۵۱
(#نوحه_سنتی
#روز_شهادت_حضرت_زهرا
#سبک_علقمه_دریای_خون_شد
بانوی پاک و حمیده
فاطمه گشته شهیده
حیدر از داغ او گشته محزون
گرید از بهر او با دل خون
تسلیت تسلیت یا علی جان۲
جان حیدر بر لب آمد
در کنارش زینب آمد
رنگ زینب از این غم پریده
قامت حیدر از غم خمیده
تسلیت تسلیت یا علی جان۲
فاطمه رفته ز دنیا
خونجگر گردیده مولی
خون بگرید حسن نور عینش
می زند بر سر و رو حسینش
تسلیت تسلیت یا علی جان۲
مجتبی همراه حیدر
می زند بر سینه و سر
مرتضی بهر زهرا عزادار
ریزد از دیده اش اشک بسیار
تسلیت تسلیت یا علی جان۲
جان فدای غربت او
شد شکسته حرمت او
مرتضی بعد زهرا غریب است
زینب و مجتبی بی شکیب است
تسلیت تسلیت یا علی جان۲
شد حسینش دیده گریان
زینبش گشته پریشان
رفت و حیدر به غم همنشین شد
مجتبایش از این غم حزین شد
تسلیت تسلیت یا علی جان۲
#رضا_یعقوبیان ✍
#سبک_ای_مجاهد_شهید_مطهر
#حضرت_زهرا
.👇
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#قسمت_پایانی #روضه و توسل #روز_شهادت_حضرت_زهرا سلام الله علیها اجرا شده۱۴۰۲ به نفس حاج مهدی رسولی
●━━━━━━───────
ای وای گویا که فلک زحرکت افتاد
مولای سخن به لکنت افتاد
بگذار بگویمت به فریاد
چون طفل، علی به گریه افتاد
که ای دختر خاتم رسولان
ای رسول را جان
ای مادر زینبن برگرد
بی تو چه کند حسین برگرد
*یه دفعه دیگه با من حرف بزن،حرف نزنی میمیرم زهرا..عیبی نداره بیرون کسی جواب سلاممو نمیدن تو هم باهامحرف نزن.صدازد.."#کلمینی یا فاطِمَة فَأنَا اِبنُ عَمِّکِ علی ابن ابیطالب" تا گفت من علیم..
گریه کردن..سرشو گرفته بغلش..*
تو که نصفه جونم کردی عزیزم
مُردم و زنده شدم عزیزم
تو نمیگی علی به جز تو کسی رونداره
چرا هرچی صدات می زنم جدابمونمیدی
چشاتو واکن ببین شکستم ببین خُرد شدم، دستارو بالا آورد با دستای لرزونش داره دست می کشه رو چشای علی ..*
چقدر گریه کردم برای غمات
چقدر گریه کردی، بمیرم برات
نمی خوام علی جان چشات تربشه
می ترسم یه لحظه بگیره صدات
*پسرعموکمکم کن، چکارمی کنی فاطمه؟ میخوام بلندشم، نکن جان علی بخواب، نه باید بلندشم..پسرعمو!*
یه قطره بباری یه دریا میشم
بالا قبرمم حتی گریه نکن
نگو اینقده پیش من پانشو
تو قبرم باشم تو بیای پا میشم
گفت: علی!
شکسته شدم تاشکسته نشی
نمیخوام دلِ تو بشکنه
سرتوسلامت باشه حاضرم
هزاردفعه دیگه سرم بشکنه
*لحظه های آخره سر بی بی تو بغل مولاست..گفت: علی!..*
تو نُه سالی که تو خونه ات بودم
تو نُه سالی که دل به عشقت دادم
نشد چیزی رو از تو پنهون کنم
بجز اینکه تو کوچه گیر افتادم
تو کوچه سر من به دیوار خورد
تو کوچه حسن بی هوا پیر شد
راه خونه اتو زهرا گم کرده بود
ببخشید یه خورده اگه دیر شد
«آغلامادا منه گلسین قادان آغلامادا
درد و بلات به من بیاد گریه نکن»
باور بکنم یا نکنم عزم سفرکردی
باور بکنم یا نکنم محاله برگردی
ببین میتوانی بمانی؟حرفاشون و باهم زدن یه دفعه دید فاطمه (س)فرمود: پسرعمو!جان! دلم صدای قرآن خوندنتو میخواد..به روی چشم خانم جان..فرمود: پسرعمو یاسین بخون..علی شروع کرد به خوندن..*
بِسۡمِ ٱللَّهِ ٱلرَّحۡمَٰنِ ٱلرَّحِيمِ
"يسٓ وَٱلۡقُرۡءَانِ ٱلۡحَكِيمِ إِنَّكَ لَمِنَ ٱلۡمُرۡسَلِينَ"
*دستش تو دست علیه ..امیرالمومنین قرآن میخونه ..به قلب علی اینگونه وحی شد عمر فاطمه به اندازه یه یاسین مونده. میخوند تا نیمه سوره می رسید دوباره بر میگشت .."یاسین والقران الحکیم"نرو خونه خراب شدم ..به زینب نگران رحم کن نرو..*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#کربلایی_مهدی_رسولی
#فاطمیه #حضرت_زهرا
#وداع_با_حضرت_زهرا
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها