eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
18.6هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
427 فایل
#کانال_نوحه_وروضه_یازینب_سلام_الله_علیها http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری ⛔️کپی مطالب بدون نام کانال ممنوع⛔️
مشاهده در ایتا
دانلود
ج۵ نماز.mp3
زمان: حجم: 21.05M
✅ *کارگاه نماز - جلسه پنجم* 👈 نوع فایل: صوتی 👈 زمان: ۸۷ دقیقه 👈واژه: ۱۲۴ تا ۱۲۶ ۳۶ ۹ ۲۸ ٨٨ 🎙 مدرس: استاد محمد جعفر غفرانی 🔻
‍ 🏴 🏴 🎤مداح :کربلایی حسین طاهری ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ جوهر میشد اگر که دریا کاغذ میشد همه درختا حتے از عرش قلم میومد بازم میموندم براے وصف شأن و جلال حضرت زهرا چه کوثری آیه ے عشق پیغمبری چه سروری اے که آئینه ے حیدری چه دختری چه همسری چه مادری من خدا رو دارم میبینم زیر نور قشنگ مهتاب من بهشت و دارم میبینم زیر پاے مادر ارباب اے مادر ارباب ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️ دورم اما دلم باهاته روحم هرشب تو کربلاته عازم میشم خدا بزرگه دورے و دوستے تو کار ما نیست قرار بعدے پایین باته عاشقتم سایتو برندار از سرم عاشقتم خونت آباد که من نوکرم عاشقتم عاشقتم عاشقتم پدرم گفت هرکارے کردے نرے هیچوقت سمت تباهی نوکرے کن که خیر همینجاست با حسین باشے پادشاهیظ حسین حسین حسین حسین .... ┈••✾•🌷🕊🌷•✾••┈
کربلایی مهدی رعنایی4_5791840630757921068.mp3
زمان: حجم: 13.58M
امانٌ مِن النار، لِزُوّار الحسین فی لیله الجمعه احب الله من احب حسینا ابد والله ما ننسَ حسینا وصل الله علی الباکینَ علی الحسین آبروی دوعالم حالا که نیامدم دمت را بفرست یا گرد و غبار حرمت را بفرست ...... یااباعبدالله آقای من.
4_5843885721600919625.ogg
زمان: حجم: 616.3K
‍ 🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹 ﷽ (ع) های_امام_رضایی سخا امام رضا و انتها امام رضا گردم که ذکر روز و شبم بوده یا امام رضا زیر لب میان قنوت شب گفت یا امام رضا ابد شاکر توام یارب که دادی به ما امام رضا کسی خسته شد ز بدحالی ام که بیا امام رضا همان روز اولش بوده ما تا خدا امام رضا آفرینش باران ما سوا امام رضا کشتی و در دل طوفان را ناخدا امام رضا دریای نیل هم بوده صاحب عصا امام رضا حج استطاعت است اما شاه و گدا امام رضا شب جمعه زیر لب گفتم سریع الرضا امام رضا که روزی سفرِ هست با امام رضا او رسید در یک جا رسد در سه جا امام رضا دردانه اش امام جواد آتنا امام رضا ✍ حاج استاد پیرزاده 🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹
. 📜 متن: گر بیفتد ره مجنون 🎤حاج‌حسین‌سیـب‌سرخی 🎵 سبک: [علیه‌السلام] گر بیفتد ره مجنون به شبستان نجف میزند هوی کشان سر به بیابان نجف عزت آن است شوی خاک کف پای علی کربلا رفته در این حال به قربان نجف ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند بارک الله بگیرند ز سلطان نجف دستمان شکر خدا پیش کسی نیست دراز رزق مان میرسد از گوشه ی ایوان نجف سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز شرطش آن است که باشد ز غلامان نجف علی ، علی ، علی ، علی ... .👇
توسل و جانسوز مداح👌 همیشه اسمِ هر فردی مشخص می کند در لحظۀ تصمیم گیری نوع تصمیمات او را با حقیقت هایِ اطرافش که باشد یا نباشد بیاید یا نیاید یا بگیرد یا نگیرد یا هزاران یایِ دیگر که یکی اش میشود مقبول در دنیا اطرافش اگر عباس باشد می شود شیری که با چشمانِ خود در دام می آرد شکارش را و با یک پلک کارش را به پایان می رساند بی برو برگرد به پایان می رساند کار او را پس بدونِ جنگ و خون ریزی بدونِ یک خراش کوچک سطحی بدونِ درد اگر زینب شود هم می شود در کربلا و شام و کوفه زینت بابایِ خود حیدر به حدی که تصور می کند کوفه به دنیا آمده یک حیدرِ دیگر به این علت شبیهِ حضرتِ حیدر که شد فرقش دو تا،زینب به چوب محملش باید بکوبد سر اگر قاسم شود باید شود بین همه تقسیم بگردد آهِ فرزند حسن یک نیم و فرزند عمو یک نیم که جانش را به بابا و عمو با هم کند تقدیم شود قسمت به روز و شب میان نجمه و زینب بگردد میان نجمه و زینب میان اکبر و اصغر میانِ نیزه و خنجر ... بگردد پیکرش کوچک میانِ خار ها تک تک میان ازدحام تیر میان آن همه شمشیر تنش را پخش کرده در میانِ دشت همان طوری که بابایش جگر را در میانِ تشت که بابایش کریم است و پسر ابن کریم آری که بزل و بخشش و جودِ حسن را دیده قاسم از قدیم آری بیایید امشب از تجزیه و تحلیلِ عمقِ روضه قاسم بگذریم آری که تشریح فضایِ روضه قاسم به شدت روضه باز است که پایانش در آغاز است که فعلِ سختُ و بی رحمِ کشیدن بچه ها در کربلا مانند یک راز است کشیدن می شود آغاز در کرب و بلا آنجا که حر صف می کشد با لشکرش در محضر ارباب و آقا دست خود را می کشد ارام بر مویِ رقیه دخترش شاید نگوید آب کشیدن می شود آنجا که عابس می کشد فریاد و از هم می درد پیراهنِ خود را حبیب ابن مظاهر می کشد بر خاکِ صحرا هی تن خود را وهب در خاک و خون می غلطد و مادر برای دیدنش این سو و آن سو می کشد هی گردن خود را علیِ اکبرِ ارباب هم دامن کشان دارد به میدان می رود در محضرِ بابا علی پا می کشد بر خاک صحرا می کشد تیر هی قلب مضطر بابا و بر نعش جوانش می کشد فریاد علی اکبر بابا کشیدن می شود بی رحم آنجا که کمان را می کشد هی حرمله تا جا شود تیر سه شعبه آه در نایِ علی اصغر کشیدن می شود زجر اور انجا که به جای اینکه بابا تیر را بیرون کشد از حنجر این طفل با دقت گلو را می کشد از تیر بیرون وای بابایِ علی اصغر ... کشیدن می شود غمناک وقتی میکشد بابا عبا بر قد و بالای علی اصغر ولی اوج کشیدن می شود تصویر بینِ روضۀ قاسم که بر رویِ زمین هی میکشد شمشیر را وقتی به میدان می شود عازم زنی کِل می کشد در دشت وقتی تازه داماد حسن با رختِ دامادیِ خود دامن کشان با خنده دارد می رود میدان کشیده کار قاسم جان به جایی که پسر ها و خودِ ازرق ز تیغش نیم می گردند پس از تفریق و جمع و ضرب با شمشیر قاسم پیش پاهای عمو تقسیم می گردند کشده کار قاسم آه حالا بین تیغ و تیر که هر کس می کشد چیزی یکی نیزه یکی شمشیر بمیرم مادرش هم می کشد آه از نهادش که او را دوره کردند عاقبت شمشیر های بی مروت از پس و از پیش کشیده روضه از کرب و بلا حالا به یک خانه دوباره روضۀ پهلو یکی میخُ آن یک با سر نیزه ولی هر دو غریبانه کشیدند و کشاندند و عمو را این چنین کشتند کشاندند اسب ها را بر تنِ قاسم به صحرا و عمو را روی زین کشتند کشیده می شود روضه کشیده می شود قاسم بمیرم نکته اش این است که این نوجوان در زیرِ سمِ اسب ها مانده ولیکن ظاهراً سالم که قاسم از درون مثل علی اکبر رعنایِ لیلا شد که قاسم از درون مثل بابایش شکست و اربا اربا شد فقط یک پوست ماند از او و اعضایی پر از نیزه در آغوش عمو جانش به سمتِ خیمه در راه است آقایی پر از نیزه ... کسی که اول روضه بزرگش بود جوشن ها کفن کوتاه گشته بر تنش حالا در این صحرا کشیدند و کشاندند و عمو را بار ها کشتند اه از شرم حسن در کربلا کشتند عمو را از شرم حسن در کربلا کشتند کشیدند و کشاندند و عمو را بارها کشتند آه از شرمِ حسن در کربلا کشتند عمو را ... حسین جانم ...حسین جانم ... حسین جانم جانم جانم ..... ✼✾══┄══✧══┄══✾✼
توسل و روضه ویژۀ ایامِ محرم _ وشهادت امام سجادعلیه السلام مصیبت سیدالشهداء،اعظم ِ مصیبت هاست،بزرگ ترین مصیبت،حسینِ،کربلاست.. "مُصِیبَهٍ مَا أَعْظَمَهَا وَ أَعْظَمَ رَزِیَّتَهَا فِی الْإِسْلَام"...حالا سئوال،...تو کربلا چه مصیبتی بزرگ ترین مصیبتِ؟ به اون نقل معروف که همتون شنیدید،به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف، اون عالم گفت:آقا مصیبتِ گودالِ؟فرمود: نه،مصیبتِ عموتون عباسِ؟ فرمود:نه... ابی حمزه ثمالی میگه از امام سجاد سئوال کردم،آقا! چهل ساله دارید گریه می کنید،یه جوری گریه می کنید، بعد از چهل سال که انگار پدر شما اولین شهیدِ بنی هاشم و آلِ پیغمبرِ؛فرمود: اشتباه نکن،من برا بابام گریه نمی کنم،بعد فرمود:"  اِنَّ القتل لنا عادة وكرامتنا الشهادة" آقا! پس چیِ؟ فرمود: من یه سئوال دارم ازت،تا قبل از کربلا کسی دستِ ناموسِ مارو با طناب بسته بود یا نه؟ کسی تا حالا به نامحرمِ مَحرمِ ما نگاه کرده بود یا نه؟ ابی حمزه! یه سَرِ طناب به بازویِ عمه ام زینب...* که جرأت کرده دستت را ببندد که جرأت کرده بر اشکت بخندد *روضه بخونم،پیاده شدن،اول خیمه ای که ابی عبدالله دستورداد تو بلندی برپا کنند خیمه ی اباالفضل بود،اول خیمه ی عباس برپا بشه،همه بدونن من عباس دارم،اما می دونست چند وقت دیگه باید عمود خیمه ی عباس رو بخوابونه،اول خیمه ای که میخوابِ،بعد دستور داد بین خیمه ی عباس،با خیمه ی خودش،خیمه ی زنهارو بزنن،بعد وسط خیمه ی زن ها،خیمه ی زینب،خیمه ی خانوم رو جوری درست کرد که مستقیم بخوره تو خیمه ی ابی عبدالله،یعنی یه لحظه هم از زینب جدا نشد،بی خود نبود صدای حسین رو شنید،مثل فردا، نه عاشورا،وقتی مثل فردا همه ی محمل ها پیاده شد،ابی عبدالله رفت تو خیمه،زینب کنار خیمه ی برادر صدای حسین رو شنید،هی زیر لب  می گفت: "إِنَّا للّه وإِنّا إِلَیهِ رَاجِعُونَ".... داداشم داره آماده ی مرگ میشه....نوشتن صدا زد:ای کاش می مردم، این آیه رو از زبان تو نمی شنیدم،گریه کرد،بی تابی کرد،ابی عدبالله آرومش کرد،گفت:خواهرم هنوز که چیزی نشده،ببین دورت همه بچه ها و محرمات هستن،صبر کن،حالا گریه نکن"فَإنَّ البُکاءَ أمامَکُم" گریه هات هنوز مونده،آروم باش،اصلاً یه دقیقه از حسینش جدا نمی شد،هی می رفت،می اومد،میزد تو سینه می گفت: وای برادرم.....