادرش گفت:"حسین مارو میگفت؟ "
گفتم:"چیشده که امام جمعه هم میشناسدش؟"
به هیچکس نگفته بود فرمانده لشکر اصفهان است...
🆔 @Ebrahimhadi
🌷در بهار آزادی جای شهدا خالی🌷
🌿در ایام پیروزی انقلاب چند روزی ابراهیم گم شده بود. یعنی کسی از او خبر نداشت. تا اینکه بعد از چهار روز ابراهیم برگشت و گفت: همراه با جواد ارادانی که از کشتی گیران شجاع بود رفتیم سمت پادگان عشرت آباد. درگیری شدید شد.
🌴 گلوله ژ3 به دوستم خورد و شهید شد. او را به پزشکی قانونی بردم. آنجا با وضعیت خاص شهدا مواجه شدم و در روزهای انقلاب در پزشکی قانونی بودم. تعداد زیادی شهید وجود داشت که گمنام بودند. این شهدا شناسایی نشده بودند.
🌸ابراهیم ادامه داد: من دیدم بیشتر دوستان من درگیر کارهای انقلاب هستند و کسی به دنبال کار این شهدای گمنام نیست. من این چند روز را در پزشکی قانونی ماندم. خدا را شکر توانستم با کمک دوستان بسیاری از شهدا را شناسایی کنم.
📚سلام بر ابراهیم۲
🇮🇷۱۲ بهمن سالروز ورود امام خمینی (ره) به کشور و آغاز دهه فجر گرامی باد🇮🇷
🆔 @Ebrahimhadi
اگر گناه می کنید اما هنوز در قلبتان محبت به حضرت صدیقه سلام الله علیها را حس می کنید ، امیدوار باشید.
آیت الله شاه آبادی
🆔 @Ebrahimhadi
🌷یک دنیا آرامش با آیات او🌷
سوگند به روز وقتی نور میگیرد
و به شب وقتی آرام میگیرد
که من نه تو را رها کردهام
و نه با تو دشمنی کردهام. (ضحی۱-۳)
افسوس که هرکسی را به سوی تو فرستادم
تا به تو بگویم دوستت دارم و راهی پیش پایت بگذارم
او را به سخره گرفتی. (یس۳۰)
و با خشم رفتی و فکر کردی نمیتوانم
زندگی را بر تو تنگ گیرم. (انبیا۸۷)
پس چون مشکلات از بالا و پایین آمدند
و چشمهایت از وحشت فرورفتند
و قلبت توی گلویت آمد و تمام وجودت لرزید
گفتم کمکهایم در راه است
و چشم دوختم ببینم که باورم میکنی
اما به من گمان بردی، چه گمانهایی. (احزاب۱۰)
تا زمین با آن فراخی بر تو تنگ آمد
پس حتی از خودت هم به تنگ آمدی
و یقین کردی که هیچ پناهی جز من نداری
پس من به سوی تو بازگشتم
تا تو نیز به سوی من بازگردی
که من مهربانترینم در بازگشتن و توبه کردن(توبه۱۱۸)
وقتی در تاریکیها مرا به زاری خواندی
که اگر تو را برهانم با من میمانی
تو را از اندوه رهانیدم
اما باز مرا با دیگری در عشقت شریک کردی. (انعام۶۳و۶۴)
این عادت دیرینهات بوده است
هرگاه که خوشحالت کردم
از من روی گرداندی و رویت را آن طرفی کردی
و هر وقت سختی به تو رسید
از من ناامید شدهای. (اسرا۸۳)
غیر از من چه کسی برایت خدایی کرده است؟ (اعراف۵۹)
مرا به یاد میآوری؟
من همانم که بادها را میفرستم
تا ابرها را در آسمان پهن کنند
و ابرها را پاره پاره به هم فشرده میکنم
تا قطرههای باران از خلال آنها بیرون آید
و به خواست من به تو اصابت کند
تا تو فقط لبخند بزنی
و این در حالی بود که پیش از فرو افتادن آن قطره باران
نا امیدی تو را پوشانده بود.(روم۴۸و۴۹)
من همانم که در شب
روحت را در خواب به تمامی بازمیستانم
تا به آن آرامش دهم
و روز بعد دوباره آن را به زندگی برمیانگیزانم
و تا مرگت که به سویم بازگردی
به این کار ادامه میدهم. (انعام۶۰)
من همانم که وقتی میترسی
به تو امنیت میدهم (قریش۳)
پس برگرد! به سمت من مطمئن برگرد!
تا یک بار دیگر با هم باشیم. (فجر۲۸و۲۹)
[قرآن کریم - به ترجمه و تفسیر الهی قمشهای]
🆔 @Ebrahimhadi
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
📕 #علمدار قسمت ۳۲
راویان:جمعی از دوستان شهید
🌿"کاروان پیاده"
جوانان حزب اللهی شهر ساری تصمیم گرفتند که این کار را عملی کنند؛ اینکه در ایام اربعین امام راحل(ره) با پای پیاده از شهر ساری عازم مرقد امام شوند. حرکت کاروان میثاق با امام و بیعت با رهبری آغاز شد. اما سید مجتبی به دلیل مشکلات کاری همراه ما نبود. به شهر بابل رسیده بودیم که سید هم به ما پیوست. حضور سید حال و هوای کاروان را تغییر داد. طی مسیر با کلام دلنشین خود خستگی سفر را از تن ما خارج ميکرد. در مقاطعی از راه هم برای ما مداحی ميکرد. فراموش نميکنم به تونل های جاده هراز که ميرسیدیم فریاد یاحسین(ع)سید مجتبی بلند ميشد. همه به دنبال او یاحسین(ع) ميگفتند و سینه زنی ميکردند. شور و حال عجیبی در جمع ایجاد شده بود. پس از یک سفر نسبتا طولانی به تهران رسیدیم. در نزدیکی بهشت زهرا(س)سید با پای برهنه به سمت مرقد حرکت کرد. دیگر بچه ها هم پاهای خود را
برهنه کردند. آسفالت داغ و ظهر تيرماه و پاهای آبله زده! اما عشق به امام(ره) خوبی ها، کسی که همه ما را از ورطة گمراهی طاغوت نجات داده بود بالاتر از اینها بود. غروب همان روز به سید گفتم:((بچه ها ميخواهند برگردند. حاضر شو بریم.))اما سید گفت:((شما بروید. من بعدا برميگردم.))
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
سید از ما قول گرفت که هر سال در شب ارتحال امام(ره)در مرقد باشیم. ما هم به همراه سید به عهد خود وفا کردیم. هر سال در شب رحلت حضرت امام (ره) در کنار یکی از ستون های نزدیک حرم جمع ميشدیم. نیمهشب و با پایان مراسم حرم، عزاداری سید شروع ميشد. طوری شده بود که عده ای از زائران دیگر شهرها ميدانستند که بعد از پايان مراسم رسمی حرم، مراسم بسیجیان ساری در حرم آغاز ميشود. همه خودشان را برای مراسم ميرساندند. بعد از شهادت سید، و درست در همان ایام ارتحال حضرت امام(ره) دوباره همه رفقا به مرقد رفتند. نیمه شب بود. همه کسانی که سال های قبل مداحی سید را شنیده بودند آماده ذکر مصیبت بودند.همه منتظر مداحی سید بودند. سید حسین، برادر آقا مجتبی تصویر بزرگی از شهید سید مجتبی علمدار را در دست گرفت. همه با تعجب نگاه ميکردند. هیچ کس باور نميکرد که او شهید شده باشد.
♻️#ادامه_دارد...
🆔 @Ebrahimhadi
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
هدایت شده از شهید ابراهیم هادی
🌺هر شب به رسم قرار عاشقی🌺
🔸 دعای فرج 🔸
هرشب ساعت ۲۰
تعجیل در فرج مهدی فاطمه صلوات🌷
👉 @Ebrahimhadi 👈
#دست_نیاز_چشم_امید 8
نزدیکترین مونس
در دل سنگر با خدا سخن می گویم؛ «اَللّهُمَّ اِنَّکَ یا أَنیسَ الآنِیسین لِأَولِیائِک». خدایا ! ای نزدیکترین مونس به دوستانت؛ «يا مَنْ هُوَ اَقْرَبُ اِلَىَّ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ، يا مَنْ يَحوُلُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ». خدایا ! اگر من در دل سنگرم، تو در دل من و در دل سنگرم، هر دو حضور داری.
این سرود را از اصغر شهید بیاد دارم:
«کـی بـودهای نهفته که پیدا کنم ترا ؟ کـی رفتهای زدل که تمنا کنم ترا ؟
پنهان نگشتهای که شوم طالب حضور غائب نگشتهای که هویدا کنم ترا !»
🌷شهید حسین علم الهدی🌷
📚لحظه های آشنا، ص 67
#شبتون_شهدایی 🌙
🆔 @Ebrahimhadi
#تدبر_در_آیات_قرآن🌿
🔹مَایفْتَحِ اللَّهُ لِلنَّاسِ مِنْ رَحْمَةٍ فَلا مُمْسِکَ لَهَا وَمَایمْسِکْ فَلا مُرْسِلَ لَهُ مِنْ بَعْدِهِ
🔸حقیقتاً هیچ کسی نمیتواند مانع نزول رحمت الهی بر انسان شود و اگر خداوند رحمتی را از شخصی دریغ دارد، هیچ کس نمیتواند آن رحمت را بر وی فرود آورد.
📕سوره فاطر/آیه۲
ـــــــــــــــ🌿🍃🌱🌿🍃🌱ـــــــــــــــ
پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله)
امْنُنْ عَلَیْنَا بِالنَّشَاطِ وَ أَعِذْنَا مِنَ الْفَشَلِ وَ الْکَسَلِ وَ الْعَجْزِ وَ الْعِلَلِ وَ الضَّرَرِ وَ الضَّجَرِ وَ الْمَلَلِ.
(خدایا) نعمت سرزندگی و کوشایی را به ما ارزانی دار و از سستی، تنبلی، ناتوانی، بهانه آوری، زیان، دل مردگی و ملال، محفوظمان دار.
📘میزان الحکمه، ج11
ان شالله هفتهای با برکت و پر رزق و روزی داشته باشید.😊
صبحتون بخیر☀️
🆔 @Ebrahimhadi
تا می توانی صلوات بفرست...
🌷مطمئن باش، ضرر نمی کنی...
🌿امام صادق علیه السلام فرمودند:
هنگامى که پیامبر صلى الله علیه و آله را یاد کردند، زیاد بر او صلوات بفرستید. زیرا همانا کسى که یک بار بر پیامبر صلى الله علیه و آله صلوات بفرستد خداوند در هزار صف از فرشتگان هزار بار بر او صلوات مى فرستد و آفریده اى از آفریدگان خدا باقى نماند، مگر این که به خاطر صلوات خدا و صلوات فرشتگانش ، بر او صلوات مى فرستند. و جز نادان مغرور که خدا و رسول از او بیزارند، کسى از این ثواب رو نمى گرداند...
📚ثواب الاعمال ، ص ۳۳۱
🆔 @Ebrahimhadi
#کلام_شهید
رفیقش میگفت: یه شب تو خواب دیدمش؛ بهم گفت: به بچه ها بگو حتی سمت گناه هم نرن، اینجا خیلی گیر میدن...!
🌷مدافع حرم #شهید_حجت_الله_اسدی (از عاشقان شهید ابراهیم هادی)
💚شهید ابراهيم هادی هم به هيچ وجه گرد گناه نميچرخيد. حتي جایی که حرف از گناه زده ميشد سريع موضوع را عوض ميکرد.
#یاد_شهدا_با_صلوات
🆔 @Ebrahimhadi
-خدایا! آیا تو هم میخندی؟!
+آرے من هم میخندم :)
-چه هنگام؟!
+آن هنگام ڪه بندهاے را ذلیل ڪردهام
و جمعی میخواهند او را عزیز ڪنند،
پس به ناتوانی آنها میخندم.
و آن هنگام ڪه بندهاے را عزیز ڪردهام
و جمعی میخواهند او را ذلیل ڪنند،
در آن هنگام نیز میخندم.
🆔 @Ebrahimhadi
🌷سالروز ولادت شهید هادی ذوالفقاری🌷
#ابراهیم_هادی_نسل_سوم
هميشه سعي ميکرد مانند ابراهيم باشد،
تصويري از شهيد هادي را جلوي
موتورش و در اتاق خودش زده بود که بسيار بزرگ بود.
با اينكه بعد از جنگ به دنيا آمده بود و چيزي از آن دوران را نديده بود،
ولي شهدا را خوب ميشناخت.
كتاب سلام بر ابراهيم را بارها خوانده بود و مانند بسياري از جوانان اين
سرزمين، ميخواست ابراهيم را الگوي خود قرار دهد.
نوع لباس پوشيدن و برخورد و گفتار و رفتار او همه دوستان را به ياد
شهيد ابراهيم مي انداخت.
او ابراهيم هادي نسل سوم انقلاب بود.
برخي میگویند ابراهيم هادي
براي دوران جنگ بود. در آن زمان همه مردم انقلابی و ... بودند.
اما جواب آن ها زندگي آقا هادي ذوالفقاري
است؛ جواني كه زندگي اش، رفتار و اخلاقش براي ما درس است...
و نشان داد
كه خلق و خوي ابراهيم هادي را خوب فراگرفته...
شادی روح ابراهیم هادی نسل سوم صلوات...
🆔 @Ebrahimhadi
🌷بخشی از وصیتنامه شهید هادی ذوالفقاری
از خواهران ميخواهم که حجابشان را مثل حجاب حضرت زهرا(س) رعايت کنند،
نه مثل حجاب هاي امروز، چون اين حجابها بوي حضرت زهرا(س)نميدهد...
از برادرانم ميخواهم که غير حرف آقا (ولی فقیه) حرف کس ديگري را گوش ندهند...
جهان در حال تحول است، دنيا ديگر طبيعي نيست،
الآن دو جهاد در
پيش داريم، اول جهاد نفس که واجبتر است؛
زيرا همه چيز لحظه آخر معلوم ميشود که اهل جهنم هستيم يا بهشت...
حتي در جهاد با دشمن ها احتمال ميرود که طرف کشته شود
ولي شهيد به حساب نيايد، چون براي هواي نفس به جبهه رفته ...🌺
🆔 @Ebrahimhadi
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
📕 #علمدار قسمت ۳۳
راوی: مجید کریمی
🌿"میهمان"
مدتی بعد از ارتحال امام(ره) دوباره به منطقه خوزستان برگشتیم. در منطقه اروند كنار مستقر بوديم. آن زمان سيد در طرح و عمليات تيپ مشغول شده بود. تا اواخر سال 1369در آن منطقه مستقر بودیم. یک روز ساعت شش صبح من را صدا كرد و گفت:((بريم شناسايي؟!))من هم بلند شدم. زمستان بود و هوا بسيار سرد. حسابي خودمان را پوشانديم. با موتور هوندا250 به سمت جاده ساحلي رفتيم. از پشت ساختمان قديم صدا و سيماي آبادان عبور كرديم. يك دفعه سيد موتور را نگه داشت!پياده شد و آرام به سمت خاكريز ساحلي رفت. خيره شد به ساحل عراق. آن ايام جنوب عراق در جريان جنگ خليج فارس موردحملهآمريكا قرار گرفته بود. بنابراين وظيفة ما سنگين تر بود.آمدم كنار سيد. با دست ساحل عراق را نشان داد و گفت:((اونجا رو نگاه كن!))مردي به سختي از ميان گل و لای خود را به آب اروند رساند. بعد يك تويوپ بزرگ را داخل آب قرار داد! بعد هم همسر و دو فرزندش را آورد و روي آن نشاند.خودش هم روي تويوپ ايستاد. با يك چوب بلند شروع كرد به پارو زدن ميخواست به سمت ساحل ایران بیاید اما جریان آب اروند آن ها را به سمت خليج فارس ميبرد. سيد پایین خاکریز كنار ساحل ميدويد. من هم با موتور حركت كردم.دقايقي گذشت. آنها به هر سختي كه بود به ساحل ما رسيدند. با دشواری از میان گل و لای ساحل عبور كردند. همين كه روی خاکریز ساحلی آمدند سيد جلو رفت و گفت:((السلام عليكم، اهلا و سهلا، کیف حالک؟))مرد عرب، كه تمام بدنش خيس و گلي شده بود، چند قدمي به عقب رفت. زن و دختر و پسر خردسال او در پشت سر پدر مخفي شدند. مرد، كه خيلي ترسيده بود، دستانش را به عقب گرفته بود و از آن ها محافظت ميكرد.من لباس فرم سپاه به تن داشتم. اما سيد يك كاپشن و يك اوركت پوشيده بود. سيد سرش را پايين گرفت و به عربي گفت: ((نترسيد. ما مسلمانيم. ما مثل شما شيعه هستيم. ما سربازان اسلام هستيم. شما ميهمان ما هستيد. مهمان اسلام هستید بعد رو كرد به من و گفت:((سريع برو ماشين رو بيار.))سریع رفتم به سمت مقر موتور را گذاشتم و با يك ماشين برگشتم.سيد به همراه آن خانواده كنار جاده ايستاده بود. درحالي كه فقط يك پيراهن به تن داشت! اوركت و كاپشنش را به زن و مرد عرب داده بود!سوار خودرو شديم. سريع گاز دادم و رفتيم سمت مقر سیددستم را گرفت وگفت:((مجید جان یواش برو! اين خانم مسافر داره!))رسیدیم مقر سيد يكي از اتاق ها را كه گرمتر بود براي آن ها آماده كرد. بعد هم از جیره خودمان به آن ها صبحانه داد.وقتي نان و پنير و كره و مربا را در سفره در مقابلشان گذاشتم اشك در صورت آن ها حلقه زده بود. نميدانيد با چه اشتهايي ميخوردند. بعدها مرد عرب گفت:((ميخواستند من را به زور به جنگ ببرند. من شيعه هستم. مجبور شدم كه باخانواده فرار كنم. ما چند روز بود كه چيزي براي خوردن پيدا نكرده بوديم.))توكل كردم به خدا و دل به دريا زدم. خدا هم شما را در مسير ما قرار داد. همان روز همسر مرد عرب را به بيمارستان برديم و روز بعد زايمان كرد. سيد هم گفت:((تا اينجا وظيفة انساني ما بود. از اين به بعدپيگيري آن ها با مسئولان قرارگاه سپاه.))وقتي از مرد عرب خداحافظي كرديم گريه ميكرد. ميگفت: »والله خميني حق. والله صدام باطل. شما ما رو شرمنده كرديد.))از روز بعد، مرز ما به روي مهاجران عراقي بازشد. آن ها در اردوگاه موقت خرمشهر، كه به همين منظور تهيه شده بود، اسكان داده شدند. ما هم به همراه سيد در نقطه مرزي اروند کنار مستقر بوديم و به نحوة ورود آن ها نظارت داشتيم. مهاجران عراقي همگي گرسنه بودند. سيد از هزينه شخصي خودش بيسكويت و كيك و ... ميگرفت و به بچه هاي كوچكتر ميداد.ميگفت:((اين ها ميهمان هستند. الان موقع ثواب جمع كردنه!)) عراقي ها ، مدتي بعد به كشورشان بازگشتند.
♻️#ادامه_دارد...
🆔 @Ebrahimhadi
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺