1. دختر مولی.mp3
226.9K
#نوحه_حضرت_ام_کلثوم
( سلام الله علیها )
#دستگاه_شور
#سبک_ای_مجاهد_شهید
دختر مولی تویی تو
تالیِ زهرا تویی تو
#ملودی_دوم
دختر فاطمه ، اُمِّ کلثوم
نور چشم همه ، اُمِّ کلثوم
آه و واویلتا ، وا مصیبت۲
#بند_دوم
تو گل باغ وِلایی
دختر خیرُ النسایی
#ملودی_دوم
مجتبی را تو نور دو عینی
همچو زینب تو اُخت الحسینی
آه و واویلتا ، وا مصیبت۲
#بند_سوم
همچو زینب ، نور عینی
خواهر مولی حسینی
#ملودی_دوم
همنشین شهِ کربلایی
بهر داغ حسین ، در نوایی
آه و واویلتا ، وا مصیبت۲
#بند_چهارم
دیده ای تو ، کربلا را
خواهر غم ، مبتلا را
#ملودی_دوم
بوده ای کربلا دل پریشان
دیده ای کربلا ، طفلِ عطشان
آه و واویلتا ، وا مصیبت۲
#بند_پنجم
دیده ای تو ، همچو زینب
تشنگان و ، ذکر یا رب
#ملودی_دوم
دیده ای کربلا ، پور لیلا
پیکر پاک او ، اِرباً اربا
آه و واویلتا ، وامصیبت۲
#بند_ششم
دیده ای تشنه رباب است
بهر اصغر، فکر آب است
#ملودی_دوم
دیده ای طفل شش ماهه اصغر
روی دست پدر ، گشته پَرپَر
آه و واویلتا ، وا مصیبت۲
#بند_هفتم
دیده ای ای ، روح حساس
بر زمین افتاده عباس
#ملودی_دوم
دیده ای دستش از تن جدا شد
جان او در رهِ دین فدا شد
آه و واویلتا ، وا مصیبت۲
#حاج_رضا_یعقوبیان
#نوحه_دستگاه_شور
915K
معرفی کلید1 برای #دستگاه_شور در سه و نیم دقیقه
915K
معرفی کلید1 برای #دستگاه_شور در سه و نیم دقیقه
265.3K
#زمینه #شب_نوزدهم #ماه_رمضان
#دستگاه_شور
فزتُ وَ ربِ الکعبه می آید ز کوفه
زد نخل غم برجان و بر دلها شکوفه
مولای عالم ، در خون تپیده
وقت غروبِ ، عمرش رسیده
مولا علی جان ، مولا علی جان
****
قرآن به قدر با ضربتی ازهم دوتا شد
محراب و سجاده پر از خون خدا شد
بک یا الله ، در گفتگو بود
یارب و یارب ، آوای اوبود
مولا علی جان ، مولا علی جان
*****
ایتام کوفه بر علی آورده اند شیر
روی علی رنگین شده بازخم شمشیر
ازفرق مولا، خون میزندجوش
قرآن ناطق ، گردیده مدهوش
مولا علی جان ، مولا علی جان
******
دربسترافتاده محاسن غرق خونست
ذکر علی انا الیه الراجعون است
دارد به سینه ، سوزوگدازی
نبود به دارو ، دیگرنیازی
مولا علی جان ، مولا علی جان
*******
امشب زمین و آسمان ماتم گرفته
پیر جزامی ذکر حیدر دم گرفته
امشب نیامد ، آرام جانم
بایدگرسنه ، امشب بمانم
مولا علی جان ، مولا علی جان
*******
پرمیزند سوی جنان باحال خسته
آید به استقبال او پهلو شکسته
چشم انتظارش ، زهرای اطهر
آید ملاقات ، دخت پیمبر
مولا علی جان ، مولا علی جان
سیدکمال میرصانعی
┅┅ا┅┅┄❅💠❅┄┅┅┅┅ #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
1. قسمت اول.mp3
3.99M
قسمت اول
#استاد_حاج_اسماعیلی
#دستگاه_شور
#شور_محلی (شوردشتی)
به مناسبت شهادت خادم ملت
حجه الاسلام و المسلمین :
#شهید_ابراهیم_رئیسی
خوشبخت کسی
که با ولایت باشد
چون شمع ،
چراغِ راه وحدت باشد
خوشبخت کسی
که بعدِ عمری خدمت
پایان مسیر او شهادت باشد
#شاعر_عمار_علوی
ای اشک ، روان شو
خبر از یار نیامد
( از دیروز عصری که این اخبار بینِ رسانه ها ، هِی د ست به دست میشد ، هِی همه پیگیر بودند تا نصف شب ، نیمه های شب ... تا اوایل صبح که این خبر اومد ، چه حالی داشتیم ؟ این حسِ انتظار این بی خبری ؟ اینکه خدایا ، این عزیزان زنده اند ؟ چی شدند ؟ )
ای اشک ، روان شو
خبر از یار نیامد
مَرهم به دلِ غمزده ،
اینبار نیامد ...
گفتند که ایران
حرمِ آلِ رسول است
ای اهلِ حرم !
میر و علمدار نیامد
#شاعرعادل_حسین_قربان
چقدر خوبه آدم اینطوری از دنیا برود ، یه مملکتی که نه ، همه دنیا ناراحت و مصیبت زده ی این آقان ... این سید با دلهای مردم چه کرد ؟ ان شاءالله توو روزهای دیگه ، توو مراسم تشییع این شهدای عزیز ، چه خبر میشه مملکت ؟ دنیا به هم ریخته ، اما حرفم اینجاست ، از دیروز همه مردم ، چشم انتظار بودند ، ... فهمیدی چقدر چشم انتظاری سخته ؟ آی اگه آدم منتظر کسی باشه ، هِی میره خبر میگیره ... چی شد ؟ بلاخره خبری شد ؟ برگشت ؟ برنگشت ؟ چه خبر شد ؟ اما ببرمتون کربلا ...
31/2/1403
واحد؛ باب المراد.mp3
1.48M
#امام_جواد علیهالسلام
#واحد
🔹باب المراد🔹
ای جود سرشار، ای مهر جاری
ای که پناهِ هر بیقراری
هر شب دل من سائل باب المراد است
آنجا که حاجتمند درگاهت زياد است
آنجا که اوج هر توسل «يا جواد» است
دریای لطفت بیکران، ای همدم غمدیدگان
ای مهربان ای مهربان، یا مولا
«مولا جواد بن الرضا، یا مولا»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
غمهای تازه، دارد برایت
دنیای غمها، دنیای غربت
از این زمانه سهم تو شد بیشکیبی
یعنی نداری غیر دلتنگی نصیبی
در خانه هم شد همدمت آه غریبی
دیدی که یار بیوفا، آتش زده جان تو را
ای مهربان آخر چرا؟، یا مولا
«مولا جواد بن الرضا، یا مولا»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
از شهر غربت، وقت رهاییست
شهری که حالا، کربوبلاییست
زنده شده در پیش چشمانت غروبی
داری خبر از عصر عاشورا به خوبی
از بیکسی، از هلهله، از پایکوبی
مثل لب عطشان تو، شد روضهخوان چشمان تو
بر لب رسیده جان تو، یا مولا
«مولا جواد بن الرضا، یا مولا»
شاعر: #یوسف_رحیمی
نغمهپرداز: #محمدرضا_رضایی
#دستگاه_شور
#شهادت_امام_جواد. #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
؛❁﷽❁
روضه حضرت رقیه سلام الله علیها
( بخش ۲)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
سلام چراغ سحر رقیه
خوش اومدی تاج سر رقیه
کجا بودی چرا منو نبُردی
خسته شده همسفر رقیه
تا سر باباشو دید سوال کرد این سر کیه؟
گفتن این سر بابات حسینه، شروع کرد با سر باباش درد و دل کردن
بابا
یادت میاد اون موقع ها مدینه
میگفتی دخترم پیشم بشینه
حالا نشستم گوشه ی خرابه
الهی چشمت روز بد نبینه
بابا جونم
هر موقع از چیزی گلایه داشتم
سر روی شونه ی عمو میذاشم
مدینه روزگار خوبی داشتیم
یادش بخیر عجب عمویی داشتم
حالا میخاد گلایه کنه به بابا، چی میگه؟
با با جونم
بعدِ تو دست بچهها رو بستن
غَما یه جا توی دلم نشستن
گلایه هام زیاده یکیش اینه
ببین زدن دندونمو شکستن
بابا، بابا.....
راستی دیدی همه تنم کبوده
یکی بگه گناه من چی بوده
این همه غم دیدم ولی بعضیا
میگن رقیه کربلا نبوده
آره ، رقیه کربلا بود،همه ی مصائبو دید
حدود ۱۵۰ سال قبل، یه پیرمردی تو شهر دمشق، بنام سید ابراهیم دمشقی، حدود ۹۰ سالشه، از ساداته، سه تا دختر داره، یه شب دختر بزرگش خواب عجیبی دید گفت خواب دیدم بی بی رقیه ی سه ساله، تو عالم خواب بمن فرمود به بابات ، سید ابراهیم، بگو بیاد قبر منو تعمیر کنه ،آب افتاده کنار قبرم، بدنم در آزارو اذیته، صبح داستانو برا باباش، تعریف کرد میگن سید ابراهیم دمشقی از والی دمشق ترسید گفت اینا همه اهل تسنن هستن، به حرف من گوش نمیدن، فردا شب دختر دومی همین خوابو دید شب بعد دختر سومی، شب بعد خود سید ابراهیمم این خوابو دید بی بی رقیه با عتاب ، بهش گفت چرا قبر منو تعمیر نمیکنی، چرا معطل میکنی؟!اومد پیش والی دمشق ،داستانو تعریف کرد، والی دمشق استقبال کرد، همه ی علمای شیعه و سنی رو جمع کرد اومدن در حرم بی بی رقیه، گفتن کلیدو بدید دست به دست، همه کلید بندازن، هر کس قفل به دستش باز شد، ميتونه بره تو حرم، یکی یکی همه علما، اهل شیعه، تسنن، همه کلید انداختن، قفل باز نشد،گفتن سید ابراهیم، بیا خودت کلیدو بنداز، کلیدو انداخت قفل در باز شد،گفتن همه بیرون بایستند فقط سید ابراهیم و یکی دو تا بنا وارد بشن، اومدن، قبرو شکافتن، رسیدن به لحد، لحدو برداشتن، سید ابراهیم دمشقی میگه دیدم یه جنازه ی یه دختر نا بالغ، حتی کفن به تنش نپوشیدند با همون لباسای پاره ، هنوز آثار کبودیا رو بدنش دیده میشه، گفت یه پارچه ی تمیزی ،رو این بدن، انداختم، بدنو از قبر بالا آوردم سه روز، طول کشید تا این قبر، تعمیر شد،سید ابراهیم این سه روز، جنازه ی نازنین رقیه خاتون رو رو پاش نگه داشت ، نه خواب به چشمش اومد نه گرسنه شد، بعد سه روز بدنودوباره داخل قبر گذاشت، قربونت برم خانوم، بعد هزار و چند صد سال، هنوز کبودیای بدنت خوب نشده خانوم، آه،
بابا بابا
یه بند دیگه و عرضم تمام
بابا
مگه ازم خبر نداشتی بابا
چرا منو تنها گذاشتی بابا
حالا که اومدی منو بغل کن
یه وقت نگن دوسم نداشتی بابا
بابا....
سرِ بریده نبینم گریونی
امشبو پیش دخترت مهونی
خودم هوای دندوناتو دارم
میشه یه کم قرآن برام بخونی؟(۱)
همینطور که با سر باباش، حرف میزد یه مرتبه دیدن، صدای رقیه قطع شد زینب شاید خوشحال شد گفت بالاخره،رقیه خوابش برد، الحمدلله، اومدن هر چی تکونش دادن دیدن دیگه حرف نمیزنه، لبهاش روی لبهای باباست، از غصه جون داده.
صلی الله علیک یا مولای یا اباعبدالله
(۱)✍#محمد_آسلیمی اراک
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#روضه_سوم_محرم
#حضرت_رقیه(علیها سلام )
#استادحاج_اسماعیلی
#فیش_روضه
#دستگاه_شور
👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#اربعین
#دستگاه_شور
کربلا تعظیم کن ، پیرِ قبیله می رسد
کوچه وا کن با ادب ، دارد عقیله می رسد
کیست این خانم علمدارِ سپاهِ اربعین
شاه بانو، دخترِ آقا امیرالمومنین
شرم دارد از تماشایِ جمالش آفتاب
شد یکی از گریه کن هایِ کلاسِ او رباب
هرنفس هر محملی یک منبرِ روضه شده
پینه های دستِ زینب ،آخرِ روضه شده
گریه آزاد است هرمنزل چه شوروحالی است
روضه خوانها دورِ هم ،جایِ رقیه خالی است
زینبِ امروز ، با روزِ دهم، ... تغییر کرد
این چهل روزِاسارت، عمه جان راپیر کرد
بارها وبارها رأسِ بریده گریه کرد
بر گرفتاریِ این ، قامت خمیده گریه کرد
سنگ هایِ بی ادب سنگِ صبورش را شکست
چشمهایِ کوچه بازاری، غرورش راشکست
چشمهایِ کوچه بازاری جسارت می کند
هرچه می بینند با لبخند قیمت می کند!!!!
هرکس و ناکس کنارِ ناقه، پایش واشده
بابنیِ الزّهرا شبیهِ خارجی ها تا شده
بچه ها را، با کمربندِ زِرِه ،می زد سنان
گیسوانت را به یک شاخه گِرِه می زد سنان
نیزه دارت از سرِ شب تا طلوعِ صبح ،مست
روی صندوقهای حملِ سر، حرامی می نشست
بسکه شد نیزه به نیزه حنجرت پاشیده شد
در میانِ پنجه ها مویت بهم تابیده شد
بدترین جایِ سفر شد مجلسِ ابن زیاد
تا که دادِ او درآید پا به روی سر نهاد
هرکجا ام المصائب صبرکرد وصبرکرد
بی صدا ام المصائب صبرکرد وصبرکرد
کوچه ها ام المصائب صبرکرد و صبرکرد
شام را ام المصائب صبر کرد و صبرکرد
حضرت پرده نشین را عاشقی ، آواره کرد
مثلِ مادر چادرش را تازیانه پاره کرد
برسیاهی های چادر جای پا افتاده است
از فشار گریه دیگر از صدا افتاده است
درد ِ غیرت بر دل ِ هفت آسمان افتاده است
نام زینب بر زبان ِ این و آن افتاده است
چادری که روی آن روح الامین حساس بود
با وقار فاطمی اش ، کعبهٔ عباس بود
بر سر بازار زیر پای ِ مردم گیر کرد
کوچه های شام اهل بیت را تحقیر کرد
باید از این روضه صدها بار مُردُ زنده شد
با چه دستی روز غارت گوشواره کنده شد
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#قاسم_نعمتی