#ايها_الكاظم_يابن_رسول_الله🖤
زير بار كينه پرپر شد ولي نفرين نكرد
در قفس ماند و كبوتر شد ولي نفرين نكرد
روزهاي تيره هريك شبتر از ديرزِ تار
در ميانِ دخمهاي سرشد ولي نفرين نكرد
روزهي غم، سجدهي غم، شكر غم، افطار غم
زندگي با غم برابر شد ولي نفرين نكرد
واي اگر نفرين كند دنيا جهنم ميشود
از جهنم وضع بدتر شد ولي نفرين نكرد
هي به خود پيچيد و لحظهلحظه با اكسير زهر
چهرهي زردش طلاتر شد ولي نفرين نكرد
آن دمِ بيبازدم چون آتشي رفت و سپس
آنچه بايد ميشد آخر ولي نفرين نكرد
#دکتر_انسيه_سادات_هاشمي
#تسليت🏴
⬇️⬇️⬇️
🆔@amozeshhaymaharati
#انسیه_سادات_هاشمی، نامی آشنا، در رتبههای برتر شعر آیینی کشور است، اما در نخستین دیدار رهبریاش، یکی از عاشقانههایش را خواند و آفرین ها شنید. حالا کتاب #فلانی قدرت شعرهای عاشقانه اش را بیشتر نشان میدهد که چقدر خوب و خوش میگوید.
او پیش از این کتاب :
✅ماهرانه بازی کردم، این هم کلیدهایم
✅گنجشکها ویزا نمیخواهند
✅این من و این ماجرای عشق
را در کارنامه فرهنگی خود ثبت کرده است.
#دکتر_انسیه_سادات_هاشمی، از افتخارات جامعه الزهرا علیهاسلام و از هنرمندان و استادان عزیز اداره آموزشهای مهارتیفرهنگی است.
این خبر خوب، بر همه بانوان موفق در سراسر جهان، مبارک.
#کتاب_فلانی
#خبرهای_تنوری
#تازه_های_نشر
⬇️⬇️⬇️
🆔@amozeshhaymaharati
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#عید_ولایت
بناي دين که با معراج دستان تو کامل شد
به رسم تهنيتگويي برايت آيه نازل شد
«و أتممت عليکم نعمتي» يعني که اي باران!
غرض از خلقت دريا و صحرا با تو حاصل شد
کنار برکهاي جاري شد احکام وفاداري
وضو با هر سرابي بعد از اين سرچشمه باطل شد
شکافندهتر از فجري که سر زد بين روز و شب
ميان حق و باطل، ذوالفقارت حد فاصل شد
تو هارون و نبي موسي، تو جان او و او مولا
کدامين سامري بين تو و جان تو حائل شد؟
نماز صبح در محراب، باران بند ميآيد
پس از آن چاه تنها گريه کرد و آبها گل شد
بناي دين که با معراج دستان تو کامل شد
به رسم تهنيتگويي برايت آيه نازل شد
«و أتممت عليکم نعمتي» يعني که اي باران!
غرض از خلقت دريا و صحرا با تو حاصل شد
کنار برکهاي جاري شد احکام وفاداري
وضو با هر سرابي بعد از اين سرچشمه باطل شد
شکافنده تر از فجري که سر زد بين روز و شب
ميان حق و باطل، ذوالفقارت حد فاصل شد
تو هارون و نبي موسي، تو جان او و او مولا
کدامين سامري بين تو و جان تو حائل شد؟
نماز صبح در محراب، باران بند ميآيد
پس از آن چاه تنها گريه کرد و آبها گل شد
✍️سراینده شعر: طلبه هنرمند، #دکتر_انسیه_سادات_هاشمی
✍️اثر خوشنویسی: طلبه هنرمتد:#فاطمه_عارفی
#شعر_غدیر
#الحمدالله_الذی_جعلنا_من_المتمسکین
#اداره_آموزشهای_مهارتی_فرهنگی
⬇️⬇️⬇️
🆔@amozeshhaymaharati
زير بار کينه پرپر شد ولی نفرين نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد؛ ولی نفرين نکرد
روزهای تيره، هريک شبتر از ديروز تار
در ميان دخمهای سر شد، ولی نفرين نکرد
هرچه آن صيّادها را صيد خود کرد، اين شکار
روزیاش يک دام ديگر شد، ولی نفرين نکرد
روزهی غم، سجدهی غم، شکر غم ،افطار غم
زندگی با غم، برابر شد ولی نفرين نکرد
وای اگر نفرين کند، دنيا جهنم میشود
از جهنم، وضع بدتر شد، ولی نفرين نکرد
وقت افطار آمد و ديدم که خرماها چطور
يک به يک در سينه خنجر شد، ولی نفرين نکرد
هي به خود پيچيد و لحظه لحظه با اکسير زهر
چهرهی زردش، طلاتر شد؛ ولی نفرين نکرد
آن دم بیبازدم، چون آتشی رفت و سپس
آنچه بايد میشد آخر شد؛ ولی نفرين نکرد
💟شاعر: طلبه هنرمند #دکتر_انسیه_سادات_هاشمی
#شهادت_حضرت_موسی_ابن_جعفر_علیه_السلام
#باب_الحوائج
#عرض_تسلیت
#اداره_آموزشهای_مهارتی_فرهنگی
⬇️⬇️⬇️
🆔@amozeshhaymaharati
بچه ها دارد عمو با مشک، راهی می شود
آب، یعنی می رسد؟ هر چه بخواهی می شود
یا اخا عباس، اینک اذنِ میدان میدهم
حانِ من برگرد، من با داغِ تو جان میدهم
تو خودت دیدی سکینه که عمو با مشک رفت ؟
با همین چشمانِ خود، دیدم که او با مشک رفت
یا اخا سقا، حرم تشنه است مشکی آب کن
غنچه های پرپر این خیمه را سیراب کن
دل پریشانی، فرات آیا خطر دارد پدر ؟
آب آوردن، رجز خوانی مگر دارد پدر؟
نیزه بر کف، مشک بر پشت و علم بردوشِ او
آب بیش از هر زمانی، تشنه آغوش او
اصغرم لبهای خشکت را دگر بر هم مزن
آب دارد می رسد، قدری تحمل، طفل من
علقمه، از پشت نخلستان به او رخ می نمود
مشک بود و تشنگی بود و فراوان، آب بود
بچه ها وقتی عمو آمد، تشکر می کنید
بعد هم از آب، مُشتِ تشنه ر ا پر می کنید
آب آرام و دلِ عباس در جوش و خروش
آب دارد التماسش می کند قدری بنوش
تا کنون حتما عمو دیگر رسیده پای آب
آب نوشیده است و جان دارد بیاید با شتاب
مَشک را پر کرد و دست رد ، به بعض آب زد
هر چه آب از تشنگی گفت، او از دم از ارباب زد
از عمویم باوفاتر نیست بابا گفته است
قول اگر داده ، یقین کن می رسد ساغر به دست
مشک بر دوش از میان تبرباران می گذشت
نیزه ها نزدیک می شد، او خروشان می گذشت
شک ندارم این صدای غرّشِ اسب عمو است
گفته بودم چاره این العطشها، دست اوست
رسم نامردی کمین کرده است پشت نخلها
تیغ ها خیره است، بر آن دست، پشت نخلها
من که از دستِ خودش باید بنوشم آب را
من هم از بابا شنیدم، دست او دارد شفا
مشک بر دندان، شتابان با همه جوش و خروش
تیر باران، تیرباران، آه، مشکش، آبروش
آب از کوچکتر است، اول به اصغر می دهیم
به عمو هم آخرش، یک بار دیگر می دهیم
چشم تا آمد بیندازد به مشک، واژگون
چشم هایش را به تیر دیگری، پر کرد خون
بچه ها اصغر چرا هی بر زمین پا می زند ؟
کم کمک دارد دلم شور عمو را می زند
ناگهان در علقمه پیچید بانگ یا اخا
می دود با پشت خم، مولا به دنبال صدا
آب ما اصلا نمی خواهیم ، برگرد ای عمو
تشنه آن صورت ماهیم، برگرد ای عمو
پس عمو کو پس چرا برگشته ای تنها پدر
این چنین دستی به پیشانی و دستی بر کمر
تا عمودخیمه عباس را پایین کشید
بغض سنگینی صدای العطشها را برید
✍️#دکتر_انسیه_سادات_هاشمی
#کلمه_های_روضه_خوان
#هنر_سرودن
#شب_عاشورا
#اداره_آموزشها_مهارتی
⬇️⬇️⬇️
🆔@amozeshhaymaharati
🖤#با_حضرت_موسی_بن_جعفر_علیه_السلام🖤
زیر بار کینه پرپر شد ولی نفرین نکرد
در قفس ماند و کبوتر شد ولی نفرین نکرد
روزهای تیره هریک شبتر از دیروز تار
در میان دخمهای سر شد ولی نفرین نکرد
هرچه آن صیادها را صید خود کرد این شکار
روزیاش یک دام دیگر شد ولی نفرین نکرد
روزهی غم سجدهی غم شکر غم افطار غم
زندگی با غم برابر شد ولی نفرین نکرد
وای اگر نفرین کند دنیا جهنم میشود
از جهنم وضع بدتر شد ولی نفرین نکرد
وقت افطار آمد و دیدم که خرماها چطور
یک به یک در سینه خنجر شد ولی نفرین نکرد
هی به خود پیچید و لحظه لحظه با اکسیر زهر
چهرهی زردش طلاتر شد ولی نفرین نکرد
آن دم بی بازدم چون آتشی رفت و سپس
آنچه باید میشد آخر شد ولی نفرین نکرد
✍️#دکتر_انسیه_سادات_هاشمی
#عرض_تسلیت
#طلبه_شاعر
#انسیه_سادات_هاشمی
#بیست_وپنجم_رجب
|مرکز آموزشهای آزاد و مهارتی|
✅@ama_jz