✅ ما در برابر ولى عصر و امام زمان (عج) از ياد او غافل و از مشكلات مبارزه و رنجهاى او فارغ هستيم...
🔶استاد علی صفایی حائری:
همانطور كه وحشت از لشكر شام و طمع گندم رى و فريب و نيرنگ ابن زياد، خيلىها را در تاريخ از حسين عليه السلام و عاشورا و كربلا جدا كرد و از بركت روز حسين عليه السلام محروم گرداند.
وحشت از قدرت و ابر قدرت امروز كه نظم نوين را فرياد مىزند و قدرت و صنعت و علم و ثروت و رفاه و لذت را يدك مىكشد و از تمامى راههاى تبليغى و رسانههاى جهانى و ماهوارههاى مسلط و تصويرهاى مسموم بهره مىبرد، وحشت و طمع از اين قدرتها و وادادگى در برابر آنها و سر نهادن بر فرمان آنها و بريدن از دين و از حسين زمان و ولى عصر(عج)، از وحشت اهل كوفه كم ندارد.
و راستى كه بركت روز حسين عليه السلام مىتواند، ما را به بيدارى بكشاند و با يارانى كه در محاصره افتادهاند و انتظارهاشان به نااميدى رسيد و هيچكس به يارى آنها نشتافت تا آنجا كه در روز تاسوعا دوست و دشمن تنهايى را باور كرد و دشمن تصميم به تمام كردن كار گرفت،با يارانى كه بدون انتظار نتيجه و با يقين به شكست اينگونه استوار ماندند،با اين ياران و اصحاب حسين عليه السلام به مقايسه بكشاند.
ما مىبينيم كه آنها در محاصره و ضعف بدون اميد به نصرتى و ناصرى و بدون انتظار نتيجه و چشم داشت از پيروزى و مزد و سپاس و ستايشى اقدام كردند و بر يكديگر سبقت گرفتند...
و در اين طرف مىبينيم كه ما در برابر ولى عصر و امام زمان (عج) از ياد او غافل و از مشكلات مبارزه و رنجهاى او فارغ هستيم و در ميان اشتغالات شلوغ و لهو و لعبهاى خودمان براى او جايى نگذاشتهايم و اقدامى نمىكنيم و هزار توجيه داريم و دستاويز بدىهاى افراد و بى اعتنايى دوستان را و يا خوبى حريفان و نظم و انضباط و قدرت و سرعت و صنعت و ثروت و رفاه و سرخوشىهاى بىامانشان را داريم.
📚 وارثان عاشورا، صفحه 90
🌿 @einsad
☑️ آنهایی که #حسین را کشتند، همان هایی بودند که از یک لقمه نگذشته بودند...
🔶استاد علی صفایی حائری
داستان حركت انسان، داستان كفر و شكر است. «لَئِنْ شَكَرتُم لَازيدَنَّكُم»
مدام نوسان دارد. در هر مرحله اگر اقدام نكنى، افت مىكنى و مدام پايين مىآيى و اگر اقدام كردى پيش مىروى و جلو مىافتى.
تو كه فهميدى بايد از اين لقمهى چرب بگذرى. اگر توجيه كردى، تو در همين جا نمىمانى كه رفته رفته، بخل در تو سبز مىشود. با اينكه چند لقمه دارى، از بشقاب رفيقت برمىدارى تا آنجا كه يك انبار احتكار كردهاى و باز هم نگاهت به كاسهى ديگران است تا آنجا كه مجبور مىشوى با كسانى دوست شوى كه احتكار مىكنند و چشم به انبارت ندارند تا آنجا كه در بزمشان راه مىيابى و... تا آنجا كه از دست مىروى.
و اگر در اين آخرين پله يك قدم برداشتى، يك حركت كردى، قدرت گام دوم را به تو مىدهند تا آنجا كه مىتوانى دو لقمه و بيشتر و بيشتر بدهى و از تمامى انبارهايت بگذرى.
داستان انسان، داستان شكر و كفر است، در هر لحظه پيش مىبرد و يا عقب مىافتد. اين طور نيست كه خيال كنى در يك جا ايستادن، در همانجا ماندن است، كه ايستادن عقب گرد است و پايين رفتن.
👈آن زنده دل گفته بود آنها كه در نينوا حسين را كشتند، همانهايى بودند كه از يك لقمه نگذشتند. از يك چاى داغ نگذشتند، از اول و دوم نگذشتند تا آنجا كه نتوانستند از گندم رى هم بگذرند تا آنجا كه دستشان را هم با خون حسين شستند.
📚صراط، ص 92
🌿 @einsad
4_5936014024230568400.mp3
733.1K
🌿وفای ابالفضل
استاد علی صفایی حائری
@einsad
May 11
4_5843458432484508751.MP3
546.3K