هدایت شده از ⚘️گمنام⚘️
.
|⇦•دلا تا به کی...
#روضه #حضرت_سکینه سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حجت الاسلام انصاریان
●━━━━━━───────
بسم الله الرحمن الرحیم
دلا تا به کی، از در دوست دوری
گرفتار دام سرای غروری
نبر چهره از خاک آن کوی گردی
نبر دل تو را از غم دوست دردی
چرا این چنین عاجز و بینوایی
بزن بکن های و هویی بزن دست و پایی
سوال علاج از طبیبان دین کن
توسل به ارواح آن طیبین کن
دو دست دعا را برآور به زاری
سپس گو به سر عجز و صبر خواستاری
*سه تا دختر از ابی عبدالله تو کاروان بودند فاطمه که شوهرش فرزند امام مجتبی است. رقیه که سه سالش بود. سکینه که سیزده سالش بود. اول صبح مامورین ریختن تو خرابه ده تا ده تا رو به طناب بستن.. پنج تا زن پنج تا دختر بچه..زینب کبری میفرماید: اگر ما معمولی میخواستیم راه بریم بچهها نمیتونستن با ما همراهی کنند میریختن بچهها رو میزدند، اگر ما قدم آهسته برمیداشتیم میریختن با تازیانه ما رو میزدند. آفتاب طلوع نکرده بود ما هشتاد وچهار تا رو با یک مرد زین العابدین وارد بارگاه یزید کردند تشنه و گرسنه نذاشتن ما بشینیم ما رو سر پا نگه داشتند، یه مرتبه دیدیم یزید چوب خیزرانش رو برداشت سکینه علیهم السلام مچ دستش رو از طناب کشید پوست دست کنده شد خون اومد سریع اومد کنار تخت یزید گفت یزید بابامو نزن یزید نزن تا من خوابی رو که دیشب تو خرابه دیدم بگم.. دیشب تو خرابه برای بابام خیلی گریه کردم خوابم گرفت صورتم رو روی خاک خرابه گذاشتم و خوابیدم خواب دیدم در یک بیابانی گم شدم راه پیدا نمیکنم ترسیدم یه مرتبه دیدم چند نفر شخص نورانی زیر بغل یه آقایی رو گرفتن هر چند قدم میشینه میگه حسین من "قتلوا و ما عرفوا و من شرب ماء منعوا همون پنج نفر هم با خوندن این زارزار گریه میکنند رفتم جلو یزید به یکی از اون نورانیها گفتم این آقا کیه بی طاقته؟گفتن سکینه این جدت پیغمبر اسلامه داره میره دیدن سر بریده بابات، یزید اومدم برم پیش جدم دیدم از پشت سر صدای یه خانومی میاد داره میگه سکینه جان إلی إلی، بیا پیش خودم برگشتم دیدم یه خانمی بغل باز کرده خودم رو انداختم تو بغلش قبل از اینکه بگم تو کی هستی فرمود: سکینه جان مادرت زهرا هستم دارم میرم گیسوان سرم را به خون گلوی بابات رنگین کنم،گفتم مادر میدونی با ما چه کردند؟ مادر! بچه شش ماهمون رو تیر سه شعبه زدن مادر برادرم اکبر رو قطعه قطعه کردند، مادر! فرق عمومو شکافتن، مادر! برای بدن بابام یه جای سالمی نذاشتند.
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
#حجت_الاسلام_انصاریان
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
هدایت شده از ⚘️گمنام⚘️
@babolharam_netروضه خانگی - حضرت سکینه(س) - 1829.mp3
زمان:
حجم:
9.33M
|⇦•دلا تا به کی..
#روضه و توسل به حضرت سکینه سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حجت الاسلام انصاریان
هدایت شده از ⚘️گمنام⚘️
.
|⇦•مه مبارک ....
#مناجات_امام_زمان روحی له الفدا اجرا شده به نفس حاجمحمد رضا طاهری
●━━━━━━───────
مَه مبارکِ در ابر آرمیده بیا
امید آخر دل های داغدیده بیا
قسم به مهر رُخت کشته،تیرگی مارا
بیا تو ای شب اندوه را سپیده، بیا
به طول غیبت و اشک مدام و سوز دلت
که جان شیعه زِ هجران به لب رسیده بیا
ز پشت در بِشِنو ناله های فاطمه را
به سوز سینه ی آن مادر شهیده بیا
*مرحوم علامه امینی فرمود:اینکه نوشته اند حضرت زهرا(س)پشت در سه بار ناله زده اند اشتباه است،حضرت زهرا(س)چهاربار ناله زده اند،اولین بار رسول خدا(ص) صدا زدند.دومین بار آقا امیرالمومنین(ع)را صدا زدند و ناله سوم صدا زدند:"یا فِضَّةُ خُذینی"....
امّا در ناله چهارم صدا زدند:پسرم، مهدی جان...*
عزیز فاطمه جدّت حسین در یَم خون
تو را صدا زند از حنجر بریده بیا
با لبی که بر آن چوب میزدند به طشت
به دختری که گریبان خود دریده بیا
«یابن الحسن،یابن الحسن»
ــــــــــــــــــ
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#حاج_محمد_طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
هدایت شده از ⚘️گمنام⚘️
حاج محمدرضا طاهری4_5904676117477854628.mp3
زمان:
حجم:
10.69M
|⇦•مه مبارک...
#مناجات و توسل به #امام_زمان روحی له الفدا به نفس حاج محمد رضا طاهری
هدایت شده از ⚘️گمنام⚘️
.
|⇦•گوهر سلالهٔ...
#سینه_زنی و توسل به حضرت سکینه سلام الله علیها اجرا شده ۵ ربیع ۱۴۰۱ به نفس کربلایی #حسین_طاهری
●━━━━━━───────
گوهر سُلاله ی حیدری
واقعاً که زینبِ دیگری
دختر رباب و امام حسین
خواهر تنیِ علی اصغری
بهترین دختری به خدا
از نگاه حسین
نیم نگاهت بسه بمونیم
در پناه حسین
امشبُ رباب روضه گردونه
جبرئیل داره تو عرش میخونه
حاجت همه امام حسینی ها
دست حضرت سکینه خاتونه
«یا سیّدتی بنتُ الحسین »
نوکر حسین و حسن شدیم
روضه خونِ یک بی کفن شدیم
پنجم ربیعه وُ ما مثه
پنجم صفر سینه زن شدیم
تنها تو بودی که شنیدی،
شیعَتي گفتنُ
کاری کردی که یاد بگیریم،
مرثیه خوندنُ
ای زخمیِ عطشانم حسین جانم
ای غریبِ عُریانم حسین جانم
از برکت این روضه و این اشکه
من اگر مسلمانم حسین جانم
«یا سیّدی یا مولا حسین»
ــــــــــــــــــ
#روضه_حضرت_سکینه
#روضه_حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
#کربلایی_حسین_طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
هدایت شده از ⚘️گمنام⚘️
کربلایی حسین طاهری4_5904676117477854646.mp3
زمان:
حجم:
21.58M
|⇦•گوهر سلالهٔ....
#زمینه و توسل به #حضرت_سکینه سلام الله علیها اجرا شده ۵ ربیع ۱۴۰۱ به نفس کربلایی حسین طاهری
هدایت شده از ⚘️گمنام⚘️
.
|⇦•منم سکینه دخترت...
#روضه #حضرت_سکینه علیه السلام اجرا شده #شبِ_نهم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج میثم مطیعی
●━━━━━━───────
"أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّريبِ،.أَلسَّلامُ عَلَى الشَّيْبِ الْخَضيبِ"
نه از لباس کهنه ات نه از سرت شناختم
تو را به بوی آشنای مادرت شناختم
تو را نه از صدای دلنشین روز های قبل
که از سکوت غصه دار حنجرت شناختم
تو، شعر عاشقانه بودی و من این قصیده را
میان پاره پاره های دفترت شناختم
قیام در قعود را، رکوع در سجود را
من از نماز لحظه های آخرت شناختم
غروب بود و تازه من طلوع آفتاب را
به روی نیزه، از سر منورت شناختم
شکست عهد کوفه... این گناه بی شمار را
به زخم های بی شمار پیکرت شناختم
تو را به حس بی بدیل خواهر و برادری
به چشم های بی قرار خواهرت شناختم
اگرچه روی نیزه ای ولی نگاه کن مرا
نگاه کن! منم... سکینه... دخترت... شناختی؟!
#شاعر: رضا حاج حسینی
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#روضه_حضرت_سکینه_سلام_الله_علیها
#شب_نهم_محرم
#حاج_میثم_مطیعی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
هدایت شده از ⚘️گمنام⚘️
@babolharam_netShab09Moharram1402[09].mp3
زمان:
حجم:
11.63M
|⇦•منم سکینه دختر....
#روضه_حضرت_سکینه سلام الله علیها اجرا شده #شبِ_نهم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج میثم مطیعی
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
. |⇦•منم سکینه دخترت... #روضه #حضرت_سکینه علیه السلام اجرا شده #شبِ_نهم_محرم۱۴۰۲ به نفسِ حاج میثم مط
هدیه محضر حضرت سکینه خاتون سلام الله علیها ۵ صلوات قرائت بفرمائید.🌷🍃
#اللهم_صل_علی_محمد_و_آل_محمد_و_عجل_فرجهم
#⃣ #روضه_دفتری
#⃣ #فیش_روضه_حضرت_سکینه
#⃣ #روضه_حضرت_سکینه
#⃣ #حضرت_سکینه
#⃣ #وفات_حضرت_سکینه
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
اللهم صل علی فاطمة وأبیها و بعلها و بنیها و سر المستودع فیها بعدد ماأحاط به علمک
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
وَ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا سُكَينه یا بِنْتَ وَلِي اللهِ يا بِنْتَ الحسين الشهيد وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ
ببر به سمت غم نگاه محزون را
ببین پُر از ماتم سکینه خاتون را
نوای آن بانو به نینوا رفته
به همره بابا به کربلا رفته
*بی بی سکینه سلام الله علیها آرامش دل باباش ابی عبدالله بود ، لذا توی اون آخرین وداعِ روز عاشورا، وقتی این دختر گفت: بابا بیا بشین رو خاک کنارم، ابی عبدالله از اسب پیاده شد. گفت: بابا! دست یتیمی رو سرم بکش برو، ابی عبدالله شروع کرد گریه کردن ،فرمود: "لاتُحْرِقی قَلبی"دلمو آتیش نزن عزیزدلم....
این جمله ی آخر میدونید یعنی چی؟یعنی اینکه سکینه ی من تا لحظه ی آخر مقابل من گریه نکن، دیگه نگفت بعد من گریه نکن، یعنی بعد من هر چی خواستی گریه کن؛ دیگه من نیستم جیگرم آتیش بگیره، دیگه بابا رو ندید تا وقتی اومد دید عمه یه بدن قطعه قطعه رو بغل گرفته...*
نوای آن بانو به نینوا رفته
به همره بابا به کربلا رفته
به کربلا دیده غم فراوان را
به قتلگه دیده گلوی عطشان را
چه شعله ها دارد دل غم افروزش
به دل زند آتش وداع جانسوزش
به قتلگه آری چو مشعل آمد او
به همره زینب به مقتل آمد او
کنار تن آمد سری نداشت آن تن
که شد دل زارش لبالب از شیون
بگقت با زاری ، به چشم تر بابا
چه کس ز جسم تو بریده سر بابا
چه کس مرا بابا چنین یتیمم کرد
چنین گرفتارِ هراس و بیمم کرد
#محمود_تاری
بابا رو از اسب آوُرد پایین. نشست تو بغلش... بابا یادته تو راه که میومدیم خبر شهادت مسلمو دادن، دخترشُ رو پات نشوندی؟ بابا نوازشش کردی بغلش کردی گفتی من داییِ تو هستم، من سایه ی سرتَم. من کنارتم من همه جا باهاتم غصه نخوری تنها نیستی. زینب هست من هستم...
اما بابا الان داری میری مارو به کی می سپُری؟ یه جوری داری میری می دونم دیگه برنمی گردی بابا!
یه حرفی زد صدای گریه ي حسین رو بلند کرد. گفت: بابا یه صحنه ای دیدم سؤالي برام پیش اومد، من تا حالا بدرقه زیاد دیدم. آدم کسی رو می خواد بدرقه کنه پیشونیش رو می بوسه، صورتش رو می بوسه، بابا اولین بارمه می بینم زیر گلوی کسی رو ببوسن. عمه ام چرا زیر گلوت رو بوسید؟ ابی عبدالله بغلش کرد. با هم گریه کردن. بغلش کرد، نوازشش کرد آرومش کرد.
آماده ای یا نه؟ یه ناله عاشورایی میخوام، اینجا بابا دختر رو بغل کرد. هر دیدی یه بازدیدی داره. هر رفتی یه آمدی داره. ساعتی بعد همین دختر اومد تو گودال قتلگاه. دید عمه اش یه بدن پاره پاره رو بغل کرده. این بدنِ کیه؟ فرمود دخترم این بدن بابات حسینِ. خودش رو انداخت رو بدن. اي حسین... لااله الا الله. یه دختر روي بدن باباش بیوفته، بهانه بگیره و گریه کنه چه می کنن؟ شما چه می کنید؟ چجوری بغلش می کنید؟ میان نوازشش میدن، میان بغلش می کنن... من نمیگم عبارت مقتله: سکینه بابارو بغل کرد. "فَجتَمَعَ عِدَّةٌ مِنَ الأعراب" عرب های نامحرم دورش حلقه زدن. "فَجَرّوها عن جسد ابیها ..." یکی معجر رو میکشه. یکی لباساشو میکشه. یکی موهارو میکشه. یکی تازیانه می زنه. دستاشو گذاشت رو سرش. بابا پاشو ببین. پاشو عمه مو کشتن. زینب اومد جلو گفت: نزنیدش این امانت حسینِ... نانجیبا اونجا اینقدر با سیلی تو صورت زینب زدن. اي حسین...
دستتو بیار بالا، اشکتم بمال کف دستت. با همه وجودت... با همه عشقی که به حسین داری... برای فرج تمام زمانت، سلامتی رهبری، شفای همه ی مریضا، عاقبت به خیری جَوُونا، ناله بزن: حسین...
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#حضرت_سکینه_س_مرثیه
#حضرت_سكينه علیهاالسلام:
چون پدرم كشته شد، آن بدن نازنين را در آغوش گرفتم، حالت اغما و بیهوشى بر من روى داد در آن حال شنيدم پدرم میفرمود:
شيعتى ما اِن شربتم، ماءَ عَذب فاذكرونى
اِذ سمعتم بغريبٍ اَو شهيد فاندبونی...
📗 منتهى الآمال، شيخ عباس قمى، ج۲، ص۹۳۰؛ به نقل از مصباح کفعمی، ص۹۶۷.
🔸آیات شگفت🔸
تشنه بودم، خواستم لب وا کنم، آبی بنوشم
ناگهان کوه غمی احساس کردم روی دوشم
دیدم آشوبم، تلاطم دارد اشکم، در خروشم
میرسید از هر طرف فریاد جانکاهی به گوشم:
«شیعتی ما إن شَرِبْتُم ماء عَذْبٍ فاذکرونی»
راه را گم کرده بودم، آخر آیا میرسیدم؟
خسته و تنها در آن صحرا، چه غربتها که دیدم
هر غریبی را که دیدم، زیر لب آهی کشیدم
دشت ساکت بود، اما این صدا را میشنیدم:
«اِذ سَمِعْتُم بِغَریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی»
آرزوها داشتم... راهی شدم تا در سپاهش...
کاش من هم میشدم از کشتگان یک نگاهش
آخر راه من و... او تازه بود آغاز راهش
راه او آغاز میشد از میان قتلگاهش...
«لَیْتَکُم فی یَوْمِ عاشورا جمیعاً تَنْظُرونی»
میزد آتش بر جهانی غربت بیانتهایش
کودک ششماهه هم میخواست تا گردد فدایش
ناگهان شد غرق خون با یک سهشعبه ربنایش
کاش آنجا آب میشد آب از هُرم صدایش:
«كَيْفَ أَسْتَسْقی لِطِفْلی فَأَبَوْا أَنْ يَرْحَمُونی»
بود آیات شگفتی از گلویی تشنه جاری
هر دلی بیتاب میشد با طنین سرخ قاری
دخترش راوی خون بود آن میان با بیقراری
میسرود این اشکها را تا بماند یادگاری:
«وَ انا السّبط الّذی مِن غَیر جُرم قَتَلونی»
✍ #یوسف_رحیمی
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#حضرت_سکینه_س_مرثیه
#حضرت_سکینه_س_وداع
#امام_حسین_ع_روز_عاشورا
اگر خواهی پدر بینی وفای دختر خود را
نگه کن زیر پای اسب و بالا کن سر خود را
نهان از چشم طفلان آمدم دارم تمنّایی
که در آغوش گیری بار دیگر دختر خود را
نرفتی تا به پُشتِ ابرِ سنگ و خنجر و پیکان
به روی دامنت ای ماه بنشان اختر خود را
فروشد ناز اگر طفلی خریدارش پدر باشد
بزرگی کن، ببوس این دختر کوچکتر خود را
لبم از تشنگی خشک است و جوهر در صدایم نیست
برو در نهر علقم، کن خبر آبآور خود را
ز دورادور، میدیدم گلویت عمه میبوسید
مگر آماده کردی بهر خنجر، حنجر خود را
به همراه مسافر آب میپاشند، من ناچارم
به دنبال تو ریزم اشک چشمان تر خود را
کنار گاهواره رفتم و دیدم که اصغر نیست
چرا با خود نیاوردی، چه کردی اصغر خود را؟
✍ #علی_انسانی
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها