4_5913656056575167693.mp3
6.28M
🥀#سید_مهدی_حسینی
🥀«آه .. یابن الزهرا حسین ..»
پا به پایِ پدر سفر کردم ، آه حسین
در میان خرابه سر کردم ، آه حسین
پدرم بین ریسمان بودُ ، آه حسین
با رقیه پدر پدر کردم ، آه حسین
در میان خرابه سرکردم ، آه حسین
پا به پای پدر سفر کردم ، آه حسین
عمه ام تا به روی خاک افتاد ، آه حسین
دیده ام را ز اشک تر کردم ، آه حسین
از همان روز تلخ تا امروز ، آه حسین
گریه هر روز تا سحر کردم ، آه حسین
🥀«آه .. یابن الزهرا حسین ..»
تا سه ساله میان راه افتاد ، آه حسین
پدرم را خودم خبر کردم ، آه حسین
سُم مرکب بویِ گلاب گرفت ، آه حسین
از تنی که به آن نظر کردم ، آه حسین
آنقدر داغ دارم از آن دم ، آه حسین
که از این زهر خون جگر کردم ، آه حسین
🥀«آه .. یابن الزهرا حسین ..»
.🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
🌹اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ🌹
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#کانال_متن_وسبک_مداحی
#رضااااا_ابوالحسنی
#زمینه
#حضرت_رقیه_س
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#برای_ظهور
➖➖➖➖➖➖➖
بابا بابا تنها بی من رفتی کجا
بابا بابا میگن رفتی پیش خدا
بابا بابا دلتنگم واسه خنده هات
بابا بابا هرجا هستی زودتر بیا
بیا بگو دیگه دستامو باز میکنی
با یه بوسه لبمو بی نیاز میکنی
با کعب نی شب و روز کتکم میزنن
بیا بگو جای زخمامو ناز میکنی
پیش خودت بمونه رازم بابا
بسته شده چشای نازم بابا
زودی بیا دیدنم بازم بابا
🔺️من الذی ایتمنی بابا حسین🔻
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
سرم پرم هر ثانیه تیر میکشه
انگار یکی از تو پهلوم تیر میکشه
بابا بابا هر جا میرم با من میاد
دیگه فقط نازم رو زنجیر میکشه
شامیا خیلی منو بی هوا میزنن
حتی جلو چشای عمه ها میزنن
مگه چه گناهی دیدن ازم که همش
منو برای رضای خدا میزنن
بابا بیا منو از اینجا ببر
خسته شدم منو از دنیا ببر
تا حرم مادرم زهرا ببر
🔺️من الذی ایتمنی بابا حسین🔻
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
نگم برات تو صحرا به من چی گذشت
همش همش با ترس تنهایی گذشت
نگم برات کی اومد دنبالم بابا
امون از این زجر بی رحم و بی گذشت
سخته یه سه ساله جا بمونه بابایی
میمیره اگه جدا بمونه بابایی
ازون موقع شبا رو دیگه دوس ندارم
بین خودمون دوتا بمونه بابایی
وقتی رسید دلمو وحشت گرفت
درد سرم با صداش شدت گرفت
اینجوری شد زبونم لکنت گرفت
🔺️من الذی ایتمنی بابا حسین🔻
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
ایمان عاقل
#کانال_متن_وسبک_مداحی
#رضااااا_ابوالحسنی
احسان نوری
🌸دختری
هر که در خانه دختری دارد
خوب می فهمد این کلام مرا
آتش افتد به قلب و جان پدر
چونکه دختر فتد به دام بلا
هر مسلمان که دختری دارد
فکر و ذکرش بود صیانت از او
وای اگر معجرش شود غارت
وای اگر کس شود برش بدگو
هر که در خانه دختری دارد
کی بگوید به او کم از گلها
وای اگر خس به او زند سیلی
بیش از او وای بر دل بابا
همه دانند خوب دخترها
جملگی عاشق پدر هستند
می رود گر ز دستشان بابا
گویی از زندگان به در هستند
ناز دختر که می خرد بابا
بعد او درد خود کجا ببرد
گر بیازاردش کسی شکوه
با که سازد که را صدا بزند
بزداید که اشک از رخ او
چه کسی گویدش پدر به فدات
که حمایت کند از او هر دم
از بلا و گزند هر بد ذات
وای اگر دختری یتیم شود
وای اگر آن یتیم اسیر شود
در همان کودکیش پیر شود
حق بود از جهان که سیر شود
وای اگر دختری کتک بخورد
یا به او یک نفر تشر بزند
رفته باشد اگر هم از دنیا
با سر آید پدر که سر بزند
مانده ام زین میان که را گریم
من نمایم کدام را آرام
دختری را رها کنم از غم
یا پدر را رهانم از آلام
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#سید_عسکر_رئیس_السادات
گریه کن گریه، که احیای همه احکام است
التیام جگر سوختهی اسلام است
گریه کن، سینه بزن، آه بکش، مرگ بخواه
نوکر از روضه اگر جان ندهد ناکام است
لب دلسوخته ها را همه شب دوخته اند
گریه کن، گریه زبان همه ی ایتام است
آن قتیل العبراتی که به ما گفت حسین
گریهی زینب، در حال عبور از شام است
ای که باران به دعای تو می آمد...حالا
سنگ می بارد و هر سنگدلی بر بام است
نیستی تا که ببینی دم دروازه شام
دل بی تاب رباب تو چه ناآرام است
چوب میزد به دهانت پسر مرجانه
چوب در دستی و در دست دگر یک جام است
دختری داشتی ای شاه و کنیزش خواندند
چه بگویم...همه روضه همان الشام است
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
مسعود یوسف پور
التماس دعا
شنیدم از گلی دور از گلستان
که شست او در جوانی دست از جان
گلی دردانه از گلزار احمد
میان خیل گلها او سرآمد
شبی در گوشه ی ویرانه ی شام
پدر بنهاد پا در خوابش آرام
نمی دانم که با بابا چه ها گفت
ز کام تشنه یا شام بلا گفت
ز خار و پا؟ ز درد سیلی زجر؟
ز افتادن ز اسب و آتش و زجر
لگدها، ناسزاها، مو کشیدن
تشر،تهدید، سر بر نیزه دیدن
به او کرد از غم هجران گلایه
کتک دیده است جای مهر دایه
تنش پر شد چو زهرا از نشانه
ز دستان شرر خیز زمانه
هر آنچه رفت بین دخت و بابا
نبود اما فلک بر آن شکیبا
به سر آمد دگر کشف و شهودش
دگر جز شام محزونی نبودش
چنان ابر بهاران کرد شیون
چرا گشتی نهان از دیده ی من
بگویید او چه شد بابای من کو
چرا محروم گردیدم من از او
بگو ای عمه بابایم حسین کو
که بر من می شود این لحظه دلجو
چنان آشفته کرد او خواب شیطان
که آوردند او را راس جانان
بیاوردند در ویرانه سر را
به آتش سوختند آن زخم تر را
چو چشمش بر پدر افتاد دختر
ز بابایش ندید او غیر یک سر
به ناله گفت این سر عمه از کیست؟
گناه او در این دنیا مگر چیست!
به او گفتند تا این سر ز باباست
گناهش نهی شیطان از بدیهاست
در آن دم برد بر دامان رقیه
سر و هی کرد گریه گریه گریه
پدر جان کاش می گشتم فدایت
نشینم تا چنین من در عزایت
پدر جان کاش بودم کور زین پیش
نمی دیدم جدا سر از تنت بیش
نبودم کاش من هرگز به دنیا
نبینم تا خضاب خون بابا
بیا یک بوسه از لبهام بستان
بیا من را ببر با خود پدر جان
که آمد صبر من امشب به پایان
نخواهم جز تو یا رفتن، ز یزدان
رقیه پیش بابا رفت آن شب
خداوندا امان از قلب زینب
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#سید_عسکر_رئیس_السادات
.
چو شد ز دست پدر آن سه ساله زهرا را
جهان محل گذر آن سه ساله زهرا را
صلاح نیست بداند سه ساله هر خبری
رسانده پس که خبر آن سه ساله زهرا را
سه ساله بوده و دختر عزیز خانه کنون
شده خرابه مقر آن سه ساله زهرا را
بود چو غنچه ی نازک پر از ظرافت پس
که کرده پر ز اثر آن سه ساله زهرا را
پر از جراحت و داِغست طفلک معصوم
چه جای رنج سفر آن سه ساله زهرا را
چقدر زجر دو دستش بزرگ و سنگین است
کجاست راه مفر آن سه ساله زهرا را
ندیده ای تو ز سیلی اثر به گردن و گوش
بیا فقط بنگر آن سه ساله زهرا را
چقدر راه دراز است و شحنه ها بسیار
که زد نفر به نفر آن سه ساله زهرا را
تشر به طفل زدن کار ناجوانمرد است
بگو نزد که تشر آن سه ساله زهرا را
فتاد چون که ز مرکب کبیر هم سخت است
چه آمدش به کمر آن سه ساله زهرا را
چه طعنه ها که زدندش برای قامت کج
به هر مسیر و گذر آن سه ساله زهرا را
اگر روی به حسابش صدیقه ی صغراست
که بود صد سه نفر آن سه ساله زهرا را
چه صحنه ها که ندید آن سه ساله ی مظلوم
بشر چه آمده شر آن سه ساله زهرا را
یتیم آنچه که خواهد نوازش است و ندیم
کشد که دست به سر آن سه ساله زهرا را
بهانه ی پدرش را گرفت و از شیطان
رسید سر به نظر آن سه ساله زهرا را
از این خرابه خراب است پس دگر مکنید
خراب روحیه تر آن سه ساله زهرا را
گرفت راس پدر را به سینه محکم گفت
چرا شدی به حذر آن سه ساله زهرا را
چه گفت با پدرش او که رفت همراهش
که باز ناز بخر آن سه ساله زهرا را
ز گوش کرد شکایت ز درد پا و کمر
از آنچه شد به جگر آن سه ساله زهرا را
ز درد ضرب لگد از نشانه های طناب
زهر چه گشت سپر آن سه ساله زهرا را
شکفته سوسن نیلی و یاسهای کبود
بر آن شکسته شجر آن سه ساله زهرا را
نمود ابا زن غساله هم ز شستن و گفت
چه آمده است به سر آن سه ساله زهرا را
حدیث غسل و ورم زخمهای گوناگون
چه کرده فاطمه تر! آن سه ساله زهرا را
بگو تو عسکری از او که بر رهایی خویش
نظر کنی ز سقر آن سه ساله زهرا را
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#سید_عسکر_رئیس_السادات
«««در رثای حضرت زینب س »»»«
درود ما بُود بر دخت حیدر
بشُدشاهد ازآن صحرای مَحشر
زِ نسل مرتضی شیر خدا بود
زنی با غیرتِ مردی چو افسر
که نامش زینب خونین جگر بود
بِشُد یک قهرمان گو عین خیبر
زنی که صبر او مانند کوه بود
سخنهایش زلال چون آب کوثر
خدا لعنت کند شمر لعین را
عمر سعد را صد بار دیگر
بریدند دست آن شیر خدا را
قمر هاشم است گو ماه احمر
بدن های شهیدان پاره پاره
حسین و قاسم و علیِ اکبر
حبیب بن مظاهر پیر صد سال
به طفل تازه ی شیرخواره اصغر
سر آنها به روی نیزه کردند
ندیده کس جنایت بیش و بدتر
گلوی کودکان خشک از پی آب
ز جور ظالم و نیزه و خنجر
اسیران را بیاوردند به کوفه
درخشان سربه نیزه همچو اختر
عبیدالله بگفتا که چه دیدید؟
از آنچه که خدا کرده مُقَدَر!
بداد پاسخ به آن ملعون کافر
ندیدیم جز به زیبایی سراسر
به مانند پدر با سجع گوید
سخنرانی کند چون در و گوهر
چنان بینی بلاغت در سخنها
به عینه آیه ی عرش منور
به دل غم بودوچشمان پرازخون
برای آن همه گلهای پر پر
چوهفتاد ودوتن غرقه به خونند
ز جور ناکسان صد پاره پیکر
به وقت هلهله در شام گفتا
منم دخت همان زهرای اطهر
که این سررا به روی نیزه بینی
حسین ابن علی شیر دلاور
چنان خطبه بر آنها خواند زینب
زنان گریان شدند و خاک بر سر
بگفتند شرم ما بادا از این روز
به ما گفته شما بی دین کافر
به وقت خطبه ی سجاد در شام
به مسجد رفته بود بر روی منبر
بگفتا که منم آن سِبطِ زهرا #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
بِشُد ویلتنا و الله اکبر
ولی فولادی
#جوانان_حضرت_زینب علیهاالسلام
#غزل
🔹هدیهای کوچک🔹
با آنکه رؤیای شهادت در سرم دارم
آیینهای در دل ز صبر مادرم دارم
من عون هستم عون، خواهرزادۀ نورم
غمنامۀ خورشیدها را در برم دارم
شمشیر غیرت در نیام اذن میدان است
یک کربلا احساس در چشم ترم دارم
جای من اینجا نیست، من از آسمان هستم
تصویری از پرواز در بال و پرم دارم
جان، این امانت را خداوندا بگیر اینک
من شرم از جانی که با خود میبرم دارم
کو آن زمانی که ببینم با نگاه شوق
در این بیابان زخمها در پیکرم دارم
دشمن نمیداند که من از نسل خورشیدم
دشمن نمیداند که صبر از مادرم دارم
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
جان، هدیهای کوچک برای بارگاه توست
آنسان که من شرم از وداع آخرم دارم
📝 #میلاد_عرفانپور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روضه در سوریه مقام راس الحسین
#سوریه
#دمشق
#رضاابوالحسنی
با کاروان نیزه سفر می کنم پدر
با طعنه های حرمله سر می کنم پدر
مانند خواهران خودم روی ناقه ها
در پیش سنگ سینه سپر می کنم پدر
از کوچه نگاه وقیح یهودیان
با یک لباس پاره گذر می کنم پدر
حالا برو به قصر ولی نیمه شب تو را
با گریه های خویش خبر می کنم پدر
این گریه جای خطبه کوبنده من است
من هم شبیه عمه خطر می کنم پدر
با دیدن جراحت پیشانی ات دگر
از فکر بوسه صرفنظر می کنم پدر
شام سیاه زندگی ام را به لطف تو
خورشید روی نیزه، سحر می کنم پدر
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
امشب اگر که بوسه نگیرم من از لبت
در این قمار عشق ضرر می کنم پدر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛔️بعضی از مطالبی که خود معصوم به نقل از معصوم فرموده اند ما نباید نقل کنیم 🚫
#دکتر_محمد_فراهانی
💡💡💡💡💡💡💡💡💡💡💡
#اجتماع_عمومی_شعب
#مجمع_حضرت_یاس_کبود
#آموزش_مداحی_رایگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
« قلبم اگه مبتلات نباشه
نمیخوامش... »
با مداحی: حاج #مهدی_رسولی
شب اول محرم الحرام ۱۴۴۶
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#شب_پنجم_محرم
#روضه_اطفال_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
متن روضه 1
🔸دید زینب چون به دشت کربلا
🔸گشته بی یاور حسینش از جفا
تا خانم زینب کبری سلام الله علیها دید برادر تنها مونده...
صدای غربتش بلنده...
حسینش دیگه یاری نداره...
بچه هاش رو اماده کرد...
🔸کرد بهر یاری آن ممتحن
🔸هر دوطفل خویش را در بر کفن
صدا زد... عزیزانم...
ببینید آقاتون حسین غریب و تنها شده...
دیگه یاری نداره...
عزیزانم... من شما رو برا مثل یه همچین روزی تربیت کردم...
برید جانتون رو فدای آقاتون کنید...
قربان معرفتت بی بی جانم.. زینب...
🔸بوسه زد از مهربانی رویشان
🔸زد گلاب و شانه بر گیسویشان
خدا میدونه خیلی سخته برای یه مادر...
میدونی بالاترین لذت دنیا چیه...
بالاترین لذت دنیا اینه که خدا بهت فرزندی بده...
مقابل چشمات قد بکشه...
بزرگ بشه...
جوون بشه...
جلوت راه بره...
به قد و بالاش نگاه کنی...
اگه جوون داری بهتر میفهمی چی ميگم...
اما خدا نکنه کسی داغ جوونش رو ببینه...
الهی جوون مرده تو مجلسمون نباشه...
خدایا خیلی سخته برای زینب...
صدا زد... عزیزان من...
برید از آقاتون ابی عبدالله اذن میدان بگیرید...
بچه ها اومدن کنار ابی عبدالله...
آقا جان اذن میدان بده...
هر کاری میکنن ابی عبدالله قبول نمیکنه...
اصرار کردن...
آقا... ما طاقت نداریم زنده باشیم عطش بچه ها رو ببینیم...
طاقت نداریم اسارت اهل حرم رو ببینیم...
طاقت نداریم تازیانه خوردن مادرمون رو ببینیم...
ما طاقت نداریم صدای غربت شما رو بشنویم...
آقا بزار جانمون رو فدات کنیم حسین
🔸مکن نا مهربانی ای برادر
حالا حرف دل زینب...
🔸مکن نا مهربانی ای برادر
🔸مسوزان این چنین تو قلب خواهر
خودم و بچه هام فدای تو حسین...
🔸پسرهای مرا از خود مرنجان
🔸غلام اکبرند و عبد اصغر
انقدر اصرار کردن بلاخره...
هر طوری بود اقا اجازه داد...
گلهای زینب رفتن میدان...
جنگ نمایانی کردند...
خیلی از این نانجیب ها رو به درک واصل کردند...
اما... امان از اون لحظه ای که صداشون به ناله بلند شد...
یا حسین...
آقا به دادمون برس...
ابی عبدالله سریع خودش رو رسوند...
کنار بدن پاره پاره گلهای زینب...
اومد بچه ها رو در آغوش گرفت...
لحظات آخره...
وقتی آقا زاده ها نگاه کردند...
دیدند ابی عبدالله اومده بالاسرشون...
آماده ای بگم یا نه...
اما ساعتی بعد...
گودی قتلگاه...
وقتی ابی عبدالله چشم ها رو باز کرد... ببینه...
والشمر جالس علی صدره...
شمر رو سینه اش نشسته...😭
از سویدای دلت صدا بزن یا حسین
🔸دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد
🔸آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست
الا لعنت الله علی القوم الظالمین
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
4_5992207117178637281.m4a
1.18M
#شب_پنجم_محرم
#صلوات_آخر_مجلس
به پیشگاه مقدس و ملکوتی، اطفال قهرمان بی بی زینب سلام الله علیها عنایت کنید اجماعا صلوات بلندی ختم بفرمایید.
(الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم)
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#حر_ریاحی
🩸حکایت دستمالی که سیدالشهداء علیهالسلام بر سر حرّ بست و بعد از هزار سال، خون تازه از زیر آن جاری شد...
مرحوم سیّد نعمة الله جزائری در کتاب «الأنوار النُعمانیّه» مینویسد:
🥀 افراد معتمد و موثّق برای من نقل کردند که شاه إسماعیل در سفری برای زیارت قبر حضرت سیّدالشهداء علیهالسّلام به کربلا رفت و چون از بعضی از مردم شنیده بود که به حرّ بن یزید ریاحی طعن میزنند، به سمت قبر حرّ آمد و دستور داد قبر حرّ را نبش کنند.
🥀 چون قبر حرّ را نبش کردند، دیدند که به همان هیئت و کیفیّتی که کشته شده است خوابیده است، و بر سر او دستمالی دیدند که با آن سر حرّ بسته شده بود.
🥀 شاه اسماعیل در کتب تاریخی خوانده بود که در واقعه کربلا که سر حرّ مورد اصابت قرار گرفت و حضرت سیدالشهدا علیهالسلام دستمال خود را بر سر حرّ بستند و حرّ با همان دستمال دفن شده است، برای باز کردن و برداشتن دستمال تصمیم گرفت.
📋 فلمّا حَلّوا تِلكَ العِصابة جَرَى الدَم مِن رأسِه حتّى اِمتَلأ مِنهُ القبر
🔹 چون آن دستمال را باز کردند خون از سر حرّ جاری شد بطوریکه از آن خون قبر پُر شد.
🥀 و چون دستمال را بستند خون باز ایستاد و چون دوباره باز کردند خون جاری شد. و هر چه کردند که بتوانند آن خون را به غیر از همان دستمال بند بیاورند و از جریانش جلوگیری کنند میسّر نشد. و از اینجا دانستند که این قضیّه موهبت الهی است که نصیب حرّ شده است.
🥀 شاه اسماعیل دستور داد قبّهای بر مزار او بنا کردند و خادمی را بر آن گماشت تا آن بقعه را خدمت کند.
📚الانوار النعمانیه ج۳ ص۱۸۶
#حر_ریاحی
🩸کرامتی از جناب حرّ ریاحی «حَشَرنا اللهُ مَعهُ فی دار النعیم»
عالم ربانی مرحوم مولوی قندهاری گوید:
🥀 زمانی که در کربلا بودم، به مرض تب مزمن و اختلال حواس مبتلا شدم. رفقا مرا برای تفریح و تغییر هوا به سمت قبر جناب حر شهیدبردند. در حرم حرّ بودم و قدرت ایستادن نداشتم، نشسته زیارت مختصری خواندم.
🥀 در این اثناء دیدم زن عرب بیابانی وارد شد و نزدیک ضریح نشست و انگشت خود را در حلقه ضریح گذارد و این دعا را خواند:
📋 یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ مَوْلانَا الْحُسَیْنِ علیه السّلام اکْشِفْ لَنَا الْکُرَبَ الْعِظامَ بِحَقِّ مَوْلانَا اَلْحُسَیْنِ علیهالسلام
🔹 ای کسی که غم و اندوه را از چهره مبارک مولایمان حسین علیهالسلام برداشتی، گرفتاریهای بزرگمان را نیز به حق مولایمان حسین علیهالسلام از ما بردار.
🥀 پس انگشت خود را برمی داشت و در حلقه متصل به آن گذاشته و آن ذکر را میخواند و همینطور میخواند و دور میزد؛ دور پنجم یا ششم او بود که من هم آن جمله را حفظ کردم، چون توانائی ایستادن نداشتم که از بالا شروع کنم خود را کشان کشان به ضریح رسانده و انگشتم را به حلقه پایین ضریح گذاشتم و همان جمله را خواندم.
🥀 و بعد در حلقه دیگر و چون در حلقه سوم مشغول خواندن شدم، گرمی مختصری از داخل ضریح به انگشتانم رسید به طوری که به داخل بدن و تمام رگهای بدنم سرایت کرد مانند دوای آمپولی که تزریق میکنند، حس کردم میتوانم برخیزم، پس برخاستم و بقیه حلقهها را ایستاده خواندم و بکلی آن مرض برطرف گردید و دیگر اثری از آن پیدا نشد.
📚داستان های شگفت،عبدالحسین دستغیب،ص۲۰۵
#حرّ_ریاحی
🩸چگونه و با چه حالی حرّ به محضر سیدالشهداء علیهالسلام رسید؟! | وقتی که قلب حرّ با ندای غربت سیدالشهداء علیهالسلام به لرزه میافتد …
در نقلها آمده است:
🥀 در روز عاشورا امام حسین علیهالسلام رو به لشکر عمر سعد کردند و فریاد زدند:
📋 أَمَا مِن مُغيثٍ يُغيثُنا لِوَجهِ اللّهِ تَعالىٰ؟ أَمَا مِن ذابٍّ يَذُبُّ عَن حَرَمِ رسولِ اللّهِ؟
▪️ آیا کسی هست که ما را به خاطر خدا یاری کند؟ آیا کسی هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟
📋 فَلَمّا سَمِعَ الْحُرُّ بنُ يَزيدِ هٰذا الْكلامَ، اِضْطَرَبَ قَلبُهُ، و دَمَعَتْ عَيْناهُ
▪️ پس وقتی که حر بن یزید ریاحی این کلام امام را شنید قلبش به لرزه افتاد و اشک از چشمانش جاری شد.
🥀 آمد تا در كنارى از لشكر ايستاد و اندک اندک از آنها فاصله گرفت. مهاجر بن اوس (كه در لشكر عمر سعد بود) به او گفت: اى حر! چه مىخواهى بكنى؟ آيا مىخواهى حمله كنى؟ پاسخش را نداد و لرزه اندامش را گرفت.
🥀 مهاجر گفت: «به خدا كار تو ما را به شك انداخته است. به خدا من در هيچ جنگى تو را هرگز به اين حال نديده بودم (كه اينگونه از جنگ بلرزى) و اگر به من مىگفتند: دليرترين مردم كوفه كيست؟ من از تو نمىگذشتم (و تو را نام مى بردم).پس اين چه حالى است كه در تو مشاهده مى كنم؟!
🥀 حر گفت: من به خدا سوگند، خود را ميان بهشت و جهنم مخیر مى بينم و سوگند به خدا هيچ چيز را بر بهشت اختيار نمیكنم؛ اگرچه پاره پاره شوم و مرا بسوزانند.
🥀 پس از او فاصله گرفت و رو به فرزندش کرد و گفت: پسرم من طاقت آتش و غضب خدا را ندارم و طاقت ندارم اینکه روز قیامت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله دشمنم باشد.
🥀 آیا نمیبینی که حسین علیهالسلام یاری میطلبد و کسی او را یاری نمیکند؟
ای پسرم! همراه من بیا تا در جلوی چشم حسین علیهالسلام با این لشکر بجنگیم تا باشد که به واسطه شهادت در رکاب او سعادت مند شویم.
🥀 پسرش گفت: چه خوب کرامتی است این! سپس آن دو از لشکر ابن زیاد فاصله گرفتند و گویی نشان دادند که قصد حمله بر لشکر امام حسین علیهالسلام را دارند و همین گونه به سیدالشهدا علیهالسلام نزدیک شدند. و وقتی که به محضر امام علیهالسلام رسیدند،
📋 فنَزَلَ الْحُرُّ رَحِمَهُ اللّهُ عَن ظَهرِ جَوادِه، و طَأطَأ رَأسَه، و جَعَلَ يُقبِّل يدَ الْحسينِ عَلَيهِ.السَّلامِ و رِجْلَيْهِ، و هو يَبكي بكاءً شديداً.
▪️پس حر، از اسب پیاده شد و سرش را پایین انداخت و به دست و پای امام علیهالسلام افتاد و می بوسید و شدیداً گریه میکرد.
🥀 او به سیدالشهداء علیهالسلام عرضه داشت: من همان كس هستم كه تو را از بازگشت (به وطن خود) جلوگيرى كردم و همراهت بيامدم تا به ناچار تو را در اين زمين فرود آوردم، و من گمان نمىكردم پيشنهاد تو را نپذيرند و به اين سرنوشت دچارت كنند. به خدا اگر مىدانستم كار به اين جا مىكشد، هرگز به چنين كارى دست نمى زدم.
📋 أفَتَرىٰ ذلكَ لِي تَوبَةً؟ قالَ: نَعَم، يَتُوبُ اللّهُ عَليكَ، و يَغفِرُ لَكَ؛ مَا اسْمُكَ؟ قال: أناْ الْحُرُّ بنُ يَزيد
▪️سپس حر گفت: آیا الان توبه و بازگشتی برای من است؟ امام علیه السلام فرمودند :بله خدا توبه تو را میپذیرد و گناهانت را میآمرزد.
🥀 سپس سیدالشهداء علیهالسلام فرمودند:
📋 أنتَ الْحُرُّ كَما سَمَّتْكَ اُمُّكَ، أنتَ الْحُرُّ إنْ شاء اللّهُ في الدّنيا و الآخرةِ.
▪️اسمت چیست؟ گفت:حر بن یزید. امام فرمودند: به درستی که تو حرّی (آزادهای) همانگونه که مادرت تو را نام نهاد. انشاالله در دنیا آخرت نیز حرّ میمانی.
📋 فقالَ لَهُ الْحسينُ عَليهِالسَّلام: اِرْفَعْ رَأسَكَ يا شَيخ.
▪️پس امام علیه السلام به او فرمودند: سرت را بالا بیاور ای مردبزرگ.
برگرفته از:
📚مقتل الحسین علیهالسلام، خوارزمی،ج۲ ص۱۰
📚مقتل ابو مخنف ص۷۴
📚اسرار الشهادة ص۲۸۹
#حرّ_ریاحی
🩸وقتی که فرمانده سپاه ابن زیاد لعین، صورت بر پای ذوالجناح مینَهَد و سر تعظیم در برابر سیدالشهدا علیهالسلام فرود میآورد...
در نقلی آمده است:
📋 اِنَّ الْحُرَّ لَمّا دَنَیٰ نَحوَ الْحسینِ، نَزَلَ عَن جَوادهِ و قَبَّلَ رِکابَه ثُمَّ وَضَعَ وَجْهَهُ عَلیٰ سُنْبُکِ فَرَسِهِ فَبَکیٰ و جَزَعَ
▪️وقتی که حرّ نزدیک امام حسین علیهالسلام رسید از اسب پیاده شد و رکاب آن حضرت را بوسید و صورت به سُم اسب آن حضرت گذاشت و شروع کرد به گریه و بی تابی.
🥀 سپس عرض کرد: یابن رسول الله، برایم تمرّد و طغیان و عصیان لشکر شیطان روشن شد.
📋 اَتَیتُکَ نادِماً و أنتَ مَعدَنُ الْجُودِ وَ الْاِحْسانِ، فَاقْبَلْ عُذرِی وَ تَجاوَزْ عَنِ الَّذِی صَنَعتُ بِکَ. اَلْاَمان بِما صَدرَ عَنِّی اِلَیکَ مِنَ الرُّجُوعِ مِن هٰذَا الْمَکانِ
▪️حال پشیمان آمدهام و شما معدن جود و احسان هستید. عذر مرا بپذیر و از کاری که انجام دادهام درگذر. امانم بده از کاری که از من سر زد و نگذاشتم از اینجا بروید.
📚 مقتل الحسين علیهالسلام و مصرع اهل بیته، ص٨٢
📚 بحرالمصائب ج۴ ص۴٧
#حرّ_ریاحی
🩸محبّت بینظیر سیدالشهدا علیهالسلام به حرّ بن یزید ریاحی | تو مهمان مایی ای حرّ … برای جنگ، کمی صبر کن …
در نقلها آمده است:
🥀 وقتی که سیدالشهدا علیه السلام، سر حرّ را بالا گرفت و از توبه او استقبال نمود، حر عرض کرد: ای مولای من! فدای تو گردم! مرا رخصت ده تا جانم را در پیش پای مبارکتان فدا نمایم.
🥀 سیدالشهدا علیه السلام فرمودند: تو مهمان مایی! هنوز رایحه راحت از جانب ما به مشامت نرسیده است؛ پس کمی صبر کن تا ابتدای جنگ از جانب غیر از تو باشد.
🥀 حرّ گفت: چون اول من بر سر راه شما آمدهام، میخواهم که اول کسی باشم که در راه محبت شما کشته میشود. شاید بدین عمل رتبه کسانی را يابم که با جدت رسول خدا صلی الله علیه و آله مصافحه میکنند.
🥀 پس امام علیهالسلام به او اذن میدان دادند.
📚ریاض المصائب(خطی) ص١٧٩
📚محرق القلوب ص٣۵۵
📚بحرالمصائب
#حر_ریاحی
🩸حُرّ، به پشت خیمهٔ مخدّرات رفت و بر زمین نشست و خاک بر سر میریخت …
در نقلی آمده است:
🥀 وقتیکه سیدالشهداء علیهالسلام توبه حرّ را پذیرفت، حر عرضه داشت: مرا با قبول توبهام سرفراز نمودی؛ اما هنوز از خجالت اهلبیت شما بیرون نیامدهام؛ مرا اذن بفرما تا خدمت مخدّرات حرم رفته و از ایشان حلالیت بطلبم!
🥀 آن حضرت به او اذن دادند و آمد پشت خیمه زینب کبری سلاماللّهعلیها و دیگر مخدّرات؛ صدایش را بلند کرد و گفت: «السّلامُ علیکُنَّ یا أهلبیتِ النُبوّة»
🥀 منم آن کسی که از روی خجالت سر بر آستان شما فرود آوردهام! منم آن کسی که راه شما سدّ کرده و دل شما را به لرزه در آوردم! الان از کردهٔ خود پشیمانم و میخواهم مرا عفو نمایید و شکایت مرا به محضر فاطمه زهرا سلاماللهعلیها نبرید!
🥀 چون اهل حرم، صدای عجز و زاری حر را شنیدند، صدای ناله و شیون آنها نیز بلند شد؛ تا صدای گریه و زاری آنها به گوش حرّ رسید، بر روی خاک نشست و خاک بر سر میریخت و میگفت: کاش دست و پایم فلج میشد و مانع راه شما نمیشدم!
🥀 در اینجا بود که صدای برخی از مخدّرات از درون خیمه به گوش حر رسید که برایش دعا کردند و او را تسلّی خاطر دادند.
📚ریاض المصائب (خطی) ص۱۷۹
📚بحرالمصائب، ج۴
#حر_ریاحی
🩸سیدالشهداء علیهالسلام، هر گونه بود لشکر را شکافتند و جنازه مطهر حرّ را به خیمهها آوردند...
در نقلها آمده است:
🥀 وقتی که لشکر عمر بن سعد ملعون، نتوانست حریف دلاوری های جناب حرّ بشود، عمر سعد ملعون صدایش را بلند کرد و گفت:
📋 وَیلَکم! إرشَقوهُ بِالنَّبلِ؛ فَجَعلوا یَرشُقونَ حتّی صارَ جِلدُهُ کالقُنفذ
▪️وای بر شما! او را تیرباران کنید؛ پس لشکریان به گونهای به سمت او تیر پرتاب کردند که تن او همانند خارپشت شد.
🥀 در همین اثناء، ملعونی به نام قسورة بن کنانه، به پیش آمد و نیزهای بر سینه حرّ زد و سینه او را شکافت و حر بر روی زمین افتاد. در اینجا بود که سیدالشهداء علیهالسلام به قلب لشکر حمله کردند و به هر گونه بود بر بالای جنازه حرّ حاضر شدند.
📋 وَ حَمَلهُ و أتٰی بِهِ عِندَ القَتلی و وَضَعَهُ عَلی الأرض
▪️و برای اینکه دیگر جسارتی به پیکر او نکنند، خود آن حضرت، جنازه حرّ را حمل کردند و او را خیمه شهدا آوردند و بر زمین گذاشتند.
📚ناسخ التواریخ،امام حسین علیهالسلام،ص۲۶۱
📚نور العین ص۳۸
📚بحر المصائب ج۴ ص۶۴
✍ یا أباعبدالله...
هر گونه و به هر زحمتی که بود، جنازه تک تک شهداء حتی جنازه حرّ را هم حمل کردی و به خیمهها آوردی...
تا مبادا به پیکر آنها جسارتی بشود...
تا مبادا لگدمال سُم ستوران بشوند...
اما چه کسی بود که پیکر نازنینت را از بین آن کفتارها به گوشهای ببرد؟!
انگار اینگونه مقدّر شده بود که مولایما حضرت صاحب الزمان علیهالسلام ، هر روز برایت خون گریه کند و اینگونه روضهات را بخواند:
📜 ... فَهَوَیْتَ إِلَی الْأَرْضِ جَرِیحاً، تَطَئُوکَ الْخُیُولُ بِحَوَافِرِهَا
▪️ای جدّ غریبم! با بدنی پُر از زخم، نقش بر زمین شدی و در آخر با سُمّ اسب هایشان بدنت را لگدمال کردند.
📚المزار الکبیر ،ص۵۰۴
چشامون چه دیدو_1_1.mp3
2.39M
زمینه یا زمزمه شب سوم حضرت رقیه سلام الله علیها
از حسین رئوفی
چشامون چه دید و
قدامون خمید و
بابامون رسید و
منو می بره
موها شد سپید و
منو می بره
بابا
تمام پیکرم شده کبود
مگر گناه دخترت چه بود
عدو که معجر از سرم ربود
بابا
بابا بابا بابا بابا حسین ۳
دل و غم گرفت و
چشا نم گرفت و
نفسم گرفت و
اومدی بابا
یه قسم گرفت و
اومدی بابا
بابا
اگر گرفته این صدام ، منم
اگر ورم کرده چشام ، منم
چیزی نمونده از موهام ،منم
بابا بابا بابا بابا حسین ۳ه. #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
4_5819163507593057127.mp3
34.29M
.
#مناجات_زمزمه
#زمزمه
در می زنم در رو به روم وا کن/امشب بیا قلبم رو احیا کن
با واسطه دارم میام پیشت/امشب یه جور دیگه باهام تا کن
یا رب به حق چادر خاکی/یا رب به حق خون رو دیوار
یا رب به حق دست و بازویی/که با غلاف افتاده بود از کار
از معصیت ها پر شده/پرونده ی اعمال من
یا رب خودت کاری بکن/امشب برای حال من
یا ربنا فاغفر لنا
با اینکه من رو توو گناه دیدی/باز فرصت تازه بهم میدی
اینکه میذاری سینه زن باشم/یعنی گناه من رو ببخشیدی
با دست خالی از در خونت/سائل مگه رفته نه واللهِ
با اشک روضه سر به راش کردی/هر بار که بنده ت میره بی راهه
یا رب به حق گریه ی / زینب میون قتلگاه
جوری بگیر دستامو که/دیگه نرم سمت گناه
یا ربنا فاغفر لنا
تشنم که میشه لحظه ی افطار/یاد لب خشک علمدارم
دستامو می گیره ابوفاضل/وقتی گره میفته توو کارم
یار رب به حق مشک صد پاره/یا رب به حق اشکای زینب
از روی تل زینب می دید ،عباس/با صورت افتاد از روی مرکب
یا غیرت الله پاشو که/دشمن کنار خیمه هاس
پاشو ببین جسم حسین/رو خاک داغ کربلاس
واویلتا واویلتا
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#احسان_نرگسی✍
مشابه #سبک_خوشا_بحال_زائرات_ارباب
#شب_قدر
واحد؛ عطر محرم.mp3
3.87M
#واحد
#امام_حسین علیهالسلام
#محرم
#کربلا
🔹عطر محرم🔹
عطر محرم که میاد پر میزنه، دلم سمت حرم
بازم تو هر قدم، با این نوحه و دم
«حسین وای، حسین وای»
یادم نمیره
مشّایه و اون حال و هوا
دل میگیره
از درد فراق کربلا
داره میره
بازم به هوای جادهها
«يا حسين، مولا یا اباعبدالله»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ماه حسین اومده و دم میگیرن، با هم حسینیا
با این حال و هوا، با این شور و نوا
«حسین مولا، حسین مولا»
تو ماه حسین
بیعت میکنیم با شهدا
آه حسین
برکت میده به این نفسا
راه حسین
ما رو میبره سمت خدا
«يا حسين، مولا یا اباعبدالله»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وقتی که کربلا میرم بارونیه، چشام با هر نگاه
میرم با اشک و آه، به سمت قتلگاه
«حسین جان، حسین جان»
از سمت حرم
انگار میرسه یه خواهری
با قد خم
بوسه میزنه به حنجری
وای دلم
میبینه رو نیزهها سری
«وای حسین، ای تشنهلب کربوبلا»
شاعر: #جمعی_از_شاعران
نغمهپرداز: #سیدعلیاکبر_حسینپور
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها