eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
356 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
. (علیه السلام) صدام کن آقا تا کی ببینمت فقط تو خواب و رویا صدام کن آقا گناهامو نبین که روسیاهم مولا صدام کن آقا چی میشه دست خستمو بگیره سقا می میرم بی تو تو این شلوغیا رها مکن دستامو می میرم بی تو با عشقت آبرو بده دل رسوامو می میرم بی تو تو رویای منی ازم نگیر رویامو اگه منو رها کنی تو رو رها نمی کنم اسیر و مبتلا کنی, چون و چرا نمی کنم از ضریح آسمونیت دلو جدا نمی کنم نامه ی اعمالم اگه سیاهه ی جرم منه ماه محبتت ولی تو این سیاهی روشنه امید دارم که دست تو مهر شفاعت بزنه (یا ثارالله حسین حسین حسین حسین) **** **** **** **** دل من تنگه واسه تو ای حریم باصفا کربلا دل من تنگه بذار بیام زیارتِ آقا، کربلا دل من تنگه چه دلگیره غروب جمعه ها کربلا دلم می گیره بدون روضه هم برای تو ای مولا دلم می گیره میاد از همه جا صدای تو ای مولا دلم می گیره دلم کرده چقد هوای تو ای مولا کاش خاک پای جُون تو، غلام سیاهت می شدم مث زهیرت آخرش، مست نگاهت می شدم تو لشکر تو مثل حُر، فدای راهت می شدم فدای عاشقای تو، که دل به شط خون زدن اونا که از خجالتت، با جون دادن در اومدن اونا که مثل خیمه هات، واسه تو سوختن بلدن (یا ثارالله حسین حسین حسین حسین) ✍ 🎤 .
. مرثیه حضرت رقیه(سلام الله علیها) به یزید گفتند: یکی از دختران امام حسین(علیه السلام) پدر را در خواب دیده گریه می‌کند و پدرش را می‌خواهد؛ گفت:بروید و سر پدرش را برایش ببرید؛ او کودک است و تشخیص نمی‌دهد؛ از طرفی شب است، شاید آرام بگیرد. کودکی را که پدر در سفر است دائماً چشم امیدش به در است هرصدایی که ز در می‌آید به گمانش که پدر می‌آید گفت:الان پدرم مرا در آغوش گرفته بود، الان در خواب دیدم پدرم مرا می‌بوسید؛ دست نوازش به سرم می‌کشید؛ عمه جان من بی‌پدری ندیده بودم، مدتی است پدرم را نمی‌بینم. اسلام سفارش کرده انسان به یتیم محبت کند؛ رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)فرمود:«انا و کافل الیتیم کهاتین فی الجنه»انگشتان مبارک را کنار هم گذاشت و فرمود:کسی که یتیم را کفالت کند من و او در بهشت مثل این دو انگشت با هم هستیم؛ این قدر دربارۀ یتیم سفارش شده است؛ اما چه می‌گذرد بر یتیمی که یک وقت نگاه کند و ببیند سر بابا را مقابلش گذاشته‌اند. زن ها تماشا می‌کنند؛ آقا علی بن الحسین(علیه السلام) نگاه می‌کند، این بچه‌ها هم نگاه می‌کنند؛ رقیه روپوش طبق را کنار زد؛ یک قدری خیره خیره به سر بابا نگاه کرد، بعد دست برد و سر بابا را برداشت به سینه چسبانید و صدا زد:«یا ابتا من الذی ایتمنی عل صغر سنی؟من الذی قطع وریدک؟»بابا چه کسی مرا یتیم کرده؟چه کسی رگ‌های گردنت را برید؟«لیتنی کنتُ قبل هذا الیوم عمیاءً»ای کاش من کور شده بودم و سربریده‌ات را نمی‌دیدم! من به فدای سر نورانی‌ات سنگ جفا شکسته پیشانی‌ات بسکه دویدم عقب قافله پای من از ره شده پر آبله به روی من ز بس زده خصم دون ز سیلی‌اش گشته رخم نیلگون همین طوری که با پدر حرف می‌زد یک مرتبه دیدند رقیه ساکت شد؛ خرابه تاریک است، زن‌ها به حال خود مشغول گریه بودند؛ با خود گفتند: شاید خوابش برده؛ زینب(سلام الله علیها) جلو آمد و رقیه را تکان داد ناگاه دید:«لقد فارقَ روحُهَا الدنیا»روحش از بدنش مفارقت کرده است.»(نظری منفرد، 1391، 234) نظری منفرد، علی، (1391). در سوگ آل الله، قم:جلوه کمال.
Sh 08 Moharram 1403 Shokri [Mohjat_Net] (8).mp3
940.9K
🎤 دلبریا یه تنه فاتح خیبر شدی پس محشریا یه سر و گردنم از بقیه بالاتریا حق بابائی داری گردن ما حیدریا کی بوده که بی زره جای نبی خوابیده اون دو تا یا تو سر مرهب لب شمشیر کیو بوسیده اون دو تا یا تو کی به سائل تو انگشتر تو نماز بخشیده اون دو تا یا تو شمشیر کجه ابروی علی کی جرأت داره وایسه رو در روی علی گرفته دستاشو جبرائیل تا زمین ترک نخوره از زور بازوی علی **** نقطه ی باء پی دزدیدن منسب تو ان بی نسبا عشق یعنی چای دهین نجفی عربا جلو ایوون نجف سجده میرن با ادبا کی توی بدر و احد یک تنه لشکر میزد اون دو تا یا تو کی شبا با نون و خرما به یتیم سر میزد اون دو تا یا تو یه حلالزاده کیو میدید دلش پر میزد اون دو تا یا تو فریاد میزنم مولامه علی انا رافزی و والفتخر آقامه علی اونی که منکر آقام هستی تو بسوز زهرا مادر منه و بابامه علی شب هشتم محرم 1403 .
Sh 10 Moharram 1403 Karimi [Mohjat_Net] (8).mp3
2.13M
حال منه دیوونه تماشائیه کار تو برای گریه سقائیه تو کرب و بلا ای یل ام البنین دربار تو عجب جائیه امشب که توی رویام دیدم توی دربارم حاجاتم شد فراموش میگفتم دوسِت دارم سایت افتاد رو دیوار هنوز رو به دیوارم یل کرب و بلا علمدار حسین **** زلفت میتونه روز منو شب کنه میمیرم برا هرکی برات تب کنه برده اونکه تو تلاطم روزگار زندگیشو عشقت مرتب کنه رمز قفل قلب ما فقط یا ابالفضله با ارزش ترین سوگند به مولا ابالفضله روی قلبم نوشته که حق با ابالفضله یل کرب و بلا علمدار حسین **** از عالم گره وا میکنه نوکرت مُرده زنده میکنه گدای درت من چیزی بغیر از تو نمیخوام ازت حاجاتام تمومش فدای سرت شاید اولش درمون میخواستم برا دردام درمون شد همش اما دیدم کم نشد اشکام تنها درد من اینه من از تو – تو رو میخوام یل کرب و بلا علمدار حسین 🔻شور 🎤 شب عاشورا محرم 1403 .
. علیه السلام کشته ما را کشتهٔ دور از وطن یابن الشبیب روضه خوانی کن برای جدّ من یابن الشبیب اشک میریزم برای لحظه ای که مانده بود سر به روی نیزه، رویِ خاک؛ تن یابن الشبیب تا که غارت شد عقیقش، شک ندارم میرسید- ناله هایِ "وا حسینا" از یمن یابن الشبیب با خبر بود از چنین داغی که وقتِ احتضار گفت: "لا یومَ کیومکْ" را حسن(ع) یابن الشبیب ضربهٔ شمشیر می آمد پس از زخم ِ زبان بعد از آن دشنام و حرف بد زدن یابن الشبیب ابتدا "خدّ التریب" و انتها "شیبُ الخضیب" دُور تا دُورش ملائک لطمه-زن یابن الشبیب تار و پودش سخت نیزه خورد و در گودال شد- وقتِ غارت؛ پاره پاره پیرهن یابن الشبیب نعلِ تازه پایِ مرکَب را قویتر میکند نامرتّب شد سراپایِ بدن یابن الشبیب مهربان بود و پذیرایِ هزاران زخم شد پیکرش شد عاقبت با خون کفن یابن الشبیب عمه جانم رفت و از داغ اسارت سالهاست کاملا سربسته میگویم سخن یابن الشبیب بی برادر، بی پسرها، بی برادرزاده ها پیر شد از یک شبه تنها شدن...یابن الشبیب رفت با داغِ عزیزانش پس از کوفه به شام سخت بود اینگونه ماندن در وطن یابن الشبیب! ✍ .
. بین هیئت چونکه تقدیر مرا هم بسته اند طالع بخت سیاهم را محرم بسته اند گرچه من اسباب زحمت بوده ام اما بیا روی گلبرگ دو پلکم باز، شبنم بسته اند کار من با گریه کردن راه می افتد فقط چشم خشکم را به آب چاه زمزم بسته اند روضه ها که جای خود، انگار حاجت می دهند خانه هایی که سر دیوار، پرچم بسته اند من به هر در می زنم، درها به رویم بسته است آی مردم! کربلا را هم به رویم بسته اند خوش بحال زائرانی که برای اربعین کارشان را با امیر هر دو عالم بسته اند هم امیر کاروان کربلا بر نیزه هاست هم اسیران را بهم با قامت خم بسته اند من بمیرم پای زین العابدین تاول زده آتش و زخم سرش را باچه مرهم بسته اند استخوان گردنش در بین راه آسیب دید وای از آن زنجیرها که سفت و محکم بسته اند ✍ .
سفر کردن بدون تو ! گمانم خواب می بینم من از بس بر تو می گریم جهان را آب می بینم سفر کردن بدون تو ! برای ما خطر دارد که این راهِ چهل روزه هزاران درد سر دارد سفر کردن بدون تو ! عجب فرجام و تقدیری میان خواب هم دیگر سراغم را نمی گیری سفر کردن بدون تو ! به رویِ ناقه ی عریان امان از هسفرهایم دعایم کن برادر جان سفر کردن بدون تو ! پر از زخم است احساسم چقدر این روزها در قافله محتاج عباسم تو رفتی شانه هایت رفت دیگر تکیه گاهی نیست برای خواهرت جز سوختن جز صبر راهی نیست شبیه سرو بر پا هستم و نستوه می مانم میان گردبادِ غم شبیه کوه می مانم به راهت لحظه لحظه با تمامِ خویش می جنگم ندارم شِکوه ای آخر، فقط بسیار دلتنگم نه تو هستی نه عباسم نه قاسم نه علی اکبر صدایم کن ز روی نی صدایم کن بگو: خواهر! طلوعت را به نی دیدم تو سِرِّ مَطلَعُ الفَجری عجب تعبیرِ جانکاهی عجب تفسیرِ پُر زجری به لبخند تو عادت داشتم، بر نِی تبسم کن تبسم گر میسر نیست با قرآن تکلم کن بخوان قرآن و رفع اتهام از آل عصمت کن به اثبات مسلمان بودنت قرآن تلاوت کن! به حال کودکانِ تو ندارد هیچ کس رحمی نه از آب و نه از نان نیست ما را اندکی سهمی نمی دانم که شمر آخر چه می خواهد در این عرصه کنارِ ناقه ها با تازیانه می زند پَرسه یتیمانت ز روی ناقه ها صد بار افتادند به ضرب نیزه و کعبِ نیِ اشرار افتادند پس از آنکه به نعلین تو دستان جسارت رفت لباس و کفشِ پای کودکانت هم به غارت رفت اسیران پا برهنه آمدند و غم مفصّل شد کف پای یتیمانت پر از گلهای تاول شد نشسته نافله خواندم ، برادر گریه ها کردم ولی آرام و پنهان زیر معجر گریه ها کردم چنان در راه بر ما ظلم کافی می کند دشمن تو گویی جنگ خیبر را تلافی می کند دشمن کجا بودم کجا هستم ببین بازیِ دنیا را به عرض تسلیت، نیزه تسلّی می دهد ما را نخواهد رفت از یادم جسارت های خصمانه نخواهد رفت از یادم جفای اِبنِ مرجانه در آن مجلس به حسرت هستی ام را خوب می دیدم گل و گلزخم هایش را به زیر چوب می دیدم کشیدم زاده ی مرجانه را در بند رسوایی اگر چه این مصائب را ندیدم غیر زیبایی هزار و یک مصیبت تا مدینه پیشِ رو دارم دعایم کن حسین من ، گرفتارم گرفتارم .
گمشده داشت و از دِیر تماشایش کرد او نه دراصل که آن گمشده پیدایش کرد سالها معتکفِ گوشه‌ی تاریکش بود تا سَری آمد و یک باره مسیحایش کرد راهِ صدسال عبات همه را یک شبه رفت آن شبِ قدر که مهمانِ کلیسایش کرد دید جمع‌اند به گِرد سر و هِی می‌نوشند جگرش سوخت  از آن جمع تمنایش کرد هرچه در خانه‌ی خود داشت به آنها بخشید جایِ نیزه  به رویِ دامن خود جایش کرد یوسف آورده ولی وای به حال یعقوب... یوسفی که ته گودال معمایش کرد ضجه‌ی مادری انگار به گوشش آمد اولین گریه کنِ روضه‌ی زهرایش کرد دید زخم است لب و گونه و پیشانیِ او آنقدر زار زد از گریه مداوایش کرد مویِ خاکستری‌اش شُست ولی با ناله پاک از لخته‌ی خون  از رَدّ صحرایش کرد - - - گفت ای کاش از این بیش تبسم نکنی با لبی که به زمین خورده تکلم نکنی از چه بدجور گلوی تو بهم ریخته است چه شده اینهمه رویِ تو بهم ریخته است مگر ای سر  بدنت روی صلیبی مانده آه   بر حنجرِ تو زخمِ عجییبی مانده از جراحات مرا کُشت لبالب شدنت تا سحر طول کشد وای مرتب شدنت بوی سیبِ تو مرا بُرد به پای نیزه جگرم سوخت برای تو بجای نیزه نیزه‌دارِ تو کنارِ لبت آبش را خورد شمر بود اسم همانی که شرابش را خورد   خوب پیداست که از منزلِ دور آمده‌ای رازِ تو چیست که با بویِ تنور آمده‌ای - - - حرف زد از دل  وَ زُنّار و چَلیپا وا کرد* قبله‌ی صومعه و کعبه‌ی تَرسایش کرد جانِ بابا که شنید از لبِ زخمی  فهمید دختری باز هوایِ رُخِ بابایش کرد گشت در دِیر و کمی مرهَم و معجر برداشت  نذر  آشفتگیِ دخترِ نوپایش کرد دختری که دو سه سال است قلم‌دوش  شده ناله تا صبحدَم  از آبله‌ی پایش کرد پیرمردی به کنارِ سر و آنسو اما عمه حسرت زده از دور تماشایش کرد صبح آورد سر و داد به دست نیزه بازهم همسفرّ خواهرِ تنهایش کرد * زُنّار=کمربند راهب چَلیپا=مویی که راهبها می‌بندند .
ذکر شریف ارباب ، تسبیحِ مستجاب است پس یاحسین گفتن ، اصلی‌ترین ثواب است یک قطره اشک ما را ، هفتاد حج نوشته اربابِ دست‌ودل‌ باز ، از بس که خوش‌حساب است یک بیت گریه کردیم ، صد جِلد معرفت شد شوریِ اشکِ هیئت ، شیرین‌ترین کتاب است جُونِ حسین باشی ، بوی بهشت داری عطر لباس نوکر ، خوشبو تر از گلاب است این منصبی که داریم ، با انتخابِ زهراست مادر برای فرزند ، دنبالِ انتصاب است ذکرِ مصیبتِ او ، تضمین خانه ی ماست کاخ بدون روضه ، کاشانه‌ای خراب است ما شهروند‌هایِ ، جمهوریِ حسینیم خونِ شهید گودال ، تضمینِ انقلاب است تا کارمان گره خورد ، گفتیم:یا رقیّه این نازدانه نامش ، در هر زمان جواب است دوری وَبالمان شد ، زخمی به بالمان شد یک سالِ بی زیارت ، بالاترین عذاب است خرجیِ کربلا را ، پایِ نجف نوشتند بانیِ اربعینش ، شخصِ ابوتراب است اربابِ آب‌ها را ، لب‌تشنه سر بُریدند از داغ حنجرِ او ، دل‌های ما کباب است زینب میان کوفه ، جانش به لب رسیده... سَرآستینِ پاره ، آخر کجا حجاب است؟! آزار پشتِ آزار ، بازار پشتِ بازار آل علی گرفتار ، دست همه طناب است آن بانویی که گریان ، دنبالِ نیزه‌داران هِی می دَوَد پریشان ، حس می کنم رباب است! .
600.1K
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 سکینه دختر خون خدایم به دل داغ غمی مانده برایم ز دشت کربلا تا آخر عمر عزادار شهید سر جدایم ▪️واویلا واویلا، آه و واویلا، آه و واویلا خودم دیدم گلان باغ زهرا شده پرپر میان دشت و صحرا خودم دیدم غریبانه پدر را میان کشتگان وامانده تنها ▪️واویلا... به خاطر دارم آن آخر وداعش بنالیدم بیفتادم به پایش برای اینکه ماند پیش دختر در آندم گریه ها کردم برایش ▪️واویلا.... خودم دیدم سر از تن جدایش بدیدم عمه را با گریه هایش خودم دیدم تنش عریان به خاکست خراشیدم رخ وکردم صدایش ▪️واویلا... بروی خاک صحرا من دویدم یتیمی واسیری را بدیدم به یاد زانوی پرمهر بابا به روی پای عمه آرمیدم ▪️واویلا... شاعر: اسماعیل تقوایی مداح اهل بیت کربلایی درویشی🎤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣﷽❣ 💮 س 💮 روضه بی بی شریفه دختر امام حسن مجتبی ع 📿رخسار شهید کربلا را صلوات 📿تقدیم بر آن نگار والا صلوات 📿او زینت عرشو زینت دوش نبی ست 📿بر زینت عرش بر آن دل آرا صلوات (دعای فرج) 💠اللهم صل علی … محمد… و آل محمد السلام علیک یا بنت الحسن و المجتبی، یا بی بی سیده الشریفه 🔅(دست توسل بزنیم به دامان بی بی شریفه دختر امام حسن مجتبی علیه السلام) ▪️ای خانه زاد هل اتی بی بی شریفه ▪️ریحانه خیر النساء بی بی شریفه ▪️آید بُرون از قبر تو عِطر مدینه ▪️ای یادگار مجتبی بی بی شریفه ▪️امسال اگر شد اربعین توفیق یارم ▪️از حله آیم کربلا بی بی شریفه ⚜دختر بلافصل امام حسن مجتبی ست مزار بی بی حله ی عراقه ، ( از مظلومیت این بانو اینه که کمتر کسی ایشونو می‌شناسه) (مثل باباش امام حسن غریبه..) مثل باباش امام حسن کرامات زیادی. داره، حاجت هر دردمندی رو به اذن خدا برآورده بخیر میکنه، همراه اسرای کربلا تا شام بوده، زیر سم اسب ها تو مسیر به شهادت رسیده… 🌀اونایی که مریض دارن متوسل میشن به این خانم (آخه ملقب به طبیب اهل بیته، مرضای زیادی رو شفا داده بی بی ) ▪️با یک جهان امید رو کردم به سویت ▪️گیرد مریض من شِفا بی بی شریفه ▪️ای آن که باشد نسخه های داروی تو ▪️بر درد بی درمان دوا بی بی شریفه ▪️من هم مریضم من مریض کربلایم ▪️کن قسمت من کربلا بی بی شریفه ▪️مولاتی از این گفته ی خود شرمسارم ▪️دارم سوالی از شما بی بی شریفه ▪️بد نیست قبر دختر شاه کریمان ▪️تا گنبدش باشد طلا بی بی شریفه ▪️اما مدینه قبر بابایت خرابُ ▪️بی گنبد و صحن و سرا بی بی شریفه ▪️امشب دلم گَه کربلا گاهی مدینه ست ▪️یک بام دارد دو هوا بی بی شریفه 🍁وقتی برادرش قاسم از حرم میدان میرفت بی بی جان بودی … همه صحنه هارو دیدی 🏴بيا مادر از حرم بيرون 🏴سروِ بستانت ميرود ميدان  🏴كفن بنما بر تنِ قاسم 🏴مونسِ جانت ميرود ميدان 🏴شود جسمش؛ طوطیا از کین 🏴جان جانانت میرود میدان 💢همتون شنیدید و می دونید ، که تو روز عاشورا چند تا بدن رو سنگ باران کردن یکی از اونها بدن قاسم ابن الحسنه، که بدن نازک و لطیفشو سنگ باران کردن آخ بمیرم به غریبیش رحم نکردن، یه یتیمی و کوچکی و تشنگیش رحم نکردن، (خدا لعنت کن فضیل عزری رو) چنان با شمشیر به فرق قاسم ابن الحسن زد، که تا پیشونی شکافته شد ✨از حسن هر کس که در دل کینه داشت ✨ضربه ای بر جسم قاسم می‌گذاشت ✨قاتل قاسم کند این زمزمه ✨میکشم او را بیاد فاطمه 🔰هر چقدر ناله داری به سوز جگر ابی عبدالله صدای ناله تو بلند کن ، ناله بزن یا حسین
😭😭😭😭😭 السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف گریز به روضه ی اسارت ای که در صبح و مساء بسیار گریه میکنی روز و شب از غصه صدها بار گریه می کنی نوکرت یک عمر از درد تو غافل شد ولی او همین که می شود بیمار گریه می کنی دشمنت که جای خود، وقتی که یک شیعه تورا با جسارت می کند انکار گریه می کنی وای از من!چون گناهی می کنم غمها همه می شود روی دلت آوار گریه می کنی من تو را نشناختم وقتی کنارم رد شدی این چنین در موقع دیدار گریه می کنی خواب بر چشمت نمی آید به یاد عمه ها تا سحر هر شب تویی بیدار گریه می کنی یازده قرن از دوچشمت می چکد خون جای اشک یاد رقص و طعنه و آزار گریه می کنی در محرم وَ صفر نه، در تمام طول سال روضه ها می خوانی از بازار گریه می کنی بین روضه می زنی فریاد: وای از سنگ بام شد گذر از کوچه ها دشوار گریه می کنی خورد روی سینه ی یک نازدانه کعب نی باز یاد سینه و مسمار گریه میکنی ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
ای دسته گل وحی به گلزار مدینه قرآن حسین ابن علی بر روی سینه بر عمۀ سادات همانند و قرینه دریای کمالی و وقاری و سکینه هم فرش‌نشین استی و هم عرش مقامی همه عمه و هم خواهر و هم دختِ امامی سر تا قدم آیینۀ پا تا سرِ زهرا زهرا به تو بالد که تویی کوثرِ زهرا هم کوثر زهرایی و هم دختر زهرا با زینب کبرا شده هم سنگر زهرا گردون شرف را ز ازل قائمه‌ای تو در شرم و حیا فاطمۀ فاطمه‌ای تو هنگام دعا مرغ سحر با تو سخن گفت هفتاد و دو تابنده قمر با تو سخن گفت خورشید به بالای شجر با تو سخن گفت از حنجر ببریده پدر با تو سخن گفت ای نهضت سالار شهیدان به تو مدیون تـو دختر قرآنی و قرآن بـه تو مدیون نه نام سکینه، که وجود تو سکینه است سر تا قدمت راضیه، مرضیه، امینه است مهر تو به طوفان بلا نوح و سفینه است جز زینب و کلثوم چه کس بر تو قرینه است؟ تو قلب حسین‌استی و تو روح ربابی در هُـرم عطش مـادر آیینه و آبی پیغمبر و زهرای مطهر به تو نازد هنگام سخنرانی، حیدر به تو نازد عباس و حسین و علی‌اکبر به تو نازد بر شانۀ بابا علی اصغر به تو نازد در کوفه گشودی لب خود را به تکلم دیدم پـدرت زد بـه سرِ نیزه تبسم دیدی پدرت سر به کف دست نهاده چون شعله کشیده سر و چون کوه، ستاده بـر رفتن میدان ز حرم کرده اراده تنها تـو ورا کردی، از اسب پیاده پای فرسش را بـه کف دست گرفتی انگار که یک لحظه از او هست گرفتی ای فاطمۀ فاطمه، ‌ای کوثر بابا همسنگر عمه به کنار سر بابا الحق که تویی پاره‌ای از پیکر بابا وز حنجر ببریده پیام آور بابا تنها نه همین در دل آرام حسینی تـا روز جزا حامل پیغام حسینی تو یک گل نیلوفری از گلشن زهرا دامان تو عکس گلی از دامن زهرا زیبد به تن پاک تو، پیراهن زهرا حتی بدنت گشت شبیه تن زهرا آغاز شد از دامن گودال، خروجت تا گوشۀ ویرانه چهل بار عروجت ای جای لبت مانده بر آن حنجر پاره اشک تو به هفتاد و دو خورشید، ستاره عباس به تبخال لبت کرده نظاره حتی سر نی از تو خجل گشت دوباره روئید گل از شرم تو بر صورت عباس تو دست گرفتی به رخ از خجلت عباس هر خانه که دارای رباب است و سکینه آن خانه بوَد خانه‌ای از شهر مدینه ای مانده تو را داغ روی داغ به سینه ای خون خدا را به ره شام، رهینه وصف تو جـز از عترت اطهار نیاید از «میثم» بی دست و زبان، کار نیاید شاعر:
|⇦•ای پناهم... و توسل به امام رضا علیه السلام اجرا شده ۱۴۰۳ به نفس کربلایی محمد فصولی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ ای پناهم گره خورده به گنبد تو نگاهم همونقدر که تو خوبی من روسیاهم نباشی تباهم ای عزیزم منو میبینی وقتی که اشک میریزم اگه پیشت نیام تا چند وقت مریضم ای عزیزم دوستت دارم امام رضا به تو امیدوارم امام رضا گره خورده کارم امام رضا دلگیرم دوستم داری امام رضا محلم میذاری امام رضا نگاهتو برداری امام رضا میمیرم آروم دلم وقتی که تو حرمت گریونه چشمام آغوش پنجره فولادو میخواهم کنج صحن گوهرشادت که میام آروم دلم وقتی که تو حرمت گریونه چشمام آغوش پنجره فولادو میخواهم گفتم که زیر تابوتم رفقام بخونن اینو برام ای صفای قلب زارم هرچه دارم از تو دارم تا قیامت ای رضا جان سر ز خاکت بر ندارم منم خاک درت غلام و نوکرت مرا از در مران به زهرا مادرت «علی موسی الرضا ...» ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜
a610fb0c-a08c-4be8-80b3-a155fc3c3163.mp3
9.58M
|⇦•ای پناهم... و توسل به امام رضا علیه السلام اجرا شده ۱۴۰۳ به نفسِ کربلایی محمد فصولی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ اگرچه در هر لحظه‌ می‌توان به ساحت ملکوتی حضرت رضا (ع) عرض ارادت کرد، اما چهارشنبه‌ها، روز زیارتی این امام همام است و از دیرباز دلدادگان آقا علی بن موسی الرضا(ع) دل‌های شکسته خود را در این روز به پنجره فولاد بارگاه رضوی گره می‌زنند..❤️
باسلام شعر جدید شهادت حضرت ابوالفضل علیه السلام حسین قارداش هایانداسان نفس دوشوب شماره گل آلوبدی دوریمی قوشون ویروبلا بس که یاره گل یولون گوزلر نوکرین مولا گل اماندی دوشوب قوللار پیکریم یکسر لاله قاندی الین گل چک باشیمه قارداش جان ویرم من یوبانسان قارداش منیم باشیم پارچالاندی                 حسین جان 4بار وروبلا   یاره باشیمه دا گورموری یولی گوزوم سنه فدا اولوم  آقا ئورکده قالدی چوخ سوزوم منیم قارداش مشکیم اوخلاندی اولدی دل قان سوسوز لاردان شرمسار اولدوم من حسینجان ایاقیندان گل ئوپوم بیرده ماه تابان دیزین اوسته باش یارالی تا من ویریم جان               حسین جان 4بار کنار نهریده آقا اورک دوشوب فشاره گل یخلمشام یوز اوسته من یوخ ایندی الده چاره گل علم یاتدی قوللاریم دوشدی اشکبارم دیوب بیر اوخ مشکیمه قارداش بیقرارم قالوب یوللاردا گوزوم مولا گل اماندی دم آخر دیدیوه شاها  انتظارم حسین جان 4بار بو چولده منده ظالمه باش ایگمدیم آقا یقین دوشوبدی ایندی قولاریم اولام گرک فدای دین منه ووردی دل یاراسی بو قوم خونخوار یوخوم چاره قالموشام قارداش ایندی بی یار باتوب قانه اکبر و قاسم تک جوانلار منه یوخدی بیر نفر سنسیز یارو غمخوار              حسین جان 4بار ئوزون یتیش هرایمه یولوی گوزلورم سنین دولوبدی گوزلریمه قان ائدوبدی دشمنیم کمین غم هجرونده حسین سینه داغلارام من سنون حالیوه بو میداندا آغلارام من یانور قلبیم اصغره قارداش خیمه لرده گلینجه سن پرچمی قارداش ساخلارام من              حسین جان 4بار فرات اوسته یخلمشام گل ای وفالی قارداشیم بو چولده مشگیم اوخلانوب گوزومده واردی گوز یاشیم منیم ایستور باشیمی کسین قوم غدار سنی گل بیرده گوروم قارداش یارو دلدار گوزل قارداش گل گلن یوللاره فدایم علی اصغر دن اوتاندیم ای شاه ابرار            حسین جان 4بار بهار عمرومین گلی   خزانه دوندی قارداشیم وروبلا  آندیما بیر اوخ دونوبدی قانه گوز یاشیم سنین قارداش حرمتین بولار ساخلامازلار غمینده قارداش سنین سینه داغلامازلار ورالار اوخ قلب زاریندن ای یارالی یا ران بو چولده گلوب قارداش باغلامازلار               حسین جان 4بار ملتمس دعا مهدی ملکی اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ
4_6035026420701334753.mp3
16.87M
حسین قارداش هایانداسان نفس دوشوب شماره گل با اجرای زیبای سرور عزیز بزرگوار استاد حاج مرتضی حیدری شعر از مهدی ملکی زنجانی اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ
855.1K
زبانحال حضرت زینب سلام الله علیها در فراق مادر به سبک گیجه لر سنسیز یاتابلمورم بانوای : زاده بهار عمرومین گولی صولوبدی سنسیز آی ننه بهاردا ابر تک اورک دولوبدی سنسیز آی ننه غم غصه دن اورکیم یانار آنا فرقتی نه چتین اولار یادیما دوشر او یاتان یئرون منی یاندیرار غم بی شمار چتیندی فرقتین منه فدا اولا جانیم سنه دالینجا قالدی گوزلریم هارا گیدوبسن آی ننه سنی من سراقلیوب آغلارام دیزیمی قوجاقلیوب آغلارام سنی غصه مرگ ائدوب اهل کین باشا قاره باغلیوب آغلارام
روضه راه شام شهدا باشی کسیلدی ورولوب نیزه لره اسرا دوشدی یولا دلده فغان چولرده کوفه دروازه سینه قافله آخشام چاتدی یاتدی قیزلار گجه نی اشک فشان چولرده ای قلم کوفه نی رد اول دیمه صبح اولدی نلر یاز گوروم قالدی رقیه نه زمان چولرده کاروان سرعتیلن باشلادی یول شامه طرف دوش نسوانه دوشوب بار گران چولرده سعی ایدور زینب کبری بالالار اینجیمیه ساربان تند گیدور ویرمور امان چولرده ام کلثوم گوزی قولسوز ابوالفضلی گزیر هی دیور یوخ باجیوی یاده سالان چولرده یتجاخ هرمنزله وقتی که یاتور توز تپراق باخوری بیر بیره قیزلار نگران چولرده هرکس ایستور یاتا فورا اوجالور بانگ رهیل یول اوزاقدی تلسور شمر و سنان چولرده حرمله غملی ربابین گوزونه گورسنمیر گیزلدیب تیرو کمانین اوخ آتان چولرده تند یلر که اسور دیسگینور اصغر آناسی آختارور اوغلونی دلده ضربان چولرده غم مسافرلری عریان دوه لر اوسته گیدور یوخ رقیه تلینه شانه وران چولرده غرق ایدوب لیلینی ئوز دردی خیال عالمینه باخور اکبر باشینا وقت اذان چولرده دیور ای آهو باخشلی بالا آچ بیر گوزوی سنه خاطر قالوب آواره آنون چولرده ایستوری فاطمه بیر نامه یازا صغرایه نیلسون یازسادا یوخ نامه رسان چولرده یوز دوتوب یثربه سسلور باجی جان خوش حالوا گر گلیدون دیری قالمازدون اینان چولرده قاسمین داغی سریه اورگیندن چخمور اوخشور آهسته اونی سینه زنان چولرده کیم ئولور اوستونه فورا قالانور تپراقلار لااقل قبرینه قویمولا نشان چولرده هانسی راویدی الینده اولا آمار دقیق کیم بولور کیمدی ئولن کیمدی قالان چولرده او ایتن قبریلری بیرگونی مهدی تاپاجاخ گوزی یاشلی گزور العاندا همان چولرده بیر شیرین دل بالانی لیک ایتیره بولمدیلر اونا خاطر گورونوب معجز عیان چولرده او گجه یولدا بلا قافله سی لنگ اولدی اوجالوب همهمه سندی خفقان چولرده نیزده دوردی حسین باشی باخدی پشت سره (گوردولر امام حسینین  یارالی باشی حرکت المیر واغردلار امام سجاد آقانی ، آقا سن بولرسن باخدی باباسینین قان دولان گوزلرینه بولمورم نه اشاره آلدی باباسینان یوزون دولاندردی عمه سینه ، عمه قیزلاری سایبسان؟ بیر بیر بالالاری چاغردی خانم زینب ایکی الی وردی باشنا رقیم چولده قالب) با نوای حاجی حسن نعمتی
🩸غش کردن مختار با دیدن سر مطهر سیدالشهداء علیه‌السلام و حال و وضع أسرای آل الله در مجلس ابن زیاد لعین در نقل‌ها آمده است: 🥀 مختار در زندان ابن زیاد بود، ابن زیاد دستور داد تا کشان کشان مختار را از زندان به مجلس او بیاورند (تا هَم دل مختار را بسوزاند و هم ترس و وحشتی در دل او و مخالفان ایجاد کند). 🥀 مختار را به آن مجلس آوردند، وقتی که نگاهش به سر مقدس امام حسین علیه‌السلام افتاد و اهل بیت آن حضرت را با آن وضع دلخراش در مجلس نامحرمان دید، به قدری ناراحت شد که شوک‌زده شد و غش کرد. 🥀 وقتی که به هوش آمد، به ابن زیاد گفت: «ای حرامزاده! بزودی دمار از روزگار شما در می‌آورم و سیصد هزار از بنی امیه را خواهم کشت». 🥀 ابن زیاد به قتل مختار فرمان داد، مشاوران او که در مجلس حاضر بودند، صلاح ندانستند و گفتند: با قتل مختار فتنه عظیمی رخ می‌دهد، سرانجام مختار را به زندان باز گرداندند. (به نقل مرحوم‌ مقرم، ابن زیاد با تازیانه بر چشم مختار زد و او را به زندان روانه ساخت) 📚تذکرة الشهداء ص ۴۰۴ 📚مقتل الحسین علیه‌السلام، مقرم، ص۴۱۱ 📚سوگنامه آل محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله، اشتهاردی، ص۴۲۹ ✍ باورت می‌شد ببینی خواهرت را یک‌زمان دست بسته، مو پریشان،مو کَنان، مویه‌کُنان باورت می‌شد ببینی دختر خورشید را کوچه کوچه در کنار سایه‌ی نامحرمان نه لبی مانده برای تو نه جای سالمی من که گفتم این همه بالای نی قرآن نخوان چه عجب ! طشتی برای این سرت آورده‌اند ای سر منزل به منزل، ای سر یحیی‌نشان تا همین که چشم تو افتاده بر چشمان ما چشم ما افتاده بر لبهای زیر خیزران ای تمامیِّ غرور من فدای غیرتت لطف کن این مرد شامی را از این مجلس بران این قدر قرآن مخوان این چوب‌ها نامحرمند شب بیا ویرانه هرچه خواستی قرآن بخوان ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
. به خاکسپاری بدن خوش بوی جُون ،غلام سه معصوم علیهم السلام هنگامى كه جُون روى زمين افتاد، امام حسين عليه‌السلام سراو را به دامن گرفت وبلند بلند گريست، ودست مبارک برسر وصورت جون كشيد وفرمود: "اللهم بيّض و طيّب و احشره مع محمد و عليهم السلام" بارالها رويش راسفيد و بويش راخوش فرما و باخاندان عصمت محشورش نما. 📚 منابع: منتخب التواريخ ص۳۱۱ وسيلةالدارين ص۱۱۵ جُون ِ سیاه بود و ز حق روشنا گرفت با نور آل فاطمه روحش جلا گرفت با نیّت غلامی اولاد مرتضی آمد به بیت حیدر و رنگ خدا گرفت وقتی که بار معرفتش رفت تا سماء از رب ، مقام‌ نوکر آل عبا گرفت در خانه ی سه حجّت ایزد به افتخار شد کاسه لیس و مرتبت اولیا گرفت مویش که شد به خدمت آل علی سپید در کربلا ز سرخی خونش حنا گرفت ده روز بین مقتل خود شد رها و بعد بوی خوش از دعای شه کربلا گرفت رنگ سپید وعطر خوش و حشر ِبا حسین او این سه را ز حضرت خیرالنسا گرفت ✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)