eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.5هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
369 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
Moharram 1399.06.11 - Shab 13 - 04 - Heyat Sarollah Rasht - Abozar Biukafi - Vahed #G #03 Tekrari.mp3
17.15M
این روزا خیلی قلبم به غم اسیره خاطرات خوشم توی اون مسیره اربعین باشه و کربلا نباشم فکرشو می‌کنم هی دلم می‌گیره منم و خاطره‌های کربلا منم و دوری از صحن و سرا دل من به اربعینت خوش بود فکر این جاشو نمی‌کردم آقا دارم حس می‌کنم آقا خیلی بهت وابستم سهمم دوریه و کاری برنمیاد از دستم (لک لبیک امیری یا حسین) آرزومه آقا جون که تا جوونم اربعین کربلا رو بدین نشونم توو قنوت نمازم با التماس «ربنا آتنا کربلا» می‌خونم کار هر روز و شبم فقط دعاست درد من، درد همه‌ی سینه‌زناست توو چشام یه آسمون غم دارم توو دلم، یه اربعین روضه به‌پاست آشوبه توو دلم، ای آرامش من، کربلا تنها خواهش من، تنها خواهش من، کربلا (لک لبیک امیری یا حسین) زندگی بی‌زیارت نداره برکت خو گرفتم دیگه من با اشک حسرت قدر ندونستم اون لحظه‌های نابو حالا مَحرومم از نعمت زیارت کوله‌بار خاطراتمو ببین که یه سالی میشه مونده رو زمین کربلا نیام بلاتکلیفم منو امتحان نکن با اربعین تنگه این دل من واسه موکبای تو جاده جسمم اینجا ولی روحم سوی تو راه افتاده (لک لبیک امیری یا حسین) من که توو حسرتم من که غرق آه‌م کاش به راه حرم باز بشه نگاه‌م هر نفس عِطر صاحب‌زمان بگیرم مسجد سهله باشه شروع راهم راهیِ جاده و کربلا بشم که منم یه قطره از دریا بشم به امید این میرم تا شاید؛ هم‌قدم با یوسف زهرا بشم دارم حس می‌کنم آقا خیلی بهت وابستم سهمم دوریه و کاری برنمیاد از دستم (لک لبیک امیری یا حسین) شاعر: [شب سیزدهم ۱۳۹۹.۰۶.۱۱] کانال‌متن‌اشعارمداحی‌های‌حاج‌ابوذر‌بیوکافی
الا مادر؛ به قربونِ جمالت ●♪♫ رخ چون بدر و ابروی هلالت ●♪♫ شنیدم؛ کامِ عطشان جان سپردی… ●♪♫ گلِ ام البنین؛ شیرم حلالت ●♪♫ ابوفاضل… ابوفاضل… ابوالفضل… ●♪♫ شنیدم؛ دست هایت را بریدند ●♪♫ شنیدم؛ چشمِ نازت را دریدند ●♪♫ چو طفلان این سخن ها را شنیدن ●♪♫ همه از هم خجالت می کشیدند… ●♪♫ ابوفاضل… ابوفاضل… ابوالفضل… ●♪♫ انیسِ گریه هایم، را گرفتند ●♪♫ توانِ دست و پایم، را گرفتند ●♪♫ کمانی تر شدم، از زینب ●♪♫ افسوس! سرِ پیری؛ عصایم را گرفتند… ●♪♫ ابوفاضل… ابوفاضل… ابوالفضل… ●♪♫  مسلمانان! حسین، مادر نداره… ●♪♫ غریب است و کسی بر سر نداره ●♪♫ ز جورِ ساربانِ بی مروت؛ دگر انگشت و انگشتر نداره ●♪♫ ابوفاضل… ابوفاضل… ابوالفضل… ●♪♫ گلِ احساس، را از من مگیرید ●♪♫ شمیمِ یاس، را از من نگیرید ●♪♫ همه دار و ندارم را بگیرید؛ فقط عباس را از من نگیرید ●♪♫ ابوفاضل… ابوفاضل… ابوالفضل… ●♪♫ تموم زندگیم؛ مالِ حسینه… ●♪♫ دلم همواره دنبالِ حسینه ●♪♫ کجایید؛ ای شهیدان خدایی؟ ●♪♫ بلا جویانِ دشتِ کربلایی ●♪♫ کجایید؛ ای سبک بالانِ عاشق؟ ●♪♫ پرنده تر، ز مرغانِ هوایی ●♪♫ ───┤ ♩♬♫♪♭ ├─── مجید بنی فاطمه الا مادر به قربون جمالت
کنار طشت طلاست، فاطمه مهمان من چوب مزن ای یزید! بر لب و دندان من با چه دلی می‌زنی برلب من خیزران کز همه دل می‌برد، نغمه‌ی قرآن من گر چه تحمل کنم، ضربه‌ی چوب تو را تابِ مرا می‌برد، گریه‌ی طفلان من تا که نگاه افکنم، بر رخ اطفال خود دور زند دم به دم، دیده‌ی گریان من تا نرود از اسف، صبر و قرارش ز کف زینب من می‌شود، دست به دامان من ناله‌ی من بر ملاست، مقتل من کربلاست شام بلا آمده، شام غریبان من با چه گنه می‌کنی، لعل لبم را کبود؟ بر سر و صورت بس است، زخم فراوان من سرم به شام بلا، زینت طشت طلا زیر سم اسب‌ها، پیکر عریان من طشت ز سوز درون، سوخت و فریاد زد چوب تو هم گریه کرد، بر لب عطشان من سوز دل اهلِ دل، در نَفَس «میثم» است در شرر شعر اوست، ناله و افغان من ✍استاد
چوب ستم و سرِ بُریده والله قسم نـدیده «دیـده» این لعل لبی که می‌زنی چوب پیغمبــر اکـرمش مکیده هر کس سر نی زده‌ست سنگش قرآن ز دهان وی شنیده آهسته بزن که پای این طشت رنگ از رخ فاطمه پریده آهسته بزن که دور این سر سروِ قد مصطفی خمیده آهسته بزن که ایستادند یک مُشت، اسیرِ داغدیده آهسته بزن که سینه‌اش را از ضرب سنان «سنان» دریده هم دشمنش از جفا زده سنگ هم قـاتلش از قفـا بُریده والله قسم گـریسته خـون تیغی که بر این گلو رسیده هم لب ز عطش دو چوبه‌ی خشک هم خونِ دل از دیده چکیده کی دیده کنار مجلس می قرآنِ به خاک و خون کشیده از زخم، سرش گرفته بوسه بادی که به صورتش وزیده «میثم»! شررِ غمِ حسین است روحی که به پیکرت دمیده ✍استاد
سالروز اربعین است حضرت زهرا غمین است در غمی دیگر عزادار آل خیر المرسلین است یک کاروان در کربلای غم رسیده آورده با خود عطر سر های بریده یاقتیل العبرات جان عالم بفدات (۲) ساکت و آرام صحرا می خروشد موج دریا یاد عاشورای خونین می زند آتش به دل ها روزی که رزم حق و باطل بود اینجا تیر سه شعبه دست قاتل بود اینجا یاقتیل العبرات جان عالم بفدات (۲) مادری در آفتاب است کیست این بانو؟ رباب است از غم فرزند و همسر جان به لب، قلبش کباب است او عهد کرده جامعه ی ماتم بپوشد آب گوارا بعد مولایش ننوشد یاقتیل العبرات جان عالم بفدات (۲) بانوان بی تاب و خسته چشم گریان، دلشکسته یا بر طفلی ستاده یا سر قبری نشسته آشفته تر در بین این زن ها رباب است دنبال قبر اصغرش در اضطراب است یاقتیل العبرات جان عالم بفدات (۲) کودکان خون جگر را... بی برادر بی پدر را... می برد سوی مدینه بانوان بی پسر را دارند هریک شور و غوغای رقیه خالی است بین کودکان جای رقیه یاقتیل العبرات جان عالم بفدات (۲) زینب آن بانوی ایجاد از اسارت گشته آزاد در اسارت کرده غوغا در سکوتش بوده فریاد از قاتلان کربلا کیفر گرفته این درس را از مکتب مادر گرفته یاقتیل العبرات جان عالم بفدات (۲) با خطبه های آتشینش با خون جاری از جبینش پشت ستمگر را شکسته همراه زین العابدینش شام بلا را تیره تر از شام کرده پیروزی اسلام را اعلام کرده یاقتیل العبرات جان عالم بفدات (۲) در کنار نهر علقم عشق و غیرت گشته توام پیکری در خون فتاده بی سر و پاشیده از هم سقا و از آب روان لب تر نکرده او بی وفایی با علی اصغر نکرده یاقتیل العبرات جان عالم بفدات (۲) از سفر لیلی رسیده از غم اکبر خمیده می زند بر سینه و سر مادر هجران کشیده اکبر که پاره پاره شد جسم نزارش زیر قدم های پدر باشد مزارش یاقتیل العبرات جان عالم بفدات (۲) کودکی در هر کناری میرود با اشک جاری در کنار قبر قاسم نجمه دارد آه و زاری عطر شهادت را به زیر خاک برده پامال سم اسب ها او جان سپرده یاقتیل العبرات جان عالم بفدات (۲) جان فدای اشک و آهش خاطرات قتلگاهش کرده او بی اعتنایی بر یزید و دستگاهش در پاسخ آن فتنه گر با نطق شیوا فرمود زینب، ما رایتْ الا جمیلا یاقتیل العبرات جان عالم بفدات (۲) کی شود مهدی بیاید تا ز دل ها غم زداید نهضت سرخ حسین را در جهان معنا نماید مهدی که مولای تمام عالمین است رمز قیامش یالثارات الحسین است یاقتیل العبرات جان عالم بفدات (۲) سید رضا موید ┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
AUD-20230818-WA0127.
2.75M
دانلود اهنگ دشتی ای دل ای دل « صالح جعفرزاده ⊗ شروه ای دل » عزیزم گهی ●  نالم گهی شب نالم …  !! وای از بخت بی تدبیر نالم …  !! وای گهی نالم پلنگ  ● تیر خورده …  !! عزیزم گهی  ● چون شیر در زنجیر نالم …  !! عزیزم به دریا شک بردم ●  از شب …  !! ای از این ●  عمری که تلخ تلخ بگذشت …  !! ای دل به هر موجی که میگفتم غم خیش …  !! ای سری میزد به سنگو  ● باز میگشت …  !! ┅┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅┄ 💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
Baba-Jon-Khosh-Omadi.mp3
1.78M
بابا جون خوش اومدی 😭 ز شرار غم میسوزم به تمامی وجود ♬! دوباره باید بخونم یکی بود یکی نبود بلبلی گوشه ویرونه میخوند برای یار ♬!بعد مدت ها کنار بابا بگرفته قرار تمومِ رنج سفر رو برا یار داره میگه، از غم بچه ها و عمه داره حرف میزنه ♬! بابا جون خوش اومدی به منزل فقیرونه ♬! بیا بنشین بشنو درد دلِ یتیمونه بابا جون خوش اومدی قربون خاک قدمت ♬! به خدا دلم میسوخت رفتی سفر ندیدمت وقتی رفتی دشمنا آتیش زدن به خیمه ها ♬! برا خاطر چی میزدن کتک به بچه ها بابا جون بین همه عممونو خیلی زدن ♬! باباجون منو ببین به صورتم سیلی زدن باباجون دردت به جونم ♬! هر کی صورتم رو دیده میگه چون زهرا شده ♬! صورت مادر تو آخه مگه چطور شده؟
1_6060390392.mp3
4.36M
😭😭😭 شاه بی کفن... 💔 شعر مداحی ای شاه کفنت کو محمود کریمی 💫من کجا در بین خون و خاک دنبالت بگردم 💫آمدم تا دور جسمِ بی پرو بالت بگردم پا به پای من آمدند می آمدم و میزدند آواره شدم وای حسین ای شاه کفنت کو عقیق یمنت کو 💫بگو پیروهنت کو تنت کو 💫تا که لب را میگذارم روی رگهای بریده میزد فواره خون زخم اعضای بریده تو که دست و پا میزدی 💫وقتی زیر رو میشدی 💫صیحه زد تمام فلکوای حسین ای شاه قمرت کو کنارت پسرت کو 💫ردا و سپرت کو سرت کو 💫ای شاه کفنت کو عقیق یمنت کو آمدم اما به سختی 💫این نفس بالا می آید 💫من که رفتم از کنارت مادرم زهرا می آید پاشیده ز هم پیکرت از هم میربایند سرت 💫سینه میزند مادرت وای حسین 💫ای پیکر عریاندر این شام غریبان ببین ناله طفلان… حسین جان ای شاه کفنت کوعقیق یمنت کو 💫بگو پیروهنت کو تنت کو
بیا عمه زینب کفن کن مرا کفن در همین پیرهن کن مرا در این کنج ویران     دهم جان به جانان غریبم غریب غریبم غریبم(۲)غریبم غریب الا همسفر هـا حلالـم کنی همه گریه امشب به حالم کنید مه نور عینم    یتیم حسینم غریبم غریب غریبم غریبم(۲)غریبم غریب سفر نامه ی من شده خواندنی شدم کنج ویرانه من ماندنی من و شام ویران     به یاد اسیران غریبم غریب غریبم غریبم(۲)غریبم غریب عزیز دلم  از سفر آمده به مهمانی من پدر آمده به نیزه نشسته     جبینش شکسته غریبم غریب غریبم غریبم(۲)غریبم غریب عمـویم کنارت نبوده چرا لبانت پدر جان کبوده چرا بمیرم برایت    رقیه فدایت غریبم غریب غریبم غریبم(۲)غریبم غریب شاعر : یوسف حق پرست
اگر دست پدر بودی به دستم چرا من در خرابه می نشستم اگر می بود بابای نکویم نمی زد شمر دون سیلی به رویم * بابا چرا سر از خاك یک لحظه بر نداری حق داری ای پدر جان زیرا که سر نداری ما را رسوا کردند با ضرب تازیانه بابا مگر تو با ما ، عزم سفر نداری * بیاای عمه جان کامشب زمرگ خودخبردارم هوای دیدن رخسار زهرا را به سر دارم خبر کن دختران شام را از بهر دیدارم که تا ثابت کنم من هم در این عالم پدر دارم * من دختر سه ساله ی حسینم در باغ دین آلاله ی حسینم نامم به لوح عشق جاویدانست دیباچه ی رساله ی حسینم امروز بیائید بریم گوشه خرابه شام ، بریم یتیم نوازی کنیم ، انشاءالله هیچ وقت دختر بی بابا در زندگیت بزرگ نکنی ، امروز حاجت دارها دست به دامن سه ساله امام حسین بزنید ، بمیرم برای زینب که هر وقت بچه های امام حسین را می زدند زینب می آمد خودش را سپر می کرد ، صدا زد عمه جان : مگر ما بلبلان لانه نداریم         به جز ویرانه کاشانه نداریم همه رفتند سوی خانه خویش        مگر ای عمه ما خانه نداریم رحمت خدا بر آن چشمی که برای حسین و بچه های حسین گریه کند ، انشاءالله کنار حرمش گریه کنی. امروز بیائید بریم گوشه خرابه شام ، بریم یتیم نوازی کنیم ، انشاءالله هیچ وقت دختر بی بابا در زندگیت بزرگ نکنی ، امروز حاجت دارها دست به دامن سه ساله امام حسین بزنید ، بمیرم برای زینب که هر وقت بچه های امام حسین را می زدند زینب می آمد خودش را سپر می کرد ، صدا زد عمه جان : مگر ما بلبلان لانه نداریم         به جز ویرانه کاشانه نداریم همه رفتند سوی خانه خویش        مگر ای عمه ما خانه نداریم رحمت خدا بر آن چشمی که برای حسین و بچه های حسین گریه کند ، انشاءالله کنار حرمش گریه کنی. صدا زد عمه جان : دوست دارم که شب هجر پدر سر گردد          دیده از دیدن او باز منور گردد من دعا می کنم ای عمه تو آمین بر گو        کز سفر باب من خسته جگر بر گردد عمه دلم براب بابا پر می زند ، عمه دلم تنگ شده می خواهم بابایم را ببینم ، از کربلا تا شام هر وقت این دختر بهانه باب می گرفت عوض اینکه نوازش کنند با تازیانه آرام می کردند . آمد چو یار آشنا آرام شو ، آرام شو دیگر شدی از غم رها ، آرام شو ، آرام شو گفتی پدر جانم چه شد ، گفتم که درمانم چه شد این است پدر ، این است دوا ، آرام شو ، آرام شو  **************** ببین ای پدر شدم از این ویرونه خسته بین ای پدرکه پروبال من شکسته   ببین ای پدر رو صورتم جای یه دسته بی سامونم دل خسته کنج ویرونم   بالاخره دیدید امشب مردم اومد باباجونم وای صورتم نیلی و سوخته معجرم  وای شدم آخر عمر مثل مادرم وای بابایی بابایی بابایی حسین ببین ای پدر درد و غم و رنج اسیری ببین ای پدر تو حال و روزگار پیری ببین ای پدر شکسته دندونای شیری شبها بابا رو خاک ویرونه تنها سرم و میذارم و میبینم سرت رو نیزه ها وای صورتم نیلی و سوخته معجرم وای شدم آخر عمر مثل مادرم وای بابایی بابایی بابایی حسین بیا ای پدر بی تو بهارمن خزونه بیا ای پدر بیین چشام کاسه خونه بیا ای پدر ببین که قامتم کمونه خون میباره هنوز از این گوش پاره بیا ببین که سه سالت بابا نداره گوشواره وای صورتم نیلی و سوخته معجرم وای شدم آخر عمر مثل مادرم  ************ دلها را ببریم خرابه شام ، برای دختر سه سالة ابی عبدالله گریه کنیم ، بیاد آن لحظه ای که از خواب بیدار شد ، بهانه بابا گرفت ، به اطراف خرابه نگاه کرد دید خبری نیست ، خودش را به عمه رسانید . صدا زد عمه : الان سرم روی دامن بابایم بود مرا نوازش می کرد ، بابایم کجا رفت ؟ هر چه کردند این دختر سه ساله را آرام کنند نشد . دل سنگ آب شد از گریه تو گریه مکن عمه بی تاب شد از گریه تو گریه مکن عاشقان حرم رقیه ، شما می دانید رسم است اگر یک بچة کوچکی بهانه بابا بگیرد او را نوازش می کنند ، برایش اسباب بازی می آورند آرامش می کنند کجای عالم رسم است برای طفل سه ساله که بهانه بابا بگیرد سر بریده بابایش را بیاورند ، سر بابایش را آوردند خیره خیره نگاه کرد ، سر بابا را بغل گرفت صدا زد : بابا جانم که رگهای گلوی ترا بریده ، بابا که محاسن تو به خون سرت خضاب کرده ، هی ناله زد ، گریه کرد ، یک وقت هم دیدند آرام گرفت ، زینب فرمود : آرام باشید رقیه دوباره به خواب رفته بگذارید مقداری استراحت کند اما وقتی نزدیک آمد دید سر یک طرف ، رقیه یک طرف ، صدا زد : رقیه جان دید جواب نمی دهد یک وقت هم نگاه کرد دید رقیه جان داده .  ************ دختر دُر دانه منم      به کنج ویرانه منم        عمه چه آمد به سرم           چرا نیام پدرم      الله اکبر، الله اکبر امروز می خواهم نوحه بخوانم، همه با من بخوانید:   دختر در دانه منم       به کنج ویرانه منم           عمه چه آمد به سرم        چرا نیامد پدرم      الله اکبر، الله اکبر