فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⛔️بعضی از مطالبی که خود معصوم به نقل از معصوم فرموده اند ما نباید نقل کنیم 🚫
#دکتر_محمد_فراهانی
💡💡💡💡💡💡💡💡💡💡💡
#اجتماع_عمومی_شعب
#مجمع_حضرت_یاس_کبود
#آموزش_مداحی_رایگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
« قلبم اگه مبتلات نباشه
نمیخوامش... »
با مداحی: حاج #مهدی_رسولی
شب اول محرم الحرام ۱۴۴۶
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#شب_پنجم_محرم
#روضه_اطفال_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
متن روضه 1
🔸دید زینب چون به دشت کربلا
🔸گشته بی یاور حسینش از جفا
تا خانم زینب کبری سلام الله علیها دید برادر تنها مونده...
صدای غربتش بلنده...
حسینش دیگه یاری نداره...
بچه هاش رو اماده کرد...
🔸کرد بهر یاری آن ممتحن
🔸هر دوطفل خویش را در بر کفن
صدا زد... عزیزانم...
ببینید آقاتون حسین غریب و تنها شده...
دیگه یاری نداره...
عزیزانم... من شما رو برا مثل یه همچین روزی تربیت کردم...
برید جانتون رو فدای آقاتون کنید...
قربان معرفتت بی بی جانم.. زینب...
🔸بوسه زد از مهربانی رویشان
🔸زد گلاب و شانه بر گیسویشان
خدا میدونه خیلی سخته برای یه مادر...
میدونی بالاترین لذت دنیا چیه...
بالاترین لذت دنیا اینه که خدا بهت فرزندی بده...
مقابل چشمات قد بکشه...
بزرگ بشه...
جوون بشه...
جلوت راه بره...
به قد و بالاش نگاه کنی...
اگه جوون داری بهتر میفهمی چی ميگم...
اما خدا نکنه کسی داغ جوونش رو ببینه...
الهی جوون مرده تو مجلسمون نباشه...
خدایا خیلی سخته برای زینب...
صدا زد... عزیزان من...
برید از آقاتون ابی عبدالله اذن میدان بگیرید...
بچه ها اومدن کنار ابی عبدالله...
آقا جان اذن میدان بده...
هر کاری میکنن ابی عبدالله قبول نمیکنه...
اصرار کردن...
آقا... ما طاقت نداریم زنده باشیم عطش بچه ها رو ببینیم...
طاقت نداریم اسارت اهل حرم رو ببینیم...
طاقت نداریم تازیانه خوردن مادرمون رو ببینیم...
ما طاقت نداریم صدای غربت شما رو بشنویم...
آقا بزار جانمون رو فدات کنیم حسین
🔸مکن نا مهربانی ای برادر
حالا حرف دل زینب...
🔸مکن نا مهربانی ای برادر
🔸مسوزان این چنین تو قلب خواهر
خودم و بچه هام فدای تو حسین...
🔸پسرهای مرا از خود مرنجان
🔸غلام اکبرند و عبد اصغر
انقدر اصرار کردن بلاخره...
هر طوری بود اقا اجازه داد...
گلهای زینب رفتن میدان...
جنگ نمایانی کردند...
خیلی از این نانجیب ها رو به درک واصل کردند...
اما... امان از اون لحظه ای که صداشون به ناله بلند شد...
یا حسین...
آقا به دادمون برس...
ابی عبدالله سریع خودش رو رسوند...
کنار بدن پاره پاره گلهای زینب...
اومد بچه ها رو در آغوش گرفت...
لحظات آخره...
وقتی آقا زاده ها نگاه کردند...
دیدند ابی عبدالله اومده بالاسرشون...
آماده ای بگم یا نه...
اما ساعتی بعد...
گودی قتلگاه...
وقتی ابی عبدالله چشم ها رو باز کرد... ببینه...
والشمر جالس علی صدره...
شمر رو سینه اش نشسته...😭
از سویدای دلت صدا بزن یا حسین
🔸دشمنت کشت ولی نور تو خاموش نشد
🔸آری آن جلوه که فانی نشود نور خداست
الا لعنت الله علی القوم الظالمین
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
4_5992207117178637281.m4a
1.18M
#شب_پنجم_محرم
#صلوات_آخر_مجلس
به پیشگاه مقدس و ملکوتی، اطفال قهرمان بی بی زینب سلام الله علیها عنایت کنید اجماعا صلوات بلندی ختم بفرمایید.
(الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم)
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#حر_ریاحی
🩸حکایت دستمالی که سیدالشهداء علیهالسلام بر سر حرّ بست و بعد از هزار سال، خون تازه از زیر آن جاری شد...
مرحوم سیّد نعمة الله جزائری در کتاب «الأنوار النُعمانیّه» مینویسد:
🥀 افراد معتمد و موثّق برای من نقل کردند که شاه إسماعیل در سفری برای زیارت قبر حضرت سیّدالشهداء علیهالسّلام به کربلا رفت و چون از بعضی از مردم شنیده بود که به حرّ بن یزید ریاحی طعن میزنند، به سمت قبر حرّ آمد و دستور داد قبر حرّ را نبش کنند.
🥀 چون قبر حرّ را نبش کردند، دیدند که به همان هیئت و کیفیّتی که کشته شده است خوابیده است، و بر سر او دستمالی دیدند که با آن سر حرّ بسته شده بود.
🥀 شاه اسماعیل در کتب تاریخی خوانده بود که در واقعه کربلا که سر حرّ مورد اصابت قرار گرفت و حضرت سیدالشهدا علیهالسلام دستمال خود را بر سر حرّ بستند و حرّ با همان دستمال دفن شده است، برای باز کردن و برداشتن دستمال تصمیم گرفت.
📋 فلمّا حَلّوا تِلكَ العِصابة جَرَى الدَم مِن رأسِه حتّى اِمتَلأ مِنهُ القبر
🔹 چون آن دستمال را باز کردند خون از سر حرّ جاری شد بطوریکه از آن خون قبر پُر شد.
🥀 و چون دستمال را بستند خون باز ایستاد و چون دوباره باز کردند خون جاری شد. و هر چه کردند که بتوانند آن خون را به غیر از همان دستمال بند بیاورند و از جریانش جلوگیری کنند میسّر نشد. و از اینجا دانستند که این قضیّه موهبت الهی است که نصیب حرّ شده است.
🥀 شاه اسماعیل دستور داد قبّهای بر مزار او بنا کردند و خادمی را بر آن گماشت تا آن بقعه را خدمت کند.
📚الانوار النعمانیه ج۳ ص۱۸۶
#حر_ریاحی
🩸کرامتی از جناب حرّ ریاحی «حَشَرنا اللهُ مَعهُ فی دار النعیم»
عالم ربانی مرحوم مولوی قندهاری گوید:
🥀 زمانی که در کربلا بودم، به مرض تب مزمن و اختلال حواس مبتلا شدم. رفقا مرا برای تفریح و تغییر هوا به سمت قبر جناب حر شهیدبردند. در حرم حرّ بودم و قدرت ایستادن نداشتم، نشسته زیارت مختصری خواندم.
🥀 در این اثناء دیدم زن عرب بیابانی وارد شد و نزدیک ضریح نشست و انگشت خود را در حلقه ضریح گذارد و این دعا را خواند:
📋 یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ مَوْلانَا الْحُسَیْنِ علیه السّلام اکْشِفْ لَنَا الْکُرَبَ الْعِظامَ بِحَقِّ مَوْلانَا اَلْحُسَیْنِ علیهالسلام
🔹 ای کسی که غم و اندوه را از چهره مبارک مولایمان حسین علیهالسلام برداشتی، گرفتاریهای بزرگمان را نیز به حق مولایمان حسین علیهالسلام از ما بردار.
🥀 پس انگشت خود را برمی داشت و در حلقه متصل به آن گذاشته و آن ذکر را میخواند و همینطور میخواند و دور میزد؛ دور پنجم یا ششم او بود که من هم آن جمله را حفظ کردم، چون توانائی ایستادن نداشتم که از بالا شروع کنم خود را کشان کشان به ضریح رسانده و انگشتم را به حلقه پایین ضریح گذاشتم و همان جمله را خواندم.
🥀 و بعد در حلقه دیگر و چون در حلقه سوم مشغول خواندن شدم، گرمی مختصری از داخل ضریح به انگشتانم رسید به طوری که به داخل بدن و تمام رگهای بدنم سرایت کرد مانند دوای آمپولی که تزریق میکنند، حس کردم میتوانم برخیزم، پس برخاستم و بقیه حلقهها را ایستاده خواندم و بکلی آن مرض برطرف گردید و دیگر اثری از آن پیدا نشد.
📚داستان های شگفت،عبدالحسین دستغیب،ص۲۰۵
#حرّ_ریاحی
🩸چگونه و با چه حالی حرّ به محضر سیدالشهداء علیهالسلام رسید؟! | وقتی که قلب حرّ با ندای غربت سیدالشهداء علیهالسلام به لرزه میافتد …
در نقلها آمده است:
🥀 در روز عاشورا امام حسین علیهالسلام رو به لشکر عمر سعد کردند و فریاد زدند:
📋 أَمَا مِن مُغيثٍ يُغيثُنا لِوَجهِ اللّهِ تَعالىٰ؟ أَمَا مِن ذابٍّ يَذُبُّ عَن حَرَمِ رسولِ اللّهِ؟
▪️ آیا کسی هست که ما را به خاطر خدا یاری کند؟ آیا کسی هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟
📋 فَلَمّا سَمِعَ الْحُرُّ بنُ يَزيدِ هٰذا الْكلامَ، اِضْطَرَبَ قَلبُهُ، و دَمَعَتْ عَيْناهُ
▪️ پس وقتی که حر بن یزید ریاحی این کلام امام را شنید قلبش به لرزه افتاد و اشک از چشمانش جاری شد.
🥀 آمد تا در كنارى از لشكر ايستاد و اندک اندک از آنها فاصله گرفت. مهاجر بن اوس (كه در لشكر عمر سعد بود) به او گفت: اى حر! چه مىخواهى بكنى؟ آيا مىخواهى حمله كنى؟ پاسخش را نداد و لرزه اندامش را گرفت.
🥀 مهاجر گفت: «به خدا كار تو ما را به شك انداخته است. به خدا من در هيچ جنگى تو را هرگز به اين حال نديده بودم (كه اينگونه از جنگ بلرزى) و اگر به من مىگفتند: دليرترين مردم كوفه كيست؟ من از تو نمىگذشتم (و تو را نام مى بردم).پس اين چه حالى است كه در تو مشاهده مى كنم؟!
🥀 حر گفت: من به خدا سوگند، خود را ميان بهشت و جهنم مخیر مى بينم و سوگند به خدا هيچ چيز را بر بهشت اختيار نمیكنم؛ اگرچه پاره پاره شوم و مرا بسوزانند.
🥀 پس از او فاصله گرفت و رو به فرزندش کرد و گفت: پسرم من طاقت آتش و غضب خدا را ندارم و طاقت ندارم اینکه روز قیامت رسول خدا صلیاللهعلیهوآله دشمنم باشد.
🥀 آیا نمیبینی که حسین علیهالسلام یاری میطلبد و کسی او را یاری نمیکند؟
ای پسرم! همراه من بیا تا در جلوی چشم حسین علیهالسلام با این لشکر بجنگیم تا باشد که به واسطه شهادت در رکاب او سعادت مند شویم.
🥀 پسرش گفت: چه خوب کرامتی است این! سپس آن دو از لشکر ابن زیاد فاصله گرفتند و گویی نشان دادند که قصد حمله بر لشکر امام حسین علیهالسلام را دارند و همین گونه به سیدالشهدا علیهالسلام نزدیک شدند. و وقتی که به محضر امام علیهالسلام رسیدند،
📋 فنَزَلَ الْحُرُّ رَحِمَهُ اللّهُ عَن ظَهرِ جَوادِه، و طَأطَأ رَأسَه، و جَعَلَ يُقبِّل يدَ الْحسينِ عَلَيهِ.السَّلامِ و رِجْلَيْهِ، و هو يَبكي بكاءً شديداً.
▪️پس حر، از اسب پیاده شد و سرش را پایین انداخت و به دست و پای امام علیهالسلام افتاد و می بوسید و شدیداً گریه میکرد.
🥀 او به سیدالشهداء علیهالسلام عرضه داشت: من همان كس هستم كه تو را از بازگشت (به وطن خود) جلوگيرى كردم و همراهت بيامدم تا به ناچار تو را در اين زمين فرود آوردم، و من گمان نمىكردم پيشنهاد تو را نپذيرند و به اين سرنوشت دچارت كنند. به خدا اگر مىدانستم كار به اين جا مىكشد، هرگز به چنين كارى دست نمى زدم.
📋 أفَتَرىٰ ذلكَ لِي تَوبَةً؟ قالَ: نَعَم، يَتُوبُ اللّهُ عَليكَ، و يَغفِرُ لَكَ؛ مَا اسْمُكَ؟ قال: أناْ الْحُرُّ بنُ يَزيد
▪️سپس حر گفت: آیا الان توبه و بازگشتی برای من است؟ امام علیه السلام فرمودند :بله خدا توبه تو را میپذیرد و گناهانت را میآمرزد.
🥀 سپس سیدالشهداء علیهالسلام فرمودند:
📋 أنتَ الْحُرُّ كَما سَمَّتْكَ اُمُّكَ، أنتَ الْحُرُّ إنْ شاء اللّهُ في الدّنيا و الآخرةِ.
▪️اسمت چیست؟ گفت:حر بن یزید. امام فرمودند: به درستی که تو حرّی (آزادهای) همانگونه که مادرت تو را نام نهاد. انشاالله در دنیا آخرت نیز حرّ میمانی.
📋 فقالَ لَهُ الْحسينُ عَليهِالسَّلام: اِرْفَعْ رَأسَكَ يا شَيخ.
▪️پس امام علیه السلام به او فرمودند: سرت را بالا بیاور ای مردبزرگ.
برگرفته از:
📚مقتل الحسین علیهالسلام، خوارزمی،ج۲ ص۱۰
📚مقتل ابو مخنف ص۷۴
📚اسرار الشهادة ص۲۸۹
#حرّ_ریاحی
🩸وقتی که فرمانده سپاه ابن زیاد لعین، صورت بر پای ذوالجناح مینَهَد و سر تعظیم در برابر سیدالشهدا علیهالسلام فرود میآورد...
در نقلی آمده است:
📋 اِنَّ الْحُرَّ لَمّا دَنَیٰ نَحوَ الْحسینِ، نَزَلَ عَن جَوادهِ و قَبَّلَ رِکابَه ثُمَّ وَضَعَ وَجْهَهُ عَلیٰ سُنْبُکِ فَرَسِهِ فَبَکیٰ و جَزَعَ
▪️وقتی که حرّ نزدیک امام حسین علیهالسلام رسید از اسب پیاده شد و رکاب آن حضرت را بوسید و صورت به سُم اسب آن حضرت گذاشت و شروع کرد به گریه و بی تابی.
🥀 سپس عرض کرد: یابن رسول الله، برایم تمرّد و طغیان و عصیان لشکر شیطان روشن شد.
📋 اَتَیتُکَ نادِماً و أنتَ مَعدَنُ الْجُودِ وَ الْاِحْسانِ، فَاقْبَلْ عُذرِی وَ تَجاوَزْ عَنِ الَّذِی صَنَعتُ بِکَ. اَلْاَمان بِما صَدرَ عَنِّی اِلَیکَ مِنَ الرُّجُوعِ مِن هٰذَا الْمَکانِ
▪️حال پشیمان آمدهام و شما معدن جود و احسان هستید. عذر مرا بپذیر و از کاری که انجام دادهام درگذر. امانم بده از کاری که از من سر زد و نگذاشتم از اینجا بروید.
📚 مقتل الحسين علیهالسلام و مصرع اهل بیته، ص٨٢
📚 بحرالمصائب ج۴ ص۴٧
#حرّ_ریاحی
🩸محبّت بینظیر سیدالشهدا علیهالسلام به حرّ بن یزید ریاحی | تو مهمان مایی ای حرّ … برای جنگ، کمی صبر کن …
در نقلها آمده است:
🥀 وقتی که سیدالشهدا علیه السلام، سر حرّ را بالا گرفت و از توبه او استقبال نمود، حر عرض کرد: ای مولای من! فدای تو گردم! مرا رخصت ده تا جانم را در پیش پای مبارکتان فدا نمایم.
🥀 سیدالشهدا علیه السلام فرمودند: تو مهمان مایی! هنوز رایحه راحت از جانب ما به مشامت نرسیده است؛ پس کمی صبر کن تا ابتدای جنگ از جانب غیر از تو باشد.
🥀 حرّ گفت: چون اول من بر سر راه شما آمدهام، میخواهم که اول کسی باشم که در راه محبت شما کشته میشود. شاید بدین عمل رتبه کسانی را يابم که با جدت رسول خدا صلی الله علیه و آله مصافحه میکنند.
🥀 پس امام علیهالسلام به او اذن میدان دادند.
📚ریاض المصائب(خطی) ص١٧٩
📚محرق القلوب ص٣۵۵
📚بحرالمصائب
#حر_ریاحی
🩸حُرّ، به پشت خیمهٔ مخدّرات رفت و بر زمین نشست و خاک بر سر میریخت …
در نقلی آمده است:
🥀 وقتیکه سیدالشهداء علیهالسلام توبه حرّ را پذیرفت، حر عرضه داشت: مرا با قبول توبهام سرفراز نمودی؛ اما هنوز از خجالت اهلبیت شما بیرون نیامدهام؛ مرا اذن بفرما تا خدمت مخدّرات حرم رفته و از ایشان حلالیت بطلبم!
🥀 آن حضرت به او اذن دادند و آمد پشت خیمه زینب کبری سلاماللّهعلیها و دیگر مخدّرات؛ صدایش را بلند کرد و گفت: «السّلامُ علیکُنَّ یا أهلبیتِ النُبوّة»
🥀 منم آن کسی که از روی خجالت سر بر آستان شما فرود آوردهام! منم آن کسی که راه شما سدّ کرده و دل شما را به لرزه در آوردم! الان از کردهٔ خود پشیمانم و میخواهم مرا عفو نمایید و شکایت مرا به محضر فاطمه زهرا سلاماللهعلیها نبرید!
🥀 چون اهل حرم، صدای عجز و زاری حر را شنیدند، صدای ناله و شیون آنها نیز بلند شد؛ تا صدای گریه و زاری آنها به گوش حرّ رسید، بر روی خاک نشست و خاک بر سر میریخت و میگفت: کاش دست و پایم فلج میشد و مانع راه شما نمیشدم!
🥀 در اینجا بود که صدای برخی از مخدّرات از درون خیمه به گوش حر رسید که برایش دعا کردند و او را تسلّی خاطر دادند.
📚ریاض المصائب (خطی) ص۱۷۹
📚بحرالمصائب، ج۴
#حر_ریاحی
🩸سیدالشهداء علیهالسلام، هر گونه بود لشکر را شکافتند و جنازه مطهر حرّ را به خیمهها آوردند...
در نقلها آمده است:
🥀 وقتی که لشکر عمر بن سعد ملعون، نتوانست حریف دلاوری های جناب حرّ بشود، عمر سعد ملعون صدایش را بلند کرد و گفت:
📋 وَیلَکم! إرشَقوهُ بِالنَّبلِ؛ فَجَعلوا یَرشُقونَ حتّی صارَ جِلدُهُ کالقُنفذ
▪️وای بر شما! او را تیرباران کنید؛ پس لشکریان به گونهای به سمت او تیر پرتاب کردند که تن او همانند خارپشت شد.
🥀 در همین اثناء، ملعونی به نام قسورة بن کنانه، به پیش آمد و نیزهای بر سینه حرّ زد و سینه او را شکافت و حر بر روی زمین افتاد. در اینجا بود که سیدالشهداء علیهالسلام به قلب لشکر حمله کردند و به هر گونه بود بر بالای جنازه حرّ حاضر شدند.
📋 وَ حَمَلهُ و أتٰی بِهِ عِندَ القَتلی و وَضَعَهُ عَلی الأرض
▪️و برای اینکه دیگر جسارتی به پیکر او نکنند، خود آن حضرت، جنازه حرّ را حمل کردند و او را خیمه شهدا آوردند و بر زمین گذاشتند.
📚ناسخ التواریخ،امام حسین علیهالسلام،ص۲۶۱
📚نور العین ص۳۸
📚بحر المصائب ج۴ ص۶۴
✍ یا أباعبدالله...
هر گونه و به هر زحمتی که بود، جنازه تک تک شهداء حتی جنازه حرّ را هم حمل کردی و به خیمهها آوردی...
تا مبادا به پیکر آنها جسارتی بشود...
تا مبادا لگدمال سُم ستوران بشوند...
اما چه کسی بود که پیکر نازنینت را از بین آن کفتارها به گوشهای ببرد؟!
انگار اینگونه مقدّر شده بود که مولایما حضرت صاحب الزمان علیهالسلام ، هر روز برایت خون گریه کند و اینگونه روضهات را بخواند:
📜 ... فَهَوَیْتَ إِلَی الْأَرْضِ جَرِیحاً، تَطَئُوکَ الْخُیُولُ بِحَوَافِرِهَا
▪️ای جدّ غریبم! با بدنی پُر از زخم، نقش بر زمین شدی و در آخر با سُمّ اسب هایشان بدنت را لگدمال کردند.
📚المزار الکبیر ،ص۵۰۴
چشامون چه دیدو_1_1.mp3
2.39M
زمینه یا زمزمه شب سوم حضرت رقیه سلام الله علیها
از حسین رئوفی
چشامون چه دید و
قدامون خمید و
بابامون رسید و
منو می بره
موها شد سپید و
منو می بره
بابا
تمام پیکرم شده کبود
مگر گناه دخترت چه بود
عدو که معجر از سرم ربود
بابا
بابا بابا بابا بابا حسین ۳
دل و غم گرفت و
چشا نم گرفت و
نفسم گرفت و
اومدی بابا
یه قسم گرفت و
اومدی بابا
بابا
اگر گرفته این صدام ، منم
اگر ورم کرده چشام ، منم
چیزی نمونده از موهام ،منم
بابا بابا بابا بابا حسین ۳ه. #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
4_5819163507593057127.mp3
34.29M
.
#مناجات_زمزمه
#زمزمه
در می زنم در رو به روم وا کن/امشب بیا قلبم رو احیا کن
با واسطه دارم میام پیشت/امشب یه جور دیگه باهام تا کن
یا رب به حق چادر خاکی/یا رب به حق خون رو دیوار
یا رب به حق دست و بازویی/که با غلاف افتاده بود از کار
از معصیت ها پر شده/پرونده ی اعمال من
یا رب خودت کاری بکن/امشب برای حال من
یا ربنا فاغفر لنا
با اینکه من رو توو گناه دیدی/باز فرصت تازه بهم میدی
اینکه میذاری سینه زن باشم/یعنی گناه من رو ببخشیدی
با دست خالی از در خونت/سائل مگه رفته نه واللهِ
با اشک روضه سر به راش کردی/هر بار که بنده ت میره بی راهه
یا رب به حق گریه ی / زینب میون قتلگاه
جوری بگیر دستامو که/دیگه نرم سمت گناه
یا ربنا فاغفر لنا
تشنم که میشه لحظه ی افطار/یاد لب خشک علمدارم
دستامو می گیره ابوفاضل/وقتی گره میفته توو کارم
یار رب به حق مشک صد پاره/یا رب به حق اشکای زینب
از روی تل زینب می دید ،عباس/با صورت افتاد از روی مرکب
یا غیرت الله پاشو که/دشمن کنار خیمه هاس
پاشو ببین جسم حسین/رو خاک داغ کربلاس
واویلتا واویلتا
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#احسان_نرگسی✍
مشابه #سبک_خوشا_بحال_زائرات_ارباب
#شب_قدر
واحد؛ عطر محرم.mp3
3.87M
#واحد
#امام_حسین علیهالسلام
#محرم
#کربلا
🔹عطر محرم🔹
عطر محرم که میاد پر میزنه، دلم سمت حرم
بازم تو هر قدم، با این نوحه و دم
«حسین وای، حسین وای»
یادم نمیره
مشّایه و اون حال و هوا
دل میگیره
از درد فراق کربلا
داره میره
بازم به هوای جادهها
«يا حسين، مولا یا اباعبدالله»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ماه حسین اومده و دم میگیرن، با هم حسینیا
با این حال و هوا، با این شور و نوا
«حسین مولا، حسین مولا»
تو ماه حسین
بیعت میکنیم با شهدا
آه حسین
برکت میده به این نفسا
راه حسین
ما رو میبره سمت خدا
«يا حسين، مولا یا اباعبدالله»
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
وقتی که کربلا میرم بارونیه، چشام با هر نگاه
میرم با اشک و آه، به سمت قتلگاه
«حسین جان، حسین جان»
از سمت حرم
انگار میرسه یه خواهری
با قد خم
بوسه میزنه به حنجری
وای دلم
میبینه رو نیزهها سری
«وای حسین، ای تشنهلب کربوبلا»
شاعر: #جمعی_از_شاعران
نغمهپرداز: #سیدعلیاکبر_حسینپور
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
|⇦•یابن طه..
#سینه_زنی و توسل به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده #شبِ_پنجم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج محمود کریمی•
یابن طه! یابن الزهرا! یابن الکرّار حسن
یابن المشعر! یابن الحیدر! یابن الکرّار حسن
یه روز میاد، بقیع آباد میشه
برات سینه زدن آزاد میشه
ورودیِ بقیع پنجره فولاد میشه
ضریح تو، ضریح مادرت، مثل گوهرشاد میشه
یه روز میاد مثل کربلا
میگن تمومِ خادما
هَله بالزوّار حسن
نور الانوار بحرُالقهّار یابن الکرّار حسن
بِرُّالابرار سِرُّالاسرار یابن الکرّار حسن
رؤیای ما یه روز تعبیر میشه
شبستون نجف تکثیر میشه
کتیبه ها همه آیه ی تطهیر میشه
همه عالم رو نمای گنبد پر از ترنّم تکبیر میشه
تا عاشقا راهی میشن
از رو مناره ها میگن
هَله بالزوّار حسن
شاه دنیا، مولای ما
گفته مولای حسن یابن الکرّار حسن
گفته با آه ابی عبدالله
ای وای ای وای حسن یابن الکرّار حسن
روایتا همه تعبیر میشه
وقتی صحن آخَرِت تکمیل میشه
رئیس خادما خود جبرائیل میشه
سپاهش از مدینه تا نجف تو حرم تشکیل میشه
موسم حج، اون سرزمین
میشه شبیه اربعین
هَله بالزوّار حسن
کردی معلوم به لبِ مسموم
خبرِ عاشور حسن، یابن الکرّار حسن
بدم المظلوم، نفس المهموم
صاحب دستور حسن یابن الکرّار حسن
فدات نشم برا اشکات هیهات
برای عمه ی سادات هیهات
نشم، مِنَ الحاربکم از همه اَعدات هیهات
نشم وقف، یا لثارات الحسین یا حسین هیهات هیهات
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
منم غلامِ حسنین
میگن تموم عالمین
هَله بالزوّار
#کانال_متن_وسبک_مداحی
#رضااااا_ابوالحسنی
هَله بالزوّار حسین
.
#زمزمه
#زنجیرزنی
#شب_نهم_محرم
#سبک_اینقده_روسیاهم_و_هواپرستم
چشم امیدت هنوزم به مشک آبه
اشک چشات برای کودک ربابه
به دور تو کمین زدن ای وای ای وای
چه جور تورو زمین زدن ای وای ای وای
عمود آهنین زدن ای وای ای وای
برادرم برادرم ای وای ای وای
ازغم تو دنیا دور سرم میگرده
یه نانجیب داره دور حرم میگرده
پاشو بازم قدم بزن سقا سقا
برای من علم بزن سقا سقا
یه سر به خواهرم بزن سقا سقا
برادرم برادرم ای وای ای وای
سه شعبه ی حرمله چشمتو دریده
بگو برادرم کی دستاتو بریده
دور وبرم شد هلهله ای وای ای وای
میخنده شمر و حرمله ای وای ای وای
دارن میارن سلسله ای وای ای وای
برادرم برادرم ای وای ای وای
پاشو تا که خیمه هامون نره به غارت
پاشو تا زینب بعد ما نره اسارت
بعد تو میبینه عذاب زینب زینب
دلش میشه برات کباب زینب زینب
میره به مجلس شراب زینب زینب
برادرم برادرم ای وای ای وای
میدونی که دشمن ما حیا نداره
بعد تو به خیمه هامون هجوم میاره
کارم میشه دیگه تمام ای وای ای وای
دشمن میره سمت خیام ای وای ای وای
زینب میره بازار شام ای وای ای وای
برادرم برادرم ای وای ای وای
ابوذر رئیس میرزایی#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#زمزمه
#زنجیرزنی
#شب_هفتم_محرم
حضرت علی اصغر(ع)
میکُشه من رو علی جون خشکی لبهات
ببخش اگه قطره ی آب نداره بابات
کمتربده منو عذاب لالا لالا
توآغوشم راحت بخواب لالا لالا
شاید ببینی خواب آب لالا لالا
علی علی علی علی لای لای لای لای
چه کرده تیر حرمله با حنجر تو
سرنیزه ی دشمن کجا و این سر تو
بغضم شکست توی گلو ای وای ای وای
بنده سر تو به یه مو ای وای ای وای
چیکارکنم خودت بگو ای وای ای وای
علی علی علی علی لای لای لای لای
قاتل جون مادرت سه شعبه تیره
سرت جلوی مادرت رو نیزه میره
غنچه ی نشکفتمو از ریشه کندن
دارن به اشک دیده ی من میخندن
سرتو از پهلو روی نی میبندن
علی علی علی علی لای لای لای لای
دارم لالایی لالایی برات میخونم
ازاین به بعد راحت بخواب گل خزونم
ازغم تو شدم کمون لای لای لای لای
چشام شده کاسه ی خون لای لای لای لای
دلم رو اینقد نسوزون لای لای لای لای
علی علی علی علی لای لای لای لای
#ابوذر_رئیس_میرزایی
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#شب_هشتم_محرم
#نوحه_سه_ضرب
#حضرت_علی_اکبر(ع)
درخون فتادی ای ماه لیلا
جسم تو اکبر شد اربا اربا
روح روان من علی آرام جانم
درپیش جسم پاره ات رفته توانم
جانم علی جان
باگریه زخمت را می شمارم
صورت به روی تو می گذارم
جسم تورا برخاک صحرا تاکه دیدم
مردم علی ازاین جهان من دل بریدم
جانم علی جان
مردم تورا تا کردم نظاره
تسبیح من گشته پاره پاره
ازداغ تو بنگرعلی جان بی قرارم
جسم تورا چگونه درعبا گذارم
جانم علی جان
ابوذر رییس میرزایی✍
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#شور
#امام_حسین
#جواد_مقدم 🎤
توی گوش عالمین میخونه سقا
اِرکَبوا فُلکَ الحسین اَیُّها الغَرقا
سوار شوید به کشتی نجات حسین
دچار شوید به باده ی فرات حسین
صراط عشق الی الابد صراط حسین
زندگیمون فداته حسین
بی بدل بی همتا و بی نظیر
سیدی ماکو مِثلُکَ الامیر
... یا حسین ای ارباب بی کفن ...
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
داره میگه جبرئیل تو دل آفاق
کربلا مُلکُ الحسین ایها العشاق
عازم شوید به سمت بارگاه حسین
دخیل شوید به بیرق سیاه حسین
خدارو شکر هستیم در پناه حسین
به قربون نگاه حسین
شاهی و هستم نوکری حقیر
سیدی ماکو مِثلُکَ الامیر
... یا حسین ای ارباب بی کفن ...
〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
تا خود عرشِ خدا رفته فریادم
اِنَنا عبد الحسین یا بنی آدم
صفا کنید با اسم نازنین حسین
دعا کنید بریم به سرزمین حسین
قرار ما مشایه اربعین حسین
آرزومون همینه حسین
کربلا عشق این دل اسیر
سیدی ماکو مِثلُکَ الامیر
... یا حسین ای ارباب بی کفن ...
شاعر : #محمدحسین_مهدی_پناه✍
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
4_5814240225236357976.mp3
11.06M
▪️ توی گوش عالمین میخونه سقا ــ شور
🔘 جلسه هفتگی 1402/03/31
📍 هیئت بین الحرمین طهران
Untitled 2.mp3
16.95M
▪️ توی گوش عالمین میخونه سقا ــ شور
🔘 شب اول محرم الحرام 1402
📍 هیئت بین الحرمین طهران
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
#روضه حضرت علی اصغر (ع)
#شب هفتم محرم(شیرخوارگان حسینی)
بسم الله الرحمن الرحیم
یا رحمن یا رحیم
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ، وَعَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ، وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
السَّلامُ عَلَیکمْ یااَهْلَ بَیتِ النُّبُوَّة...
♦️شب گر رخ مهتاب نبیند سـخت است
♦️لب تشـنه اگر آب نبیند ســخت است
♦️ما نوکر و ارباب تویی مهـدی جان
♦️نوکر رخ اربـاب نبیند ســخت است
⬅️اجرومزده همه شما برادران و خواهران وعزاداران با بی بی دوعالم فاطمه زهرا (س)انشاالله هرکجای مجلس نشسته ای به آبروی علی اصغر امام حسین حاجت روا بشید شفای همه مریض ها انشاالله
امشب باید حواس ها خیلی جمع باشه، آمدیم در خونه شیر خواره اباعبدالله، باب الحوائج، گرفتارها، مریض دارها، قرض دارها، شب هفتم محرم کجای مجلس نشسته اید، اگه كسی دست خالی برگرده، فقط و فقط تقصیر خودشه، چون از هر طرفی كه برای این آقازاده گریه می كنی،یه نفر دعات می كنه؛ یه طرف مادرش رباب دعا می كنه،یه طرف عمه جانش زینب دعات می كنه،یه طرف رقیه كنار گهواره نشسته، یه طرف بابای مظلومش دعات می كنه، گفت:
رُخت از بوسه ای بی گاه می سوخت…
بچه رو دیدی، شیرخواره رو می گن، بوس نكنید، اگه احیاناً كسی بوسش كنه، اینقدر صورت لطیفه، جای لب و دهان این بوسه كننده، رو صورت این بچه می مونه.
…رُخت از بوسه ای بی گاه می سوخت
نه تنها بوسه از یك آه می سوخت
ابی عبدالله قنداقه علی اصغرش رو آغوش گرفت...
اومد در مقابل دشمن ایستاد...
علی اصغرش رو روی دستاش بلند کرد...
صدا زد...
ای نانجیبها...
شما با من سر جنگ دارید...
اگه به من حسین رحم نمیکنید...
این طفل شش ماهه که کاری نکرده...
یه نگاه به لبهای خشکیدش بندازید...
ببینید...
اگه بهش آب بدید میمیره...
اگه آب هم ندید میمیره...
اگه حرف من حسین رو قبول ندارید خودتون ببرید سیرابش کنید...
دشمن داره نگاه میکنه...
خیلی ها به گریه افتادن...
ابی عبدالله داره حرف میزنه...
شاید اینها دلشون بسوزه...
یکدفعه دیدند...
حرمله نانجیب تیر سه شعبه از کمان رها کرد. امام حسین دید علی اصغر روی دستش پروبال می زنه😭
🔸تو رفتی مادرت حیران شد ای وای
🔸تمام خیمه ها ویران شد ای وای
🔸مگر تیرسه شعبه خنجری بود
🔸سرت بر پوست آویزان شد ای وای
یاد شهدا امام شهدا اموات جمع حاضر ازاین مجلس ومحفل فیض ببرد
امشب كسی نباشه چشمش گریان نباشه برا علی،گفت:سنگ دل ترین رو آورد بیرون مختار،گفت:جایی شد دل تو هم بسوزه بحال حسین،گفت:یك جا،همه جا هلهله می كردم،كف می زدم،خوشحال بودم،یه جا دل من سوخت،دیدم حسین بچه رو زیر عبا گرفت،بین میدون متحیر بود،نمی دونست كجا بره،یه قدم می رفت سمت خیمه ها باز برمی گشت،گفت:خلاصه چیكار كرد ابی عبدالله رفت سمت خیمه ها،گفت:نه امیر،دیدم اومد پشت خیمه ها نشست روی خاك ها،با غلاف شمشیر یه قبر كوچولویی كند. پدر با كودكی پرپر نشسته به روی خاك ها مادر نشسته رباب این را فقط تكرار می كرد سه شعبه دارد و تا پر نشسته یه منظره ای مادر دیده،می گفت: عطش گرد پر و بال تو می گشت غریبی پای اقبال تو می گشت به پشت خیمه ها ای وای دیدم كسی با نیزه دنبال تو می گشت لالایی اصغرم،لایی لالایی امشب خانم ها بیشتر باید گریه كنند،ای كاش بچه ها رو امشب بغل مادرها ندن،بابا ها بیرون نگه دارن،آخه شب ربابه،هی میومد كنار گهواره ی خالی،گفت: چگونه خاك بریزم به روی زیبایت كه تو بخندی و من كنم تماشایت مزار كوچك تو پر شده از خونت به خواب ماهی من در میان دریایت مرا ببخش عزیزم كه جای قطره ی آب به یك سه شعبه برآورده ام تقاضایت چگونه جسم تو پنهان كنم كه می دانم به وقت غارتمان می كنند پیدایت كمی بخواب در این خاك تا كمی وقت است كه بعد از این شود آغوش نیزه ها جایت بیا رباب كه این شاید آخرین باری است كه خواب می رود او با نوای لالایت اگر نشد كه شود سایه سرت امروز به روی نیزه شود سایه سار فردایت حسین ..
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
حسین آرام جانم..حسین روح وروانم
الا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا اي منقلب ينقلبون
التماس دعا
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
1403/4/19