#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
مبر ز خانه یِ حیدر
صدای گرمت را
« علی » بگو ... شنوم
آن نوای گرمت را
ز چشم من ، مبری
خنده های گرمت را
بخوان دوباره نماز و
دعای گرمت را
قیام نیمه شبانت
عجب تماشائیست
در آسمان ، زِ قنوت تو
شور و غوغائیست
بتاب در دلِ
شبهای تارِ من « زهرا »
بمان برای همیشه
کنار من « زهرا »
ببین به حالِ
دل بیقرار من« زهرا »
اَنیسِ بیکَسی ام
غمگسارِ من « زهرا »
به پای سفره یِ خالی
زِ « نانِ » من ماندی
یه روز امیرالمومنین آمد توو خانه ، گفت : فاطمه جان ، آیا غذایی هست من چیزی بخورم ؟ حضرت عرضه داشت یا علی ، سه روزه توو خانه غذا نداریم ، ... فاطمه جان چرا به علی نگفتی ؟ عرضه داشت یا علی ، گفتم اگه بگم ، شاید نتونی غذا تهیه کنی ، خجالت بکشی ...
به پای سفره یِ خالی
زِ « نانِ » من ماندی
در اوجِ غُصّه و غم
همزبان من ماندی
( امشب میخوام روضه رو از زبان امیرالمومنین برات بگم ، این چند بیت رو : )
از آن زمان
که دو دستت زِ کار افتاده
( الهی هر کسی توو خونه مریض میشه ، مادر مریض نشه ، مخصوصا مادری که بچه ی خُردسال داره ، هرکسی توو خونه بیمار بشه ، مادر پرستاری میکنه ، اما اگر مادر بیمار بشه ، همه هم پرستار بشن ، باز هم کُمیتِ خانه لَنگه ، ... فدای اون بچه هایی که چند روزه مادرشون دیگه نمیتونه از بستر بلند بشه ، دورِ مادر میگردند ... )
از آن زمان
که دو دستت زِ کار افتاده
تمام خانه ی من
از مِدار افتاده ؟
حسن ز داغِ رُخت
بیقرار افتاده
غریب و خسته
کنار تو ، زار افتاده
#فاطمه_جان
مگو که می روم و
می سپارمت به خدا
که تا به روز ابد
دوست دارمت ، به خدا
( امشب نباید کسی آروم باشه ، کسی نباید ساکت باشه ، امشب شب بی مادریِ همَمونه ، امشب باید زیر لب بگی : مادر ، مادر ، مادر ... )
مرا دوباره صدا کن
« اباالحسن » ، زهرا
سخن زِ درد جدایی
مزن به من ، « زهرا »
( نگو علی خداحافظ )
مگو که دخترِ تو
آورَد کفن « زهرا »
(یا فاطمه ... الهی اگه دختری بی مادر میشه ، دختر پنج ساله نباشه ، دختر چهار پنج ساله ، تازه نیاز به مادر داره ، دلش میخواد مادر بغلش بگیره ، مادر موهاشو شانه بزنه ... )
مگو که دخترِ تو
آورَد کفن « زهرا »
به پیشِ چشمِ غریبم
نفَس نزن « زهرا »
#شاعر_مجتبی_روشن_روان
این دستت رو بیار بالا داد بزن ، بگو مادر ، مادر ...
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
4/9/1402#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
ها دیدند روز آخر ،
مادر از بستر بلند شد ،
داره کارهای خونه رو میکنه ،
گیسوان زینب رو شانه میزنه ،
لباسای بچه هارو عوض میکنه ...
مادرِ ما روز آخر
کارهای خانه کرد
لرزان ، اشک ریزان
مویِ ما را شانه کرد
کارهای بچه هاشو کرد ،
حسنین رو برد مسجد ،
کنار باباشون علی ،
فرمود عزیزای من اینجا بنشینید
برا من دعا کنید ،
دختراشو فرستاد خانه ی هاشمیان
آخه مادره ،
نمیخواد موقع جان دادنش
بچه ها ببینند ،
خودش توو خانه ماندو اسماء ، ...
از » حُنوطِ « پیغمبر )ص( ،
غسل کرد ، کفن پوشید ،
آمد توو اتاق ، توو بستر ،
گفت اسماء ، لحظاتی میخوابم
از خواب بیدار نشدم
بیا منو صدا بزن ،
اگه جوابتو ندادم غمگین نشو
من رفتم پیش بابام رسول اهلل ...
اسماء میگه قدم میزدم ، ...
)امشب برای غربت این مادر
باید داد بزنی ،
امشب برای غربت این مادر
باید فریاد بزنی (
اسماء ، من میخوابم
اگه صدا زدی ، جوابتو ندادم
به بابام رسول اهلل مُلحق شدم
اسماء میگه نگران بودم
قدم میزدم
پس از چنددقیقه ای
رفتم داخل حجره ،
صدا زدم یا بنتِ رسول اهلل
دیدم بی بی پارچه ای
روی صورتشون انداختند
» یَا قُرَّ ةَ عَینِ الرَّسوُل «
ای مادرِ حسن و حسین
دیدم بی بی جواب نمیده
پارچه رو از روی
صورت بی بی کنار زدم
دیدم بی بی از دنیا رفته ...
تاریخ نوشته اسماء خودش رو
روی بدنِ بی بی انداخت
هی صورتِ بی بی رو می بوسید
گریبان پاره کرد
هی صدا میزد :
بی بی جان غریب شدم
بی بی جان تنها شدم
بی بی جان سالم منو
به بابات رسول اهلل برسون ...
میگه یه مرتبه به خودم آمدم
گفتم االن اگه بچه ها برسند ،
جوابشون رو چی بدهم ؟
یه مرتبه دیدم
درب خانه باز شد ،
دیدم حسن دوید ،
حسین دوید ، گفتند اسماء
مادر ما کجاست ؟
نتونستم جواب بدهم ،
دیدم دویدند داخل حجره
دیدند مادر توو بستر خوابیده
گفتند اسماء الان موقع
خواب مادرِ ما نیست
گفتم عزیزان من
مادرتون خواب نیست
مادرتون ازدنیا رفته ، ...
وای وای وای ...
تصور کن یه آقازاده ی هفت ساله
یه آقازاده ی شش ساله
تا گفتند مادرتون از دنیا رفته
دیدم امام حسن خودش رو
انداخت روی بدن مادر ،
با این دستای کوچولوش
بدنِ مادر رو حرکت میده ،
) این هم برای اونهایی که
هنوز ناله شون رو
آزاد نکردند ،
بگم ابی عبداهلل چه کرد ؟ (
تاریخ نوشته ، حسینِ شش ساله
اومد پائینِ پای مادر ،
دیدند هی صورتشو
به کفِ پای مادر می ماله
هی صدا میزنه مادر
من حسینم ، ...
) یازهرا ، یازهرا ... (
» کَلِّمِینِی
قَبْلَ أَنْ یَتَصَدَّعَ قَلْبِی «
مادر با من حرف بزن
تا قلبم از کار نیفتاده ...هی میگه مادر با من حرف بزن ،
االن روح از بدن من
میره بیرون ، ...
اسماء میگه بی بی به من
سفارش کرده بود ،
اسماء اگه بچه هام اومدند
نگذاری زیاد کنار بسترم بمونند
اینا اگه زیاد بمونند می میرند
چه کار کنم خانوم ؟ ...
اینهارو بفرست مسجد
باباشون علی رو
خبر کنند بیاد ...
میگه زیر بغلِ بچه هارو گرفتم
مگه جدا میشدند از بدنِ مادر ؟
با اصرار والتماس ،
حسنین رو از کنار بدنِ مادر
جدا کردم ، گفتم عزیزای من
بروید مسجد
باباتون رو خبر کنید ، ...
این دوتا آقازاده با چشم گریان
) آخ جلوشون رو بگیر
بگو نرید مسجد ، علی غریبه ،
علی غریبه ، علی غریبه ... (
گریه کنان ، اشک ریزان ،
تا رسیدند به مسجد
اصحاب بلند شدند جلو اومدند
عزیزان پیغمبر
دارند گریه میکنند ،
امیرالمومنین بلند شد ،
عزیزان من ، چیه بابا ؟
چرا گریه میکنید ،
یک جمله گفتند ،
عکسُ العمل امیرالمومنین روبگم
تو هم امشب میخوام
انجام وظیفه کنی ،
تا گفتند بابا ، ...
بابا زود بیا مادرمون از دنیا رفت ،
تا این جمله رو گفتند ،
دیدند بابا با صورت زمین خورد ،
هر کجا نشستی بگو یازهرا ...
من که یکباره در از
قلعه ی خیبر کَنْدَم
داغِ زهرا ، به خدا
از نفَس انداخت مرا ...
شاعر : ژولیده نیشابوری
علی یِ خیبر ،
با صورت به زمین خورد ،
آب به صورت بابا زدند ،
یه دستشو حسن گرفت ،
یه دستشو حسین گرفت ،
بابارو آوردند ،
توو راه که می اومد
گریه میکرد و یه جمله میگفت ،
می گفت فاطمه جان :
» بِمَنِ الْعَزَاءُ «
دیگه با کی دلمو آرام کنم ؟
دیگه با چه کسی
خودم رو آرام کنم ؟ ...
یه جمله عرض کنم ،
بگم یاعلی ، یه خبر شنیدی
فاطمه از دنیا رفته ،
با صورت زمین خوردی ،
اما نبودی کربال ، ...
) به یاد همه شهدا ...
یازهرا ، یازهرا ... (
کربال حسین هم
بدنِ ارباً اربا دید ،
تا یک نگاه به بدنِ
ارباً اربای علی کرد ،
فَسَقَطَ الْحُسَیْنُ
عَنْ فَرَسِهِ إِلَى الْأَرْضِ «
از روی زین ،
روی زمین افتاد ...
هی با زانو راه میرفت ،
هی صدا میزد :
وَلَدی علی ...
) یا حسییین ... هر کجانشستی
به قصد فرج بگو : یا حسییین ...(
5. نوحه.mp3
9.83M
#نوحه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
شده وقت جدایی
رسیده شامِ آخر
تو رفتی و سیاه است
همه ایام حیدر
#ملودی_دوم
خداحافظ ای یاسِ پنهانم
خداحافظ ای فاطمه جانم
#بند_دوم
در آغازِ جوانی
شدی قامت کمانی ...
زده بر پیکرِ تو
فلک ، رنگِ خزانی
#ملودی_دوم
بمیرم برایت که پژمردی
تو در بینِ کوچه زمین خوردی
( مرو مادر ، مرو مادر) تکرار
#بند_سوم
در و دیوارِ خونین
تو و این رویِ رنگین
امان از تازیانه
امان از دست سنگین
#ملودی_دوم
کبودی شده قسمت رویت
شکسته شد از کینه پهلویت
( مرو مادر ، مرو مادر) تکرار
#بند_چهارم
امان از داغ مادر
امان از آهِ مُضطر
امان از کوچه ها و
طناب و دستِ حیدر
#ملودی_دوم
امان از هجوم عدویِ پست
زده تازیانه به رویِ دست
( مرو مادر ، مرو مادر ..) تکرار
#بند_پنجم#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
میان خاکِ غربت
تنت را می گذارم
رسیده بر لبم جان
دگر طاقت ندارم
#ملودی_دوم
عجب ماتمی در دلم جا شد
تو رفتی و پشت علی تا شد
همه هستیم رفتی از دستم
پریشان و شرمنده ات هستم
علی یا علی ، علی یا علی ..
( کُشتند زهرا را
همسرِ مولا را ... ) تکرار
در وسطِ کوچه تو را میزدند
کاش به جای تو مرا میزدند
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
4/9/1402# #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
|⇦•خونمون این طرفه...
#زمزمه و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده ۱۴۰۱ به نفس حاج محمد رضا طاهری •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
*تا حالا دست امام حسن تودست مادر بود یه وقت دید مادر داره با دست دنبالِ امامحسن می گرده..انگار توی چشمای مادر سویی نیست...*
خونمون این طرفه کجا داری میری، برگرد مادرِ من
میافتی هی روی زمین، داره میسوز واست قلبِ حسن
باز میسوزه جگرم، هست آینه، حسرت من
کاش اون سیلی عدو میخورد تو صورتِ من
«وای مادر وای مادرم....»
هی داری دست میکشی
داری دنبال چی میگردی روی زمین؟
گوشواره ات دست منه
که شکسته با پاش این نامردِ لَعین
ای جونِ من به فدا، میره سیاهی چشات
داری می لرزی میگی، چیزی نگو به بابات
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
*ای کاش حضرت زهرا سلام الله همچین سفارشی نمی کرد. اگه کسی یه راز مگویی داشته باشه به کسی بگه یه مقدار سبکمیشه ..امامحسن به هیچ کس نتونست بگه نه به خواهر گفت، نه به بردار گفت، نه به بابا....میگن آدم خیلی حرفایی که با هیچ کس نمیتونه بزنه با همسرش میگه.. الهی بمیرم که همسرشم دشمنِ تو خونه اش...تنها اون لحظه ای امامحسن آروم شد که پاره های جگرش داخل تشت ریخت...
دور تا دور بستر رونگاه کرد عباس گریه می کنه، زینب گریه می کنه ،برادرها گریه می کنن...ام کلثوم گریه میکنه..به هیچ کدوم ایراد نگرفت. اما تا دید ابی عبدالله داره اشک می ریزه صدا زد.. حسینم! تو گریه نکن.."لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِاللهِ" حسین جان! این لحظه ی آخر تو کنارم هستی سرم رو دامنته... اما یه لحظه ای میرسه که هیچ کس کنارت نیست.کسی نیست سرت رو از رو خاک برداره....یا امام حسن! نه کسی نبود که سر رو از روی خاک برداره.. یه وقت زینب کبری نگاه کرد دید نانجیب داره رو سینه ی برادر میشینه....*
1401091405.mp3
6.95M
|⇦خونمون این طرفه..
#زمزمه وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده ۱۴۰۱ به نفس حاج محمد رضا طاهری✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
چادر خاکی یعنی پرچم عزت
چادر خاکی یعنی درد ولایت
چادر خاکی یعنی عطر شهادت
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
|⇦•ملیکه، لعن الله..
#سینه_زنی وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده ۱۴۰۱ به نفس کربلایی محمد حسین حدادیان •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
ملیکه، لعناللهُ عَلی قاتلیکه
به مقامت نمیرسه کسی که
شهیده، دیگه دنیا شبیه تو ندیده
خدا مثل تو رو نیافریده
أیَّتُهَا الشَفیعه، مقامِ تو رفیعه
خلق شده از خاکِ روی، چادرت نسل شیعه
السّلام عَلی به ساحت بانو
آفریده شده عالم به همّت بانو
میبینی تو روایات قبل خلقت که
بر میگرده به اون موقع قدمت بانو
«لبیکِ یا زهرا..»
علیمه، شوهر تو صراط مستقیمه
یه حسن داری که خیلی کریمه
جلیله، به حسینت دلِ عالم دخیله
دخترِ تو فقط میشه عقیله
أیَّتُهَا الْفاضِله، ای کوثرِ نازله
غلامِ بچههات شدن کارِ ابوفاضله
السّلام علی به ساحت بانو
قطرهای بِشِنو از کرامتِ بانو
من نمیگم تاریخ میگه که جبرائیل
میرسیده مکرّر به خدمت بانو
«لبیکِ یا زهرا...»
علی، علی مولا ...مولانا علی
اسدُالله، روح الله، وجه الله ،أُذُن الله
أَشْهَدُ أنَّ عَلیً وَلیُ الله
Fadaeian_Fatemiyeh1401-03_14011001_09.mp3
11.68M
|⇦ملیکه، لعن الله....
#سینه_زنی وتوسل به امیرالمؤمنین علی علیه السلام اجرا شده ۱۴۰۱ به نفس کربلایی محمد حسین حدادیان ✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
خانه اش سرچشمه دارالقرار
دامنش تابشگر خورشیدها
فاطمه محبوب پروردگار
فاطمه محبوب دارالقرار
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
|⇦•فاطمه آروم جونم..
#سینه_زنی وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده ۱۴۰۱ به نفس سید رضا نریمانی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
فاطمه آروم جونم
بی تو تاریک میشه خونه ا م
این قرارمون نبود که، تو بری و من بمونم
نیمه شبا با اشکات، خونه میشه بهاری
چرا میونِ بَستر اینقَده بی قراری؟
بعدِ کوچه ندیدم، گوشواره اتو بذاری
یادته گلم؟
تو خونه امون بهار بود آرامش و قرار بود
هدیه اولِ من، بهت یه گوشوار بود
هی یادش بخیر..
شب عروسیمونو یادته اون زمونو؟
بهم هدیه می دادی گلای خونه امونو
«باغِ بهارم، بمون کنارم....»
مثِ شمع آب شدی کم کم
رو چشات نشسته شبنم
میدونم با رفتنِ تو،زندگیم می پاشه از هم
میشه بازم بذارم، سر روی دومنِ تو
خیلی برام عذابه، فکرِ نبودن تو
تو شهر پیچیده زهرا، محاله موندن تو
پاشو همسرم..
خونه رو،رو به راه کن، به بچه ها نگاه کن
دعای خیری واسه غربتِ مرتضی کن
از پیشم نرو..
خرابه میشه خونه ام چشمت زدند گمونم
آخ با طعنه های قنفذچطور زنده بمونم؟
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
«باغِ بهارم، بمون کنارم....»
4_5866055311990721998.mp3
20.07M
|⇦فاطمه آروم جونم...
#سینه_زنی وتوسل به حضرت زهراسلام الله علیها اجرا شده ۱۴۰۱ به نفس سید رضا نریمانی ✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
-ماعــشقراپشتدرِایـنخـــانهدیدیم؛
زهرادرآتشبود″حیدر″ داشت می سوخت
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
|⇦•گُلِ چادر گلدارت...
#سینه_زنی وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه ۱۴۰۲ به نفس حاجمحمود کریمی •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
پر تب و تابه دل بیقرارم
اگه تو بری زهرا جان، کسی رو ندارم
گُلِ چادر گلدارت تبِ دستای تب دارت آتیشم زده
نَفست که خراب میشه مثل شمعی که آب میشه حال من بده
نه تو حرف میزنی نه حسین نه حسن
چی شد اون خنده هات آخه یه حرفی بزن
تو که پریشونی دلخوشی کدومه
برای علی بعد از تو همه چی تمومه
شبا ساکت و بیداری ولی معلومه
درد داری بین هر نفس
پُرِ اشکِ سکوت تو پُرِ گریه قنوت تو
کنج این قفس
بیا امشب بذار خودتو جای من
چه کنم فاطمه آخه یه حرفی بزن
ببین میتوانی بمانی بمان
عزیزم تو خیلی جوانی بمان
چه کم دارد این زندگانی بمان
1949006.mp3
4.24M
|⇦• گُلِ چادر گلدارت...
#سینه_زنی وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه۱۴۰۲ به نفس حاج محمود کریمی✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
در مدینه مردی بود
که هر بار به چارچوبِ دَر خیره میشد
شانه هایش میلرزید...
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
450.7K
.
🏴 #زمزمه #حضرت_زهرا
🏴 #سبک خدایا عاشقان را با غم عشق آشنا کن
#زبانحال_مولا علی امیرالمؤمنین
#بعد_از_شهادت_حضرت_زهرا
خدایا، بعد زهرا، من چسازم، با یتیمان
بده صبری، زهجر او رسیده، بر لبم جان
چه سنگین غمی، شکسته دل، من و طفلان زهرا
شده روز ما، چو شام سیه، امان از جور دنیا
🏴خدایا مدد 2 زدستم رفته زهرا
برفته حامی ام، دیگر طرفداری ندارم
میان دشمنان، تنهایم و، یاری ندارم
یل خیبر و، یل خندقم، ولی پشتم خمیده
کسی تا کنون، میان عرب، مرا اینسان ندیده
🏴خدایا مدد 2 زدستم رفته زهرا
نصیب فاطمه، شد غربت وغسل شبانه
به دوشم برده ام، تابوت او، را مخفیانه
شده گوهرم، به دستان من، میان خاک پنهان
دگر آسمان، در این زندگی، ندارد ماه تابان
🏴خدایا مدد 2 زدستم رفته زهرا
زبعد مادرش، زینب شده، بانوی خانه
به سوگش روز وشب، دارد به لبها، این ترانه
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
جوان مادرم، گل پرپرم، چرا رفتی ز دنیا
تلاشم بود، تسلا دهم، زبعد تو به بابا
🏴خدایا مدد 2 زدستم رفته زهرا
#اسماعیل_تقوایی ✍
6. روضه بین نوحه.mp3
2.85M
#روضه_حضرت_زهرا
#سلام_الله_علیها
امان از تازیانه
امان از دستِ سنگین
( آنچنان زد که گوشواره رو زمین افتاد ، آنچنان زد که گوشواره شکست ، ... اینو تاریخ نوشته ، گوشواره شکست ، اینجا جان روضه است ، آنچنان دست سنگین بود که گوشواره شکست ، حالا ببین این دست باصورت چه کرد ؟ ... آخ آخ نوشته اند چشم زهرا کبود شد ، آی مادر مادر مادر ... دیگه دستمال به سرش می بست ، « مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ ، ناحِلَةَ الْجِسْمِ... » ای کاش درداشو به کسی میگفت ، ای کاش میگفت ، علی سرم دردم میکنه ... ای کاش میگفت ، علی بازوم وَرم داره ... درداشو به هیچ کسی نگفت ، میدونی کجا امیرالمومنین متوجه شد ؟ وقتی داشت بدن رو غسل میداد ، وقتی دستش رسید به وَرمِ بازو ، سرشو روی دیوار گذاشت ، هی صدا میزد فاطمه ، فاطمه ، فاطمه ... )
در و دیوارِ خونین
تو و این رویِ رنگین
امان از تازیانه
امان از دستِ سنگین
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
4/9/1402#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
5. نوحه.mp3
9.83M
#نوحه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
شده وقت جدایی
رسیده شامِ آخر
تو رفتی و سیاه است
همه ایام حیدر
#ملودی_دوم
خداحافظ ای یاسِ پنهانم
خداحافظ ای فاطمه جانم
#بند_دوم
در آغازِ جوانی
شدی قامت کمانی ...
زده بر پیکرِ تو
فلک ، رنگِ خزانی
#ملودی_دوم
بمیرم برایت که پژمردی
تو در بینِ کوچه زمین خوردی
( مرو مادر ، مرو مادر) تکرار
#بند_سوم
در و دیوارِ خونین
تو و این رویِ رنگین
امان از تازیانه
امان از دست سنگین
#ملودی_دوم
کبودی شده قسمت رویت
شکسته شد از کینه پهلویت
( مرو مادر ، مرو مادر) تکرار
#بند_چهارم
امان از داغ مادر
امان از آهِ مُضطر
امان از کوچه ها و
طناب و دستِ حیدر
#ملودی_دوم
امان از هجوم عدویِ پست
زده تازیانه به رویِ دست
( مرو مادر ، مرو مادر ..) تکرار
#بند_پنجم
میان خاکِ غربت
تنت را می گذارم
رسیده بر لبم جان
دگر طاقت ندارم
#ملودی_دوم
عجب ماتمی در دلم جا شد
تو رفتی و پشت علی تا شد
همه هستیم رفتی از دستم
پریشان و شرمنده ات هستم
علی یا علی ، علی یا علی ..
( کُشتند زهرا را
همسرِ مولا را ... ) تکرار
در وسطِ کوچه تو را میزدند
کاش به جای تو مرا میزدند
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
4/9/1402#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
1. سلام.mp3
2.19M
#شروع_مجلس_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
اَلسَّلامُ عَلَیکِ
أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ
فَاطِمَةُ الزَّهْراء
سَیِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ
اَلسَّلامُ عَلَیکِ
یا قُرَّ ةَ عَینِ الرَّسوُلِ
اَلسَّلامُ عَلَیکِ
يَا زَوْجَهَ وَلِيِّ اللَّهِ
اَلسَّلامُ عَلَیکِ
يَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ
اَلسَّلامُ عَلَیکِ
يَا فَاطِمَةُ الزَّهْراء
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
4/9/1402
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
مبر ز خانه یِ حیدر
صدای گرمت را
« علی » بگو ... شنوم
آن نوای گرمت را
ز چشم من ، مبری
خنده های گرمت را
بخوان دوباره نماز و
دعای گرمت را
قیام نیمه شبانت
عجب تماشائیست
در آسمان ، زِ قنوت تو
شور و غوغائیست
بتاب در دلِ
شبهای تارِ من « زهرا »
بمان برای همیشه
کنار من « زهرا »
ببین به حالِ
دل بیقرار من« زهرا »
اَنیسِ بیکَسی ام
غمگسارِ من « زهرا »
به پای سفره یِ خالی
زِ « نانِ » من ماندی
یه روز امیرالمومنین آمد توو خانه ، گفت : فاطمه جان ، آیا غذایی هست من چیزی بخورم ؟ حضرت عرضه داشت یا علی ، سه روزه توو خانه غذا نداریم ، ... فاطمه جان چرا به علی نگفتی ؟ عرضه داشت یا علی ، گفتم اگه بگم ، شاید نتونی غذا تهیه کنی ، خجالت بکشی ...
به پای سفره یِ خالی
زِ « نانِ » من ماندی
در اوجِ غُصّه و غم
همزبان من ماندی
( امشب میخوام روضه رو از زبان امیرالمومنین برات بگم ، این چند بیت رو : )
از آن زمان
که دو دستت زِ کار افتاده
( الهی هر کسی توو خونه مریض میشه ، مادر مریض نشه ، مخصوصا مادری که بچه ی خُردسال داره ، هرکسی توو خونه بیمار بشه ، مادر پرستاری میکنه ، اما اگر مادر بیمار بشه ، همه هم پرستار بشن ، باز هم کُمیتِ خانه لَنگه ، ... فدای اون بچه هایی که چند روزه مادرشون دیگه نمیتونه از بستر بلند بشه ، دورِ مادر میگردند ... )
از آن زمان
که دو دستت زِ کار افتاده
تمام خانه ی من
از مِدار افتاده ؟
حسن ز داغِ رُخت
بیقرار افتاده
غریب و خسته
کنار تو ، زار افتاده
#فاطمه_جان
مگو که می روم و
می سپارمت به خدا
که تا به روز ابد
دوست دارمت ، به خدا
( امشب نباید کسی آروم باشه ، کسی نباید ساکت باشه ، امشب شب بی مادریِ همَمونه ، امشب باید زیر لب بگی : مادر ، مادر ، مادر ... )
مرا دوباره صدا کن
« اباالحسن » ، زهرا
سخن زِ درد جدایی
مزن به من ، « زهرا »
( نگو علی خداحافظ )
مگو که دخترِ تو
آورَد کفن « زهرا »
(یا فاطمه ... الهی اگه دختری بی مادر میشه ، دختر پنج ساله نباشه ، دختر چهار پنج ساله ، تازه نیاز به مادر داره ، دلش میخواد مادر بغلش بگیره ، مادر موهاشو شانه بزنه ... )
مگو که دخترِ تو
آورَد کفن « زهرا »
به پیشِ چشمِ غریبم
نفَس نزن « زهرا »
#شاعر_مجتبی_روشن_روان
این دستت رو بیار بالا داد بزن ، بگو مادر ، مادر ...
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
4/9/1402
4. متن روضه.pdf
344.7K
#پی_دی_اف
#متن_روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
4/9/1402
2. مبر ز خانه.mp3
6.59M
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
مبر ز خانه یِ حیدر
صدای گرمت را ...
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
4/9/1402
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
مبر ز خانه یِ حیدر
صدای گرمت را
« علی » بگو ... شنوم
آن نوای گرمت را
ز چشم من ، مبری
خنده های گرمت را
بخوان دوباره نماز و
دعای گرمت را
قیام نیمه شبانت
عجب تماشائیست
در آسمان ، زِ قنوت تو
شور و غوغائیست
بتاب در دلِ
شبهای تارِ من « زهرا »
بمان برای همیشه
کنار من « زهرا »
ببین به حالِ
دل بیقرار من« زهرا »
اَنیسِ بیکَسی ام
غمگسارِ من « زهرا »
به پای سفره یِ خالی
زِ « نانِ » من ماندی
یه روز امیرالمومنین آمد توو خانه ، گفت : فاطمه جان ، آیا غذایی هست من چیزی بخورم ؟ حضرت عرضه داشت یا علی ، سه روزه توو خانه غذا نداریم ، ... فاطمه جان چرا به علی نگفتی ؟ عرضه داشت یا علی ، گفتم اگه بگم ، شاید نتونی غذا تهیه کنی ، خجالت بکشی ...
به پای سفره یِ خالی
زِ « نانِ » من ماندی
در اوجِ غُصّه و غم
همزبان من ماندی
( امشب میخوام روضه رو از زبان امیرالمومنین برات بگم ، این چند بیت رو : )
از آن زمان
که دو دستت زِ کار افتاده
( الهی هر کسی توو خونه مریض میشه ، مادر مریض نشه ، مخصوصا مادری که بچه ی خُردسال داره ، هرکسی توو خونه بیمار بشه ، مادر پرستاری میکنه ، اما اگر مادر بیمار بشه ، همه هم پرستار بشن ، باز هم کُمیتِ خانه لَنگه ، ... فدای اون بچه هایی که چند روزه مادرشون دیگه نمیتونه از بستر بلند بشه ، دورِ مادر میگردند ... )
از آن زمان
که دو دستت زِ کار افتاده
تمام خانه ی من
از مِدار افتاده ؟
حسن ز داغِ رُخت
بیقرار افتاده
غریب و خسته
کنار تو ، زار افتاده
#فاطمه_جان
مگو که می روم و
می سپارمت به خدا
که تا به روز ابد
دوست دارمت ، به خدا
( امشب نباید کسی آروم باشه ، کسی نباید ساکت باشه ، امشب شب بی مادریِ همَمونه ، امشب باید زیر لب بگی : مادر ، مادر ، مادر ... )
مرا دوباره صدا کن
« اباالحسن » ، زهرا
سخن زِ درد جدایی
مزن به من ، « زهرا »
( نگو علی خداحافظ )
مگو که دخترِ تو
آورَد کفن « زهرا »
(یا فاطمه ... الهی اگه دختری بی مادر میشه ، دختر پنج ساله نباشه ، دختر چهار پنج ساله ، تازه نیاز به مادر داره ، دلش میخواد مادر بغلش بگیره ، مادر موهاشو شانه بزنه ... )
مگو که دخترِ تو
آورَد کفن « زهرا »
به پیشِ چشمِ غریبم
نفَس نزن « زهرا »
#شاعر_مجتبی_روشن_روان
این دستت رو بیار بالا داد بزن ، بگو مادر ، مادر ...
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
4/9/1402#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
1. سلام.mp3
2.19M
#شروع_مجلس_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#استاد_حیدرزاده
اَلسَّلامُ عَلَیکِ
أَیَّتُهَا الصِّدِّیقَةُ الشَّهِیدَةُ
فَاطِمَةُ الزَّهْراء
سَیِّدَةَ نِسَاءِ الْعَالَمِینَ
اَلسَّلامُ عَلَیکِ
یا قُرَّ ةَ عَینِ الرَّسوُلِ
اَلسَّلامُ عَلَیکِ
يَا زَوْجَهَ وَلِيِّ اللَّهِ
اَلسَّلامُ عَلَیکِ
يَا أُمَّ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ
اَلسَّلامُ عَلَیکِ
يَا فَاطِمَةُ الزَّهْراء
#حرم_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
4/9/1402
#فاطمیه_۱۴۰۲
#کوچه
#زمینه
بند1⃣
سلام من
به همه ی بچه هام
اونا که صدام زدن
همه ی اونایی که
توی روضه ام اومدن
تو هیات همیشه بیقرارین
اسمم که میاد اروم ندارین
با اینکه طعنه زیاد شنیدین
باز واسم سنگ تموم میذارین
منو باباتون علی، روز و شب واستون دعا میکنیم
واسه ی سینه زنی تو هیئت شما رو جدا میکنیم
توی غوغای محشر ما به اسم شما رو صدا میکنیم
بند2⃣
تو کوچه ها
جلو راه من رو بست
کاش که میبودین شما
فدک و ازم گرفت
جلو چشم مجتبی
بی غیرت خیلی سرم داد کشید
اونجا بود که حسنم شد شهید
نامرد با کینه ای که به دل داشت
جوری زد که دیگه چشمام ندید
اشکمو در آوردن، وای از این مردم و چشای حسود
الهی که بشکنه، دستی که صورتم رو کرده کبود
به جز حسن توی اون، کوچه ها محرمی واسه من نبود
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
شعر و سبک: #محسن_احمدیان