❣﷽❣
سینه_زنی_حضرت_قاسم_ع
از خیمه داره میاد بیرون
با هیبت حسنی قاسم
ارباب بی قرار و گریون
پیش قمر بنی هاشم
میرسه اروم اروم
از لابه لای خیمه
صدای ناله های خیمه
برا ماه شبای خیمه
حسن پسرت بی زره میره
حسین داره از غصه میمیره
رو خورشید پیشونیش
عمه عمامه علوی بسته
دست عموی علمدارش
دستاش و میگیره اهسته
عمه میگه با گریه
ای کبوتر شیدا
مثه تو نمیشه پیدا
بین نوه های زهرا
وای بیا مادر نگاهی کن
وای بیا قاسم رو راهی کن
می افته رو زمین و
غرق سرخی عسل لبهاشه
افتاده و سر خونینش
انگار رو دامن باباشه
میرسه صدا ناله
از زیر سم مرکب
اومده جون عمو بر لب
داره ناله میزنه زینب
وای میکشه رو زمین پاش و
وای داره میبینه باباش و
.
|⇦• امان از کوفه ..
#روضه و توسل به حضرت زینب سلام الله و روضه #دروازه_کوفه_ حاج حسین سازور
●━━━━━━───────
بریم دروازه کوفه ببینیم چه خبره .. یااباعبدالله ..
زینب و کوچه و بازار ، امان از کوفه
بین جمعیت و انظار ، امان از کوفه
حجة بن الحسن آقا دمِ دروازه ببین
عمه ات گشت گرفتار ، امان از کوفه
حرمله گشته عنان گیر و نگهبان خولی
شمر هم قافله سالار ، امان از کوفه
سنگهایی که ز گودال زیاد آمده بود
خورد او از در و دیوار ، امان از کوفه
آبروریزی این شهر کم از شام نبود
کم ندید از همه آزار ، امان از کوفه
آبرو داشت در اینجا به چه روزی افتاد
دختر حیدر کرار ، امان از کوفه
نشنود کاش پیمبر ، صدقه میدادند
همه بر عترت اطهار ، امان از کوفه
وسط خطبه او همهمه در شهر افتاد
دید بر نیزه سرِ یار ، امان از کوفه
چه سری خونی و خاکستری و خاک آلود
وای از لحظه دیدار ، امان از کوفه
تا رسید امّ حبیبه زخجالت شد آب
هیچ عزیزی نشود خار ، امان از کوفه
زینبِ پرده نشین حبس نشین شد آخر
داد از کوفیِ بی عار ، امان از کوفه
سختی حبس به دیده نشدن میارزید
سخت تر مجلس اغیار ، امان از کوفه
وامصیبت ، "دَخَلَت زینب علی اِبنِ زیاد"
پس کجا بود علمدار ، امان از کوفه
طعنه ها بود که بر اشک دو عینش میزد
با عصا بر لب و دندان حسینش میزد
شاعر: #عبدالحسین_میرزایی
کاروان وارد کوفه شد دیدن یه عده ای دارن از بام خانه ها خاکستر میریزن .. یه عده هم کنار این اسرا دارن پای کوبی میکنن .. ای بمیرم برات بی بی جان .. یه وقتی زینب سلام الله علیه یه نگاه کرد به دروازه شهر یادش افتاد باباش اینجا حکومت میکرده .. یه خانمی آمد یه مقدار نان و خرما بده بی بی فرمود برش گردانید به خدا صدقه به ما حرامه .. گفتن خانم صدقه فقط به بچه های پیغمبر حرام هست !! فرمود ام حبیبه من زینبم .. به خدا ما بچه های پیغمبریم .. ای حسین ..
صل الله علیک یا اباعبدالله ..
ــــــــــــــــــ
#حضرت_زینب #اسارت
#روضه_دروازه_کوفه
#حاج_حسین_سازور
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
️روضه و _ورود کاروان اسرا به کوفه و ماجرایِ اُم حَبیبه
اين است نوايِ دِلِ من در همه حالآت
از روزِ ازل تا بِ دم صبحِ مکافات
نقش است به لوحِ دلِ من با قلم عشق
این جاست حسینیۀ تو عمۀ سادات ...
خوبانِ روزگار مسلمانِ زینبند
دیوانۀ حسینُ پریشانِ زینبند
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند
حتماً کنیز و پیرغلامانِ زینبند
در جنت الحسین تمام حسینیان
هستند غرق ناز که مهمان زینبند
مرغان خوش صدای بهشتی تمامشان
بیچاره طنین حسین جان زینبند ....
کعبه رقیب حُرمت زینب نمی شود
عالم حریف هیبت زینب نمی شود
این ها که گفته اند ز عیسی مسیح ها
یک قطره از کرامت زینب نمی شود
هر جا که حرف اوست همان جاست کربلا
در هر مکان که صحبت زینب نمی شود ...
باید به سوی عرش خدایش سفر کند
روی زمین رعایت زینب نمی شود
تنها به احترام حسینش اسیر شد
هر عاشقی که حضرت زینب نمی شود
زینب اگر نبود محرّم نداشتیم
هیئت نبود ، این همه آدم نداشتیم
وقتی غرور حیدری اش جلوه گر شود
هر کس که هست مرد خطر بی جگر شود
تنها پیمبری ست که باید چهل مسیر
با شمر ها و حرمله ها همسفر شود ...
بین حرامیان سپرِ هر اسیر شد
اما کسی نبود برایش سپَر شود
با دست های بسته نمی شد به سر زند
سر را شکست تا کمی آرام تر شود
*عرضِ روضه ام : گفت نذر کردم یه بار دیگه معلمِ قرآنم زینبُ ببینم ... هر فقیر و اسیری وارد شهر میشه نان و خرما صدقه بدم ....
خبر آوردن اُمِ حبیبه یه کاروان اسیر وارد شهر شده ... (گفت نون و خرما ببرید) بردن و برگشتن گفتن اُم حبیبه از ما قبول نکردن ... ( گفت چطور مگه ؟) گفت آخه فرمودن صدقه بر ما حرامِ ... گفت یا للعحب مگه کی واردِ شهر شده ؟؟
میگن خودش چادر به کمر بست گفت برم ببینم کی اومده ... اومد دید یه عده رو سوارِ شتر هایِ بی جهاز کردن ... سوال کرد بزرگِ این کاروان کیه؟
سیدا،با دست عمه تون رو نشون دادن .... اومد جلو گفت چرا نون و خرمایِ منو قبول نکردید؟ با اون هیبتِ حیدری فرمود صدقه به ما حرامِ ....
گفت تا جایی که من میدونم و یادمه صدقه فقط به بچه هایِ پیغمبر حرامه ؟؟؟...
فرمود اُمِ حبیبه برا چی نذر کرده بودی ؟ عرض کرد خانم یه بار دیگه معلم قرآنم زینب رو ببینم ...
فرمود ام حبیبه نذرت قبول .... من زینبم ....
نوکرا ... میگن ام حبیبه یکی دو قدم فاصله گرفت ، خانم مگه چند وقته ندیدمت ...چرا انقد شکسته شدی ... چرا قدت خمیده ....؟؟ اصلاً باور نمیشه شما زینب باشی ... اگه شما زینبی ، زینب همیشه یه نشونه داشت ... همه جا سایه به سایۀ حسینش بود ... به من بگو اگه زینبی پس کجاست حسینت ...
فرمود ام حبیبه .... اون سری که بالایِ نیزه داره قرآن میخونه .....*
حسین ....
🌴🌴🌴
.
#حضرت_زینب
حاج رضا نبوی🎤
عمه زینب به خدا خونه دلم
دیگه بعده بابا محزونه دلم
میدونی عمه یتیمی مشکله
طفل بی بابا همیشه خون دله
عمه دیگه نگو بابا سفره
گل من نمیدونی که پرپره
عمه بابامو چرا سر بریدن
اونو رو خاکا چرا میکشیدن
عمه دیدم که رگاش پاره شده
همه اهل بیتش آواره شدن
کی با چکمه رفته رو پیکر اون
کی بریده شاهرگ حنجر او
به سرش عمه چرا سنگ میزدن
چرا اسبا رو بابا میدویدن
عمه زینب به خدا خونه دلم
دیگه بعده بابا محزونه دلم
😭😭
کی دیده سرکه بریده باشه باز
بخونه سوره ی قرآن ونماز
یه نگاه کن رونیزه سربریده بابام قرآن میخوانه
عمه بگو به سربریده ی بابام سنگ نزنن اما کسی نیست
بداداین یتیمه حسین برسه😭)
چراکشتند عموعباس من و
عمه کی چیده گل یاس من و
برادر اکبرم وکی سریرید
مرغک شیرخوارم وکی پر برید
(😭چراعلی اکبرم نمیاد عمه جانم
چراهم بازیم علی اصغر نمیاد عمه جانم
اینقدر باسربریده حرف زد
اینقده برا عمه وخرابه نشینان روضه خوند
رباب آمد سکینه بنت الحسین آمد
همه دوراین دخترحلقه زدن
هرکی میخواد بایه زبونی این دختر وآروم کنه
اما یتیم دلشکسته است آروم نمیشه...
نیمه شب دلش هوای بابا حسین کرده
اونقده گریه کردتا سربریده اومد
دیگه سربریده رو دید رفت آروم آروم جلو
با دستای کوچکش این سر رو به سینه گذاشت 😭)
😭😭
الهی بابا که قربونت بشم
قربون چشمای پرخونت بشم
چراحرف نمیزنی بادخترت
داره پرپر میشه بالای سرت
😭بابا بامن حرف بزن دارم میمیرم😭
باباجون خسته شدم ازاین سفر
باباجون رقیه رو باخود ببر
😭😭
باباجون گوشواره هام یادت میاد
تومدینه خنده هام یادت میاد
😭😭
اما دیگه حالا افسرده شدم
دختری خسته وپژمرده شدم
😭بابا من وببر بابا خسته شدم 😭
بابا بخاطر من عمه زینب وتازیانه زدن...
یادگارداداشم ناله نزن
الهی من نباشم ناله نزن
آخه صبر زینبم حدی داره
میدونی خونه دوچشمام می باره
بس جون بابا پاک کن اشکاتو
دیگه آماده ی تازیانه باش
آتیش صبرو دیگه زبونه باش
عزیزم فردا توسیلی میخوری
سیلی باصورت نیلی میخوری
فرداروزمین صحرامیدوی
پابرهنه روی خارا میدوی
فرداباما سرباباتم میاد
سربی پیکرباباتم میاد
نکنه عمه دیگه ناله کنی
گل چشماتو پراز ژاله کنی
عمه زینب بخدا خونه دلم
دیگه بعد بابا محزون دلم....
.👇
1_1673384756.mp3
6.97M
عمهزینبمداح حاج رضا نبوی
─┅══࿇༅࿇༅ ❃﷽❃ ༅࿇༅࿇══┅─
#زمزمه_مناجات
#امام_زمان_عجل_الله_تعالی_فرجه_الشریف
#شعر_رقیه_سعیدی_ڪیمیا
سبک: سلام آقا که الان روبروتونم،،،
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام آقا عــزیــز حضرت زهـــرا
سلام آقا گل نرگــس گل طـاهـــا
([ اباصالح اباصالح ])
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
دلم تنگـــه هـوای جمکـــران دارم
هوای دیـدن صاحــب زمـان دارم
([ اباصالح اباصالح])
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
به هرجمعه دعای ندبه می خونم
ولی قــــدرتو رو آقـا ! نمی دونم
([ اباصالح اباصالح])
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
دعایم کن که من خیلی گـرفتارم
به غیر تو، بگــــو آقا کــیو دارم؟
بیابشکن همه بت های ایـن عالم
بیا و ســــروری کن بر بـنــی آدم
علم برداروبرکش ذوالفقــارت را
برای انتقــــام مـــــادرت زهــــرا
یقینـاجمـــعه میل کــــربـلا داری
هوای روضــــه ی پایــین پاداری
([ اباصالح اباصالح ])
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═══┅─
الهی من فدای اشـک چشـمـونت
بمیرم من بـرای بغــض پنهـونت
([ اباصالح اباصالح ])
شعر:رقیه سعیدی (ڪیمیا)
۱۴۰۱/۷/۷
𖠇࿐ྀུ༅࿇༅═
یا باب الحوائج ابا الفضل العباس (ع):
کاربرد این روضه بسیار پرسوز
(گریز دعای ندبه)
(زیارت ناحیه مقدسه)
همه وقت...
❤️😭❤️
این الطالب بدم المقتول بکربلا...
صاحب عزا کجایی، کی می شود بیایی در صبح آشنایی، ای جلوه خدایی
در ماتم عزای، کرب و بلا نشستی ای یار کربلایی، گویم سرت سلامت
از دیده خون فشانی، در ماتم حسینت ای منتقم کجایی، گویم سرت سلامت
یا امام زمان من نمیدونم کدوم مصیبت کربلا بیشتر دل شما رو می سوزونه ... اون چه مصیبتیه که در زیارت ناحیه مقدسه می فرمایید؛ شب و روز در مصیبت جد غریبم حسین گریه می کنم، اگه اشک چشمام تمام بشه خون گریه می کنم... وقتی از امام سجاد(ع) سوال شد در کجای حادثه کربلا بیشتر به شما سخت گذشت، سه بار فرمود؛ الشام الشام الشام. امان از مصیبت اسارت عمه جان شما زینب...
آه بمیرم، برای اون لحظه ای که امام حسین از اسب بر زمین افتاد... تا اون نامردها دیدند دیگه کار آقا تمومه، دیگه توان نداره، هلهله کردند... به سمت خیمه های اباعبدالله هجوم بردند... این زنان و کودکان بی پناه سر به بیابونها گذاشتند... امان از مصیبت اسارت اهل حرم... امان از تازیانه ... امان از زخم زبان و دشنام...
ای حسین...
حسین آرام جانم حسین روح و روانم
دگر طاقت ندارم حسین بی تو نمانم
حسین بی تو چه سازم...
********************************************
منظر دلهای ماست کرب و بلای حسین مرغ دل ما زند پر به هوای حسین
تشنه گه کربلا مهر و مدد زد به عشق جنت اعلای دل صحن و سرای حسین
ملک سلیمان بود در نظرش بی بها هر که گدایی کند پیش گدای حسین
بر مشامم می رسد هر لحظه بوی کربلا بر دلم ترسم بماند آرزوی کربلا
تشنه آب فراتم ای اجل مهلت بده تا بگیرم در بغل قبر شهید کربلا
(گریز دعای ندبه)
این الطالب بدم المقتول بکربلا...
یا امام زمان کی میای انتقام خون به ناحق ریخته شده جدت غریبت حسین و بگیری
انتظار خیلی سخته...
اون لحظات آخر عصر عاشورا در خیمه ها چه گذشت... همه منتظر... دل اهل حرم پر از دلهره... اما یه وقت صدای شیحه ذوالجناح آمد ... بعضی ها خوشحال شدند، گفتند اباعبدالله برگشته...
همه از خیمه ها بیرون دویدند آه ولی سالار زینب را ندیدند...
اسب بی صاحب ابا عبدالله به خیمه ها برگشت... زین واژگونه... بدن ذوالجناح پر از زخم و نیزه شکسته است...
ناله و شیون زنان و کودکان بلند شد...
زبون گرفتن ها شروع شد... یکی می گفت ذوالجناح تو که بی وفا نبودی بابای منو چکار کردی... یکی می گفت ذوالجناح بگو ببینم بابای من تشنه بود آیا آب بهش دادند یا نه... اما زینب خودش رو دوان دوان بالای بلندی رساند... دید در وسط میدان تو گودی قتلگاه یه همهمه ای به پاست... نیزه ها و شمشیرها همه یک جا فرود میاد... آه بدن حسین فاطمه رو تکه تکه کردند... سر پسر پیغمبر رو از بدنش جدا کردند... نانجیب دستور داد اسبها رو نعل تازه زدند بدن شهدا رو پامال سم اسبان کردند... کاری کردند که وقتی زینب(س) رفت تو گودی قتلگاه، بدن برادر رو نشناخت ... هی این طرف و آن طرف رو نگاه می کرد... یه وقت چشمش به یه بدن بی سر غرق به خون افتاد... متعجبانه ناله زد ... هل انت اخی؟... آیا تو حسین منی...
ای حسین...
زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست خار و خاشاک زمین محفل و مأوای تو نیست
من ز طفلی بر سر دوش نبی دیدم تو را از چه بگرفتی کنون بالای نی منزل حسین
***********************💫🌺💫🌺💫🌺💫🌺💫🌺💫🌺💫🌺💫🌺💫🌺💫🌺
این الطالب بدم المقتول بکربلا...
چشمم به انتظار تو تر شد نیامدی اشکم شبیه خون جگر شد نیامدی
گفتند که جمعه می رسی از راه عمرم در این قرار به سر شد نیامدی
ای یادگار علی و نور چشم فاطمه ای آخرین ذخیره طاها نیامدی
یا صاحب الزمان...
آی مردم ... صبح جمعه همه با یه امیدی اومدید و امام زمان و صدا می زنید... خدا امید هیچ بنده ای رو نا امید نکنه... اما بمیرم برای اون آقایی که کنار نهر علقمه امیدش نا امید شد... یا ابالفضل... به اهل حرم قول داده بود آب بیاره... مشک رو پر از آب کرد سوار بر مرکب به سوی خیام حرکت کرد... از روبرو کسی جرئت نداشت بیاد، نانجیبی از پشت درختان حمله کرد و با یک ضربه شمشیر دست راست قمر بنی هاشم رو قطع کرد... مشک رو به دست چپ داد... هنوز امید داشت... دست چپ رو هم قطع کردند... خم شد و مشک را به دندان گرفت ... هنوز در دل امید داشت... اما ناگهان تیری آمد و بر مشک نشست و آبها بروی زمین ریخت... آه امید آقا ابالفضل نا امید شد... از حرکت ایستاد(انگار بدون آب دیگه نمیخواد به خیمه ها برگرده)... تیر دیگری بر چشم قمر بنی هاشم نشست... یه نامردی با عمود آهنین چنان بر فرق ابالفضل زد.... یا امام زمان عموی شما دست در بدن نداره... از بالای اسب با صورت بر زمین افتاد... اینجا بود که صدای ناله ابالفضل بلند شد... «یا اخا ادر
سینه زنی جانسوز ویژۀ ایام محرم و صفر و شب هایِ جمعه به نفسِ حاج محمود کریمی.mp3
4.15M
یازهرا🖤:
🖤سینه زنی جان سوز ویژهٔ ایام محرم وصفر وشر های جمعه به نفس حاج محمود کریمی 🎙
▪️▪️▪️▪️
یا حسیــن😭😭😭😭
به سمتِ گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود ، دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود ، ناله کشیدم من
سر تو رو بردند ، دیر رسیدم من ..
«عزیز خواهر غریب مادر ...»
یک گوشۀ گودال ، مادر رو دیدم من
که رفته بود از حال ، دیر رسیدم من
صدا زدی من رو ، خودم شنیدم من
صدایِ رگ هات بود ، دیر رسیدم من ..
به سمتِ گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود ، دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود ، ناله کشیدم من
سر تو رو بردند ، دیر رسیدم من ..
عمامه تُ بردند ، دیر رسیدم من
شمشیرِتُ بردند ، دیر رسیدم من
افتانُ و خیزانُ ، نفس بریدم من
پیرُهنُ بردن ، دیر رسیدم من
با بوسه از رگ ها ، به خون تپیدم من
میان خاک و خون ، دیر رسیدم من
«عزیز خواهر غریب مادر ...»
به سمتِ گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود ، دیر رسیدم من
سر تو دعوا بود ، ناله کشیدم من
سر تو رو بردند ، دیر رسیدم من ..
«عزیز خواهر غریب مادر ...»
▪️▪️▪️▪️▪️▪️
کربلاهادی_همتی.mp3
7.3M
پرواز می کند به سمت حرم
پرواز می کند به سمت حسین
کبوتر دلم هوایی شده
به سوی بین الحرمین
تا باشد دنیای خدا
من و یک بام و یه هوا
جایی نمیرم غیر از
کربلا کربلا کربلا
خونه ی اَمن و اَمان مَنه کربلا
بهترین جای و مکان مَنه کربلا
شهر دلخواه جهان مَنه کربلا
اللهم الرزقنا کربلا
کربلا کربلا کربلا
عشق اول آخرم تا ابد
خلاصه میشه توی یک کلام
عشق تمام زندگی من
حسین حسین حسینه والسلام
تا باشد جانی به تنم
عبد شاه بی کفنم
مشکی پوش و گریه کن و
از داغ او سینه زنم
ذکر شیرین لبم یک نفس یا حسین
ضربان دلم پیش و پَس یا حسین
تو به فریاد دل خسته برس یا حسین
اللهم الرزقنا شفاعهً...
حسین حسین حسین حسین حسین
اللهم الرزقنا کربلا
کربلا کربلا کربلا
شعر و سبک و مداحی #هادی_همتی 🎤
کانال شعر، و، متن، مداحی
عضوشوید 👇🏼👇🏼