eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
18.5هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
428 فایل
#کانال_نوحه_وروضه_یازینب_سلام_الله_علیها http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری ⛔️کپی مطالب بدون نام کانال ممنوع⛔️
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•بابا تویی؟!... و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج مهدی رسولی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ بابا تویی؟! یا خواب می بینم؟! امشب که شامِ غصّه ها سر شد بعد از گذشتن از چهل منزل ویرونه ی ما هم منوّر شد پس نوبت ما هم رسید آخر می خوام تو آغوش سرت باشم دیدم که تو دلتنگ زهرایی گفتم شبیه مادرت باشم اینجا که می بینی؛شباش سرده گرمای روزاش،مثل آتیشه اون گوشه اون خاکا رو می بینی؟! اون رختخواب دخترت میشه دور و برت رو خوب تماشا کن اینجا خرابه بود،خونه ام شد اون لکه های قرمزِ رو خاک اون جانماز عمه زینب شد تو این خرابه کار من هر روز با بغض و گریه یا بهونه ات بود اون ورتر و دیوار که خیسه بابا برای من جای شونه ات بود شبا با درد پهلو صبح میشه روزا با سیلی غروب میشه دستام،چشمام،پاهام،سرم،گوشام بابا این چیزی نیست،خوب میشه *حالا دختر داره به بابا توجه میکنه...* تعریف کن از اون چهل منزل واسم بگو از روزا و شب هات گفتن که تو پیش خدا بودی پیش خدا زخمی شده لب هات؟! اون شب که ما از کربلا رفتیم گفتن سرت یه جای دور بوده گفتن که تو پیش خدا بودی حتما خدا هم تو تنور بوده... *شنیدی میگن یه شبه بزرگ شد؟! گفت بابا...!* چیزی نپرس از کربلا تا شام سخته بگم از اون همه آزار بابایی من دیگه سه سالم نیست یه عمر شد رفتم تو اون بازار سخته بگم از قصهٔ زخمام واسه تو که دریای احساسی راستی بابایی،بین این مردم مردی به اسم زجر میشناسی؟! من گم شدم،اومد سراغ من موهام شد بیشتر پریشونش گفتم:عمو!سیلی زد و بعدش با طعنه گفت:اینم عموجونت... دستامو پنهان میکنم پشتم بازم یه جاهاییش معلومه این حلقه قرمز،کبودی نیست تو فکر کن جای النگومه هرجا که میشد ما رو چرخوندن با سختی رو پاهام می ایستم بزمِ نمیدونم چی بود اونجا من حتی اسمش رو بلد نیستم... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
|⇦•چه بابای خوبی........ و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج میثم مطیعی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ سری غرقِ در خون، گلویی بریده بمیرم سر تو چه رنجی کشیده لبی سرخ و پرپر، لبی پاره پاره چه مویی! پریشان، چه رنگی! پریده *بابا گلوت رو بریدن...رگای گردنت رو بریدن...رنگت پریده..میدونی چرا رنگ دخترت پریده؟!انقدر به من سیلی زدن...* چه بابای خوبی! ز عالم سری تو کسی بهتر از تو، ندیده ندیده نگاهت چو خورشید، گرم است و گیرا که بر شام تارِ، دلِ من دمیده *بابا یه سوال دارم؛جوابش دخترت رو میدی یا نه؟!..* آن دم که من از ناقه افتادم و غش کردم بابا تو کجا بودی؟! از ما تو جدا بودی... آن دم که تو از ناقه افتادی و غش کردی بر راس سنان بودم.... *بابا ممنونتم جواب دخترت رو میدی... بابا یه سوال دیگه دارم؛حتی اگه جواب بدی، هیچ وقت برام هضم نمیشه...* آن دم که مرا ظالم،اظهار کنیزی کرد بابا تو کجا بودی؟! از ما تو جدا بودی *بابا میدونی؟مجلس یزید بلند شد...خواهرم رو نشون داد:"یا یزید! هب لی هذه الجاریه"این کنیز رو به من بده...* آن دم که تو را ظالم،اظهار کنیزی کرد در تشت طلا بودم،کی از تو جدا بودم؟! بابا راستی...! دختر حرمله چه مغرور است بر سر بام،دست تکان می داد... او خبر داشت که یتیم شدم پدرش را به من نشان می داد رسیدی تو آخر، نه با پا، که با سر! غم و شادی‌ ام آه! در هم تنیده... رخ دخترت مثلِ ماهی، گرفته قد دخترت چون هلالی خمیده فدای سرت زخم‌ های تن من که اشکم برای تو تنها چکیده صدایم گرفته! دعایم گرفته نفس‌های من شد، بریده بریده... شده محفل ما، پدر دختری باز کنار سرت دخترت آرمیده : فاطمه معصومه شریف ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
|⇦•تمام‌جان مرا... و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج محمود کریمی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ تمام جان مرا، درد بی‌حساب گرفته برای رفتن من، لحظه هم شتاب‌گرفته نه سخت نیست بپوشاند از تو صورت خود را کسی‌ که بعد تو با آستین، حجاب گرفته به گونه‌ام اثر دست زجر مانده، او هم نمای چهره‌ی من را به پنجه، قاب‌گرفته به یاد خاطره‌ی تشنگی وقت وداعت نگاه اهل حرم را پس از تو، آب گرفته سپرده عّمه به من، گریه بر لب و دهنت را عزای سوختنت را ببین رباب گرفته *اینقده رباب، بیاد آقامون حسین زیر آفتاب نشست؛ صورتش سوخت با آفتاب* پس از شهادت تو، عمّه زیر سایه نرفته عزای جسم تو را زیر آفتاب گرفته دلم‌ خلاص ندارد؛ لبم نشسته به سوگِ لبی که از لبه‌ی خیزران، جواب گرفته اسیر پنجه‌ی داغم، ای از تنور رسیده شهید مجلس صبحم، ای از شراب گرفته *اصلا بزم شراب که میاد پیشت، دیگه دست و پامون بسته میشه...گفت باباجان...!* سیلی گرفته قدرت بینایی مرا بهتر شناختن به رُخَت دست میکشم *لبت چرا پاره پاره شده؟ یه چیزایی یادم میاد...* ناله ها تا به ثریا می رفت خیزران بود که بالا می رفت *عمه جلو چشممو گرفت...* در دلم شوری از آن لحظه بپاست چون ندیدم هدف چوب کجاست وای من حال شده معلومم به لبت می زده ای مظلومم *ای وای حسین...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
|⇦•بابایی پامو نگاه... و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج ابوذر بیوکافی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ *یه کمی با این سر حرف زد، دیدی یه مدتی خونه نیستی برمیگردی، اولین کسی که دورت میگرده دخترته، کافیه یه زخم رو صورتت ایجاد شده باشه، هی میاد دست رو زخم میکشه میگه چیشده بابایی؟ کی صورتتو زخم کرده؟ انقدر دست به صورت بابا کشید گفت منباورم نمیشه صورت خوشگلتو اینجوری کردن، رقیه جون نبودی، سر باباتو به نِی، چهل منزل زیر آفتاب، با سنگ، به درخت آویزون کردن، حالا دختر اینجوریه دیگه، بعد یه مدتی بابا وقتی نیست، شروع میکنه گزارش دادن، گفت حالا نوبت منه..* بابایی، پامو نگاه ورم چشمامو نگاه تا رفتی خیمه رو سوزوندن وضع موهامو نگاه *بابا، خیلی بهم سخت گذشت، روایت میگه زین العابدین اومد آرومش کنه نتونست، غوغایی بپا کرد، کیا گرفتارن؟ گرفتاری امشب بگو دستم به دامنت رقیه، ان شاءالله قسمت مون بشه صورت رو ضریحش بذاریم، اونجا براش گریه کنیم، انقدر گریه کرد یهو از نای بریده صدایی بلند شد" اِلَیَّ"اینجوری گریه نکن، دل بابات آتیش میگیره، دخترشو با خودش برد، اما یجای دیگه هم قبلا ناله زده بود "اِلَیَّ" بگم یا نه؟ اونجایی که زینب اومد تو گودال، متحیر، نیزه شکسته ها رو کنار زد، شمشیرها رو کنار زد، یهو دید رو یه بدنی خیلی سنگ ریخته، از نای بریده ندا آمد" اِلَیَّ اُخَیَّ" حسین، آخ حسین جان خوشی ندیدی آقا، آقا نشه ما از گودال دور شیم، راهو گم میکنیم، یه آه بکشی تو روضه حساب میکنن باهات، تو رو خدا اگه بچه داری این چند شبه خیلی قربون صدقه ش نرو، بچه ت رو دیدی هی بگو آه حسین، ناله بزن حسین..* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
|⇦•دو‌چشم بی رمق.. و توسل ویژه شهادت پیامبر اکرم صلوات الله علیه اجرا شده به نفسِ حاج محمود کریمی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ دو چشم بی رمق واکن پدر جان غم ما را تماشا کن پدر جان همه پشت و پناه ما تو هستی نظر بر حال زهرا کن پدر جان «واویلا از دل مولا از دل زهرا» کنار بسترت احیا بگیرم میان وادی غمها اسیرم پدر جان تو دعایت مستجاب است دعا کن زود بعد از تو بمیرم کند آهِ دل تو بیقرارم بروی صورتت صورت گذارم خودت گفتی که حورای بهشت هم توان ضربه ی سیلی ندارن «واویلا از دل مولا از دل زهرا» پس از تو صبر زهرا سر بیاید زمان غربت حیدر بیاید پس از تو خانه ام آتش بگیرد صدای من ز پشت در بیاید کشد آتش به دور من زبانه زنم ناله به زیر تازیانه بیا بابا که زهرا بی پسر شد میا ن این در و دیوارِ خانه «واویلا از دل مولا از دل زهرا» فلک دیدی چه خاکی بر سرم کرد به طفلی رخت ماتم در برم کرد الهی بشکنه دست مغیره به طفلی رختِ ماتم در برم کرد الهی حرمله آتیش بگیری الهی خواهرت زینب بمیرد نباشد بعد تو ماتم بگیرد *کجا داری میری داداش..* کجا میخوای بری چرا من و نمیبری این دم آخری چقدر شبیه مادری داداش قرارمون چی شد که بی قرار هم باشیم حسین هر چی که پیش اومد باید کنار هم باشیم *زیر گلو حسینش رو بوسید* داداش تقصیر من است که زیر و رویت کردند ای کاش زیر گلویت رو نمی بو سیدم ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
|⇦•سلام‌ من به مدینه... و توسل ویژه شهادت پیامبراکرم صلوات الله علیه اجرا شده به نفسِ استاد حاج‌منصور ارضی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ سلام من به مدینه به آستان رفیعش به مسجد نبوی به لاله های بقیعش سلام من به علی و به حلم و صبر عجیبش سلام من به بقیع و چهار قبر غریبش نشسته باز دلم به پشت درب بسته آنجا گرفته باز دلم بهر قبر مخفی زهرا تو ای مسافر شهر مدینه، در دل شبها نبود هر چه که گشتم نشان ز مرقد زهرا سلام من به تو ای بانویی که مرد نبردی ز غیر هر چه که دیدی به یار شکوه نکردی سلام من به بازو و کبودی رویت به سرخ فامی اشک و سفیدی مویت مدینه منزل قرآن، مدینه محفل قرآن درون دل خبر داری ،تو از درد دل قرآن «مدینه شهر پیغمبرمدینه شهرپیغمبر» خدا بر تو نظر دارد که هستی شهر پیغمبر مدینه شهد گلهایی چه گلهایی همه پرپر «مدینه شهر پیغمبر مدینه شهر پیغمبر» بُود کعبه گرفتارت که هستی تربت زهرا چرا با ما نمی گویی حدیث غربت زهرا «مدینه شهر پیغمبر،مدینه شهر پیغمبر » چرا خاموش و دلگیری مدینه شورو شینت کو امام مجتبایت کو حسینت کو حسینت کو *رسید بالا سرش دید چشمهاشو بسته صدا زد یا بنت رسول الله انا علیا چشماشو باز کرد..* به بالای سر محبوبه حق آه و واویلا نشسته ساقی کوثر شکسته آه واویلا «مدینه شهر پیغمبرمدینه شهر پیغمبر» ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ‼️هزینه استفاده از مطالب کانال دعای خیر شماست... به ساحت مقدس روحی له الفداء و ارواح اهلبیت، پیامبران، شهدا، اؤلیای الهی، و محبین امیرالمؤمنین، بد وارث و بی وارثها و كه سر به سینه تراب نهاده اند، در تمامی عوالم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
‍ وَ هو الکَریم، اِبْنُ الکَریم... و توسل به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده ماه صفر۱۴۰۰ وَ هو الکَریم، اِبْنُ الکَریم وَ اَخُ الکَریم، وَ جَدُّهُ خَیرُالاَنام وَ هو ألاِمام، اِبْنُ ألاِمام و اَخُ الاِمام، وَ حُبُّهُ خَیرُالتَّمام فرق دارد به یقین مزۀ احسان حسن لب ما بوسه نگیرد مگر از نان حسن زلف خود را به نخ چادر زهرا بسته است هرکسی هست در این دهر پریشان حسن حسن یا مولا! حسن یا مولا!... وَ هو ألحَبیب، وَ اَخُ ألحَبیب و عَینُهُ شَمسُ الضُّحیٰ وَ هو ألطَّبیب، اِبْنُ ألطَبیب وَ اَخُ الطَبیب، وَ بَیتُهُ دارُالشِّفا کَرَمش دست گدا را به خداوند رساند سائلان را بنویسید مسلمان حسن بی حرم هست ولی هرچه حرم زنده از اوست زائر کرب و بلا هم شده مهمان حسن حسن یا مولا! حسن یا مولا!... عاقبت با مدد حضرت زهرا روزی مثل ایوان نجف میشود ایوان حسن سر دره باغ حسن نام حسین است فقط نذر گلهای حسین است گلستان حسن پسرانش همه جا گوش به فرمان حسین علی اکبر همه جا گوش به فرمان حسن حسن یا مولا! حسن یا مولا!... وَ هو الاَمیر، اِبْنُ الاَمیر وَ اَخُ الاَمیر، وَ اُمُّهُ خَیرُالنِسا وَ هو الحَسَن، اِبْنُ علی وَ اَخُ الحُسین، وَ اُخْتُهُ بِنتُ الهُدی حسن یا مولا! حسن یا مولا!... پسرانش همه‌جا گوش به فرمان حسین عکی اکبر همه جا گوش به فرمان حسن بعد یک‌عمر فقط زهر توانست شود مرهم زخم دل وسینه ی سوزان حسن عاقبت با مدد حضرت زهرا روزی مثل ایوان نجف میشود ایوان حسن سر در باغ حسن‌نام حسین است فقط عطر گلهای حسین است گلستان‌حسن حسن یا مولا! حسن یا مولا!... ــــــــــــــ
|⇦•بابا تویی؟!... و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده به نفسِ حاج مهدی رسولی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ بابا تویی؟! یا خواب می بینم؟! امشب که شامِ غصّه ها سر شد بعد از گذشتن از چهل منزل ویرونه ی ما هم منوّر شد پس نوبت ما هم رسید آخر می خوام تو آغوش سرت باشم دیدم که تو دلتنگ زهرایی گفتم شبیه مادرت باشم اینجا که می بینی؛شباش سرده گرمای روزاش،مثل آتیشه اون گوشه اون خاکا رو می بینی؟! اون رختخواب دخترت میشه دور و برت رو خوب تماشا کن اینجا خرابه بود،خونه ام شد اون لکه های قرمزِ رو خاک اون جانماز عمه زینب شد تو این خرابه کار من هر روز با بغض و گریه یا بهونه ات بود اون ورتر و دیوار که خیسه بابا برای من جای شونه ات بود شبا با درد پهلو صبح میشه روزا با سیلی غروب میشه دستام،چشمام،پاهام،سرم،گوشام بابا این چیزی نیست،خوب میشه *حالا دختر داره به بابا توجه میکنه...* تعریف کن از اون چهل منزل واسم بگو از روزا و شب هات گفتن که تو پیش خدا بودی پیش خدا زخمی شده لب هات؟! اون شب که ما از کربلا رفتیم گفتن سرت یه جای دور بوده گفتن که تو پیش خدا بودی حتما خدا هم تو تنور بوده... *شنیدی میگن یه شبه بزرگ شد؟! گفت بابا...!* چیزی نپرس از کربلا تا شام سخته بگم از اون همه آزار بابایی من دیگه سه سالم نیست یه عمر شد رفتم تو اون بازار سخته بگم از قصهٔ زخمام واسه تو که دریای احساسی راستی بابایی،بین این مردم مردی به اسم زجر میشناسی؟! من گم شدم،اومد سراغ من موهام شد بیشتر پریشونش گفتم:عمو!سیلی زد و بعدش با طعنه گفت:اینم عموجونت... دستامو پنهان میکنم پشتم بازم یه جاهاییش معلومه این حلقه قرمز،کبودی نیست تو فکر کن جای النگومه هرجا که میشد ما رو چرخوندن با سختی رو پاهام می ایستم بزمِ نمیدونم چی بود اونجا من حتی اسمش رو بلد نیستم... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
|⇦•حسن یک دانه از بسیار... و توسل به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج مهدی رسولی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ نشستم گوشه‌ای از سفره همواره رنگینت چه شوری در دلم افتاده از توصیف شیرینت به عابرها تعارف می‌کنی دار و ندارت را تو آن باغی که می‌ریزد بهشت از روی پرچینت کرم یک ذره است سرشار، سرشارِ صفت‌هایت حسن یک دانه از بسیار، بسیار عناوینت دهان وا می‌کند عالم به تشویق حسین اما دهان خاتم پیغمبران وا شد به تحسینت تو دین تازه‌ای آورده‌ای از دید این مردم که با یک گل کنیزی می‌شود آزاد در دینت معز المومنین خواندن مذل المومنین گفتن اگر کردند تحصینت اگر کردند نفرینت برای تو چه فرقی دارد ای والتین و الزیتون که میچینند مضمون آسمان‌ها ازمضامینت بگو با آن سفیرانی که هرگز برنمی‌گشتند خدا وا داشت جبرائیل‌هایش را به تمکینت بگو تا آفتاب از مغرب دنیا برون آید که سرپیچی نخواهد کرد خورشید از فرامینت بگو تا تیغ بردارد اگر جنگ است آهنگت بگو تا تیغ بگذارد اگر صلح است آیینت خدا حیران شمشیر علی در بدر و خندق بود علی حیران تیغ نهروانت تیغ صفینت بگو از زیر پایت جانماز این قوم بردارد محبت کن قدم بگذار بر چشم محبینت تو را پایین کشیدند از سر منبر که می‌گفتند: چرا پیغمبر از دوشش نمی‌آورد پایینت * قربون آقایی که ما هرچه داریم از امام حسن داریم اگه شیعه ای هست اگه کربلایی همش مال امام حسنه. قربون اون آقایی که انقدر سخت شد فتنه‌های زمانش حتی نزدیک‌ترین آدما درکش نکردن. خدا شاهد بعضی موقع‌ها کربلایی عمل کردن خیلی آسون‌تر از امام حسنی عمل کردنه. که یه کاری کرد اطرافیانم نفهمیدن لذا بعضی از نزدیکانش تا می‌دیدنش بهش می گفتن.. یامذل المومنون باید برای امام حسن برای اینا گریه کرد...* درون خانه هم محرم نمی‌بینی تحمل کن که می‌خواهند، ای تنهاترین تنهاتر از اینت تو غم‌های بزرگی در میان کوچه‌ها دیدی که دیگر این غمِ کوچک نخواهد کرد غمگینت از آن پایی که بر در کوفت بر دل داشتی داغی از آن دستان سنگین بیشتر شد داغ سنگینت برای جاری اشکت سراغ چاره می‌گردی که زینب آمده با چادر مادر به تسکینت ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
و توسل به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج مهدی رسولی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ بعد من ای خواهرم، قلبت خیلی خون نمیشه قلبت بگیره برای حضرت زهرا، گریه کن یادت بیار روضهٔ کوچه رو هر از گاهی برای منم روضه بخوان قرآن تلاوت کن وقتی که جان از بدنم بیرون میاد خواهرم آیت الله قمی از علمای قرن چهارم روایت رو اینجوری مینویسه: شب وقتی وارد حجره شدم. دیدم فرزند فاطمه سلام الله علیها خم شده داخل تشت وقتی نزدیک شدم دیدم پاره های جیگرش وارد شده تو تشت. زینب نشسته هی میزنه پشتش به کمرش بالا بیار داداش،جانِ زینب بالا بیار هر از گاهی وقتی بالا میاره میگه آخیش راحت شدم، زینب اینا اثر زهر نیست که زینب می‌دونی چند ساله جیگر من پاره پاره است؟ خدا رو شکر تو،تو اون کوچه نبودی زینب فراموشم نمیشه جریان کوچه باور کن خواهرم *جُناده میگه:دیدم تو این وضعه صدا کردم آقا جان کاری از دست من برمیاد یا نه ؟ دیدم سرشو از تشت بالا آورد خون از کنار لبهاش جاری میشد.سرشو چرخوند طرف من گفت "انا للّه و انا الیه راجعون" دیگه من رفتنی ام.جناده معلوم بود آدم زرنگیه گفت: آقا جان این لحظه آخر به جناده چیزی بگو من از شما چیزی یاد بگیرم آقا گفت:"ان فی حلالها حساب و فی حرامها عقاب و بشبهاتها عتاب"جناده دنیا همینه ها برای دنیا گریه نکنیا. میگن تو همین حالت دیدم ابی عبدالله وارد شد. حسن علیه السلام همان لحظه که چشمانش افتاد به سید الشهدا بیا حسن فدات بیا.دیدم بدو بدو اومد سرش رو از زمین برداشت و گرفت تو آغوشش چشماش رو بسته بود اشک از چشمای اباعبدالله الحسین می‌چکید رو صورت امام حسن همین که اشک از چشمان امام حسین می‌ریخت رو صورتش چشماش رو باز میکرد.فرمود:حسین تو گریه نکن. حسین یادم نمیره بابام شب آخر مادرم به بابام گفت: علی نذاری حسین گریه کنه. گفت اگه حسین گریه کنه عرش بهم میخوره،دنیا بهم میخوره حسین تو گریه نکن. گفت: چجوری گریه نکنم داداشی مثل تو از دستم رفت. چطور گریه نکنم اینا همه نقشهٔ امام حسنه میخواست فرماندهی که آخرین پیامش به حسین نگاه کرد.گفت؛ آخرین پیامم حسین تا اینجا برا من بود حسین جان تو کوچه ها چیشد برا من بود حسین.کنار نزدیکان، شکستن هم برا من بود.حسین من کارم رو انجام دادم فقط یدونه ماموریت مونده اونم مال توعه حسین "لایوم کیومک یا اباعبدالله"بعد دیدن چشمش زوایای حجره رو میگرده گفتن آقا کی رو میخوای؟ یهو دیدن گوشه حجره زانو هاش رو بغل کرده نشسته زینب، برادرت بمیره زینب، من کوچه دیدم، زینب من افتادن مادرم رو دیدم، زینب خودم دیدم، خودم دیدم، لبهای مادرم لرزید. زینب خودم دیدم مادرم صورتش رو کنار اون نانجیب گرفته بود بی هوا زد.خودم دیدم تمام قدرتش رو گرفت دستش غدیر خم و تسویه حساب گرفت خودم دیدم پاشد مادرم یه نگاه به سمت راست و چپ کرد دیدم مادرم آرام آرام راه میره مادر کجا میری؟حسن بیا بریم حسن کجایی؟ کجا بریم؟حسن اینجا جای ایستادن نیست.خب پس چرا از اونجا میری پس؟ چیکار کنیم؟حسن گفت: مادر خونمون اینوره. زینب همه اینا رو دیدم من زینب اما من دیده هام حسین دیده هاش کل خانوادم یه طرف.. اما زینب همه چیزایی که تو دیدی یه طرف. زینب کار سخت مال توعه.آدم به برادر بزرگش یجوری دیگه دل می‌بنده برادر بزرگ ستون میشه برای خواهرش یعنی حرفش رو برای هیچ کس نتونه بگه به برادر بزرگش میزنه..تصور کن زینب چند روزه از شام اومده کربلا و کربلا به مدینه برگشته عبدالله میگه دیدم زینب داره میره گفتم کجا میری؟ دخترای کوچیکش کنارش رو گرفت کجا میری زینب؟ میرم بقیع یه حرفهایی تو دلم مونده دختر های کوچک تو کربلا حرفاشون رو به عباس گفتن زینب حرفش رو تو کربلا نگفت نگه داشتم بیام اینجا بگم. اومد بقیع نشست سر قبر حسن اون کمر خم شدش رو یکم صاف کرد دیدن نقاب رو کنار زد زینب، یه نگاه کرد به حسن گفت پاشو یه نگاه بنداز به صورتم حسن، چشمات روشن داداش* خبرداری من را بازار بردن مرا در مجلس اغیار بردن ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
و توسل به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید رضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ تیرها گر چه به تابوت تو را دوخته اند لااقل پیکر خونین تو دارد کفن اشکهایش به مادرش رفته سینه ی پر شراره ای دارد نه به یک تشت اکتفا نکنید جگر پاره پاره ای دارد از علی هم شکسته تر شده است *وقتی اون مرد اومد آقا رو دید محاسن سفید شده، الان در طب ثابت شده میگه طرف داره دق مرگ میشه غمباد شده، میگن چی شده؟ میگن خبر ناگهانی شنیده یهو یه نفر بزنه تو گوش مادرت، تو هم ببینی..* از علی هم شکسته تر شده است علتش کینه ها حسادتهاست غربت چشمهای مظلومش سند محکم خیانتهاست خواهرش را کسی خبر نکند مادرش خوب شد که اینجا نیست لخته خونها سر لج افتادن هیچ تشتی حریف آنها نیست از غرور شکسته اش پیداست صبر همصحبت دل آقاست نه من از چشم سر نمیبینم کوچه ای شوم قاتل آقاست *کدوم کوچه رو میگی؟بلدی آدرسشو؟ میدونی کجاست؟؟* کوچه ای تنگ کوچه ای تاریک شده کابوس هر شب آقا برگه را پس بده نزن نامرد چیست این جمله بر لب آقا از صدای شکستن بغضش چشم دیوارها سیاهی رفت مادرش راه خانه ی خود را تا زمین خورد اشتباهی رفت تا که باغش میان آتش سوخت میله های قفس نصیبش شد کودکی نه، بگو خزان بهار پیری زودرس نصیبش شد نفسش بند آمده ای وای به خدا نای روضه خوانی نیست شکر دارد که گوشه ی این تشت لااقل چوب خیزرانی نیست راهمونو بست فکرشو نمی کردم مادرم نشست فکرشو نمی کردم گوشواره شکست فکرشو نمی کردم یکی نبود بگه نامرد، بس کن یه زنه فکرشم نمی کردم این جور بزنه قدّم نرسید آخر حالا منمو حسرت من موندم و یه کوچه من موندم و خجالت آهِ مادر و، نه میره از یادم من دوشنبه رو، نه نمیره از یادم دیوار و سر و، من نمیره از یادم آخه به یک ضربت دو سیلی خورد زهرا یکی از ضرب دست و آن یک ز دیوار *همچین که سیلی زد، میدونی چجوری زده؟ عین روایتو میگم دو دستی زد تو صورت مادرم..* سند غربت بابام امضا شده بود نه نمیره از یادم اون روی کبود لبخنده رو لبای بابامونو گرفتن بی دینای مدینه دنیامونو گرفتن روزگار من با غم دلم سر شد حال مادرم هر دقیقه بدتر شد درد پدرم دیگه چن برابر شد نمیدونم چرا دستاش بالا نیومد هی نفس نفس میزد حرفی نمیزد سنّی ندارم اما، موهام همه سفیده دیدیم سر جوونیم ناموس ما شهیده قدّم نرسید آخر حالا منمو حسرت من موندم و یه کوچه من موندم و خجالت هیشکی نبود بگه این گل که پرپره این زن که میزنید ناموس حیدره از عمد مادر و پیش پسر زدند از عمد با لگد محکم به در زدند مادرم از قدیم می زد حرف مادرم سر به زیر می زد حرف مردک پست رذل، سیلی زد بی هوا با دو دست سیلی زد دل من ،شکست در کوچه مادرم تا نشست در کوچه استراحت نداشت مادر ما خواب راحت نداشت مادر ما *می دونی مادر ما چجوری میخوابید؟* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
و توسل به کریم اهل بیت امام حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید رضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ مادرم دل شکسته می خوابید می شد از درد خسته می خوابید با سر نیمه بسته می خوابید اکثراً هم نشسته می خوابید مادرم رفت و پیر شد بابام بعد از آن سر به زیر شد بابام *صدا زد خواهرشو، زینبم تشتی برام بیار، چندین بار به امام حسن زهر داده بودند بی بی دوید تشتی آماده کرد جلو داداشش گذاشت. آقا شروع کرد سرفه کنه زینبم داره دعا می کنه ان شالله مثل همیشه زهر و بالا میاره راحت می شه، ولی یهو همینجوری که دعا می کرد چشمش به لبان حسنش افتاد دید دور این لبا خونی شده دلت کجا رفت؟ زینب ببینه دور لبای داداشش خونی شده، تازه کسی نزده، سریع حسین اومد عباس اومد، اومدن زیر بغلای زینبو گرفتن چه خبره؟ زینب خون دیده ،کمک این خانم کردن دیدی یه نفر که داغ میبینه یکی دوتا زیر بغلاشو میگیرن یکی شونه هاشو میمالونه، عباس شونه های زینبو داره میماله حسینم زیر بغلای زینبو گرفته هی میگن غصه نخور خوب میشه بهتر میشه، خدا رو شکر اینجا دو سه تا داداش بودن کمک زینب کردن خود امام حسن فرمود: "لا یوم کیومک یا اباعبدالله" کجا بودی اون لحظه ای که عمه ی سادات بالا تل ایستاده، اینجا لب خونی دیده، یه مرتبه یه نگاهی کرد دید دور گودال حلقه زدند یکی با شمشیر می زنه، یکی با نیزه می زنه، یه عده از دور ایستادن دارن سنگ می زنن دوتا دستشو رو سرش گذاشته هی می گه "وامحمدا.. واعلیا" داره بسمت گودال حرکت می کنه، اینجا لب خونی دیده، نمیدونم تو گودالم دیده یا نه، اون نامرد تا دید ابی عبدالله داره حرف می زنه مناجات می کنه "یا غیاث المستغیثین" میگه نیزه رو برداشت نمی دونم بی بی این صحنه رو دیده یا نه ، چنان با نیزه تو حلقوم حسین.....* خسته بود آقا تازه روی مرکبش نشسته بود آقا می زدن سنگ سرش شکسته بود خسته بود آقا تنهای تنها بود تنهای تنها رفت آرومِ جونِ من زیر دست و‌پا رفت «ای حسین......‌» ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....