eitaa logo
شهید ابراهیم هادی
13.2هزار دنبال‌کننده
9.6هزار عکس
700 ویدیو
62 فایل
"کاری کن که خدا خوشش بیاد" تو دعوت شده ی خاصِ آقا ابراهیم هستی تا کمکت کنه به خدا برسی❤️ 🛍فروشگاه: @EbrahimhadiMarket ⚠️تبلیغات: @Ebrahimhadi_ir 👤ارتباط با مدیر: @Khademe_ebrahim
مشاهده در ایتا
دانلود
#ختم_قرآن_کریم به نیابت از شهید ابراهیم هادی هدیه به حضرت زهرا(س)🌹 📖هرشب یک صفحه: 27 🆔 @Ebrahimhadi
ترجمه صفحه ی 27
@Ebrahimhadi-hamdelahi.mp3
5.98M
۱۰۳ موضوع: باور چهار حمد الهی سخنران: حجه الاسلام حسینی قمی 🆔 @Ebrahimhadi
🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 📕 قسمت ۵۰ راوی:یکی از همکاران سید 🌿"یاران امام زمان(عج)" سید در محل کار لحظه ای بیکار نبود. نميگذاشت هیچ کاری روی زمین بماند. دائم در حال فعالیت بود. به رزق حلال بسیار اهمیت ميداد. وقتی هم کار نداشت مشغول کمک به دیگران ميشد. دائما لب های سید تکان ميخورد! او در حین انجام کار همیشه ذکر ميگفت. به ذکر شریف صلوات خیلی اهمیت ميداد. درباره لباس سپاه اعتقاد خاصی داشت. ميگفت:((این لباس را باید با وضو پوشید. این لباس یادگار خون هزاران شهید است که به ما رسیده.))هر روز صبح زودتر از بقیه به محل کار مي آمد. با دوستانش در نمازخانه یا یکی از اتاق ها زیارت عاشورا ميخواند و بعد با پوشیدن لباس سپاه به اتاق خود ميرفت. اجازه نميداد پشت سر کسی حرف بزنیم. ميگفت:((اگر مشکلی هست،روی کاغذ بنویس و به آن شخص برسان.)) 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 از اين اتاق به آن اتاق رفت! چند تا امضا گرفت. از مراجعان تربيت بدني سپاه ساري بود. او را نميشناختم. فكر كنم از بچه هاي بسيج بود. كارش كه تمام شد خداحافظي كرد و رفت. آن زمان من در سپاه فعاليت داشتم. ساعتي بعد از اتاق خارج شدم. با تعجب ديدم، همان آقايي كه كارش تمام شده بود مقابل یکی از اتاق ها ايستاده! از دور كمي نگاهش كردم. خيلي مشكوك بود. هر از چندگاه نگاهي به داخل اتاق مي انداخت. جلو رفتم و گفتم:((سلام، مشكلي پيش اومده!؟))يك دفعه برگشت و درحالي كه جاخورده بود گفت:((نه)) بعد مكثي كرد و گفت:((شما اين آقا رو ميشناسي؟!)) بعد هم با دست به شخصی كه توی اتاق نشسته بود اشاره كرد.گفتم: ((بله، چطور مگه؟!)) گفت:((اسمشون چیه؟!))گفتم: ((شما چی کار دارید، اصلا شما کی هستید؟!))شخص غريبه شروع به صحبت كرد. گفت:((من ديشب در عالم خواب جمعيت زيادي را ديدم كه مثل رزمندگان زمان جنگ در حال حركت بودند! همه لباس هایی زیبا بر تن داشتند. چهره هایشان نورانی بود. همه در کنار هم انگار رژه ميرفتند. در پشت سر آن گروه، افراد دیگری بودند كه منزلت و مقامشان بسيار بالاتر بود. آنها به صورتشان نقاب داشتند. ظاهرا آنها فرمانده یا مسئول بقیه بودند.از شخصي كه در کنارم بود پرسيدم: ((اين ها چه كساني هستند؟)) او هم گفت:((این ها ياران امام زمان(عج) هستند.))من از سر تعجب به سمت يكي از سربازان خاص آقا، که نقاب داشتند، رفتم.به او نزدیک شدم و نقاب روي صورتش را كنار زدم. توانستم چهره آن شخص را ببينم! منتظر ادامه صحبت هاي آن شخص بودم. با تعجب گفتم:((خب چي شد!؟))آن آقا بعد از مكث كوتاهي ادامه داد:((وقتی چهره این آقا را داخل این اتاق دیدم یاد خواب شب گذشته افتادم. آن يار امام زمان(عج)همين آقایی است كه توي اين اتاق نشسته!)) سرم را برگرداندم و به داخل اتاق نگاه کردم. سید مجتبی علمدار به تنهایی داخل اتاق نشسته و مشغول کارهایش بود.شبیه این ماجراها بعد از شهادت سید بسیار زیاد نقل شد که از بیان آنها صرف نظر ميکنیم. ♻️... 🆔 @Ebrahimhadi 🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
هدایت شده از  شهید ابراهیم هادی
🌺هر شب به رسم قرار عاشقی🌺 ‌ 🔸 دعای فرج 🔸 ‌ هرشب ساعت ۲۰ تعجیل در فرج مهدی فاطمه صلوات🌷 👉 @Ebrahimhadi 👈
بہ نام خدای مهربون❤️ یک صبح زیبای دیگر را با ترنم دلنشین پرندگانت آغاز نمودم. شڪر برای یڪ روز زیبای دیگر شڪر برای بوی خوش زندگے🌱 🌹بسم الله الرحمن الرحیم🌹 🌱الهی به امیدتو🌱 صبح تان بخیر و شادی روز و روزگار بر شما خوش 🆔 @Ebrahimhadi
🌸🍃 💞 #پیامبر اکرم (ص) فرمودند: 🍃اگر کسی تمام نعمت های خدا را در خوراک و مادیات ببیند، این عملش کم است و عذابش نزدیک شده است.🌾 📚 کافی، ج۲، ص۳۱۵🌿 🍃سه نعمت بزرگ که خدای متعال به ما مرحمت کرده: یکی ایمان، بدنت را بر آتش جهنم حرام کرده است🌸 🍃دوم خدا عافیت به تو داده است، کمک بر بندگی خدا بر تو فراهم شده است🌺 🍃سوم هم عزت نفس و قناعت داده و از آبرو ریختن تو را حفظ کرده است.🌸 🆔 @Ebrahimhadi
🔻ابراهیم دستش رو شبیه یک دایره کرد و گفت:اگر دنیا مثل این کره باشد امام زمان(عج)مانند دستهای من به دنیا احاطه دارد.خداوند نیز برتمام دنیا شاهد و ناظر هست. #مراقب_اعمالمون_باشیم 🆔 @Ebrahimhadi
✍مرحوم اسماعیل دولابی : 🌸صلوات خیلی کارها می کند ظرف انسان را بزرگ می کند صلوات به آدم قوت می دهد 👌هم در امر آخرت و هم در خوشی و ناخوشی به انسان قوت می دهد و بهجت می آورد و غم را زائل می کند صلوات در راه خدا به انسان خیلی کمک می کند . صلوات هم در بین دعاها برای رفع خستگی و باز شدن نطق و راه افتادن است. هر وقت با خدای خود صحبت می کنی ، اگر دیدی تعطیل شد و نتوانستی حرف بزنی صلوات بفرست ، دوباره نطقت باز می شود . 🌻اللهم صلی علی محمد وآل محمد🌻 🆔 @Ebrahimhadi
#ختم_قرآن_کریم به نیابت از شهید ابراهیم هادی هدیه به حضرت زهرا(س)🌹 📖هرشب یک صفحه: 28 🆔 @Ebrahimhadi
ترجمه صفحه ی 28
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 📕 قسمت ۵۱ راوی: یکی از دوستان شهید 🌿"یادواره شهدا" سيدوقتی به ياد ياران شهيدش مي افتاد آن چنان گريه ميكرد که حال مجلس عوض ميشد. نگاه او به شهيد و شهادت حالت ويژه اي داشت. هميشه در مراسم از شهدا میخواند . خودش بالای سر خيلي از شهدا در زمان شهادتشان رسيده بود. با چشمان خود ديده بود كه چگونه به وصال يار رسيده اند. سيد با خانواده شهدا نیز دائم در ارتباط بود. به خصوص با فرزندان شهدا مانند يك پدررفتار ميكرد. يك بار زهرا، دخترش، را در بغل گرفته بود و در خيابان راه ميرفت. ناگهان زهرا را روي زمين گذاشت. پرسيدم:((چی شده!؟))گفت:((اون خانواده که از روبه رو مي آیند خانواده شهید هستند. اين بچه پدرش شهيد شده. اگر اين صحنه را ببيند، شايد دلش بسوزد و ياد پدرش بيفتد و بهانة او را بگيرد.)) معمولا هيئت را هفته اي يك بار منزل خانواده شهدا ميبرد. سید با اين بهانه یاد شهدا بود وكمي خود را تسكين ميداد. هر زمان كه يكي از هم رزمانش به فيض شهادت نائل ميآمد واقعا غبطه ميخورد. درحاليكه گريه ميكرد ميگفت:((ما جا مانده ايم.)) 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 ولّی زمان، جانشین برحق امام، رهبر عزیز فرمودند:((زنده نگاه داشتن یاد شهدا کمتر از شهادت نیست.))بر این اساس سید مجتبی یکی از کارهایی که در سال های بعد از جنگ آغاز كرد برگزاری مراسم یادواره شهدا بود. این مراسم ابتدا از مسجد دهقانزاده آغاز شد. بعد از آن مراسم یادواره شهدا، صورت کلی تر و بهتری پیدا كرد. برخی از این مراسم مربوط به شهیدی خاص بود. مانند مراسم یادواره شهیدکشوری که سید با سه دستگاه اتوبوس بچه های هیئت را به روستا برد و مراسم را برگزار کرد. چندین یادواره برای مجموعه شهدا برگزار شد. بعد از آن تصمیم گرفت در هر یادواره به یکی از شهدایی که در سطح استان به آن کمتر پرداخته شده بپردازد، و ویژگی های آن شهید را بازگو کند. مسئولیت ها، نحوه شهادت، قرائت وصیتنامه و ... از قسمت های مختلف این برنامه بود. برای این منظور از سالن دانشکده پزشکی و یا دیگر اماکنی که برای این کار مناسب بود استفاده ميکرد. برای شهید غریب، سردار حسین بهرامی، که از روستاهای اطراف ساری به جبهه اعزام شده بود یادواره برگزار کرد. مردم تازه فهمیدند که این شهید چه انسان بزرگی بوده. وصیتنامه او حاوی نکات بسیار زیبای اخلاقی و عرفانی بود.در یادواره شهید طوسی متنی را قرائت کردکه مربوط به ملاقات با شهدا بود! اینکه شهیدي از آن سوی هستی مطالبی را بیان ميکند. این متن بسیار در حضار تاثیرگذار بود. فیلم این یادواره موجود است. خلاصه متن قرائت شده توسط سید به این شرح است:((چقدر سخت است حال عاشقی که نمیداند آیا محبوبش نیز هوای او را دارد یا نه؟ ای شهیدان ما به عشق شما زنده ایم و به امید وصل کوی شما ... اما شما به ظاهر دلیلی ندیدید که اوقات پراجرتان را صرف ما کنید. چه بگویم. راستی چگونه حرف دلمان را فریاد بزنیم که بدانید بر ما چه ميگذرد!؟مگر خودتان نميگفتید که ستون های شب عملیات ستون گردان نیست، ستون عشق است. ستون دل های سوخته ای است که با خمیر مایه اشک و سوز به هم گره خورده اند. پس چرا؟ چرا هیچ سراغی از دل سوزان ما نميگیرید؟ با اینکه تمام روز و شب ما، تمام ناگفته های ما، تمام نانوشته های ما بر شما عیان است.اگر قطره اشکی آرام آرام به دور از چشم های نامحرم برگونه های ما ميلغزد، شما ميدانید چرا، اگر در برابر ناکسانی که آرزوی گریستن ما را دارند، به مصلحت لبخند ميزنیم، شما خوب ميدانید این لبخند معجزه آتش سوزانی است که در فضای قلبمان در گرفته است.اگر به قامت رعنایی خیره ميشویم، شما ميدانید ... اگر به عمق بیابان ها مينگریم، شما ميدانید به دنبال چه هستيم؟! آری، شما ما را خوب ميشناسید. اما ما اینجا از شما هیچ نميدانیم! از همان وقتی که صدای یاحسین(ع) آخرین شما را شنیدیم، دیگر تاکنون نغمه دل انگیزتان را گم کرده ایم. آخرین باری که چهره نورانیتان را دیدیم موقعی بود که صورتتان را به خاک مزارتان نهاده بودند. سنگ لحد دیواری شد و نظاره رویتان را برای همیشه از ما دریغ کرد. ای شهیدان. ای مفقودالاثرها. ای جاوید الاثرها!؟ما نميدانیم((فی جنات النعیم)) کجاست؟! آخر ما نميدانیم ((متکعین علیها متقابلین)) یعنی چه! نميفهمیم((الا قیلاً سلاماً سلاما)) یعنی چه؟ برای ما درک ((ذواتا افنان، فیهما عینان تجریان)) محال است.اصلا شما دلتان ميگیرد؟! آنجا در میان محفل گرمتان سخن از ما هست یا نه؟! تا به حال شده از اروند هم قصه ای بگویید؟ برای شلمچه هم ترانه ای بسرایید؟ به عشق هفت تپه زمزمه ای کنید؟ در فراق کارون اشکی بریزید؟نميدانیم و این ندانستن بیش از همه، ای شهیدان، شما را مقصر ميداند. یعنی ما اینقدر ناپاک بوده ایم که تمام هستیمان هم به یک یاد نمي ارزد؟! یعنی ما هم ردیف آنانی هستیم که تمام هشت سال را هم آغوش لذت بوده اند؟! 👇🏻