eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
356 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
. |⇦•آیینه پر از تَرَک خانه علی... و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده در ایام فاطمیه به نفس حاج احمد سلطانی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يَا مُمْتَحَنَةُ اِمْتَحَنَكِ اللّٰهُ الَّذِي خَلَقَكِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَك صَلَّى اللهُ عَلَيْکِ یا صِدِّيقَةُ الشَّهِيدَه آن لحظه ای که حُرمتِ آلِ عبا شکست اَرکانِ عرش و فرشِ زمین و سَما شکست میخانه شعله ور شد و پیمانه غرقِ خون گویا سبویِ میکده ی کبریا شکست آیینه ی پُر از تَرَکِ خانه ی علی با ضرب تازیانه و در، زیرِ پا شکست بازو کبود و سینه گرفتارِ میخ شد بعد از فشار پهلویِ خیرالنساء شکست پروانه بینِ شعله فقط بال و پر زده ای وای از اینکه بال و پرش بی صدا شکست *هیچ کس صدای فاطمه رو نمی شنید، گوشا همه کر شده بود...* سِقطِ جنین و زخمِ زبان شد نصیبِ او با ضرب به خون نشست و دلِ هَل اَتا شکست با ناله ای که فاطمه زد یا اَبَاالحسن! رُکن و مقام و کعبه و سعی و صفا شکست جام بلا به دستِ علی بود و آن میان حتماً غرور و غیرتِ شاه وِلا شکست *دستان مولا بسته است، دارن زهراش رو میزنن...* این کینه ها قضا و قدر را به خون کشید وقتی حریمِ خیمه ی خونِ خدا شکست *"پیغمبر فرمود: سلمان! فاطمه با استخوان هاش ایمان رو به دست آوُرده..." لذا اول استخوان سینه رو سپر کرد، چنان با لگد به در زدن، شبها زهرا وقتی میخوابید استخوانهای سینه جابه جا میشدند، استخوانهات رو شکستن مادر!...* با لگد زد وحشیِ نامرد آن در را بماند ديد تا نقش زمين ياس پيمبر را بماند لااقل اي كاش حرفي از مسلماني نميزد نه،نميگويم كه او آيات كوثر را بماند مرتضي انداخت روي روضه ي مادر عبا را فضه آمد غنچه ي نشكفته پرپر را بماند قصد آنها هتك حرمت بود،روضه دارد اين حرف پس طنابي كه به آن بستند حيدر را بماند كوچه بود و آن همه نامحرم و ناموس هستي بي خبرها از خدا بازوي مادر را بماند *خیلی از روضه خونها میگن: با غلافِ شمشیر به بازوی مادر زد، اما اونچه که نوشتن، میگن: با شمشیرِ در غلاف به بازوی فاطمه زدن، اونم نه فقط به بازوی زهرا، تمامِ...* در وسطِ کوچه تو را میزدن کاش به جای تو مرا میزدن من ایستاده بودم دیدم که مادرم را قاتل گهی به کوچه گاهی به خانه می زد گاهی به پشت و پهلو، گاهی به دست و بازو گاهی به چشم و صورت، گاهی به شانه می زد *چه جوری زدنت بی بی جانم!؟ وقتی دید علی رو دارن کِشون کِشون میبرن، راه افتاد سمتِ مسجد، دید شمشیر برهنه بالای سَرِ مولا گرفتن، یا بیعت میکنی یا همین جا خونت رو می ریزیم، به وَالله مادرمون طاقت نیاوُرد، صدا ناله اش بلند شد، اگه الان دست از سرش بر ندارین، معجر از سرم بر میدارم، ستون های مسجد به لرزه افتاد، اما " لَا یَوْمَ‏ کَیَوْمِکَ یَا اَبا عَبْدِالله" مادر جان! کجا بودی اون ساعتی که شمشیر دار با شمشیرش، نیزه دار با نیزه، یه عده با عصا حسین رو میزدن...ای حسین!* ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. |⇦•فاطمه دلواپسم... سلام الله علیها ویژه ایام فاطمیه اجرا شده به نفس حاج احمد سلطانی ●━━━━━━─────── "السلام علیکِ يَا مُمتَحَنَةُ امتَحَنَکِ اللَّهُ الَّذِي خَلَقَکِ قَبلَ أَنْ يَخْلُقَكِ،صَلَّى اللَّهُ عَلَيْكِ یا صِدّیقه الشَهیده" فاطمه دلواپسم، خیز و پریشانم مکن دست و پا گُم کرده ام بازی تو با جانم مکن بین مسجد گریه ام را دیده ای پس صبر کن پیش این نامرد مردم، باز گریانم مکن یک طرف تابوتِ خالی یک طرف تصویرِ تو بین این دو قاتلِ جان زار و حیرانم مکن هر نفس که میکشی زخم تو سر وا میکند بیش از این شرمندهٔ دار و ندرام مکن تو رشیده بودی و شعله تنت را جمع کرد با بهم پیچیدنت سر در گریبانم مکن روزای آخر فاطمه اس، حیدر چه می‌کشه بین خانه ؟؟ یه روز دید داره کار می‌کنه شاید امروز بود خانومم بعد مدتها بلند شدی داری کار ِخانه می‌کنی. اما وقتی نگات میکنم می‌بینم به سختی داری راه میری..به سختی دیگه جارو رو به دست میگیری. دیدم چطور موقع چرخش دستاس هی دستتو عقب می آوردی* خُب نخند اصلا اگر پهلو اذیّــــــت میکند استراحت کن از این خواهش پشیمانم مکن بر حصیر خانه چندین قطرهٔ خون دیده ام بین خانه زائرِ آیاتِ قرآنم مکن *هر چقدر بین خانه راه میری خونابه از بدنت میره.. قربون دلت برم.. زهرا جانـم! نیمه شبها وقتی میخوای پهلو به پهلو بشی خیلی درد داری... کار و به جایی رسوندن دیگه فاطمه یه گوشه ایستاده نگاه به تابوتش میکرد و لبخند میزد همه دلخوشیِ مادر همین شده خدا رو شکر تابوتی پیدا شد که بدنم دیده نشه.. مـــــــادر! اینجوری وقتی نگاه می‌کنی دل بچه هات ریش میشه. حالا کاش به همین ها ختم میشد .دستاش و بلند کرد بالا، بچه ها دلشون خوش شده که مادر میخواد دعا کنه..ای کاش از همه اول برا سلامتی خودش دعا کنه! اما این مادر اول برا همسایه ها دعا میکرد بعد اهل خانه رو دعا میکرد.. یعنی دعاش به من و تو هم رسیده آی رفیق..الان زیرِ پرِ چادرش نشستیم. حالا امیرالمومنین چی میگه..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژه ایام فاطمیه اجرا شده به نفس حاج احمد سلطانی ●━━━━━━─────── فکرِ اینکه میروی خانه خرابم میکند یادِ ایام وصال،غرقِ هجرانم مکن *خبر رسوندن به امیرالمومنین، مسجد بود آقا. دید داره برمیگرده از مسجد گفت: آقا اگه میخوای فاطمه اتو ببینی عجله کن دیگه نفسای آخرا رو میزد فاطمه.. بسترش و بین اتاقش پهن کرد.هیچوقت این موقع روز فاطمه نمی‌خوابید. اسماء، من می‌خوابم بعد از دقایقی صدام کن اگه صدامو نشنیدی زودتر آقامو خبر کن. اسماء میگه اومدم هر چه صدا زدم:یا فاطمه! یا قرة العین الرســـول!دیدم صدایی نمیاد از این خانوم.زودتر حسنین رو خبردار کردم برید باباتون رو صدا بزنید.. ای وای ای وای قربون دلت برم یا علی.. امیرالمومنین تا خبر و شنید با صورت از منبر به زمین افتادتمام دار و ندارش داره از دستش میره..به کی بگم زهرامو کشتن، به کی بگم شبها پهلوش درد میکرد..به هر شکلی بود رسید تا خونه ..این به هر شکلی که من میگم دارم مخففش میکنما آنقدر بین راه، زمین خورده و بلند شد. تا رسید خانه اش دید صدیقه اش افتاده روی زمین.. علی اینطور نبیندت زهرا جــان..بلند شو ای همهٔ لشکر علی. شروع کرد با فاطمه اش حرف زدن صداش کرد.. فاطمه جان! دید صدایی نمیاد..عزیزدلم زهرای علی! دید صدایی نمیاد..یه وقت صدا زد کلّمینی، من علی ام فاطمه با من حرف بزن. یه وقت دیدچشمای فاطمه اش باز شد مگه میشه برا دل علی چشمای فاطمه باز نشه ؟؟؟ بغضش تو سینه ش حبس شده، چیزی نمونده بود جان از بدن مفارقت کنه.تا چشماش باز شد،تا نگاهش خورد به اشکای علی، اشکهای زهرا هم جاری شدهر دو گریه کردن با هم آنقدر با هم گریه کردن و حرف زدن.. عزیز دلم داری میری..حالات و حرفاشون رو من که نمیتونم تو این لحنم بیارم که..خودت بدون چه جوری با هم حرف زدن زن و شوهری عزیزم؛ ببخش منو زندگی خوبی نداشتم..یا زندگیمون خیلی خوب بود خرابش کردن چشممون زدن زهرا ..اینجا وقتی علی فاطمه شو صدا زد صدیقه طاهره چشماشو باز کرد با علی حرف زد هاشو گفت.امّا "لایوم ک یومک یا اباعبدالله.." کجا می‌خوام برم؟ اونجایی که رباب از گوشه خیمه صدا میزد حســــیـــــن..اما اینجا پیکر درهمه.. تمام بدن مقطعُ الاعضا شده بمیرم برات ..صدا بزن حسیــــن... لطفی که کرده ای تو بمن، مادرم نکرد ای مهربان‌تر از پدر و مادرم حســیــن .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... .👇