eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.6هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
367 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
📋در این سفر یک اشتباه کردم / *بخش دوم صوت* (ع) (ع) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ صدا زد زینبم تشتی برام آماده کن. بی‌بی سریع دوید تشتی آماده کرد، "آی قربونت برم بی بی جان" تشت رو که گذاشت جلوی امام حسن داخل تشت رو نگاه کرد، دید پاره‌های جگر داداششه... این لبای خونی رو نگاه میکرد گریه کرد... این تشت خونی رو نگاه میکرد گریه میکرد... ابی عبدالله و عباس اومدن اول کاری که کردن زیر بغلای زینب رو گرفتن، چه خبره زینب لب خونی دیده؟! چه خبره زینب تشت خونی دیده؟! اما رفقا گریه‌کنا نوکرا، یه جایی رو من سراغ دارم هیچ‌کس نبود زینب رو کمک کنه، یه مرتبه دیدن همچین که تشت رو وارد کردن اون نانجیب چوب رو برداشت، هی به این لب‌ها میزد؛ یه مرتبه زینب پا شد؛ گریبان چاک کرد «در این سفر یک اشتباه کردم تو چوب خوردی من نگاه کردم» "یا حسن" ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
📋 درخت های امیدیم، از دیار حسن (س) (ع) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ درخت‌های اُمیدیم، از دیار حسن پُر از شکوفه‌ی عشقیم در بهار حسن به سَلسَبیل و به زمزم که احتیاجی نیست! رسیده است لبِ ما به جویبار حسن به دخل کاسبی‌ام برکتی فراوان داد از آن زمان که شدم خادم تَبار حسن همین دو لقمه‌ی نان را حسن به ما بخشید گرفته سفره‌ی ما رنگ از اعتبار حسن کریم‌ بودنِ او قابلِ محاسبه نیست... کجا ترازوی ما و کجا عیار حسن؟! کدام شاه نشسته است با جُذامی‌ها؟! بلند می‌شوم از جا به افتخار حسن شنیده‌ام که به سگ هم غذا تعارف کرد! هنوز ماتم از این لطفِ بی‌شمار حسن بنازمش که چنان شیر از جمل برگشت چه کرد در دل آن فتنه، ذوالفقارِ حسن من از طفولیتم عاشق دو شاه شدم منم دچار حسین و منم دچار حسن در اربعین حسینی، حسن جلودار است قدم زدم همه‌ی جاده را کنار حسن عمودِ یکصد و هجده، بهشتِ مشّایه است خدا رسانده خودش را سرِ قرار حسن حسین با همه‌ی دلرُبایی‌اش، حسنی ست ببین دل از همه بُردن شده است کار حسن خیال‌بافی من‌ صحن‌سازیِ حسن است... شبیه مشهد ما می‌شود مزار حسن میان معبری از نور، ناگهان شب شد چه دید در دل آن کوچه، چشم تار حسن؟! حرام‌ لقمه به مادر دو دست سیلی زد... سیاه شد پس از آن کُلِّ روزگار حسن ✍ ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📋 آقا (ع) (س) (ع) ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ رد می‌شدم دیدم امام حسن نشسته، یه سگی هم کنار آقا؛ آقا یه لقمه دهن این سگ می‌ذاره، یه لقمه هم خودش می‌خوره. اومد جلو:« آقا! این کارا چیه؟! به این سگ غذا میدین، می‌خواین ردش کنم بره اگه شما رو اذیت می‌کنه. یه نگاهی به اون فرد انداخت آقا؛ من خجالت می‌کشم جانداری کنار من باشه من جلوش غذا بخورم؛ مگه چیزی از من کم میشه من یه لقمه هم به این سگ بدم؟! امام سجاد فرمود:« بابای من هم گرسنه بود هم تشنه... کشتی می‌گرفتند، وارد شد بی‌بی دید حسن و حسین دارن بازی می‌کنند کشتی می‌گیرند. دید پیغمبر، امیرالمومنین دوتایی ایستادن دارن حسن و تشویق می‌کنند؛ تعجب کرد بی‌بی... فاطمه جان! مگه نمی‌شنوی همه عالم و آدم دارن میگن جانم حسین، من دیدم کسی حسنم و تشویق نمی‌کنه؛ به علی گفتم بیا ما دوتا اصلا حسن و تشویق کنیم؛ همه ملائکه این ور بگن حسین، من و علی می‌گیم حسن... توو روایت میگه وقتی اومد جلو خواست اون برگه رو از مادر ما بگیره، مادر امتناء می‌کرد بهش نمی‌داد. روایت میگه دو دستش و بالا برد... ایستادم به روی پنجه‌ی پا اما دشتش از روی سرم رد شد و... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .👇