eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.6هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
369 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام متاسفانه شب ششم یافت نشدن علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ مناره ها - شدن رعنا - به عشق اون - قد و بالا مُؤذن ها - فدایی‌تن - شهید خوش - صدایی‌تن صدای تو - ندای عشق - به ما میگن - گدای عشق به این سائل - بده توشه - ببر ما رو - تا شش‌ گوشه آقازاده / خونه‌ت آباد گِره‌های کار من / به تو اُفتاد نگاهی کن / به این شیدا دلم لک زده برم / تا پایین پا ۲ علی اکبر ۳ آقام علی اکبر 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ توو خلقت از - همه برتر - کیه از تو - پیمبرتر تویی قرآن - تویی کوثر - تویی ایمان - تویی حیدر تو دنیای - اباالفضلی - تو همپای - اباالفضلی تا تو هستی - میدی جُولون - حریفی نیست - توی میدون بزن نعره / بزن شمشیر تو هم مثل مجتبی / بکش تکبیر با هر ضربه / بگو حیدر به یادِ کَننده‌ی / در خیبر ۲ علی اکبر ۳ آقام علی اکبر 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ من و عرضِ - تمنّایی - که تو عشقِ - جوونایی بذار با تو - صمیمی‌شم - همون که تو - میخوای می‌شم میخوام محکم - بشه ریشه‌م - شبیه تو - حسینی‌شم برا اسلام - مفید باشم - توو هر حالی - شهید باشم شدم آقا / شکار تو نمی‌لغزه پای من / کنار تو حواسم هست / بدهکارم همه زندگیمو از / حسین دارم علی اکبر ۳ آقام علی اکبر مشابه سبک زیر خوانده می‌شود _______________ سلام آقا که الان روبروتونم من اینجامو زیارت نامه میخونم حسین جانم تو که باشی دلم دیگه نمی لرزه همین گریه به لبخند تو می‌ارزه حسین جانم بذار سایه ت. همیشه رو سرم باشه قرار ما شب جمعه حرم باشه حسین جانم حرم گفتم هوای کربلا کردم هواییشم فقط دور تو میگردم حسین جانم پناهم باش به جز روضه ت. پناهی نیست به غیر از تو برا من تکیه گاهی نیست حسین جانم به قربونت نگاه اطلسی داری واسم آقا همش دلواپسی داری حسین جانم غلط گفتم که چیزی توی کاسم نیست چی کم دارم تو رو دارم حواسم نیست حسین جانم سبک بالم تو ایوون تو جا دارم از این دنیا یه قطعه کربلا دارم حسین جانم دوست دارم همه داراییم اینه دلم میره ضریحت رو که میبینه حسین جانم سلام آقا که الآن رو به روتونم من اینجامو زیارت نامه میخونم حسین جانم 👇
. |⇦•آدم‌توی پیری.. و توسل به علیه السلام اجرا شده محرم ۱۴۰۱به نفس حاج میثم مطیعی ●━━━━━━─────── آدم توی پیری، دلبسته تر میشه چشماش برا بچه‌ اش چه زود،می باره تر میشه کی واسه‌ی، آدم آخه، مثل پسر میشه ای پیرمردا واسه ی من دعا کنید تو روضه ها مادرِ من رو صدا کنید جوونهاتون رو‌ نذر راهِ خدا کنید منم یه روز جوونی داشتم تا سر روی شونه‌ اش میذاشتم گل امیدم و می‌کاشتم «علی علی علیِ اکبر» آی پیرمردا که، بچه شهید دارید دیدید چقد سخته، دمِ رفتن امید دارید آروم می‌گید، برگرده کاش، با غصّه می‌بارید خواستم تو آغوشش بگیرم، نموند و رفت خواستم بگم بی تو می‌میرم، نموند و رفت من بی تو از زندگی سیرم، نموند و رفت *اومد برای رفتن اجازه بگیره به محضِ اینکه اجازه خواست،آقا اجازه داد.به مصداق "أنْفِقوا مِما تُحِبُّون"آقا حرفی نزد"ثُمَّ نَظَرَ إِلیه،نَظْرَةَ آیِسِِ مِنه"یه نگاه ازسرناامیدی به جوونش انداخت"وَ اَرْخی عَینَیه وَ بَکی"شروع کرد های های گریه کردن دختراش اومدن دور علی اکبر رو گرفتن هی صدا میزدن:"علی! اِرحَم غُربَتَنا"علی! به غربت ما رحم کن."لاطاقَةَ لَنا عَلی فِراقِکْ"ما تحمل دوری تو رو نداریم.. علی ببین گوشواره ام هنوز هست. علی ببین معجر رو سرمونه، علی ببین خلخال به پامونه، بی تاب شهادت بود...* آروم نداشت، برای رفتن نگاه نکرد به چشمای من که جونِ من جدا شد از تن «علی علی علیِ اکبر» *سیدبن طاووس نوشته:وقتی دیگه کسی برا ابی عبدالله نموند‌فقط خانواده خودش بودند."خَرَجَ علیُّ بنُ الحُسین علیه السلام" علی اکبر آماده ی میدان شد."وَ كَانَ مِنْ أَصْبَحِ النَّاسِ وَجْهاً" زیباترین مردم بود."وَ أَحْسَنِهِمْ خُلُقاً "خوش خلق ترین مردم بود. "فَاسْتَأْذَنَ أَبَاهُ فِي الْقِتَالِ فَأَذِنَ لَهُ"تا گفت من میخوام میدان، فرمود:برو. "ثُمَ‏ نَظَرَ إِلَيْهِ نَظَرَ آيِسٍ مِنْهُ "یک نگاه از سر ناامیدی ودل کندن به علی اکبر انداخت. "وَ أَرْخَى عَيْنَه وَ بَكَىٰ."چشماش رو زیر انداخت. شروع کرد گریه کردن...بعد سر به آسمان بلند کرد.فرمود:" اللَّهُمَّ اشْهَدْ"خدایا تو شاهد باش!" فَقَدْ بَرَزَ إِلَيْهِمْ غُلَامٌ أَشْبَهُ النَّاس خَلْقاً وَ خُلُقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ ..." خدایا کسی داره میره میدان که شبیه ترین خلائق تو به پیغمبره..."وَ كُنَّا إِذَا اشْتَقْنَا إِلَى نَبِيِّكَ نَظَرْنَا إِلَيْهِ."ما هروقت دلمون برای علی تنگ میشد به علی اکبر نگاه می کردیم. امام حسین چقدر خاطره داشت از پیغمبر؟ دلش راضی نشد."فَصَاحَ وَ قَالَ يَا ابْنَ سَعْدٍ"از همون جا که علی اکبر میخواست وداع کنه فریاد زد:ای عمر سعد!"قَطَعَ اللَّهُ رَحِمَكَ كَمَا قَطَعْتَ رَحِمِي"خدا رحمِ تو رو قطع کنه.همه کس و کار من رو داری ازم می گیری. "فَتَقَدَّمَ نَحْوَ الْقَوْمِ"اومد مقابل لشگر"فَقَاتَلَ قِتَالًا شَدِيداً"جنگ نمایانی کرد."وَ قَتَلَ جَمْعاً كَثِيرا."خیلی ها رو به درک واصل کرد."ثُمَّ رَجَعَ إِلَى أَبِيهِ "از وسط میدان برگشت پیش امام حسین.صدا زد "يَا أَبَتِ الْعَطَشُ قَدْ قَتَلَنِي وَ ثِقْلُ الْحَدِيدِ قَدْ أَجْهَدَنِي "بابا سنگینی این زره من رو خسته کرد. "فَهَلْ إِلَى شَرْبَةٍ مِنَ الْمَاءِ سَبِيلٌ"یه جرعه آب هست؟"فَبَكَى الْحُسَيْنُ علیه السلام..." آقا شروع کرد های های گریه کردن."وَ قَالَ وَا غَوْثَاهْ يَا بُنَيَّ قَاتِلْ قَلِيلًا"پسرم یه ذره دیگه بجنگ."فَمَا أَسْرَعَ مَا تَلْقَى جَدَّكَ مُحَمَّداً صلی الله علیه وآله"خیلی زود پبغمبر رو زیارت میکنی."فَيَسْقِيَكَ بِكَأْسِهِ الْأَوْفَى شَرْبَةً لَا تَظْمَأُ بَعْدَهَا أَبَداً "پیغمبر چنان تو رو سیراب می کنه؛ یه آب گوارایی به تو میده؛هیچ وقت تشنه نمیشی... ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•من با همین دستام... و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شبِ هشتم محرم ۱۴۰۱به نفس حاج میثم مطیعی ●━━━━━━─────── "فَرَجَعَ إِلَى مَوْقِفِ النُّزَّالِ"برگشت به میدان جنگ."وَ قَاتَلَ أَعْظَمَ الْقِتَالِ"پدرش نگاه می کرد هی زیر لب میگفت: "لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّةَ إِلَّا بِاللَّهِ اللهُ أَکبَر"بعد راوی میگه"فَرَمَاهُ مُنْقِذُ بْنُ مُرَّةَ الْعَبْدِيُّ لَعَنَهُ اللَّهُ تَعَالَى بِسَهْمٍ فَصَرَعَهُ"اون ملعون یه تیری به سمت علی اکبر روانه کرد،علی از حال رفت...فقط یه صدا ازش شنیده شد "فَنَادَى يَا أَبَتَاهْ عَلَيْكَ السَّلَام"باباخداحافظ... "هَذَا جَدِّي يُقْرِؤُكَ السَّلَامَ"بابا پیغمبر به تو سلام میرسونه."وَ يَقُولُ لَكَ عَجِّلِ الْقَدُومَ عَلَيْنَا"پیغمبر میگه:حسین! عجله کن. اینجا یه اتفاقی افتاد."فَاحْتَمَلَهُ الْفَرَس إِلی عَسْکَرِ الاَعداء"همین جور که روی گردن اسب افتاده بود؛دست دور گردن اسب حلقه کرده بود؛خون جلوی چشمای اسب رو گرفت،اسب راه رو اشتباه رفت."وَاحتَواهُ القَومُ"دورش رو گرفتند"فَقَطَّعوه بِسُیوفِهِم   إرباً إربا"علی رو ریز ریز کردند."ثُمَّ شَهَقَ شَهْقَةً فَمَاتَ"قبل از اینکه امام حسین برسه بالای سرش، روح مطهرش به اعلی علیین پرواز کرد."فَجَاءَ الْحُسَيْنُ "آقا امام‌حسین‌ آمد."حَتَّى وَقَفَ عَلَيْهِ"بالای سرش ایستاد.راوی میگه یه دفعه دیدم نشست."وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ"صورت به صورت علی گذاشت.. " وَ قَالَ قَتَلَ اللَّهُ قَوْماً قَتَلُوكَ مَا أَجْرَأَهُمْ عَلَى اللَّهِ وَ عَلَى انْتِهَاكِ حُرْمَةِ الرَّسُولِ " علی بعد از شهادت تو حرمت من هَتک شد.یعنی بعد از تو راه چشم ها به خیمه های من باز شد.بعد از عباس نگاه کردن به پردگیان حرم آزاد شد.بعد فرمود:"عَلَى الدُّنْيَا بَعْدَكَ الْعَفَاءُ"علی بعد از تو خاک بر سر دنیا.بعد راوی میگه:"وَ خَرَجَتْ زَيْنَبُ بِنْتُ عَلِيٍّ."دیدم زینب از خیمه ها بیرون آمد به سر و صورت میزد ومی گفت:تُنَادِي يَا حَبِيبَاهْ يَا ابْنَ أَخَاهْ"ای عزیزدلم...ای پسر برادرم."وَ جَاءَتْ فَأَكَبَّتْ عَلَيْهِ "اومد خودش رو روی این بدن ریز ریز انداخت."فَجَاءَ الْحُسَيْنُ فَأَخَذَهَا وَ رَدَّهَا إِلَى الفُسطاط" آقا امام حسین آمد زیر بغل خواهر رو گرفت به خیمه ها برگردوند. راوی میگه یه مرتبه نگاه کردم دیدم"ثُمَّ اَقبَلَ عَلی فَتِیانه"برگشت سمت خیمه ها... همون جور که ایستاده بود صدا زد:"یا فِتیَةِ بنی هاشم اِحمَلوا أخاکُم"آی جوونای بنی هاشم بیاید علی رو بردارید...* من با همین دستام، بچه‌ام رو برداشتم هر پاره از، جسمش کجاست؟ای کاش خبر داشتم هرکس که دید، باور نکرد، من هم پسر داشتم از بس صحرا پُر بود از خونِ مطهرش می‌ترسیدم که پا بگذارم، رو پیکرش دیدید چقدر سخته خجالت، از مادرش بگید به مادر شهیدا دعا کنن برای لیلا که بی علی شده چه تنها «علی علی علی اکبر» : رضا یزدانی ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
Shab08Moharram1401[01].mp3
24.86M
|⇦•من با همین‌ دستام.. و توسل به حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شب هشتم محرم۱۴۰۱ به نفس حاج میثم مطیعی
. ☑️بند اول نمیگم نرو به میدون ای علیّ اکبرمن پسرم قدری قدم زن پیش چشم مضطر من2 پشت تو آب نمیریزم تا ببینمت عزیزم تو ببین از غم دوری میسوزه این جگر من اشبه ناس پیمبر حیدرکرببلایی جوون رشید بابا میمرم اگه نیایی همه دارو ندارم توببین رمق ندارم میری و جشم انتظارم ای علی جان نفسم داره میگره یاد ت از یادم نمیری بی تو از زمونه سیره ای علی جان اکبر م ای گل بابا اکبرم ای اربااربا ☑️بند دوم چیشده میون میدون پره از نیزه و تیره شمیرا بالا ک میرن آسمون دلش میگیره بمیرم ای گل بابا بدنت شد اربا اربا صدای لیلا میاد ک مادرش براش بمیره جوونم بلند شو ازجات مردم از ناله وزاری اربابا ای علی جان جای سالمی نداری باسرت بکن اشاره تیکه تیکه پاره پاره ی بابا بگو دوباره ای علی جان ای همه دارو ندارم تو بیین حال نزارم بی تو سخت تر میشه کارم ای علی جان اکبرم ای گل بابا اکبرم ای اربابا ☑️بند سوم رمقی دیگه ندارم به لبم رسیده جونم ی بابا بگو دوباره ببینین اشک روونم2 دیگه طافتی ندارم توببین تمومه کارم چجوری من بدنت رو سوی خیمه برسونم2 چه بوی یاس عجیبی توی قتلگه نشسته مثل مادر غریبم پهلو تو هم شکسته ای جوون پرپر من همه برگو بر من شبیه مادرمن ای علیجان2 پدرت میمیرهدازغم از همین غصه و ماتم بدنت پاشیده از هم ای علی جان2 اگبرم ای گل بابا اکبرم ای اربا اربا ✍ .
. 🏴 علیه السلام 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ از مسجد الحرام حرم تا خدای خویش اکبر عروج کرده به بی انتهای خویش او ابتدا و غایت معراج خویش بود پس می‌گریست نزد پدر در قفای خویش هنگام احتضار، هم آغوش مصطفی است یعنی خودش نموده تجلی برای خویش جان حسین جان به لبش آمد از عطش جان میسپرد جای حسین و به جای خویش روزی رسان نیزه دشمن شده تنش هر نیزه بود در پی سهم حنای خویش او قطعه قطعه شد؛ همه جا را تنش گرفت تا ذره ذره را بکند مبتلای خویش ممسوس ذات را به روی خاک می کشند تا عرش، خاک را بنماید سرای خویش قلب پدر شبیه فدک پاره پاره شد در کوچه های نیزه به پای عزای خویش "نادعلی" کنار تنش، جلوه می کند او کشته نجف شده در کربلای خویش با قامت خمیده پدر جمع می کند دار و ندار فاطمه را در عبای خویش آغوش این ضریح نشد قسمت حسین در برگرفت بعد پسر بوریای خویش .
مداحی آنلاین - برای آینه بودن که انتخاب شدم - میرداماد.mp3
6.51M
🔳ایام (ع) 🌴امان که مشک تهی آبروی من را ریخت 🌴من از خجالت لبهای تشنه آب شدم 🎙 برای آینه بودن که انتخاب شدم چو ماه مطلع انوار آفتاب شدم مرا هر آینه «ذُخر الحسین» می خواندند دعای فاطمه بودم که مستجاب شدم امان که مشک تهی، آبروی من را ریخت من از خجالت لبهای تشنه آب شدم ابوتراب شدم تا به خاک افتادم اسیر کینه ی قوم بنی شراب شدم  چقدر نیزه تشنه به جان من افتاد که جرعه جرعه پر از زخم بی حساب شدم به جای دست بریده دو بال سهمم شد پناه روسری و خیمه و حجاب شدم  دلم شکسته سرم را به حرمله دادند که مزد ذبح علی کودک رباب شدم
. |⇦•عباس متحیر ایستاد.. و توسل به علیه السلام اجرا شده محرم ۱۴۰۱به نفس حاج ●━━━━━━─────── مرحوم مجلسی در بحار نوشته:"وَ لَمَّا رَأَی الْعَبَّاسُ وَحْدَةَ أخِیهِ الْحُسَیْنِ‌(علیه السلام)" وقتی دید برادر تنها شده دیگه کسی نمونده،اصحاب همه رفتند.بنی هاشم همه شهید شدند.علی اکبر رفته قاسم رفته.عون و جعفر رفتندبرادراشو فرستاده گفته برید جلو چشمم شهید بشید.اومد مقابل امام حسین ایستاد.صدا زد:"یَا أخِی! هَلْ مِنْ رُخْصَةٍ؟ "مولای من اجازه میدی برم میدان جونم رو فدات کنم؟ «ولایت پذیری اینه.یه عمری مشق رزم کرده بود.یه عمری به خودش وعده داده بود،گفته بود میرم مقابل این لشگر می ایستم،جونم رو فدای امامم می کنم.» تا اومد اجازه خواست.مجلسی نوشته:"فَبَکَى الْحُسَیْنُ‌(علیه السلام) بُکَاءً شَدِیداً"آقا شروع کرد های های گریه کردن ثُمَّ قَالَ:"أَنْتَ صَاحِبُ لِوَائِی."تو پرچمدار منی.تو‌ علمدارمنی"و اِذا مَضَیتَ تفرَّقَ عسگری"اگه تو بری لشکرم از هم می پاشه.لشکری برات نمونده.عباس تو برای من یه ملتی.تو برای من یه لشگری اگه تو بری شیرازه ی خیمه های من از هم می پاشه.ستون خیمه های من پایین میاد. عباس صدا زد:"یا أخی قَدْ ضَاقَ صَدْرِی..." سینه م سنگینی می کنه."وَ سَئِمْتُ مِنَ الْحَیَاةِ"دیگه از زندگی خسته شدم."وَ أُریدَ أَنْ أَطْلُبَ ثَأْرِي مِنْ هَؤُلَاءِ الْمُنَافِقِينَ"ميخوام ازاين منافقین خونخواهى کنم. آقا امام حسین به جای اینکه بفرماد برو میدان،برو‌رجز بخون. ماموریت رو برای عباس یه چیز دیگه تعیین کرد"فَقالَ الْحُسَین فَاطْلُبْ لِهَؤُلَاءِ الْأَطْفَالِ قَلِیلًا مِنَ الْمَاءِ."یه ذره آب برای بچه‌ها بیار.هر چی شما بگیدمعطل نکرد.نوشته:"فَذَهَبَ العَباس"عباس رفت مقابل لشگرایستاد شروع کرد موعظه کردن"وَ وَعَظَهُم و حَذَّرَهُم"موعظه کرد.اونا رو از آخرت و بلاش تحذیر داد."وَلم یَنفَعَهُم"فایده ای نداشت "خَرَجَ اِلی اَخیه،فَاَخبَره"اومد مقابل برادرش ایستاد.به آقا گزارش داد،این جورگفتم،فایده ای نداشت.همچین که داشت با امام حسین حرف میزد؛"فَسَمِعَ الاَطْفال،یُنادونَ العَطش،العَطش"این صدای بچه ها به گوشش می رسید؛"فَرَکِبَ فَرِسَه"سوار بر اسب شد.آخرین نگاه ها رو به مولا انداخت..آخرین بار به خیمه رباب نگاه کرد.نمیدونم علی اصغر رو دید یا نه... "فَرَكَبَ فَرَسَهُ وَ أَخَذَ رُمحَهُ"سوار بر اسب شد و نیزه رو برداشت" وَ القُربَةُ وَ قَصَدَ نَحوَ الفُراتِ"مشک رو برداشت و سمت فرات رفت."فَأَحَاطَ بِهِ أَربَعَةُ آلَافِِ مِمَّن كَانُوُا مُوَكِّلِينَ بِالفُرَاتِ"چهار هزار نفرمحاصره ش کردند."وَ رَمَوهُ بِالنَّبالِِ."اول تير بارانش کردند."َفَکَشَفَهُم"لشکر رو شکافت."وَ قَتَلَ مِنهُم عَلَى مَا رُوِيَ ثَمَانِينَ رَجُلاً حَتَّى دَخَلَ المَاءَ."بر اساس روایت هشتاد ملعون رو به جهنم فرستاد و وارد شریعه شد."فَلَمَّا أَرَادَ أَن يَشرِبَ غُرفَةََ مِن المَاءِ"همچین که یه مشت آب بالا آورد؛"ذَكَرَ عَطَشَ الحُسَينِ وَ أَهلِ بَيتِهِ فَرَمَى المَاءَ" یادش افتاد هم آقا تشنه هست هم بچه ها تشنه اند آب رو روی آب ریخت"وَ مَلَأَ القُربَةَ"مشک رو پر کرد.."وَ حَمَلَهَا عَلَى كِتفِهِ الأَيمَنِ وَ تَوَجَّهَ نَحوَ الخِيمَه "مشک رو روی کتف راستش انداخت.به سمت خیمه ها برگشت... "فَقَطَعُوُا عَليَه‏ الطَرِيقَ وَ أَحَاطُوُا بِهِ مِن كُلِّ جَانِبِِ "راهش رو بستند.عباس رو از هر طرف محاصره کردند... ساعتی بعد دور برادرت رو گرفتند.حسینت داخل قتلگاه افتاده بودجلو می رفتند،عقب می آمدند.گفتند بذار بترسونیمش " فَحَارَبَهُم حَتَّى ضَرَبَهُ نَوفِلُ الأَزرَقُ عَلَى يَدِه اليُمنَى فَقَطَعَهَا"دست راستش قطع شد... "فَحَمَلَ القُربَةَ عَلَى كِتفِهِ الأَيسَرِ "مشک رو به شانه چپش انداخت."فَضَرَبَهُ نُوفِلُ فَقَطَعَ يَدَهُ اليُسرَى مِن الزَندِ"دست چپ جدا شد...سریع مشک را به دندان گرفت... ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇