eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.5هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.5هزار ویدیو
375 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
20230816_090911-AudioConverter.mp3
1.61M
نوحه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها من دختر سه ساله ي مولا حسينم در دشت غُصّه لاله ي مولا حسينم معناي عشقم ماه دمشقم مظلوم رقیه... آن بلبلم اندر قفس يارا ندارم شوق و هوس بر گلشن و صحرا ندارم جز آرزوي ديدن بابا ندارم چشمم پُر آب است قلبم كباب است مظلوم رقیه... در كربلا آتش گرفته دامن من رحمي به حال من نكرد اهريمن من آخر مرا گردد كفن پيراهن من جان مي دهم جان در شام ويران مظلوم رقیه... پايم شده پُرآبله در راه شامات ديدم جفا از مردم گمراه شامات هست عمّه ام خورشيد و من هم ماه شامات روزم چو شام است عمرم تمام است مظلوم رقیه... نامم رقيّه دختري دُردانه هستم گَنجِ گِرانم ساكنِ ويرانه هستم عشق پدر شمع است و من پروانه هستم سوزم دمادم در آتش غم مظلوم رقیه... با آه و غم گشته عجين آب و گِل من درد بزرگي هست يارب! در دل من شهزاده ام امّا، خرابه منزل من غم گشته يارم بابا ندارم مظلوم رقیه... بار دگر «سيّدبشير» آن شاعر من هم شاعر و هم نوکر و هم ذاكر من آمد به شام و شد در اينجا زائر من بهر قيامت خواهد شفاعت مظلوم رقیه... ✍سید بشیر حسینی میانجی
یتیمی.mp3
1.25M
نوحه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها یتیمم من دیگه بابا ندارم کف پاهام چقد آبله دارم انقده طعنه و ناسزا شنیدم دیگه از زنده موندن بیزارم یتیمی درد بی درمون یتیمی... من از این آدما خیری ندیدم خیلی رو خار صحراها دویدم شمر نامرد به من سیلی زد و گفت توی مقتل بابات و سر بریدم یتیمی درد بی درمون یتیمی... خیمه ها شعله ور از آتیش و دوده گناه ما بچه ها مگه چی بوده بس که دشمن به من تازیانه زد بدنم درد میکنه خیلی کبوده یتیمی درد بی درمون یتیمی... دخترا بابایین اینو میدونی غم و غصه هام و از چشام میخونی دخترای شام به من محل نمیدن منو با خودت ببر اگه میتونی یتیمی درد بی درمون یتیمی... دشمن پست به آیینه ترک زد به روی زخمای قلب من نمک زد نبودی تا ببینی بابای خوبم بین راه شام هی منو کتک زد یتیمی درد بی درمون یتیمی... زجر نامرد چه وحشیانه ام زد خیلی با کعب نی روی سرم زد دستامو روی سرم گذاشتم اما ندیدی بابا چطوری لگدم زد یتیمی درد بی درمون یتیمی... ✍️حسن نازپرور
20230813_144913-AudioConverter.mp3
1.38M
نوحه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها 🎙سبک: به سمت گودال از خیمه دویدم من... یه ماهه که بابا، نخوندی لالایی شبا نخوابیدم، کجایی بابایی سر تو رو نیزه، نمیرسه دستم پایین پای این، نیزه ها بنشستم یا ابتا مظلوم... نفس به عشق تو، می کشم ای بابا بعد علی اصغر، دیگه شدم تنها عمه سپر میشد، همیشه جای من بعد تو شد غصه، بابا دوای من یا ابتا مظلوم... پاهام پر آبله، بس که دویدم من ببین که از داغت، دیگه بریدم من از غصه دق کردم، ببر منو بابا پیش عمو عباس، که اومده زهرا یا ابتا مظلوم... سر تو رو بردن، بزم شراب و می نپرسیدی راه و ، چطوری کردم طی منو ببر با خود، زجر کشیدم من چقدر مصیبت از، زجر کشیدم من یا ابتا مظلوم... ✍️روح اله گائینی
20230813_145228-AudioConverter.mp3
1.52M
زمزمه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها 🎙سبک: سلام آقا که الان روبروتونم سلام بابا...بیا بنشین به دامانم سلام بابا...ببین در کنج ویرانم سلام بابا سلام بابا... ببین گیسو سپیدم من به آغوشم... تورو آخر کشیدم من پدر جانم پدر جانم پدر جانم پدر جانم... یه ماه میشه...که لبهام و نبوسیدی چِشِت روشن... لباسِ پارم و دیدی؟ پدرجانم خبر داری؟..شبا رو خاکا می خوابم ببین کرده... موهای سوخته بی تابم پدر جانم پدر جانم پدر جانم پدر جانم... از اون شب که. ..کتک خوردم چشام تاره منو بد زد... لباسامم پر از خاره پدر جانم یه جمله من...میگم با این سرِ پُر درد بدون جایِ.... بغل کردن .بلندم کرد پدر جانم پدر جانم پدر جانم پدر جانم... ازون مجلس ... دیگه من با همه قهرم بهم میگن.... کنیزِ مردمِ شهرم پدر جانم یه پیغامم... بابا واسه عمو دارم بیار چادر... آخه من آبرو دارم پدر جانم پدر جانم پدر جانم پدر جانم... ✍قاسم نعمتی
20230813_145708-AudioConverter.mp3
914.2K
نوحه شهادت حضرت رقیه سلام الله علیها 🎙سبک: همه جا کربلا خیز و بین عمه جان با طبق سر رسید رنگ از روی من در کنارش پرید با لب زخمی و با رخ غرق خون شد لبم از لبش عمه جان لاله گون آه و واویلتا آه و واویلتا... همره خود مرا ای پدر جان ببر جان من را پدر زین خرابه بخر من نفس میزنم کنج ویران پدر دشمن دون زده با لگد بر کمر آه و واویلتا آه و واویلتا... من فدای سرت پیکرت در کجاست هم علمدار و هم اکبرت در کجاست مونس من شده کنج ویران رباب از غم اصغرم حال من شد خراب آه و واویلتا آه و واویلتا... ✍مرتضی محمودپور
تقدیم به (س) از زبان دختری زائر پرستو دختری با چشم خیسش شانه زد موهای خود را در دل دریای خون انداخت آن قوهای خود را آسمان می دید دختر مثل مادرهای عاشق زیر چتر چادرش برده پرستوهای خود را اربعین آمد که او هم باز باشد یک کبوتر او که بر بالَش نمی بالید و بازوهای خود را...! زائر شش گوشه ای شد که برایش آشنا بود دختری که ذوبِ او بود و النگوهای خود را... در وداع آخرش حس کرد دردی ناگهان را در وداع آخرش بارید پهلوهای خود را قم المقدسه
یارقیه مددی چنان از غم دوری افسرده بودم که از داغِ تو سخت پژمرده بودم سپر گر نمیکرد عمه خودش را همان عصر روز دهم مُرده بودم فقط خون دل بود و اشک دو دیده غذایی اگر هم که من خورده بودم گرسنه نخفتم شبی در اسارت که هر شب پدرجان، کتک خورده بودم حسابش ز دستم برون گشته آخر که من اینقدَر زخم نشمرده بودم حلالم کن امشب اگر شکوه کردم دلم تنگِ تو بود، آزرده بودم
مرثیه حضرت رقیه سلام الله علیها نوشتم روی قلبم، آه عمه ببین حالم شده جانکاه عمه کف پایم پر از خار مغیلان زِ بس که رفته ام من راه عمه من از کرببلا تا شام دیدم یک عده مردم گمراه عمه همه بر ما جفا کردند بی حد همه بودند چون بدخواه عمه قَدَم خم گشته و رویم كبود است منی که بوده ام چون ماه عمه یک حسی در دلم دائم بگوید شده عمرم دگر کوتاه عمه شبیه من قد سرو تو خم شد مرا چون بوده ای همراه عمه بگو از خاطرات کربلایت بگو از پیکر آن شاه عمه بگو با من، بدانم چی گذشته در آن گودی قتلگاه عمه شِمُردی زخم های او، وَ گفتی.. ..هزار و نهصد و پنجاه!، عمه می آید عاقبت بابایم از راه خودش گفته به من، والله عمه می آید، می بَرد من را زِ ویران تو می مانی و سوز و آه عمه
. 🔸در کرم خانه ی حق سفره به نام حسن است 🔸عرش تا فرش خدا، رحمت عام حسن است قربونت برم آقای کریم... عزیز زهرا... یا حسن... 🔸بی حرم شد که بدانند همه مادری است میدونی چرا امام حسن حرم نداره... این تعبیر منه... آخه مادرش زهرا حرم نداره... ای...غریب حسن... ای...غریب حسن... ((اگه قراره مادرم زهرا حرم نداشته باشه... بزار قبر منم با خاک یکسان باشه...)) 🔸بی حرم شد که بدانند همه مادری است 🔸ور نه در زاویه ی عرش مقام حسن است 🔸هرکه آمد به در خانه او آقا شد 🔸ناز عشاق کشیدن ز مرام حسن است آی اونی که گفتی مریض دارم... آی اونی که گفتی گرفتارم... حاجت دارم... خدا ميدونه... سفره امام حسن با بقیه فرق داره... کسی رو بی جواب بر نمیگردونه... امشب اگه از این مجلس دست خالی بری تقصیر خودته... آی اونایی که میخواستید برید کربلا و جا موندید... اگه برات کربلا هم میخواهی... از امام حسن بگیر... 🔸ناز عشاق کشیدن ز مرام حسن است دلت آماده شد... بسم الله... 🔸حرم و نام و وجودش همه شد وقف حسین 🔸هر حسینیه که برپاست خیام حسن است تا به آقا زهر دادند... صدای ناله اش بلند شد... فرمود... بگید برادرم حسین بیاد... ابی عبدالله اومد کنار بالین برادر... یک نگاه کرد... دید رنگ از صورت قشنگ برادر حسن، پریده... صورت قشنگش از شدت زهر زرد شده... طاقت نیاورد... عرضه داشت... آخ برادر خوبم... حسنم... چه بلایی سرت آوردند داداش... همین جا بود... اشک های قشنگ ابی عبدالله جاری شد... یدفعه امام حسن چشمان مبارک رو باز کرد... دید حسینش داره گریه میکنه... صدا زد... حسینم... برادرم... گریه نکن حسین جان... (یا صاحب الزمان منو ببخشید آقا) حسین جان... برادرم... هر کس برا من گریه میکنه... تو ديگه برا من گریه نکن حسین... لا یوم کیومک یا اباعبدالله همه عالم باید برا تو گریه کنند حسین...حسین... تو ديگه برای من گریه نکن حسین... ((نميدونم اینطوری بخونم حقش رو میتونی ادا کنی یا نه)) آخ آقا جان امام حسن... چشمان مبارک رو باز کردی... دیدی برادرت حسین... بالا سرت نشسته... داره گریه میکنه... اما کربلا وقتی ابی عبدالله چشمان مبارک رو باز کرد... دید شمر با خنجر برهنه... آقا جانم امام حسن... لحظات آخر فرمودید بگید خواهرم زینب بیاد... اما کربلا... ابی عبدالله صدا زد... زینبم... خواهرم برگرد... خواهرم برگرد نبینی... 🔸سوی خیمه برگرد خواهر حزینم 🔸تا به زیر خنجر ننگری چنینم 🔸رو به خیمه خواهر تا که خود نبینی 🔸وقت جان سپردن آه آتشینم. تا خبر مسمومیت امام حسن رو به ابی عبدالله گفتند... سریع خودش رو به بردار رسوند... نگاه کرد دید دیگه کار برادر تمامه... سر حسنش رو در آغوش گرفت... روی دستان حسین جان به جانان تسلیم کرد... عرضه بداریم آقا جان یا اباعبدالله... چه حالی داشتید وقتی خبر مسمومیت برادر رو به شما گفتند... آقا اینجا بهتون سخت تر گذشت یا کربلا... وقتی صدای ابالفضل بلند شد... (یا اخا ادرک اخاک) برادر حسین برادرت رو دریاب... فقط همین رو بگم... ابی عبدالله یه نگاه کرد... دید فرق عباسش شکافته... دستهاش رو قطع کردند... تیر به چشمش زدند... صداش به ناله بلند شد... الان انکسر ظهری کمرم رو شکستند... بی برادرم کردند... 🔸دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد 🔸چشم حرامی با حرم روبرو شد 🔸بیا برگرد خیمه، ای کس و کارم 🔸منو تنها نگذار ای علمدارم . .
. 🔸چرا ز یوسف زهرا خبر نمی آید یابن الحسن... آقا جانم... 🔸چرا ز یوسف زهرا خبر نمی آید 🔸چرا شب غم ما را سحر نمی آید امام زمان... آقاجانم... امسال هم یه محرم و صفر دیگه رسید و... عزاخانه های جد غریبت حسین برپا شد... اما... بازم شما نیومدید... آقای من .. مولای من... 🔸چرا شب غم ما را سحر نمی آید چرا آقای ما نمیاد...‌ چرا امام زمان ما نمیاد... 🔸عزیز فاطمه مهدی بیا به مجلس ما امشب میخواهیم خدا رو به مادرت زهرا قسم بدیم آقا... یوسف گم شده ی فاطمه... 🔸عزیز فاطمه مهدی بیا به مجلس ما 🔸مگر به مجلس مادر پسر نمی آید امشب میخواهیم روضه ی مادر پهلو شکسته ات رو بخونیم...آقا... هرکجای عالم هستی یه سرم بیا به مجلس ما... پسر فاطمه.... 🔸مگر به مجلس مادر پسر نمی آید هرکجای این مجلس نشستی... اگه با امام زمانت کار داری صداش بزن... همه با هم ... یا صاحب الزمان... 🔸دلم به یاد مدینه بهانه میگیرد 🔸سراغ باغ گلی را شبانه میگیرد امشب متوسل بشیم به مادر پهلو شکسته... از همین جا دل ها رو روانه کنیم مدینه... 🔸سراغ باغ گلی را شبانه میگیرد یا صاحب الزمان... آقا جانم ... به مادرتون زهرای مرضیه قسم... دیگه ما رو امشب دست خالی از این مجلس بر نگردون آقا... اولین دعای ما فرج شماست آقا جانم... 🔸چه حکمت است چون نام فاطمه آید 🔸دلم برای گریه بهانه میگیرد ابن عباس میگه... دیدم پیغمبر خدا نگرانن... عرضه داشتم یا رسول الله... چی شده آقا... چرا انقده نگرانید... حالتون منقلبه... فرمود ابن عباس... میبینم بعد از خودم... امتم به زهرام ظلم میکنن ... صدای ناله دخترم بلنده ... هی میگه یا ابتاه... کسی به داد زهرای من نمیرسه... عرضه بداریم یا رسول الله ... نبودی ببینی با دخترت زهرا چه کردن... پشت درب خانه... تا پهلوش رو شکستند... صدا زد یا ابتاه یا رسول الله... بابا ببین با من چطوری رفتار میکنند... هکَذا کانَ یُفْعَلَ بِحَبیبَتِکَ َ صدا زد... یا فضه خذینی... فضه محسنم رو کشتن... ای وای... همینو‌ گفت بی بی روی زمین افتاد... حالا فضه میگه... من اومدم بالای سر زهرای مرضیه... تا خانم چشماشون رو باز کردن صدا زدن... فضه به من بگو علی رو کجا بردن... فضه میگه... زهرا نگفت صورتم... نگفت پهلوم... نگفت بازوم.... فقط صدا زد فضه ... علی رو کجا بردن.... خانوم جان علی رو دارن سمت مسجد میبرن... چادر عربی رو به سر کرد... حالا میخام تصور کنی... دختر پیغمبر تو کوچه های مدینه... یه دست به کمر گرفته... یه دست به دیوار... هی صدا میزنه... کجا میبرید مولام رو 🔸دنبال حیدر میدوید 🔸از پهلویش خون میچکید اومد کنار امیرالمومنین... دید ریسمان گردن آقا انداختن... خدا ... دستای علی رو بستن ... دارن کشون کشون میبرن... صدا زد نمیزارم آقام رو ببرید... دومی نامرد اشاره کرد ... قنفذ چرا آروم نشستی... بزنید زهرا رو...😭 خدا... زبان لال بشه... یه نفر با تازیانه میزد... یه نفر با غلاف شمشیر... یه نفر با لگد میزد... انقدر مادرتون رو زدن... دستهاش رها شد... 🔸مردنم بهتر که ببینم بند بر دست علی 🔸دست من را بشکنید و دست علی را وا کنید روضه من تمام... فقط همینو بگم... اگه تو مدینه مادرمون زهرا رو نمیزدن... کسی جرات نمیکرد کربلا... زینب کبری رو با تازیانه بزنه... دیدند دختر ابی عبدالله کنار بدن بابا بی تاب شده... هی صدا میزنه... بابا بلند شو ببین دارن عمه جانم زینب رو میزنن... 🔸نزنيدم كه در اين دشت مرا كاري هست 🔸گل اگر نيست ولي صفحه ي گلزاري هست الا لعنت الله علی القوم الظالمین .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خشم امیرالمومنین علیه السلام از عصر خلافت امیر مؤمنان علی(ع) بود، به آن حضرت گزارش رسید که در مسیر راه ها بعضی از مردان و زنان رعایت حریم عفت را نمی کنند، بسیار ناراحت شد. مردم کوفه را جمع کرد، در ضمن سخنرانی به آنها فرمود: «نبّئت انّ نسائکم یدافعن الرّجال فی الطّریق، اما تستحیون؟ لعن اللّه من لایغار؛ به من خبر رسیده که زنان شما در مسیر راه ها به مردان تنه می زنند، آیا حیاء نمی کنید، خداوند لعنت کند کسی را که غیرت نمی ورزد.» وسائل الشیعه، ج ۱۴، ص ۱۷۴ 💎فضایل مولایمان را به همه بگوییم  👈کپی آزاد .
2⃣در هر دو مجلس، به لب و دندان جسارت شد!👇 🔰در کوفه : عبیدالله بن زیاد در مجلس خود دستور داد، سر مبارک امام حسین(علیه السلام) را به حضورش بیاورند. 👤شیخ مفید(۴۱۳ق) می نویسد : «فَوُضِعَ بَيْنَ يَدَيْهِ وَ جَعَلَ يَنْظُرُ إِلَيْهِ وَ يَتَبَسَّمُ وَ فِي يَدِهِ قَضِيبٌ يَضْرِبُ بِهِ ثَنَايَاهُ» ♦️عبیدالله سر مقدس را پيش روى خود قرار داد و به آن نگاه می‌ كرد و پوزخند می‌زد و در دست او چوبی بود كه با آن به دندانهاى پيشين حضرت(علیه السلام) می‌زد.(۱) ┈┉┅━❀♦️⚫♦️❀━┅┉┈ 🔰در شام : در مجلس یزید نیز این جریان اتفاق افتاد و یزید دستور داد که سر مبارک را نزد او حاضر کردند. 👤شیخ صدوق(۳۸۱ق) می نویسد : «فَوُضِعَ بَينَ يَدَيهِ فِی طَسْتٍ مِن ذَهَبِ وَ جَعَلَ یَضرِبُ بِقَضیبِِ فِی یَدِهِ عَلَی ثَنَایَاهُ» ♦️سر مبارک امام حسین(علیه السلام) جلوی او در طشت طلا قرار داده شد، وآن لعین با چوپ، بر میان دو لب مطهر ایشان می زد.(۲) 📚منابع : ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۵ ۲)امالی شیخ صدوق، ص۱۶۵