990418_ امام حسین ع امام تحول آفرین_محرم99_ بیانیه گام دوم_a5.pdf
2.51M
🏴مناسبت: #محرم_99🏴
🌀عنوان: «امام حسین ع؛ امامِ تحول آفرین»
🔰 موضوع: «تبیینی بر چیستی ؛ چرایی و چگونگی #تحول براساس #بیانیۀ_گام_دوم»
🔻شب 1⃣: امام حسین؛ امام تحول آفرین
🔸پیام: «ضرورت تحول، در زمینه سازی برای ظهور»
الف. تبیین و بررسی رابطه تحول، با حماسه اباعبدالله ع
ب. مهدویت و تحول آفرینی: امام زمان؛ امام تحول آفرین
🔻شب2⃣: تحول روحی؛ آغاز و اصل هر تحولی
🔸پیام: «#معنویّت و #اخلاق»(بیانیه گام دوم)
الف. فطرت تحول خواهی در انسان. بررسی مبداء انسان شناسانه تحول در وجود انسان.
ب. نقش خانواده و مدرسه در تحول آفرینی
🔻شب 3⃣: موانع تحول روحی: 1. ترس
🔸پیام: «معنویّت و اخلاق»(بیانیه گام دوم)
🔻شب 4⃣: موانع تحول روحی: 2. غرور و یاس
🔸پیام: «معنویّت و اخلاق»(بیانیه گام دوم)
🔻شب 5⃣: موانع تحول روحی: 3. دون همتی
🔸پیام: «معنویّت و اخلاق»(بیانیه گام دوم)
🔻شب 6⃣: موانع تحول روحی: 4. راحت طلبی
🔸پیام: «معنویّت و اخلاق»(بیانیه گام دوم)
🔻شب 7⃣: تحول اقتصادی
🔸پیام: «#اقتصاد و تحول در سبک زندگی اقتصادی»(بیانیه گام دوم)
🔻شب 8⃣: تحول اجتماعی
🔸پیام: «#عدالت و مبارزه با فساد»(بیانیه گام دوم): و نقش جوانان در تحولات اجتماعی
🔻شب9⃣: تحول سیاسی
🔸پیام: «#عزّت ملّی و روابط خارجی و مرزبندی با دشمن»(بیانیه گام دوم) | نقش مدیران جامعه در تحولات سیاسی اجتماعی اقتصادی
🔻شب 🔟: غرب زدگی بزرگترین مانع تحول [اقتصادی، اجتماعی، سیاسی]
🔸پیام: «#استقلال و آزادی»(بیانیه گام دوم)
#محرم_99
#بیانیه_گام_دوم
#تحول
#منبر_مکتوب
✅ #کانال_حکمت_بیان
╭┅─────────┅╮
🆔https://eitaa.com/hekmatebayan
╰┅─────────┅╯
کتاب مرده متحرک-امربه معروف و نهی از منکر.pdf
4.26M
♻️کتاب #سخنرانی مکتوب "#مرده_متحرک!"♻️
💠با موضوع #واجب_فراموش_شده(امربه معروف و نهی از منکر)💠
🏴✨10 جلسه سخنرانی ویژه ایام #محرم✨🏴
💳📀💻🖥💻📀 💳
محصولات در سایت #بیان_بوک به آدرس:
www.bayanbook.ir
آدرس فروشگاهمرکزی:قمخیابان صفائیه ک 21 پ 10
📱 09195414782
🎙مؤسسه تخصصی خطابه #امیر_بیان
https://eitaa.com/bayanbook
روضه حضرت مسلم بن عقیل(علیه السلام)
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_مسلم_علیه_السلام
✅شیخ صدوق روایت می کند؛
روزی امیرالمؤمنین(ع)، به حضرت رسول اکرم(ص) عرضه داشت :
📋《یَا رَسُولَ اللهِ(ص)! إنَّکَ لَتُحِبُّ عَقِیلَاً؟》
♦️ای رسول خدا(ص)! آیا شما عقیل را دوست دارید؟
حضرت(ص) فرمودند :
📋《اِی وَاللهِ!》
♦️به خدا قسم، عقیل را دوست دارم.
سپس فرمود:
📋《إنِّی لَاُحِبُّهُ حُبَّینِ، حُبَّاً لَهُ وَ حُبَّاً لِحُبِّ أَبِی طَالِبِِ(ع) لَهُ》
♦️من عقیل را از دو جهت دوست دارم!
یکی این که؛ عقیل را به خاطر خودش دوست دارم و یکی هم این که؛ عقیل محبوب پدرش ابوطالب(ع) بود و به خاطر اینکه ابوطالب(ع) عقیل را دوست داشت، دوستش دارم.
📋《وَ إنَّ وَلَدَهُ لَمَقتُولٌ فِی مَحَبَّةِ وَلَدِکَ》
♦️و همانا فرزند عقیل در راه عشق و محبت فرزند تو حسین(ع)، شهید می شود.
📋《فَتَدمَعُ عَلَیهِ عُیُونُ المُؤمِنِینَ》
♦️و بر او ،چشم همه ی اهل ایمان اشک می ریزد.
📋《وَ تُصَلَّی عَلَیهِ المَلائِکَةُ المُقَرَّبُونَ》
♦️و فرشتگان مقرب پروردگار، بر فرزند عقیل، مسلم، صلوات و درود می فرستند.
📋《ثُمَّ بَکَی النَّبِیُّ(ص) حَتَّی جَرَت دُمُوعُهُ عَلَی صَدرِهِ》
♦️با نام بردن از حضرت مسلم(ع)، پیغمبر اکرم(ص) گریه کردند تا جایی که اشک های مبارک پیغمبر(ص) برای مصیبت مسلم بر صورتشان جاری شد و سپس فرمود :
📋《إِلَى اَللَّهِ أَشْكُو مَا تَلْقَى عِتْرَتِي مِنْ بَعْدِي》
♦️به خداوند شكايت مىكنم از آنچه بر سر خاندانم مىآورند.(۱)
📚منبع:
۱)امالی شیخ صدوق، ص۱۲۸
اما از کجای مصیبت مسلم بگوئیم
✅وقتی دیدند که مسلم را نمی توانند مهار کنند، چاره را در این دیدند که از راه خدعه وارد شوند و به او امان دهند.
پس محمد بن اشعث به مسلم امان داد و از این طریق او را دستگیر و سوار بر استری کردند و او را به سمت دارالعماره کوفه بردند.
در طول مسیر، مسلم همواره آیه استرجاع می خواند و می گریست.
عبیدالله سُلَمی با کنایه به او گفت :
کسی که در طلب چیزی مثل آنچه تو به دنبال آن بودی باشد، چنین اتفاقی که بر تو افتاد اگر برایش بیفتد، نباید بگرید!
از جان خویش می ترسی؟
مسلم جواب داد :
📋《وَ اللهِ إنِّي مَا لِنَفْسِي بَكَيْتُ وَ لَا لَهَا مِنَ القَتْلِ أرْثِي وَ إنْ كُنْتُ لَمْ أُحِبُّ لَهَا طَرْفَةَ عَيْنٍ تَلَفاً》
♦️به خدا قسم برای خود نمی گریم و برای جان خودم سوگوار نیستم اگر چه به اندازه چشم به هم زدنی دوست ندارم جانم تلف شود!
📋《وَ لَكِنِّي أبْكِي لِأَهْلِيَ الْمُقْبِلِينَ، إنِّي أبْكِي لِلْحُسَيْنِ(ع) وَ آلِ الْحُسَيْنِ(ع)》
♦️ولی برای خاندانم می گریم که به این سو می آیند.
من برای حسین(علیه السلام) و برای بچّه های حسین(ع) گریه میکنم.(۱)
سپس خطاب به محمد بن اشعث گفت :
آیا می توانی مردی را بفرستی که از زبانم پیامی برای حسین علیه السلام ببرد و بگوید :
📋《اِرْجِعْ فِدَاكَ أَبِي وَ أُمِّي بِأَهْلِ بَيْتِكَ وَ لَا يَغُرُّكَ أَهْلُ الْكُوفَةِ فَإِنَّهُمْ أَصْحَابُ أَبِيكَ الَّذِي كَانَ يَتَمَنَّى فِرَاقَهُمْ بِالْمَوْتِ أَوِ الْقَتْلِ إِنَّ أَهْلَ الْكُوفَةِ قَدْ كَذَبُوكَ وَ لَيْسَ لِمَكْذُوبٍ رَأْيٌ》
♦️با اهل بیت خود برگرد!
اهل کوفه تو را نفریبند که آنها همان اصحاب پدر تو هستند که آرزوی مرگ یا شهادت می کرد تا از دست آنها راحت شود.
بدان که اهل کوفه به تو و من دروغ گفتند و کسی که به او دروغ گفته شده رائی ندارد.(۲)
مسلم به دارالعماره رسید و او را در بیرونی دارالعماره نگه داشتند تا اذن دخول دهند.
در این حین، مسلم احساس عطش کرد و با دیدن کوزه آبی طلب آب نمود.
مسلم بن عمرو از دادن آب به مسلم امتناع کرد و به او آب نداد، تا اینکه عمرو بن حریث به غلامش دستور داد تا جرعه آبی به او بنوشاند.
مسلم جام را گرفت و همین که خواست بنوشد، خون دهان مبارکش، جام را پر کرد، او دو بار نیز این کار را کرد، که هر بار این عمل تکرار شد و بار سوم که خواست بنوشد دندانهای پیشین او، در جام افتاد.
و در این هنگام مسلم گفت :
📋《الحَمدُلِله! لَو كَانَ لِي مِن اَلرِّزقِ المَقسُومِ شَرِبتُهُ》
♦️خدا را سپاسگزارم! اگر از این آب، رزق مقسوم من بود، حتما از آن سیراب می شدم.(۳)
📚منابع :
۱)الکامل ابن اثیر، ج۴، ص۳۳
۲)الارشاد شیخ مفید، ج۲، صص۶۰_۵۹
۳)الکامل ابن اثیر، ج۴، ص۳۴
اینجا مسلم نتوانست از آن آب بخورد
روز عاشورا سرباز دشمن وقتی صدای العطش امام حسین را شنید وقتی با آب برگشت دید شمر ملعون سر مبارک را در چنگال منحوس خود گرفته و گفت دیگر زحمت نکش من حسین را با خون گلویش سیراب کردم
یاحسین....😭😭😭
#اهل_بیت
#امام_حسین
#حضرت_مسلم_بن_عقیل
#محرم
#روضه
#فیش_روضه
کانال ره توشه مبلغین
@mobaleqin20
@AsnadolMasaeb
روضه ورود به کربلا
بسم الله الرحمن الرحیم
فَلَمَّا وَصَلَهَا قَالَ مَا اسْمُ هَذِهِ الْأَرْضِ فَقِيلَ كَرْبَلَاءُ فَقَالَ اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنَ الْكَرْبِ وَ الْبَلَاءِ ثُمَّ قَالَ هَذَا مَوْضِعُ كَرْبٍ وَ بَلَاءٍ انْزِلُوا هَاهُنَا مَحَطُّ رِحَالِنَا وَ مَسْفَكُ دِمَائِنَا وَ هُنَا مَحَلُّ قُبُورِنَا بِهَذَا حَدَّثَنِي جَدِّي رَسُولُ اللَّه.
ترجمه: در روز دوم محرّم به كربلا رسيدند، امام حسين عليه السّلام پرسيد: «نام اين زمين چيست؟» گفته شد: كربلا فرمود: ، خدايا من پناه مىبرم به تو از اندوه و بلا. سپس فرمود: «اينجا محل اندوه و بلا است، فرود آييد.» در همين جا فرود آييد، سوگند به خدا همين جا جاى پياده شدن ما و محل ريختن خون ما و محل قبرهاى ما است. سوگند به خدا در همين جا اهل بيت من به اسيرى برده شوند. جدّم رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم به من چنين خبر داده است.
منبع: لهوف، سید بن طاووس، ص 133-134
یک روزی هم زینب نگاه کرد حسینش را در قتلگاه دید
قَالَ فَوَ اللَّهِ لَا أَنْسَى زَيْنَبَ بِنْتَ عَلِيٍّ تَنْدُبُ الْحُسَيْنَ وَ تُنَادِي بِصَوْتٍ حَزِينٍ وَ قَلْبٍ كَئِيبٍ ....
يَا مُحَمَّدَاهْ بَنَاتُكَ سَبَايَا وَ ذُرِّيَّتُكَ مَقْتَلَةً تَسْفِي عَلَيْهِمْ رِيحُ الصَّبَا وَ هَذَا حُسَيْنٌ مَجْزُوزُ الرَّأْسِ مِنَ الْقَفَا مَسْلُوبُ الْعِمَامَةِ وَ الرِّدَاءِ بِأَبِي مَنْ أَضْحَى عَسْكَرُهُ فِي يَوْمِ الْإِثْنَيْنِ نَهْباً بِأَبِي مَنْ فُسْطَاطُهُ مُقَطَّعُ الْعُرَى بِأَبِي مَنْ لَا غَائِبٌ فَيُرْتَجَى وَ لَا جَرِيحٌ فَيُدَاوَى بِأَبِي مَنْ نَفْسِي لَهُ الْفِدَاءُ بِأَبِي الْمَهْمُومُ حَتَّى قَضَى بِأَبِي الْعَطْشَانُ حَتَّى مَضَى بِأَبِي مَنْ شَيْبَتُهُ تَقْطُرُ بِالدِّمَاءِ بِأَبِي مَنْ جَدُّهُ مُحَمَّدٌ الْمُصْطَفَى بِأَبِي مَنْ جَدُّهُ رَسُولُ إِلَهِ السَّمَاءِ بِأَبِي مَنْ هُوَ سِبْطُ نَبِيِّ الْهُدَى بِأَبِي مُحَمَّدٌ الْمُصْطَفَى بِأَبِي خَدِيجَةُ الْكُبْرَى بِأَبِي عَلِيٌّ الْمُرْتَضَى بِأَبِي فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءُ سَيِّدَةُ النِّسَاءِ بِأَبِي مَنْ رُدَّتْ لَهُ الشَّمْسُ صَلَّى. قَالَ الرَّاوِي: فَأَبْكَتْ وَ اللَّهِ كُلَّ عَدُوٍّ وَ صَدِيق...
ترجمه: راوی می گوید: سوگند به خدا زينب دختر على عليه السّلام را فراموش نمىكنم كه با آهى جانكاه براى حسين عليه السّلام مىگريست و با صداى اندوهبار، و قلبى پر درد صدا مى زد: فرياد اى محمّد! دخترانت را اسير كردهاند، فرزندانت كشته شدهاند و باد صبا بر بدنشان مى وزد، اين حسين تو است كه سرش را از پشت گردنش جدا نمودهاند، عمامه و لباسش را به يغما بردهاند.
پدرم به فداى آن كسى كه روز دوشنبه خيمههايش غارت شد، پدرم به فداى آن كسى كه طنابهاى خيمهاش بريده شد، پدرم به فداى كسى كه نه به سفرى رفت كه اميد بازگشت در آن باشد و نه آن گونه مجروحى است كه درمان گردد، پدرم و جانم قربان او باد.
پدر و مادرم به فداى آن شخصى كه با غمهاى بسيار جان سپرد، پدرم به فداى آن لب تشنهات كه با لب عطشان به شهادت رسيد، پدرم به فداى آن كسى كه قطرات خون از محاسن شريفش مىريزد، پدرم به فداى آن كسى كه جدّش رسول خداى آسمان است، پدرم به فداى آن كسى كه نبيره پيامبر هدايت است، پدرم به فداى كسى كه ستوده برگزيده است، پدرم به فداى فرزند خديجه كبرى عليها السلام و على مرتضى عليه السّلام و فاطمه زهرا عليها السلام سرور زنان بهشت. پدرم به فداى فرزند آن كسى كه خورشيد براى او بازگشت تا نمازش را بخواند. راوی می گوید: سوگند به خدا همه حاضران از دشمن و دوست (با ديدن حال زينب عليها السلام) گريستند.
#اهل_بیت
#امام_حسین
#روضه
#محرم
#فیش_روضه
کانال ره توشه مبلغین
@mobaleqin20
🔹🔷《اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنَا رُقَيَّةَ(س)، عَلَيْكِ التَّحِيَّةُ وَاَلسَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ》🔷🔹
✅اسرای کربلا را بعد مجلس یزید، در خرابه ای نزدیک کاخ یزید، سکنی دادند.
حضرت رقیه(س) همواره می پرسید :
📋《عَمَّتِی! اَینَ اَبِی؟》
♦️عمه جان! پدرم کجاست؟
همراهان در جواب، به او می گفتند :
📋《اِنَّ اَبَاکَ فِی سَفَرِِ!》
♦️پدرت به سفر رفته است.
چون هراس از این داشتند، که رقیه(س) از شهادت پدر مطلع شود.
تا اینکه در یکی از شبها، با خیال پدر، سر روی خاک غمناک خرابه نهاد، و خوابش برد.
و در عالم خواب پدر را دید و سپس با وحشت از خواب بیدار شد و شروع کرد به گریه کردن شدید!
در حالی که با ناله می گفت :
📋《اِئتُونِي بِأَبِي وَ نُورِ عَینِي!》
♦️پدرم و نور چشمم را نزد من بیاوردید.(۱)
و شروع کرد به فریاد زدن که؛
📋《وَاأَبَتَاهُ! وَاقُرَّةَ عَينَاهُ! وَاحُسَينَاهُ!》
♦️ای پدر! ای نور دیده ام! ای حسینم!
و چنان صيحه كشيد كه خرابه نشينان هم پريشان شدند.
📋《وَکُلَّمَا أَرَادَ أَهلُ البَیتِ إِسکَاتَهَا، اَزدَادَت حُزنَاً وَ بُکَاءً وَ لِبُکَائِهَا اَخَذَ أهلُ البَیتِ فِی البُکَاءِ الشَّدِیدِ》
♦️و هرگاه اهل بیت خواستند او را آرام كنند ممكن نشد و آن مظلومه، آرام نگرفت و گریه او زیادتر شد و به گریه رقیه(ع) اهل بیت نیز به گریه شدید افتادند.
در حالی که ؛
📋《فَضَجُّوا بِالْبُكاءِ و جَدَّدُوا الْأَحْزانَ وَ حَثُّوا عَلي رُؤُسِهمُ التُّرابَ، وَ لَطمُوا الْخُدودَ وَ شَقُّوا الْجُيوبَ، وَ قَامَ الصِّياحُ》
♦️گریه کننان ضجّه می زدند و حزن و اندوه را از نو گرفتند و خاک بر سر و موهایشان می ریختند و به صورت های خود لطمه می زدند و گریبان چاک می کردند و صدای ناله و شیون بالا رفت.
📋《فَسَمَعَ یَزِیدُ أَصوَاتَ بُکَائِهِم》
♦️یزید از گریه رقیه(س) و اسرای خرابه با خبر شد.
📋《فَقَالَ : مَا الخَبَرُ؟》
♦️گفت : چه خبر شده است؟(۲)
📋《فَفَحَصَوُا عَنِ الوَاقِعَةِ وَ قَصُوهَا عَلیَهِ!》
♦️پس تفحّص کردند و قضیه را به او گفتند(۳)
که؛
📋《إِنَّ بِنتَ الحُسَینِ الصَغِیرَةَ المَوجُودَة مَعَ السَبَایَا فِی الخَرِبَةِ رَأت أَبَاهَا فِی نَومِهَا فَاستَیقَظَت وَ هِیَ تَطلُبُهُ وَ تَبکِی وَ تَصِیحُ!》
♦️این صدای دختر کوچک حسین(ع) است که به همراه اسراء در خرابه است.
و خواب پدرش را دیده و اکنون بیدار شده و گریه کنان بهانه ی پدر را می گیرد.
وقتی یزید این حرف را شنید، دستور داد :
📋《اِرفَعُوا إِلَیهَا رَأسَ أَبِیهَا وَحَطَّوهُ بَينَ يَدَيهَا تَتَسَلَّى!》
♦️سر پدرش را براى او ببرید، تا با آن آرام بگیرد!(۴)
در برخی نقل ها آمده است که آن لعین گفت :
📋《وَاَطرَحُوا رَأسَ الحُسَينِ(ع) بِحِجرِهَا》
♦️سر حسين(ع) را به دامنش بياندازيد.(۵)
پس؛
📋《فَجَاؤُا بِالرَّأسِ الشَّرِیفِ وَ هُوَ مُغَطَّی بِمَندِیلِِ دَیبَقِیِِ فَوُضِعَ بَینَ یَدَیهَا وَ کَشَفَ الغِطَاءُ عَنهُ》
♦️سر مطهر را به خرابه آوردند، در حالی كه آن را روی طبقی گذاشته و سر پوشی هم به روى آن کشیده بودند و با این وضع، آن را در مقابل دیدگان رقیه(س) گذاشتند.(۶)
در این هنگام رقیه(س) پرسید :
📋《مَا هَذَا؟ أَنَا لَم اَطلُب طَعَامَاً إِنِّی أُرِیدُ أَبِی!》
♦️این چیست؟ من طعام نخواستم، من پدرم را می خواهم.
به او گفتند :
📋《هُنَا أَبُوکَ!》
♦️پدرت در این طبَق هست!
📋《فَرَفَعَت المِندِیلَ فَرَاَت رَأسَاً فَفَزَعَت فَقَالَت :
هَذَا رَأسُ مَن؟!》
♦️پس در این هنگام رقیه(س) سرپوش از روی طبَق کشید و فریاد کنان گفت :
این سر کیست؟
آنان گفتند :
📋《هَذَا رَأسُ أَبیِکَ!
فَرَفَعَت الرَّأسَ وَ ضَمَّتهُ إِِلَى صَدرِهَا》
♦️این سر پدرت است.
پس رقیه(س) سر را بلند کرد و به سینه چسباند.
📋《فَتَقَبَّلُهُ و تَبْكِي وَ تَضرِبُ عَلَي رَأسِها وَ وَجْهِهَا حَتَّي امْتَلأَ فَمُهَا بِالدَّمِ》
♦️پس مکرر صورت پدر را مي بوسيد و بر سر و صورت خود می زد، تا اينكه دهانش پر از خون شد.(۷)
طریحی نقل می کند که رقیه(ع) در این هنگام گریه کنان خطاب به سر پدر می گفت :
📋《يَا أبَتَاهُ! مَنْ ذَا الَّذِي خَضَبَكَ بِدِمَائِكَ؟
يَا أبَتاهُ! مَنْ ذَا الَّذي قَطَعَ وَرِيدَيْكَ؟
يَا أَبَتَاهُ! مَنْ ذَا الَّذي أَيتَمَنِي عَلَي صِغَرِ سِنِّي؟
يَا أبَتَاهُ! لَيتَنِي كُنتُ قَبلَ هَذَا اليَومِ عُميَاً!
يَا أبَتَاهُ! لَيتَنِي وَسَدتُ الثَّرَى وَلَا أَرَى شَيبَكَ مُخَضِّبَاً بِالدِّمَاءِ!》
♦️پدر جان! چه كسي تو را به خون آغشته كرد؟ چه كسي رگ هاي گردنت را بريد؟
پدر! چه كسي در خردسالي يتيمم كرد؟
پدر جان! اي كاش بيش از اين نابينا مي شدم و تو را اينگونه نمي ديدم.
پدر جان كاش پيش از اين در خاك خفته بودم و محاسنت را آغشته به خون نمي ديدم.(۸)
@AsnadolMasaeb
ادامه مطالب :👇