km_20231222-1_1080p_30f_20231222_072542.mp3
3.78M
﷽
#گزارش_صوتی #مناجات 📝
آقای مظلومم (کسی رو نداری۳)
اصلا نمیدونم (کجا خونه داری۳)
یه امشب بیا رو راست حرف بزنیم با آقا ها
دلت از من خونه ، ای امام من
تو هم راضی نیستی (از مرام من۳)
اینا گریه داره ها اینا گریه داره
موندی تنها و وحید (بمیرم برات)
رونده گشتی و فرید (بمیرم برات۲)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شایدبعضیا خُرده بگیرن
اما حرف دل...اصلا نباسکسی خُرده بگیره حرف دله آقــــــــــا ...
من رو حلالم کن بدردت نخوردم
خداییش کدوممون بدرد آقا خوردیم
من رو حلالم کن (بدردت نخوردم۲)
شرمنده ام آقا (براتو نمردم۲)
هرچی دروغ بگم هر حرف اشتباهی بزنم اینو راست میگم آقا
ولی دوستت دارم روبراهم کن
میخام یارت باشم یک نگاهم کن
من میخونم بعدش ساکت میشم
بعدش ساکت میشم ببینم داد میزنی با این یه بیت یانه
هیچ کسی فکر تو نیست بمیرم برات
رو لبا ذکـر تو نیــــست بمیـرم برات ... #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
salam-ma.mp3
810.2K
#حضرت_اُمُالبنین_سلاماللهعَلیها
سلام ما به تو الا تجلّیِ وفا
گل بهارِ گلشنِ محبت و ولا
ای مادر سقای دشت عشق و عاشقی
یا حضرت ام البنین جانم تو را فدا
ام البنین مددی (3)
*بند دوم *
آن سائلم که آمدم به درب خانه ات
عنایتی به من نما به حقّ زینبین
دعا نما شوم شهید راه اهل بیت
به حقّ اشک جاری ات به غربت حسین
ام البنین مددی (3)
*بند سوم *
به جز شرف به جز ادب به جز وفا و عشق
دادی به عبّاست تو درسِ یاریِ ولی
باید با پیروی زِ ماهِ سرخ علقمه
ما هم شویم سرباز و اهلِ لشگر علی
ام البنین مددی (3)
*بند چهارم *
عباس تو با جان و آبرو به راهِ دین
شده فدای عشق آن شهید سر جدا
به اقتدای بر حسین،عزیز فاطمه
همیشه بوده نیّتش تقرّب خدا
ام البنین مددی (3)
*بند پنجم *
شبیهِ رهرُوانِ راهِ قُرب و معرفت
هر کس رَوَد به راهِ مکتبِ پیر خمین
چو باکری و همّت و مدافعان شود
اصحابِ آخرُ الزّمانیِ امامْ حسین
ثارالله
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
ey-yavare (1).mp3
856.4K
#حضرت_اُمُالبنین_سلاماللهعَلیها
ای یاور حق الیقین ای کوکب دنیا و دین
مدح تو واولاد تو ذکر تمام مومنین
یا سیّده امّ البنین (3)
*بند دوم *
ای مادر فضل و ادب ، ای بانوی حجب و حیا
ای نور چشم زینب و ، یارِ علیّ مرتضی
یا سیّده امّ البنین (3)
*بند سوم *
این شد زبانحال تو ، هستم کنیز زینبین
من خادمه باشم زِ جان ، هم بر حسن هم بر حسین
یا سیّده امّ البنین (3)
*بند چهارم *
اولاد تو معناگرِ ، آزادگی و حُریّت
بهرِ شهیدِ کربلا ، خادم نمودی تربیت
یا سیّده امّ البنین (3)
*بند پنجم *
گردیده ای اِی با وفا ، در پیش زهرا رو سپید
در علقمه در موجِ خون ، عباس تو گشته شهید
یا سیّده امّ البنین (3)
*بند ششم *
بِنمود خصم بی حیا ، بر او جنایت ها روا
در اوج شرم و تشنگی ، دستش هم از تن شد جدا
یا سیّده امّ البنین (3)
*بند هفتم *
تیر جفای دشمنان ، بر جسم و بر مشکش رسید
هم از سکینه هم رباب ، سقا خجالت میکشید
یا سیّده امّ البنین
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
.
#شور_نشسته
#حضرت_عباس علیه السلام
#محسن_حسنی✍
➖➖➖
گرفتی دست منو تو، روزای بدبیاری
تو بالا دست همه ای، کی گفته دست نداری
دست توعه، تو قله ی آسمون
دست توعه، ستونای کهکشون
دست توعه، دلخوشیه، رقیه خاتون
بی دست و پا منم، عهده دارم تویی
سرمایه ی منی، هر چی دارم تویی
بی دست کربلا دست منو بگیر
---
فقط ضرر بود روزی که، اسم تو رو نبردم
دوباره دست خالیمو، به محضرت آوردم
دست توعه، روزی هر سال من
دست توعه، اختر اقبال من
دست توعه، که این روزا، خوبه حال من
من توی زندگیم، تنها دارم تورو
حتی تو قبرمم، از پیش من نرو
بی دست کربلا دست منو بگیر
---
تو خواب میدیدم که منو، تو حرمت نشوندی
همه برن باز غمی نیست، اگر برام تو موندی
دست توعه، پناه خیمه گامون
دست توعه، تکیه گاه آقامون
دست توعه، زیارته، کرب و بلامون
از تو اشاره و، از من دویدنه
رویام به کربلا، یک شب رسیدنه
بی دست کربلا، دست منو بگیر
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
282.1K
🔳 #شور نشسته #حضرت_اباالفضل علیه السلام
📜 گرفتی دست منو تو روزای بدبیاری
🖊به قلم #محسن_حسنی
نغمه پردازان: #حاج_ابوالفضل_جدیان_شربیانی
#سید_امیرحسین_خوشرو
.
#روضه_امام_حسن
حاج #حسن_خلج
روضه امام حسن ، زَهر نیست ، جگر پاره نیست ... ، گفت #عبدالزهرا چرا روضه منو نمیخونی ؟ عرض کرد آقا جان ، من کارم روضه خوندنه ، مُکرر روضه شما رو خوندم ، حضرت فرمود : نه عبدالزهرا ، هنوز روضه منو نخوندی ... عرض کرد آقاجان ، مگه زهر ندادن ؟ مگه جگر پاره نشد ؟! مگه زینب طشت نیاورد ؟! مگه تیکه های جگر توی طشت نریخت؟! مگه زینب نبود هی دست رو دست می کشید ؟! مگه زینب نبود هی به صورتش می زد به حسین می گفت داداشم داره از دستم میره ؟! مگه اینا نیست روضه های شما ؟! فرمود نه ! روضه من اینا نیست ...
غروب بود و
یک کوچه تنگ و باریک
غروب بود و
من بودم و مادر من
مادرم گفت : حسن جان پاشو آماده شو مادر ... دیگه میخوام برم فدکمو بگیرم ، حسن جان به بابات که نمیتونم بگم همراهم بیاد ولی باید یه مرد همرام باشه ، نمیدونی چه قندی توو دلم آب کردم ، مادرم به جای مرد می خواست منو ببره ، گفت حسن جان تو بیا مواظب من باش ...
مگه میره از یاد
که اون پستِ نامرد
چه جوری گرفت ،
توی کوچه راهمونو
یه جوری زد اونجا ... شنیدی میگه ... من از بعضی باباها شنیدم ، بچه وقتی کار خطایی میکنه ، میگه ببین بچه ! یه جوری میزنم یکی از من بخوری دو تا از دیوار... شنیدی یا نه ؟ ... امام حسن میگه مادرم داشت حرف میزد ... بی حیا بی هوا ... با امام حسن بگید ...وای مادرم مادرم مادرم... وای مادرم مادرم مادرم
ببین بُغض دیرین
چه کرده به مادر
باید روضه مقداد
بخونه براتون
بگه دست سنگین ، چه کرده به مادر... یه چیزی می شنوی طاقت نمیاری. نعره ات بلند میشه. داد میزنی. هی میگی نگو نخون.قربون دلت برم امام حسن. بعد از مدتی از قضایای شهادت بی بی که گذشت. زینب دید حسن یه گوشه کِز می کنه. بغض داره گریه نمیکنه ... یه روز اومد دستشو انداخت دور گردن حسن. گفت داداش گریه کن یه خُرده. گریه کن دق می کنی ... همیشه این خوبه. رفقا یادتون باشه. آدمی که غم داره غُصه داره حرف زدن و گفتن براش خوبه. اگه رفیقت غُصه دار بود و تو هم مَحرم بودی و سِرّ نگهدارش بودی ، یه جوری به حرفش بیار همین که حرفاشو بزنه آروم میشه. یادت نره ...
علی علیه السلام هم که علی بود باید حرفاشو به یکی میزد ، چون کسی رو پیدا نمی کرد سرشو توی چاه می کرد ... یه رفیق نداشت ... یه رفیق ... نمیدونم به چاه چی می گفت ، صبح که میومدن دَلو رو مینداختن آب بکشن ، خون بالا میومد ... حرفاشو میزد ، علی هم که علی هست حرفاشو میزد ... تو هم اگه غم داری یه محرم پیدا کن حرفتو بزن... نزار توی سینت بمونه و توأم اگر محرمش هستی و رفیقش هستی و سِرّش رو نگه میداری و آبروشو نمیبری بشین بگو حرفاتو با من بزن. اینجا توی سینه من می مونه. بزار آروم بشه ...
زینب گفت حسن جان ... با من حرف بزن ، درد دلاتو با من بگو داداش ، منم مادرمو از دست دادم ... منم پهلوشو دیدم ، منم سینشو دیدم ... چرا اینجور کِز می کنی ؟ به حرف اومد ، شروع کرد گریه کردن ، گفت زینب ... تو که نبودی ، اینقدر مادرم خوشحال بود ... اینقدر ذوق می کرد ، گفت حسن فدک رو گرفتم ... حالا فدک رو میدم به علی ، خرج این مردم نامرد دنیا کنه ، دست از سر علی بر دارن ، زینب… یه وقت دیدیم کوچه تاریک شد ، نگاه کردم دیدم یه غول بی شاخ و دم ، یه لَندِهور از روبرو داره میاد ... جلو مادرمو گرفت ... مادرم رفت به راست. اونم اومد به راست. مادرم رفت به چپ اونم اومد چپ ... زینب ... رفتم جلو گفتم چیه؟! اما حیف !! قدم کوتاه بود ... اونم بی حیا قدش درازه ... دستشو بلند کرد ...
.
#روضه و توسل به کریم اهل بیت #امام_حسن مجتبی علیه السلام به نفس حاج محمدرضا طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
نزن که مادرم جوانِ
نزن که بی گناهِ
خالی نکن دقّ و دلیتُ
نزن که غرق اشک و آهِ
رفت آبروم ببین چشای ترمُ
بگو چطور بلند کنم من سرمُ
بسه دیگه کشتی آخه مادرمُ
«وای مادرم .. وای مادرم ..»
به کی بگم که چی کشیدم
از همه ناسزا شنیدم
به کی بگم که توی مسجد
زیر عبا زره پوشیدم
میخوام که جام زهرمُ سر بکشم
از سرزمین مادری پر بکشم
آخه چقدر از داغ مادری بکشم
«ای وایِ من .. ای وایِ من ..»
از من به جز کرم ندیدن
ولی همه ازم بریدن
این نانجیبا جانمازُ
از زیر پایِ من کشیدن
موندم تو این شهر بی کس و بی هم نشین
به کی بگم که کار دنیا رُ ببین
به من میگن سلام مضلَّ المومنین
*نه فقط دشمنا .. دوستان .. حتی حجربن عدی که بعدها در راه امیرالمومنین شهید شد .. حضرت کشیدش کنار تو دیگه چرا این حرفُ میزنی؟! *
یه عمر غریب بودم تو این شهر
خیلی به من سخت گذشته
خونِ دلایی رو که خوردم
حالا دیگه میون طشتِ
رو منبرا سَبّ بابامُ میشنیدم
*یه عمر پای منبرا می نشست ، خطبایِ نانجیب اول منبرشون لعن می کردند مولا امیرالمومنین علیه السلام رو .. میگن یه بار امام حسن نرفت مسجد ابی عبدالله علیه السلام رفت تا این نانجیب شروع کرد سب کردن ، ابی عبدالله خطیب نانجیب رو کشید از منبر پایین .. گفت نانجیب میکشمت! بابای من رو داری سب می کنی؟!
خبر رسید به امام حسن .. گفتن بیا.. نیای ، داداشت جون اینو می گیره... امام حسن داره میاد دوان دوان .. تا اومد میدونست چطور باید ابی عبدالله رو آروم کنه .. تا رسید گفت داداش! تو رو به حق مادرم رهاش کن .. فرمود چشم .. ولی نبودی ببینی که چیگفت .. گفت یه روز آمدی عزیز دلم.. من یه عمر پا منبرا نشستم .. این امام حسن هم فقط یه جا از کوره در رفت.. بلند شد فرمود نانجیب بشین اونم جایی بود که مغیره بالامنبر بود.. تا اومد سب کنه.. فرمود نانجیب بشین من هنوز یادم نرفته تو کوچه چطور با غلاف شمشیر ..*
رو منبرا سَبّ بابامُ میشنیدم
قاتل مادرُ تو کوچه می دیدم
از این کوچه رد میشدم،می لرزیدم
یادم نرفته....
*فرمود عبدالزهرا ! روضۀ منِ حسن اینه .. همۀ اینا که خوندی خدا ازت قبول کنه ، اما روضه منُ این طور بخون :
دستم تو دست مادرم بود داشتیم از مسجد برمیگشتیم خوشحال بودم .. گفتم الان میرم به بابا میگم مادر چه غوغایی کرد تو مسجد.. اما اون نانجیب جلو اومد .. اجازه نداد حرف مادرم تموم شه .. چنان سیلی تو صورت مادر.. مادر یه طرفِ کوچه افتاد..
اما امام حسن منتظرِ تو روضه ش اینطور اشاره کنند: همه دور بسترش جمعن .. سرش رو پای خواهرش ، عباس یه گوشه از حجره سر رو دیوار گذاشته داره اشک می ریزه .. داداشاش یه جور دارن گریه می کنن .. خواهرا یه طور ..همه رو داره نگاه می کنه امام حسن.. اما تا نگاهش افتاد به ابی عبدالله دید حسین داره گریه میکنه ؛ فرمود داداش تو دیگه گریه نکن.. چرا گریه نکنم؟! اماممُ دارم از دست میدم.. (هیچ کی مثل ابی عبدلله،امام مجتبی رو نشناخت.. فرمود یک بار جلوتر از برادرش حرف نزد.. این ادبُ ابالفضل داره یاد می گیره..) چرا گریه نکنم؟! یه وقت نگاه کرد دید امام مجتبی داره گریه می کنه.. فرمود لایوم کیومک یا اباعبدالله .. هزار تا حرف داره.. هزار تا اشاره داره.. یکیش اینه:
یعنی داداش این لحظۀ آخر سر من رو زانوی زینبِ .. همه دور من جمع شدید گریه می کنید....اما یه لحظه ای برای تو میرسه حسین همه دارن هلهله میکنن .. نه اینکه سرت رو دامن کسی نیست .. یه وقت زینب داره نگاه می کنه... میبینه نانجیب داره وارد گودال میشه .. "والشمر جالس علی صدرک.."*
ذستِ داییتُ بیار بالا بلند بگو یا حسین ..
ــــــــــــــــــ
#حاج_محمد_طاهری
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#فاطمیه
#ویژه_ایام_صفر
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#هدیه_به_امام_زمان_عج_صلوات
🕊﷽🕊
⚫️ #روضه_حضرت_ام_البنین
🔘 #دفتری_ام_البنین_س 2
💥برتو ای ام البنین مادر روضه صلوات
💥بر مادر با وفــای ســـــقا صلوات
💥رخسارِ مه و ستاره ها را صلوات
💥آن چهار شهید و مادر پاک سرشت
💥بر گلشــــن و باغبانِ والا صلوات
#اللهمصلعلیفاطمةوابیهاوبعلهاوبنیهاوالسرالمستودعفیهابعددمااحاطبهیعلمک
🔹باغ گل یاس سلام علیک
🔹مادر عباس سلام علیک
🔹سایه نشین حرم آفتاب
🔹غرق شده در کرم آفتاب
🔹فاطمهٔ دوم حیدر شدی
🔹مادر یک ماه و سه اختر شدی
🔹قدر تو گوی شرف و ناس برد
🔹ارث ادب را زتو عباس برد
⬅️نام مادر ادب نام مادر اباالفضله..
آی حاجت دارا..مریض دارا..آی جوون دارا..
تویی که آرزو داری حرم اباالفضل رو ببینی..
دامن مادر ابالفضل رو بگیر..
دامن اباالفضل رو بگیر..باب الحوائجه..
درسته بی دست کربلاست.
اما دست عالمی رو گرفته..
آقا خودش ناامید شد نمیزاره کسی نا امید از در خونش برگرده..
مادرش هم همینطوره..
اینا از خانواده کرمند..
از خانواده لطف و احسانند..
هر کی بیاد در خونشون دست خالی برش نمیگردونند..
⬅️فقیری هرسال یه شب می اومد مدینه..در خانه ابالفضل..خرجی یک سالش رو از دست ابالفضل میگرفت و میرفت..
یه سال اومد مدینه درِ خانهٔ ام البنینو زد..
کنیز درو بازکرد..پرسید با کی کار داری..فقیر گفت برو به مولا و آقات بگو بیاد..
من با یه آقایی کار دارم اسمش رو نمیدونم..
ولی هرسال میام خرجی یکسالمو میگیرم و میرَم..
(گفت نشونی بده ببینم آقات کیه؟)
مرد فقیر گفت:اسمشو نمیدونم ولی آقای رشیدی بود..بلند بالا.. خیلی زیبا..خیلی مهربان..
⏪کنیز برگشت منزل
مادر ابالفضل بیبی پرسید کی بود پشت در؟
صدا زد خانم جان فقیری بود که هر سال می اومد خرجی سالشو از آقام عباس میگرفت..
خانم جان حالا که آقام نیست..شروع کرد گریه کردن..
یه وقت ام البنین صدا زد حالا که عباسم نیست.. منه مادرش هستم..
نمیزارم کسی از در خونه ابالفضلم نا امید برگرده..
عباسم ناراحت میشه..
بی بی فرمودند هر چی زیورالات تو خونه است بیارین بدین دست فقیر..
🔘تا همه رو دست فقیر دادند یه وقت دیدن ناراحت سرشو به دیوار گذاشت..
(چرا ناراحتی بگیرو برو)
صدا زد من به بهانه دیدن آقام می اومدم گدایی در این خونه..
من عاشق عباسم..
(من برای پول نیومدم)
اومدم دست و بازوی آقام ابالفضل رو ببوسم..
یه لحظه بگین آقام. خودش بیاد..
یه وقت نگاه کرد دید صدای شیون زنها بلند شد..
(چی شده)
(چرا گریه میکنید؟)
امان امان
خانم صدا زد آی مرد دیر اومدی..
کربلا دستای ابالفضلمو از بدن جدا کردند..
آخ عمود آهن به فرقش زدند..
تیر به چشم نازنین پسرم زدند..
آخ تو کربلا شهیدش کردند.
داغشو به دل حسین گذاشتند..
⬅️روز اولی که خانم ام البنین واردِ خانه ی امیرالمومنین شد.. مرحوم ربانی خلخالی تو (ستاره درخشان مدینه) مینویسه میگه اُمُّ البنین رسید مقابل در خانهٔ امیرالمومنین داخل نشد..
به اُمِّ سلمه فرمود: ام سلمه من شرط دارم..
وارد نمیشم..
(همه تعجب کردند، گفتن، این خانمی که روز اول زندگیشه چه شرطی داره)
❇️صدا زد اول بگید خانمم زینب بیاد..
همه تعجب کردند..
میخواد چه کنه این مادر..
خانم زینب آمد در آستانه ی در..
به نقل تاریخ دختر هفت، هشت ساله..
تاریخ مینویسه روزی که ام البنین واردخانهٔ امیرالمومنین شد حسنین بیمار بودند..
بودند تب داشتند میگن..خانم ام البنین ایستاددم در..
خانم زینب تو آستانه ی دَره..
میدونی این مادر چه کرد..
از همان روز اول، یکمرتبه دیدن ام البنین خودشو انداخت روی پاهای خانم زینب..خانم جان من نیومدم اینجا برات مادری کنم..
خانم جان من نیومدم جای مادرت زهرا رو بگیرم..
فقط اومدم یه جمله بگم..
اومدم اجازه بدی تا آخرِ عُمر کنیزیوخدمت این خونه رو بکنم..
من اومدم کنیزت باشم خانم جان..
💔آخ..
بمیرم برا دردای دل ام البنین..
با چه سوزی ناله میکرد گریه میکرد..
دوست و دشمن بحال ام البنین گریه میکردند..
میومد بقیع..
چهار تا صورت قبر درست میکرد..
ناله میکرد گریه میکرد.
ولی فقط میگفت حسین..
حسین..
حسین..
🔆 گفتن ام البنین تو چهار تا پسرت شهید شدن چرا فقط میگی حسین..
می گفت دو تا علت داره..
🍁اول اینکه پسرای من مادر دارند..
اما حسینم مادر نداره..
🍁 ثانیا شنیدم اون لحظه آخر حضرت زهرا اومد سر پسرمو به دامن گرفت..
براش مادری کرد..
صداش زد پسرم..
حالا می خوام جبران کنم..
به عوض زهرا برا پسرش مادری کنم..
💔 حسین جان ای آبروی دو عالم
💔 نگین سلیمان به حلقه ی خاتم
💔 ز زخم تنت روی ریگ بیابان
💔 به اشک دل و سوز و آه یتیمان
💔 تنت بی سر مانده در دل صحرا
💔 سرت هر دم روی نیزه اعدا
💔 کند گریه خواهر تو به هر شب
💔 تو ای سوره ی پاره در بر زینب
🦋الهی به نا امیدی ابالفضل دستتو بیار بالا حاجتت رو مد نظر بگیر..
سه مرتبه ناله بزن یا ابالفضل3
🕊هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها(صلوات)🕊
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
4_5798438606762675560.mp3
988.6K
❣﷽❣
🔰#سینه_زنی_حضرت_ام_البنین س
🔲#سنتی
🔰#سبک : عالمی را غم گرفته
من کنیز زینبینم
مادر یار حسینم
بعد زهرا شدم یار حیدر
باغبانی به گلزار حیدر
🔲جان فدای تو یا امّ عباس
کشته شد سه اختر من
لاله های اطهر من
بر علی گرچه ام البنینم
بعد کرب وبلا بی بنینم
🔲جان فدای تو یا امّ عباس
شد جفا بر ماه حیدر
شد گلم از کینه پرپر
راه او از سر کینه بستند
بازوی یاس من را شکستند
🔲جان فدای تو یا امّ عباس
مشک آبش گشته پاره
از دل او رفته چاره
با عمودی شکستند سرش را
کرده اند غرق خون پیکرش را
🔲جان فدای تو یا امّ عباس
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
4_5989794810142132993.mp3
950.8K
❣﷽❣
🍁 #سینه_زنی_حضرت_ام_البنین_س
🍁 #سبک حاج مرزوق #سنتی
🍁 #حاج_عباس_کرمی
🍁حضرت ام البنین(مادر عباس)۲
🍁یاور حبل المتین( مادر عباس)۲
بانوے بیت کرم
پور تو صاحب علم
فاطمه ے دومین(مادر عباس)۲
بانوے آزاده اے
چهار پسر زاده ای
کنند یارے دین(مادر عباس )۲
آمده جان بر لبت
زگفته زینبت
دگر ندارے بنین( مادر عباس)۲
پور تو گشته فدا
دودست او شد جدا
با صورت آمد زمین(مادر عباس)۲
به پاشده همهمه
که آمده فاطمه
در علقمه دلغمین(مادر عباس)۲
بر پسران و حسین
ریخته اشڪ از دو عین
کشیده آه حزین(مادر عباس)۲
ملڪ برد بر تورشڪ
که شد سلاح تو اشڪ
علیه اعداء دین (مادر عباس)۲
🖋شاعر:حمید فارسی
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••
اشعار صلوات مختص حضرت ام البنین س وحضرت عباس ع
💚♠️💚
می خورد آب زچشمان تو صد رود فرات
چشمه ی اشک تو بی بی شده است آب حیات
کربلا تا زبقیع و ز بقیع تا زخدا
برتو ای ام بنین مادر روضه صلوات
💚♠️💚
بر مادر با وفــای ســـــقا صلوات
رخسارِ مه و ستاره ها را صلوات
آن چار شهید و مادر پاک سرشت
بر گلشــــن و باغبانِ والا صلوات
💚♠️💚
بر ساقی تشنه لب مشک به دهن صلوات
بر دو دست قطع شده عباس صلوات
بر فرق شکافته خونین شبهه حیدری
بر معرفت و عشق برادری ابوالفضل صلوات
💚♠️💚
به نام نامی سقای کربلا صلوات
به شیر بیشه صحرای نینوا صلوات
به پاسدار پرآوازة خیام حسین
به قدر وشوکت عباس مه لقا صلوات
💚♠️💚
به شیر بیشه صحرای کربلا صلوات
به پاسدار و علمدار نینوا صلوات
به آنکه داد و ستدش به راه دین خدا
به دستگیر همه خلقِ بینوا صلوات
💚♠️💚
بر بازوی افتاده به خاکش صلوات
برچهره ماه تابناکش صلوات
افتاده به روی خاک عباس علی
برقد رشید چاک چاکش صلوات
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
۱. ( الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
4_5974422954686027138.mp3
644.6K
❣﷽❣
🏴 #سینه_زنی_حضرت_ام_البنین_س
▪️#زمزمه_حضرت_ام_البنین_س
🏴 #زمزمه #غزل
▪️#سبک کربلا منتظر ماست ..
▪️#پیشنهادم 👌👌
▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️
دل من خسته ز غم هاست کجایے عباس
مادرت بے کس و تنهاست کجایے عباس
مثل هر روز در این خانه دوباره پسرم
روضه شرم تو برپاست کجایے عباس
▪️ولدی یا عباس
مثل هر روز منم فاتحه خوانت مادر
دلم از داغ تو غوغاست کجایے عباس
سائلت آمده تا خرجیِ سالش گیرد
نا امید از همه دنیاست کجایے عباس
▪️ولدی یا عباس
کاش امروز سرم بر روے زانوے تو بود
مادرت بے کس و تنهاست کجایے عباس
من شنیدم که شده فرق تو هم مثل علی
چشمم از داغ تو دریاست کجایے عباس
▪️ولدی یا عباس
من شنیدم روے تل زینب کبرے گفته
شمر بالا سر آقاست کجایے عباس
واشده روے همه در سرِ این ها فکر
غارت خیمه ے زن هاست کجایے عباس
▪️ولدی یا عباس
🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
4_6028102336419726892.mp3
1.83M
سبک دشتی
روضه حضرت ام البنین(س)
🏴
الا مادر به قربون جمالت
رخ چون بدر و ابروی هلالت
شنیدم کام عطشان جان سپردی
ای وای..
گل ام البنین شیرم حلالت
آخ.....
شنیدم دستهایت را بریدند
شنیدم چشم نازت را دریدند
چو طفلان این سخنها را شنیدند
همه از هم خجالت می کشیدند
آی...
مسلمانان حسین ع مادر نداره
غریب است و کسی بر سر نداره
آخ،
(ز جور ساربان بی مروّت)۲
دگر انگشت و انگشتر نداره
آی...
گل احساس را از من مگیرید
شمیم یاس را از من نگیرید
همه دار و ندارم را بگیرید
فقط عبّاس را از من مگیرید... #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#ام_البنین به پیش همه روضه خواند و گفت
شرمنده ام رباب ، پسرم را حلال کن😭
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
جای زهرا ، بعد زهرا ، مثل زهرا مادری
هر چه مادر هست قربان چنين نا مادری🥀🥀🥀
❃﷽❃
هدیه به محضر بانوی ادب ومعرفت، حضرت ام البنین علیها سلام
#مدح_روضه
#وفات_حضرت_ام_البنین_علیها_سلام
#شعراز_رقیه_سعیدی_کیمیا
✿࿐❁❈❁࿐✿࿐
گفتـــن از اُمُّ الادب ، آداب دارد بی گمان
شرحِ این آداب، چندین باب دارد بی گمان
باب اول گفت باید ، بر دل و دست و قلم
احترامش حکم صد ایجاب دارد بی گمان
باب دوم ، با وضو باید سراغ واژه رفت
چون که بانو ، بهترین القاب دارد بی گمان
باز تردیــدِ قلـــم در انتـــخابِ واژه ها
واژه هم پرهیــز از اِطناب دارد بی گمان
نام او رامی نویسم مِهــــرِ مهتاب آفرین
دامنش صد جلوه از مهتاب دارد بی گمان
او خودِ آیینــه است و نور می تابـد از او
عکس یک قرص قمر در قاب دارد بی گمان
مادر دریا دلان شد ، حضــرت ام البنیـــن
تا ابــد ، او چــار دُرّ نــاب دارد بی گمان
خوانمش اُمُّ البنین ،حتی اگر شد بی بنین
در توسّل خِیلی از اَحبـــاب دارد بی گمان
شیر او پــرورده یک ماه منیـــر هاشـــمی
آلِ هاشم ، گوهـــری نایاب دارد بی گمان
قلب سوزانش ولــی بــاران تمـنا می کند
روضه می خواند،دلی بی تاب دارد بی گمان
صحنه ای می بیند انــگار التمــاس آب را
ساقی عطشان دلی سیراب دارد بی گمـان
التماس از مشک دارد، چون که دلبند رباب
کام تشنه ، دیده ای بی خواب دارد بی گمـان
او شنیده از عمـود آهنیــــن و فــرقِ ســـــر
در دلش طوفانی از گـــرداب دارد بی گمـان
یاد آن ضــربت ، نوای نینـــوا سـر مـی دهــد
هر نوایــش گوشــهٔ مِضــراب دارد بـی گمان
این شکافِ فرقِ ســــر، یادآور شیر خداســت
یادگــار از کشتـــهٔ مِحـــراب دارد بی گمــان
نالهٔ تیــــرِ سه پر را کاش دیگـــر نشنـــــود
حــرملــه تصمیــم بر پرتاب دارد بی گمــان
در سخن آورده او را اِذنِ مـــادر این چنیــن
«یا أَخا ! جان مـــرا دریــاب» دارد بی گمـان
شــرم وخـجــلــت مــی چکد از چشم خونین جای اشــک
گریــه بر احــوال او ارباب دارد ، بـی گمـــان
شرحه شرحه کربـلا را چون تصور می کنــــد
در نگاهـش رَدّی از سیــلاب دارد بــی گمــان
همنوا با نوحــــهٔ ام البنیــــن ، خاکِ بقیـــــع
روضه می خوانَد ، دلی بی تاب دارد بی گمان
«کیمیا» ! بر خاک این مادر تیمم کن به عشق
حُــرمـــتِ اُمُّ الشّهیــــد ، آداب دارد بی گمان
✿࿐❁❈❁࿐✿࿐
✍رقیه سعیدی(کیمیا) #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
#وفات_حضرت_ام_البنین سلام الله علیها
قدم اگر خمید، فدای سر حسین
جانم به لب رسید، فدای سر حسین
ام البنین سابق این شهر عاقبت
شد مادر شهید، فدای سر حسین
یک چند وقتی است در این شهر هیچ کس
لبخند من ندید، فدای سر حسین
هر جملۀ بشیر مرا پیر کرده است
مویم شده سفید، فدای سر حسین
گلچین چهار تا گل گلخانۀ مرا
چه وحشیانه چید، فدای سر حسین
هر شب به یاد عمر کم ناز دانه ها
اشکم به رخ چکید، فدای سر حسین
هر شب به یاد تشنگی کودک رباب
خواب از سرم پرید، فدای سر حسین
عباس پاسبان حرم شد به جای من
دستش اگر برید، فدای سر حسین
گویند جا شده به مزار محقری
آن قامت رشید، فدای سر حسین
محمدحسین رحیمیان✍
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
زبانحال خانم ام البنین(س).mp3
4.74M
#نوای_ماندگار
🏴 زبانحال حضرت ام البنین سلام الله علیها
✍بقلم استاد کلامی زنجانی
🎤#بانوای_حاج_علی_سیفی_افشار
عباسیم ای غم پروریم
بنددلیم تاج سریم
گل جان وئرور امّ البنین
یولداقالوبدی گوزلریم
آخر نفسدی آی بالا
گل چال منه لایلای بالا
دلده قراریم هارداسان
زیبانگاریم هارداسان
آچ شهپرون پرواز ائله
باز شکاریم هارداسان
زیبا جمالی آی بالا
گل چال منه لایلای بالا
ام البنینم خستیم
اوغلوم سنه دلبستیم
گل قاز بقیعده قبریمی
زهراجانی جان اوستیم
یوخ بیر کسیم ایوای بالا
گل چال منه لایلای بالا
گوز یاشلی عاشق قان اوتار
تئزگل بوهجرانی قوتار
گلسنده یوخدوراللرون
تابوتیمی بس کیم دوتار
سالّام حجازه های بالا
گل چال منه لایلای بالا
من آه اکوب وای درمیشم
جنگه اوغول گوندرمیشم
ایندی گلن یوخ یاسیمه
یوزقبلیه دوندرمیشم
بیربیر ملالیم سای بالا
گل چال منه لایلای بالا
گوز یولدا قالدیم گلمدون
هی دردون آلدیم گلمدون
گئتدون اوجاقامت بالا
سنسیزقوجالدیم گلمدون
گوندر منه بیر پای بالا
گل چال منه لایلای بالا
گل باشیمی آل دامنه
روحیم گلور مهمان سنه
قانلی علم سینمده دی
بوبیر نشان بسدور منه
گلمز بالاما تای بالا
گل چال منه لایلای بالا
👌پیشنهاد دانلود100%
___________________
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
1_7901033596.mp3
2.83M
روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
استاد_حیدرزاده
اما میدونید غربت امیرالمومنین کجا نمایان شد ؟ وقتی میخواست بدنِ فاطمه اش رو دفن کنه ، ... معمولا خانومی رو که بخواهند دفن کنند ، میگن نامحرما عقب بروند ، دوتا محرم بیان ، بدن رو دفن کنند ... امیرالمومنین تنهای تنها ، اگه داخل قبر بره ، کی بدن رو دستش بده ؟ اگه بالای قبر بمونه ، کی بدن رو ازش بگیره ؟ علی که همه جا یار پیغمبر(ص) بود ، علی که توو جنگ احد مثل پروانه دورِ پیغمبر(ص) میگشت ، از هر طرف دشمن می اومد میدید علی ظاهره ، علی که لیلة المبیت ، توو بستر مرگ ، جای پیغمبر(ص) خوابید ، شب تنهائیش ، پیغمبر(ص) ، علی رو تنها نمیگذاره ، یه مرتبه دید دو تا دست از میان قبر بیرون آمد « اِلَیَّ ، اِلَیَّ ، اِلَیَّ» ، یه نگاه به دستها کرد دید دست ها شبیه دستهای پیغمبره ... شاید نگاه کرد به دستها ، یادش اومد یه شبی این دستها ، دستِ فاطمه رو توو دستش گذاشت ، گفت : هَذِهِ وَدِيعَةُ اللَّهِ وَ وَدِيعَةُ رَسُولِ الله ... یه عبارتی توو بحار مرحوم مجلسی می دیدم ، شب عروسی وقتی فاطمه و امیرالمومنین تنها شدند ، پیغمبر(ص) روبند صورت بی بی رو کنار زد ، فرمود یا علی صورت همسرت رو ببین ، برا اولین بار امیرالمومنین نگاه به صورت فاطمه کرد ، ... من میگم پیغمبرخدا(ص) میخواست به امیرالمومنین منظوری رو برسونه ، بگه یاعلی ببین صورتش سالمه ، یاعلی ببین جای سیلی نداره ...
دخترم آن شب که من
دست علی دادم تو را
جای پنج انگشت سیلی
در رُخت پیدا نبود ...
شاعر_استاد_سازگار
حرم_مطهر_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
پخش_زنده_شبکه_دو
16/10/1400
1_7901077498.mp3
1.33M
گریز به :
روضه_امام_حسین
( علیه السلام )
استاد_حیدرزاده
یا علی اگه شبانه هم بود فاطمه رو دفن کردی ، ... دو تا دستِ پیغمبر(ص) به کمک شما آمد ، ... کربلا هم وقتی زین العابدین خواست بدنِ حسین رو دفن کنه ، بنی اسد آمدند ، گفتند آقا کمک کنیم ؟ حضرت فرمود : به کمک شما نیازی نیست ، کسانی هستند با من کمک کنند ، بدن رو دفن کنند ، میگن پیغمبرخدا(ص) آمد ، امیرالمومنین آمد ، امام حسن آمد ، بدنِ بی سرِ ابی عبدالله رو توو قبر گذاشتند ، ... اما دیدند زین العابدین از قبر بیرون نمیاد ، ... آمدند جلو ، دیدند خم شده ، صورتش رو به حلقوم بریده ی بابا ، ... هر کجا نشستی به قصد فرج ، فریاد بزن یا حسین ...
حرم_مطهر_حضرت_معصومه
( سلام الله علیها )
پخش_زنده_شبکه_دو
16/10/140 ۲
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
👆ماه_دل_سوخته
دیدهها دریا شد ماتم زهرا شد
خوندل مولا شد ماتم زهرا شد
بزم غم برپا شد ماتم زهرا شد
سینهها غوغا شد ماتم زهرا شد
**
ماه دلسوخته پَر زد همهجا غوغا شد
خانة شیر خدا در غم او تنها شد
بانوی مهر و وفا حضرت صدّیقه برفت
زین عزا پشت علی شیر خداوند تا شد
نخل و چَه را بگرفت بهر تسلا به کمک
وَر نه کِی بهر غمش محرم دل پیدا شد
زینبین و حسنین اشکفشان گردیدند
چشم گلهای علی واسعة دریا شد
دیدهها دریا شد ماتم زهرا شد
**
نالة جنّ و ملک همره طفلان علی
وَه چه ماتمکدهای در دوجهان برپا شد
تاب هجران پدر را به دل و سینه نداشت
زین جهت زود مسافر بهسوی بابا شد
فاطمه رفت به پهلوی شکسته به جنان
او چه مظلوم به آغوش محمد جا شد
فاطمه اُمّ ابیهاست چنین پژمرده
کز غمش رنگ خزان جلوهگر گلها شد
دیدهها دریا شد ماتم زهرا شد
**
ماه شبهای علی رفت از این دار فنا
بی رُخَش هر شب سلطان عرب یلدا شد
گرچه میهمان زمین گشت به تاریکی شب
بُغض غمبار زمین زین غم عظما وا شد
آسمان همچو گلوی شهِ ابرار شکست
هفتاقلیم عزادار غم زهرا شد
سروری در غم زهرای مطهر تو بنال
بلکه او شافع تو در سفر عقبی شد
دیدهها دریا شد ماتم زهرا شد
**#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
ایام_فاطمیه ، نوحه_سروری.
#حضرت_ام_البنین
دردی نهفته دارم از هجرت به سینه
گریه برایت میکنم ماه مدینه
گریه برایت میکنم ای پهلوانم
امشب به بالینم بیا که نیمه جانم
افتادهام از پا زمینگیرم عزیزم
دلخستهام بی تاب و دلگیرم عزیزم
تا صبح دیشب چشم بر در دوختم من
با روضههایت تا سحر میسوختم من
ای کاش بودی پیشم ای سروِ رشیدم
از بعد عاشورا خوشی هرگز ندیدم
دستم ز کار افتاده بسکه پینه بسته
چشم انتظارت هستم ای اَبرو شکسته
آه ای عصای پیریِ مادر کجایی
من در مدینه هستم و تو کربلایی
این چند سال هم روز هم شب گریه کردم
هر روز با غمهای زینب گریه کردم
یا یاد جشم تو هماره گریه کردم
با یاد طفل شیرخواره گریه کردم
با دیدن اشک رباب از حال رفتم
با روضهی بزم شراب از حال رفتم
شرمندهام شرمنده از روی ربابم
کرده مرا داغ لبت خانه خرابم
مانده برایم از تو مشک پاره پاره
آتش گرفتم سوختم ای ماهپاره
مشک تو را دیدم ز دل فریاد کردم
یاد تنی که بر زمین افتاد کردم
گفتند از چشمان تو، باور نکردم
از بیرق و دستان تو، باور نکردم
مادر شنیدم دستهایت را بریدند
جسم تو را در علقمه در خون کشیدند
بسکه مصیبت سخت و ضربه بود محکم
مادر شنیدم که سرت پاشید از هم
تیر سه شعبه چشمهایت را دریده
آن چشم زیبا را به خاک خون کشیده
مادر شنیدم تشنه لب جان دادی عباس
از روی مرکب با جبین افتادی عباس
راوی روایت کرد عباست نظر خورد
بین شهیدان نیزه جسمت بیشتر خود
راوی روایت کرد راهت را که بستند
شمر و سنان با هم غرورت را شکستند
گفتند وقتی که سرت از تن جدا شد
از داغ تو در خیمهها غوغا به پا شد
مادر چگونه سر بریدند از تن تو
شد پاره پاره جوشن تو گردن تو
گفتند خورده جسم تو سر نیزه مادر
گفتند بسته شد سرت بر نیزه مادر
گفتند چند دفعه سرت از نیزه افتاد
بازیچهی مرکب شدی ای دادِ بیداد
گفتند افتادی و خیمه شعلهور شد
دشمن بدون تو به خیمه جملهور شد
از روضههای تو شنیدم، آه گفتم
درد دلم را هر سحر با ماه گفتم
گفتم الا ای ماه من اُمُ البنیم
از پا اگر افتادم اُمِ بی بنینم
ام البنین روزی علمدار آفرین بود
روزی پسرها داشت و ام البنین بود
در آسمان من ولی دیگر قمر نیست
دردی که دارم من به جز درد کمر نیست
روزی قمر در آسمانم داشتم حیف
چندین پسر در آشیانم داشتم حیف
شهر مدینه غبطه بر احساس من خورد
آن چشمهای شور بر عباس من خورد
در سینهام هر چه شنیدم چال کردم
عباس، یادِ کشتهی گودال کردم
تو رفتی و فرزند زهرا بی سپر شد
در بین مقتل غربت او بیشتر شد
مقتل نوشته بعد تو غوغا شد ای وای
بی تو حسین من تک و تنها شد ای وای
تو رفتی و دشمن پس از تو شیر میشد
سهم حسینم بین مقتل تیر میشد
گفتند حالا که میان قتلگاه است
حمله کنید عباس رفته بی پناه است
مقتل نوشته از نفس افتاد تشنه
فرزند زهرا مثل تو جان داد تشنه
جسم نحیفش را تهِ گودال بردند
با نیزه او را عاقبت از حال بردند
روزی که شد جسم حسینم نامرتب
لحظه به لحظه داشت جان میداد زینب
در تنگیِ گودال وقتی دست و پا زد
در زیر پای شمر زهرا را صدا زد
قاتل در آورد آخر اشک مادرش را
با بغض و کینه بر زمین میزد سرش را
سالار زینب بین مقتل پشت و رو شد
زیر فشار نیزه غرق خون گلو شد
پنجه به گیسوی حسینم شانه میزد
نامردی آنجا خندهی مستانه میزد
دشنه همینکه از گلوی او حیا کرد
با چند ضربه از قفا سر را جدا کرد
زهرا همینکه سمت قربانگاه میرفت
قاتل روی جسم حسینم راه میرفت
مقتل محل رفت و آمد میشد عباس
ده مرکب از روی تنش رد میشد عباس
پیش نگاه فاطمه میشد جسارت
پیراهنش با زورِ نیزه گشت غارت
در بوریا جسم حسینم شد مرتب
لحظه به لحظه داشت جان میداد زینب
هر چند جان دادی ولی مادر که داری
در دست ای عباسم انگشتر که داری
اما حسین بی سرم مادر ندارد
فرزند من انگشت و انگشتر ندارد
#کربلایی_رضا_باقریان
#مشهد_مقدس. #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#حضرت_ام_البنین_علیهاالسلام
🩸مقام حضرت امّالبنین علیهاالسلام در نزد حضرت زینب کبری سلاماللّهعلیها ...
مرحوم علامه مُقرّم در کتاب شریف «العبّاس علیهالسلام» مینویسد:
📋 وكانَتْ أُمُّ الْبَنينَ مِنَ النِساءِ الْفاضِلاتِ الْعارِفاتِ بِحَقِّ أهلِ الْبَيتِ (عَلَيْهِمُ السَلامُ)،
🔹 حضرت ام البنین سلاماللهعلیها از زنان با فضیلتی بود که حقوق و شأن و مقام اهل بیت علیهمالسلام را میدانست و عارف به ایشان بود.
📋 مُخلِصَةً في وِلائِهِم، مُمَحِّضَةً في مَوَدَّتِهِم، وَ لَها عِندَهُم الْجاهُ الْوَجيهُ وَالْمَحَلُّ الرَفيعُ،
🔸 خالصانه ولایت ایشان را پذیرفته و غوطهور در محبت و موّدت به این خاندان بود؛ همچنین دارای اعتبار و منزلت والایی در نزد آنان بود.
📋 و قد زارَتْها زينَبُ الْكُبرىٰ بَعدَ وُصولِها الْمَدينةَ تُعَزِّيها بِأولادِها الْأربَعَةِ، كما كانَتْ تَزورُها أيامَ العيدِ
🔹حضرت زینب کبری سلاماللّهعلیها پس از ورود به مدینه به دیدار آن حضرت رفتند و او را بهخاطر شهادت چهار فرزندش دلداری دادند؛ همانطوری که زینب کبری سلاماللّهعلیها در ایام عید، هر ساله به دیدار آن حضرت میرفتند.
📚العباس علیهالسلام،مقرم، ج۱ ص۱۲۵
✍تو که بودی که خدا همسرِ مولایت کرد
تو چه کردی که چنین غرقِ تَوَلّایت کرد
مادرِ چهار گلِ حضرتِ زهرایت کرد
صدفِ گوهرِ نایاب... چو سقّایت کرد
با تواضع ، به درِ خانه ی مولا رفتی
این چنین بود ، که تا عرش تو بالا رفتی
سائل آمد به درِ خانه ، تفضّل کردی
تو به اولادِ نَبی ، خوب توسّل کردی
زحمتِ حاجتِ دنیا ، که تقبّل کردی
لطف کردی و مرا نیز تحمّل کردی
بابِ حاجاتِ همه ، نامِ شما باشد و بس
چشمِ ما نیز به اکرامِ شما باشد و بس
پسرانت همه رفتند ، تو تنها ماندی
سال ها گریه کنِ بچّهی زهرا ماندی
مرحمِ زخمِ دلِ زینبِ کبریٰ ماندی
همه رفتند به یاریِ حسین... جا ماندی
پسرت نقشِ زمین شد، به غمش خندیدند
همه بر مشک و دو دستِ قلمش خندیدند
زینبت گفت «حسین» و جگرت تیر کشید
تا شنیدی که سرش رفت، سرت تیر کشید
وسطِ کوچه نشستی، کمرت تیر کشید
گفت «انگشتر» و هی بالو پرت تیر کشید
بخدا سوزِ دلت، کرده دلم را بیتاب
قدری آرام بخوان روضه برای ارباب
روضهای از سَرِ احساس، دلت ریخت بهم
رنجِ پرپر شدنِ یاس، دلت ریخت بهم
خندهی دشمنِ خنّاس، دلت ریخت بهم
روضهی حضرتِ عبّاس، دلت ریخت بهم
رفتنی گشتهای از بس که بزرگ است غمت
کاش میشد که بسازیم به زودی حَرَمت
بعدِ زهرا تو شدی مادرِ ما نوکرها
سایهات کم نشود از سَرِ ما نوکرها
تو نظر کن به دلِ مضطرِ ما نوکرها
وقفِ عباسِ تو ، چشمِ تَرِ ما نوکرها
ما همه نوکر و درماندهی فردای توأیم#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
تو هنوز امِّ بَنینی و پسر های توأیم