eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
356 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5897645311848877159.mp3
803.4K
. تویی تو نور بصر سلطان فدات بشم ای پسر سلطان برای عرض تسلیت امشب سلام میدم به محضر سلطان السلام علی شاه سریر ارتضا یا رضا عنایتی کن به همه نوکرا برا جوون تو گرفتیم عزا کشته زهر جفا یا جواد بن رضا پیچیده تو عرش خدا آهت جونم فدای عمر کوتاهت برات بمیرم دم آخر بود رو خاک حجره صورت ماهت دادرسی نداشتی به سینه نای نفسی نداشتی بالا سرت لحظه جان سپردن به غیر قاتلت کسی نداشتی کشته زهر جفا یا جواد بن رضا بعد شهادتت اگر آقا به پیکر شما جسارت شد تو کوچه افتاد بدنت اما کسی نگفت تن تو غارت شد سینه ها رو آزردن همه به قتلگاه هجوم آوردن پیرهن جد شما رو بردن زینب و به شمر و سنان سپردن کشته زهر جفا یا جواد بن رضا شنیدم آقا که برای تو به پا چه مجلس عزایی شد کنیزا دور تو می رقصیدن شام بلا برام تداعی شد شام و کف و هلهله به دست حجت خدا سلسله گریه کند رباب و خنده زند به اشک بی کسی او حرمله کشته زهر جفا یا جواد بن رضا ✍ مداح؟ ناشناس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5895393512035191924.mp3
866.1K
. من یوسف زهرا و غریب الغربایم شد قاتل من همسر بی مهر و وفایم از زهر جفا سوخت / یارب جگر من ای کاش رضا بود / بالای سر من آه و واویلا / آه و واویلا ......... در حجره در بسته ام و یار ندارم صورت زغریبی به روی خاک گذارم فریاد دلم را / بشنیدن و رفتند بر اشک دو چشمم / خندیدن و رفتند آه و واویلا / آه و واویلا ....... بر من در این حجره ببندید ببندید زهرا زجنان آمده آهسته بخندید آتش زجفا بر / افلاک نریزید پیش نگهم آب / بر خاک نریزید آه و واویلا / آه و واویلا ..... از سوز عطش بر تن من تاب و توان نیست دیگر به کمینم کسی با تیر و کمان نیست با این لب تشنه / در شیون و شینم یاد لب طفل / بی شیر حسینم آه و واویلا / آه و واویلا ..... (بر قلب حسین داغ روی داغ نهادند. حتی به علی اصغر او آب ندادند) چاره زکفش برد / آن حلق دریده با تیر سه شعبه / کس غنچه نچیده آه و واویلا / آه و واویلا ....... مداح ...ناشناس؟ حذف نام کانال ممنوع❌
|⇦•ام ابیها شد رقیه... و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده ماه مبارک رمضان به نفسِ سید رضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ امّ‌ابیها شد رقیّه در شب آخر زهرایی‌اش تکمیل شد آخر،شب آخر از وضع نامطلوب سر، بر صورت خود زد دختر چه الهامی گرفت از سر، شب آخر؟ می‌گفت: بابا! این چه رگ‌هایی‌ست داری؟ خیلی شکایت داشت از خنجر، شب آخر شب‌های قبل، آشفته‌تر بودم اگر افسوس! وضعم نشد بابا از این بهتر، شب آخر من دل‌خوشم از این‌که مثل مادرت هستم می‌ریخت خون از سینه در بستر، شب آخر با ضربه‌های زجر، بابا کاملاً حس شد اینکه چه دردی داشته مادر، شب آخر با اشک‌هایم، فتح کردم شام را، بابا! با گریه کردم کار یک لشگر، شب آخر عمه موهامو شونه کن! امشب‌ و مهمونی دارم به سر و وضع من برس! تا به سحر خواب ندارم عمه برام لباس بیار! به تن زارم بشینه بده بابا جونم من‌و، تو این لباسا ببینه! باورش نمیشه کسی که من دختر حسینم اونی که باباجون می گفت مث مادر حسینم بابا! گرسنگی بُرده امونمو، یک لقمه نون نخوردم هر شب، بدون تو، بابا سر گرسنه رو، زمین میذارم! قسم به عشق و عزّت عمه شدم بابا جون زحمت عمه دلتنگ دیدنت بودم، خوش اومدی باباجونم! حالا که زجر پیش ما نیست، بذار کنارت بمونم فرشته ی کوچیک تو، با مشت و تازیونه زد جای پاهاش رو بالمه، چادرمو کرده لگد با طناب، چهل منزله، بابا دستامون و بستن زانومو، ضلع پهلومو، تاب ابرومو شکستن دیدی سر و روم‌ و؟ دیدی لباسامو؟ رنگ غربت گرفته راستی خبر داری دیگه، شیرین زبون‌ تو، لکنت گرفته *اون نامرد میگه: تو کربلا همه رو جمع کرد گفت: اینا رو میشناسی؟ اینا خونواده علی‌ان. از عمد گفت اینا خونواده علی‌اند. فلذا اینقدر تو راه گرسنه نگه داشتمشون گفتم یه کاری کنم این خونواده بیان به ما التماس کنن. هر چی گرسنه نگهشون داشتم التماس نمیکردن. تازه وقتی نون و خرما آوردن؛ بی بی میرفت یکی، یکی ازشون میگرفت پرت میکرد میگفت: نباید بگیریم. دیدن با گرسنگی از پسشون بر نمیان اینقدر میزدنشون تا التماس کنن بگن ما رو نزنید امّا نمیگفتن حتی آخ! نمیگفتن... هیچ جا نداریم تو روایات که یکی از بچه‌ها التماس کرده باشه فلذا میدونی چیکار میکرد؟ عمه خودش‌ رو مینداخت رو این بچه‌ها تا بیشتر عمه رو بزنن بچه ها طاقت ندارن..*
Fadaeian_Ramazan1400_Shab23 (5).mp3
31.34M
|⇦•ام ابیها شد رقیه.. و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج‌ مهدی سلحشور •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ اگه چراغ خونه شما هم تو سحر روشن می‌شه قدر خانواده‌تون رو بدونید ❤️ .
متن روضه 1 🔸مرا که دانه اشک است، دانه لازم نیست 🔸به ناله انس گرفتم، ترانه لازم نیست زبانحال بی بی رقیه سلام الله علیها... گوشه خرابه... 🔸نشان آبله و سنگ و کعب نی کافیست 🔸دگر به لاله رویم نشانه لازم نیست شب سوم محرم... معمولا رسمه... متوسل میشن به نازدانه ابی عبدالله... زهرای سه ساله... 🔸به سنگ قبر من بی‌گناه بنویسید 🔸اسیر سلسله را تازیانه لازم نیست چه کردن با این نازدانه...خدا... 🔸عدو بهانه گرفت و زد به او گفتم 🔸بزن مرا که یتیمم، بهانه لازم نیست (سازگار) نمیدونم تا حالا بچه یتیم دیدی یا نه... کنار بدن بابا دیدی چطور ناله میزنه... با زبان کودکی همه حرفهاش رو به بابا میگه... هرکی ناله این بچه ی یتیم رو بشنوه ناخودآگاه اشکش جاری میشه... اما ... هر جا شما بچه یتیم ببینید... حتما نوازشش می کنید... باهاش همدردی می کنید... من بمیرم برا یتیم ابی عبدالله... چه خوب نوازشش کردند... چه خوب باهاش همدردی کردن... کنار سر بابا... هر کجا رسیدن... بهش تازیانه زدند... بهش سیلی زدند... 🔸بزن مرا که یتیمم، بهانه لازم نیست گوشه خرابه... نیمه های شب... بی بی رقیه... شروع کرد به گریه کردن... هی بهونه بابا میگیره... میگه عمه جان زینب... من بابامو میخام عمه جان...بابام کجاست... بلاکش دوران زینب اومد کنار دختر نشست... صدازد... عمه جان انقده بی تابی نکن... عمه جان بابات رفته سفر برمیگرده انقدر گریه نکن... هرکاری کرد این دختر بچه آروم نشد... اهل خرابه از خواب بیدار شدند با صدای گریه خانم رقیه همه به گریه افتادن صدای ناله اهل خرابه بلند شد... خبر به کاخ یزید معلون رسید... خدا لعنتش کنه صدازد چه خبر شده... گفتن دختر ابی عبدالله... گوشه خرابه... هی بهونه بابا می گیره... نانجیب صدا زد... خوب ببرید سر بریده باباش حسین براش... یا صاحب الزمان... امان از اون لحظه ای که سر مقدس ابی عبدالله رو آوردن داخل خرابه... گذاشتند جلو دختر بچه... حالا تصور کن... یه دختر سه ساله... سر باباش رو در مقابلش بگذارن... چه حالی پیدا میکنه... تا نگاهش به سر بابا افتاد... صدا زد بابای خوبم... کجا بودی... يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي خَضَبكَ بِدِمائكَ! بابا... کی تو رو به خونت خضاب کرده... يا أبَتاهُ، مَنْ ذَا الَّذي قَطع وَ رِيدَيْكَ بابای خوبم... کی رگهای گردنت رو بریده... يا أبتاهُ مَنْ ذَا الَّذي أَيتمني علي صِغَر سِنّي (نفس المهموم 456) بابا... بگو ببینم... کی منو تو بچگی یتیم کرد... هی دست رو صورت بابا میکشه... هی نوازش میکنه... گریه میکنه... صدا زد... بابا... نبودی ببینی بعد از چی به سرمون اوردن بابا... يا أبتاهُ، منْ بَعدكَ وا غُرْبَتاهُ بابا... بعد از تو داد از غريبي (انوار الشهادة 244) خیمه هامون رو آتیش زدند...بابا دستهامون رو بستند...بابا طناب به گردنمون انداختند...بابا ما رو شهر به شهر به شهر گرداندند... بابا... نبودی ببینی از کربلا تا شام چقدر به ما تازیانه زدند... 🔸شامی ها بدند، بابا،بابا، بابا 🔸عمه رو زدن، بابا،بابا، بابا هر کجا ميخواستند به ما تازیانه بزنند عمه جانم زینب... بدن رو سپر میکرد... مبادا تازیانه به ما اصابت کنه... بابا اصلا باورم نميشه... 🔸زجر چه بی حیاست، بابا،بابا، بابا 🔸پس عمو كجاست، بابا،بابا، بابا 🔸صورت نیلی، بابا،بابا، بابا 🔸بچه و سیلی، بابا،بابا، بابا بابا... ببین صورتم کبود شده... موهای سرم سفید شده... مثل مادرم زهرا قدم خمیده... بابا دیگه طاقت ندارم... دیگه تنهام نزار... منم با خودت با خودت ببر بابا... انقدر کنار بدن بابا ناله زد... یدفعه دیدند دختر یکطرف افتاد سر بابا یکطرف... عمه جانش زینب اومد نگاه کرد دید دختر جان به جانان تسلیم کرده... 🔸ناز مرا به ضربت سیلی کشید خصم 🔸بابا گمان مبر که نوازشگرم نبود 🔸تا زنده ام به جان تو مدیون زینبم 🔸جز او کسی به فکر من و خواهرم نبود (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبون)َ شعراء 227
|⇦•گر زحمت افتد... #روضه و توسل به امام رضا علیه السلام اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری * پیرمرده سلمانی که لحظه آخر امام رضا علیه السلام رفت سرش رو به دامن گرفت... اینا خیلی دل و جرأت داشتن به آقا گفتن لحظه آخر بیا سر ما رو به دامن بگیر. ما همیشه درخواست مون از آقا اینه: آقا لحظه آخر بیا کف پاتو رو سرم بذار. من کجا که سرمو بخوام رو دامن حجت خدا بگذارم !* گر زحمتت افتد که نهی پای به چشمم بگذار که من چشم به پایت بگذارم حیف از تو عزیزی که مَنت یار بخوانم لیکن چه کنم جز تو کسی یار ندارم *بالاخره آقا اون لحظه آخر رفت سرو به دامن گرفت.. آقایی که فرموده لحظه ی آخره دوستانش میاد، خودش هی چشمش به در بود، هی صدا میزد پسرم جوادم! جگر گوشه بابا! داره دیر میشه. کی میخوای بیای؟..* جگرم پاره شد از زهر کجایی پسرم چشم من مانده به در تا تو بیایی پسرم از عبایی که کشیدم به سرم معلوم است کار ما و تو کشیده به جدایی پسرم حسرت بوسهٔ بابا به دلت می ماند تو به بالینم اگر دیر بیایی پسرم مثل یه مار گزیده به خودم می پیچم جگر سوخته را نیست دوایی پسرم بس که در کوچه زمین خورده و برخاسته ام نه توانی به تنم مانده نه، نایی پسرم *جوادم! میوه دلم. تو این حرف بابا رو بهتر میفهمی...* هی زمین خوردم و هی ناله زدم وا اُمّاه! دارم از کوچه عجب خاطره هایی پسرم *اصلاً اسم رمز اینه، اگه دیدی گره ای داری هنوز گره ات باز نشده وقتی مقابل گنبد یا ضریح حرم حضرت می ایستی بگو آقا بحق مادرت زهرا سلام الله علیها. محاله دیگه گره ات باز نشه... گفت اول اینطوری قسم نده اول به جیگر گوشه اش جوادالائمه علیه السلام قسم‌ بده. به این دو ذوات مقدسه.حضرت یه ارادت دیگه ای داره حالا جوادش که جیگر گوشه اشه یجور دیگه دوس داره. مادرش زهرا رو همه ی ائمه همینطور دوست دارند.. لذا شنیدید داستان اون جوونی که اهل فسق و فجور و گناه بود دنبال قافله داداش راه افتاد. داشتن میرفتن حرم امام رضا علیه السلام مردم شنیدن این داداشه داره میره همه یکی یکی اومدن انصراف بدن. گفتن ما داریم میریم از دست این چند روز راحت میشیم.کجا داره میاد؟گفتن اگه داداشت میاد ما بر می گردیم...داداشه گفت آبروی ما رو نبر برگرد. گفت خونه ی شماها نمیخواستم بیام، میخواستم بیام خونه امام رضا علیه السلام... ناراحتم هستید شما راه بیفتید فقط به عنوان اینکه راه رو بلدید من دنبال شما میام. میگن یکی دو منزلی حرم امام رضا علیه السلام این داداشه گنهکاره آلوده از دنیا رفت... این داداشه تازه دلش سوخت گفت یه بار که اومد یه کار خوب انجام بده نشد نرسید حرم امام رضا علیه السلام. بدن رو غسل دادن کفن کردن. گفت حالا که تا اینجا اومده ببریمش حرم امام رضا علیه السلام. حیفه. همه هم قبول کردن. آوردن طواف دادن و برگردوندن ودفن کردن...رفت پهلو ضریح ایستاد گفت: آقا !داداش ما آلوده بود گنهکار بود میخوام ببینم وضعیتش چی شد... خلاصه شما قبولش کردیدیا نه ؟ پذیرفتید یا نه؟ میگه شب در عالم رؤیا خوابشو دیدم چه وضع خوبی داره. تعجب کردم. باغ خوب،گفت تعجب نکن هرچی دارم از تو دارم. اگه اونجا بدنمو رها کرده بودی آتیش بود دور بدن من. بدنمو که غسل می دادی اون آبم آتیش بود کفنم آتیش بود تا جلو در حرم امام رضا علیه السلام این آتیش همرام بود. آتیش دیگه جرأت نداشت وارد حرم امام رضا علیه السلام بشه... میگه بدنمو داشتید طواف می دادید یه پیرمرد اهل دلی داشت منو می دید.. گفت: فلانی یه کاری برا خودت بکن. اگه امام رضا علیه السلام تحویلت بگیره گرفته ها، کارت درست میشه. اگه نه، اون آتیش دوباره همراهته. گفتم چیکار کنم؟ سلام میدم به آقا. آقا بهم کم محلی میکنه. گفت تقصیر خودته. اینقدر خودتو آلوده کردی، این قدر گناه کردی، معصیت کردی....
و توسل به امام رضا علیه السلام اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری اما نمیدونم چرا ابی عبدالله وقتی نگاهش به جوونش افتاد.. جون از پاهاش رفت. چه کرده بودن با این بدن. مرحوم شیخ حر میگه از اسب پیاده شد تا کنار بدن چند قدم راه بره، یه وقت، همه داره نگاه میکنن. یه وقت جلو چشم همه ی دشمنا، حسین خورد رو زمین. دو زانو دو زانو رفت. کنار بدن علی اکبر علیه السلام. هی داد میزنه: ولدی! ..* پای دو سه تا روضه ست، باید داد بزنی یکی همین روضه ست. چرا که اگه گوش بدی پای این روضه صدا هلهله میاد یه عده دارن کف میزنن. یه عده دارن میخندن. روایت میگه: انگار جون از بدن حسین داشت مفارقت میکرد. یه وقت دید یه دست رو شونه اش اومد، نگاه کرد. دید خواهرش زینبه. گفت آی خوش غیرت! خیر از جا آبرویم را بخر عمه را از بین نا محرم ببر.
|⇦•ببین زائرای فهمیدم و توسل به امام رضا علیه السلام ویژهٔ ایام زیارت مخصوص اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمد رضا طاهری • بِینِ زائرای تو فهمیدم معنیِ محبّت رو یادمه رو دوشِ بابام بودم اوّلین زیارت رو زیرِ سایه‌ی تو، قَد کشیدم آقا مهربون‌تر از تو، من ندیدم آقا با چه ذوقی زنگِ نَقاره‌هاتو شنیدم آقا خداروشکر هنوز دِلا خداییه چه خوبه کشورم امام‌رضاییه «یا امام‌رضا، یا امام‌رضا یا امام‌رضا، یا امام‌رضا مولا...» من ایرانی‌ام اَمّا توی مشهد یه کربلا دارم من تمومِ دار و ندارمو از امام رضا دارم اسمِتو میگم تا، وقتی این صدا هست تو بزرگِ مایی حواست به ما هست راحته خیالم همیشه میگم امام‌رضا هست منو یه قَطره کن، تو بارونِ حَرَم مسیرِ جَنّته، خیابونِ حَرَم «یا امام‌رضا، یا امام‌رضا یا امام‌رضا، یا امام‌رضا مولا...» قربونِ کبوترای حَرَمت امام‌رضا قربونِ این همه لطف و کَرَمت امام‌رضا شنیدم سَجیَتُکُمُ الکَرَم امام‌رضا شما رو رها کنم کجا بِرَم امام‌رضا «یا امام‌رضا، یا امام‌رضا یا امام‌رضا، یا امام‌رضا مولا...» اِی امامِ مظلومِ من غریبیت به مرتضیٰ رفته خشکیِ لبِ تو چقدر به مظلومِ کربلا رفته اومدی تو کوچه، عَبا رو سرت بود ناله‌ی یازهرا، ذکرِ آخرت بود قَدخَمیده راه رفتنت چقدر مثلِ مادرت بود رو خاکِ حُجره این لحظه‌ی آخری تو هم مثلِ حسین، غریبِ مادری غریبِ مادری، غریبِ مادری «یا امام رضا، یا امام رضا یا امام‌رضا، یا امام‌رضا مولا...»
|⇦•بر همه سلطانم... و توسل به امام رضا علیه السلام ویژهٔ ایام زیارت مخصوص اجرا شده به نفسِ حاج محمود کریمی بر همه سلطانم اما تک و تنهایم از دل پر خونم، خونین شده لبهایم درد می کشم اما، یاد غم زهرایم بر خاک حجره سر میگذارم تنهای تنها ای خدا جان می سپارم «آخ جگرم ،وای جگرم مادرم وای مادرم بیا بالای سرم، پسرم وای پسرم » *آقا جان تو میگی فقط برا حسین گریه کن نمی تونم برات گریه نکنم گریه برای تو گریه برا حسینه..* خون لبهای من یاد آور مادر شد مادری که می سوخت در شعله و پرپر شد شعله نسل اندر نسل میراث کبوتر شد مادر رضا هم حاجت روا شد حق بنی حیدر فقط با خون ادا شد مادر! منم ای نور خدا به رضای تو رضا تا جوادم برسه به کنارم تو بیا «آخ جگرم ،وای جگرم مادرم وای مادرم جگرم وای جگرم پسرم وای پسرم» پنجمین خورشید تابان حسینم من این دم آخر هم گریان حسینم من کشته ی لبهای عطشان حسینم من جد غریبم زخمی و بی حال لب تشنه میزد دست و پا در بین گودال همه گریانِ حسین ،همه قربان حسین همه جا شعله ور از، لب عطشان حسین «حسین.... .
|⇦•مانند مادرت... و توسل به امام رضا علیه السلام ویژهٔ ایام زیارت مخصوص اجرا شده به نفسِ حاج محمود کریمی • مانند مادرت شده ای قد خمیده ای آقا! چرا عبا به سر خود کشیده ای؟ با درد کهنه ای به نظر راه می‌روی مانند مادرت چقدَر راه می‌روی خونِ جگر به سینه به اجبار می‌دهی راهی نرفته، تکیه به دیوار می‌دهی داغ غریبی تو نمک بر جگر زند خواهر نداشتی که برایت به سر زند اینجا مدینه نیست، چرا دلخوری شما در کوچه های طوس زمین میخوری چرا با یا علی به زانوی خسته توان بده خاک لباس های خودت را تکان بده مقداری از عبای شما پاره شد ولی نیزه نزد کسی به تو از کینه ی علی اینجا کسی به پیروهن تو نظر نداشت فکر و خیال گندم ری را به سر نداشت اینجا کسی به غارت انگشترت نرفت چشم کسی به سمت مقنعه ی خواهرت نرفت *امام رضا فرمود: یابن الشبیب، گریه فقط در غم حسین. وقتی می‌فرماید جد ما رو ذبح کردند مانند کَبش، حاج آقای علوی فرزند محقق حضرت آیت الله علوی فرمودند: آی مردم کَبش یعنی: قوچ. قوچ خیلی قویه، در دوران جاهلیت یه قوچی رو بزرگ میکردن، یه روز خاصی می آوردند وسط جمعیت، هر کی یه ضربه بهش میزد. برای چی؟ برای تفریح.. بماند یه عده برای قربت به خدا اومدند، یه عده قصد قربت کردند، یه عده با وضو کشتند، اما شمشیر که میزدند به خیمه ها می‌خندیدند، صدای ناله از حرم بلند شد، هر کی یه ضربه زد... یابن الشبیب جد مرا سر بریده اند...* ای حسین...
|⇦•پناه اهل محبت... و توسل به امام رضا علیه السلام ویژهٔ ایام زیارت مخصوص اجرا شده به نفسِ حاج حسن خلج پناه اهل محبت به جز عبای تو نیست و غیر بال ملک فرش زیر پای تو نیست کرم نما به من سائلت هم احسان کن که تکیه گاه دلم غیر دستهای تو نیست کسی که از همه در آخرت فقیرتر است همان‌کس است که در این سرا گدای تو نیست *همین که بهم اجازه دادی صدات بزنم رضاهمه چی بهم دادی امام رضا یا امام رضا..«یا امام رضا یا امام رضا» دستت رو بلند کن بگیر دامان امام رضا رو...* چقدر بی کس و تنهاست آنکه در دنیا همیشه با تو غریبه است و آشنای تو نیست مرا گدای خودت کرده ای خدا را شکر و آشنای خودت کرده ای خدا را شکر اما آقا پیش شما سرافکنده ام‌ پیش شما سرم پایینه .."يا وَلِيَّ اللّهِ ! إنّ بَيْنى وَ بَيْنَ اللّهِ عزوجل ذُنُوبا لا يَأْتى عَلَيْها إلّا رِضاكُمْ" شرمنده ام امام رضا یه جوری پیش خدا آبروی خودم رو بردم از بس گناه کردم..یه جوری پرونده ام رو سیاه کردم..هیچ راه دیگه ای جز وساطت تو‌ ندارم...ضامن آهو..* *آهو اسیر شد دست صیاد امام رضا اومد به صیاد فرمود: اینو آزادش کن بچه داره..گفت: آقا! چه فرمایشیه می فرمایید..از این راه دارم نون زن وبچه ام رو در میارم. به چه زحمتی گرفتمش کجا ولش کنم .حضرت فرمود: بذار بره به بچه هاش سر برنه برمی گرده.. صیاد خندید گفت حیوون چه میفهمه این حرفا رو میذاره میره دیگه نمیاد..حضرت رضا فرمودن: من ضامن، اینجا پیشت میمونم تا این بیاد...این ذوات مقدسه دست دراز کنن تمام ذخائر عالم تو دستشونه..حضرت نمیتونست بگه خب میخوای ببری بفروشی دیگه چند میفروشی من میخرم؟ این پولش رو بگیر آزادش کن بره به خانواده اش برسه ..چرا نگفت؟! چرا این‌کارو نکرد؟ خواستن به ما بگن هرجوری هست پای شما هستیم...حتی اگه دستمون هم خالی بشه خودمون رو‌ گرو‌ می گذاریم... نمیذارن کسی غریب وتنها بمونه..اما این روزگار چه کرد با امام رضا....* میان حجره بود و راز دل می گفت با داور که یارب سوخت مغز استخوانم *امروز به راویتی شهادت امام رضاست.. به آقا عرض کنید یا امام رضا متولی عزای ابا عبدالله شمایید ما امروز برای شما زار میزنیم شما روزی اشک‌ ما رو برای محرم و صفر امضا کن...محرم‌ و صفر هرکی گفت حسین، ما برا حسین بمیریم..* اگر که چاک گریبان من زبان می داشت خبر ز سوختن مغز استخوان می داد آقا این سوزش مغز استخوان شما برا زهره؟ حضرت فرمود نه! دل نگران چیز دیگه ام...حرف دل آقا اینه..میا معصومه جان...آواره میشی خواهر..* «میا معصومه جان از نیمه ره برگرد می ترسم توأم‌ چون من غریب و بی کس و تنها شوی خواهر...» *یه امام اینجا ناله میزنه نیا خواهر ..یه امامم زن و بچه اش رو برداشته این روزا تو‌ بیابانو در به دره...وااای حسین... ابن عباس اومد جلو‌ گفت: یابن رسول الله می خوای بری خودت برو این زن و بچه رو‌ کجا میبری ..زینب پرده ی محمل رو‌ کنار زد ابن عباس کنار برو‌ میخوای بین من و حسین جدایی بندازی .. .
شور روضه حضرت رقیه سلام الله علیها بابایی نبودی و از دشمن تو چقد سیلی خوردم سرت رو روی نیزه میدیدم و هی میمُردم واویلا بابایی مو هامو ببین که شده خونی و غرق خاکه تنم زیرِ مشت و لگد ها ببین چاکُ چاکه واویلا سرم رو شبا روی خاکا، میذارم من از بعد عاشورا بابا، آوارم اگر عمه جونم نبودش، میمُردم شبایی شده که غذا هم، نَخوردم بابایی، بابایی بابایی بابایی بابایی... بابایی بیا و یکم تو بگو از خودت واسه دختر بگو کی بریده بابا این رگارو زِ حنجر یامظلوم بابایی بگو کی یتیم کرده من رو به طرزِ قَبیحی توکه مسموم و کُشته و زخمی و هم ذبیحی یا مظلوم بمیرم برات که خضابه، موی تو کبوده مثه من بابایی، روی تو نداری تو دستی بابایی، در بدن که من رو نوازش کنی ای، بی کفن بابایی، بابایی بابایی بابایی بابایی...
3-14.mp3
6.75M
﷽ 🎶 شور روضه| کربلایی مجتبی دسترنج بابایی نبودی و..
. (ع) سلام قربونت برم سلام سلام سیدی منم غلام رفیقه توو رگیم تویی حسین سلام ای رفیق با مرام گدائیه در خونت؛توو خونمه یه ذره تربتت آقا؛درمونمه هرکی بگه حسین میگم؛که جونمه حسین؛عزیزترین کسی که دارم توو سختی و خوشی کنارم با توئه روز و ماه وسالم... حسین ای حرمت قبله ی حاجت ببر حرم حتی یه ساعت خیالمه پیش تو راحت... ///حسین واااای.../// کرج .👇
.   دختر شاه مدینه کنج ویرونه نشسته رمقی به تن نداره شده از زندگی خسته صورتش خونی­وخاکی تنش ازجفا سیاهه سر گذاشته روی دیوار گمونم که چشم براهه نمی دونم طفل خسته چه مصیبتها کشیده رنگ به صورتش نداره قد وقامتش خمیده بانویی پیشش نشسته بی شکیب و بی قراره داره آهسته و آروم از پاهاش خار در میاره صداش از گریه گرفته چشاش تار و بی فروزه با اشاره میگه عمه کف پام داره می سوزه چرا پس بابا نیومد تو که گفتی توی راهه گمونم دوستم نداره آره بخت من سیاهه تا که اومد بابا پیشم منو می ذاره رو سینه دست میذارم روی گوشم زخممو بابا نبینه حرفامو می گم به بابا غم و غصه هام زیادن بچه های شهر شامی منو بازی نمی دادن بگو عمه بگو عمه چرا بابا رو زمینه دستامو بزار تو دستاش چشمام تاره نمی بینه حالا تو بگو بابا جون چرا لبهات غرق خونه بمیرم رو صورت تو جای چوب خیزرونه با خودت ببر از این جا دخترت طاقت نداره می ترسم اگر بمونم بکشن موم و دوباره .