eitaa logo
استاد علی صفایی حائری
66.7هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.2هزار ویدیو
34 فایل
انتشارات لیله القدر ناشر انحصاری آثار مرحوم استاد علی صفایی حائری (عین.صاد) سایت: www.einsad.ir 📲ارتباط با ادمین @ad_einsad 📚 سفارش کتاب @einsadshop_ad 🔗شبکه های اجتماعی zil.ink/einsad.ir تلفن : ۰۲۵۳۷۷۱۲۳۲۸
مشاهده در ایتا
دانلود
🏞 رياضت و محرومیت ❛❛ عین‌صاد 📚 جلد ۳ | ص ۸۸ #️⃣ ‌ ▫️@einsad
6.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 در راه از تنهایی نترس 🎙 عین‌صاد #⃣ ▫️@einsad | 📥: download
🌄 ارزش عمل‌های ما را... ❞ عین‌صاد 📚 | ص ۸۰ #️⃣ ▫️@einsad
🏞 روضه یک امانت است ❛❛ عین‌صاد 📚 | ص ۹۱ #️⃣ ‌ ▫️@einsad
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
9.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎞 برادر! برادرت را دریاب 🎙 عین‌صاد #⃣ ▫️@einsad | 📥: download
🌄 ادامه‌ی شهادت ❞ عین‌صاد 📚 | ص ۷۳ #️⃣ ▫️@einsad
🏞 چگونه کربلایی شویم؟ ❛❛ عین‌صاد 📚 | ص ۲۱۷ #️⃣ ‌ ▫️@einsad
📜 به صحرای عشق بيا... ▪️به صحراى عشق بيا؛ اين شب است و نور غمرنگ ماه؛ بيا و حالا ديگر خطرى نيست؛ شمشيرها را غلاف كرده‌اند و شمشيردارها رفته‌اند و يا آسوده‌اند! ▪️نمى‌خواهد سرت را بدزدى، ديگر تيرى نيست؛ ديگر حرمله تيرى در تركش ندارد، سينه‌ى حسين و حلقوم على‌اصغر، تمامى تيرها را تحويل گرفته‌اند. ▪️نمى‌خواهد بترسى، معركه تمام شده و سرحسين را برده‌اند، به كوفه فرستاده‌اند، نزديك بيا.بلند شو، خبرى نيست، خطرى نيست، گوش‌هايت را نزديك بياور، نزديكتر. از دهان باز اين زخم‌هاى سرخ، از حنجره‌ى استخوانى اين ستون‌هاى شكسته و اين آسمان‌هاى بلند، چه مى‌شنوى‌؟ ▪️اين پيرمرد را ببين، اگر چه سر ندارد، ولى از خطوط انگشت‌هايش، از پوست چروكيده‌اش، مى‌توانى بشناسيش. اين حبيب است! اينكه حنجره‌اش هنوز بوى عطر قرآن مى‌دهد. اين برير است. اين نعش سياه، كه خون سفيدش مثل عطر ياس بر روى دست‌هاى نسيم، تا تمامى نهانگاه‌هاى شش‌ها را پر مى‌كند، اين جوْن، غلام ابوذر است! ▪️اين كودك كه هنوز با گردن خميده دارد به زخم شمشيرى كه برعمويش مى‌نشيند، نگاه مى‌كند، عبداللّه برادر قاسم است فرزند امام مجتبى است! ▪️اينها؛ اينها كه باتير و نيزه به زمين دوخته شده‌اند، ياران حسين هستند، مى‌ترسيدند كه با صداى حسين استخوان‌هاشان، راه بيفتد و نعش‌هاشان سربردارد، همه را با سُم اسب و باتيغ و تير به زمين بسته‌اند! ▪️آيا مى‌توانى دورتر بيايى، بيا با او كه در كنار شريعه، بى دست نشسته، آرى بى‌دست نشسته، نشستن را كه مى‌فهمى، او بى‌دست و بى‌سر نشسته، ابوالفضل است. از آن وقت كه حسين، دست مهربانش را از زير سر او برداشته و چشمش را پاك كرده، دارد حسين را نگاه مى‌كند. حتى وقتى كه سرش را جدا كردند، دارد با گردن افراخته‌اش حسين را مى‌پايد. ▪️باور نمى‌كنى‌؟ ببين همه‌ى اينها دارند با زخم‌هاشان يكديگر را مرهم مى‌زنند. اين مصحف پاره پاره را مى‌شناسى، اين على اكبر است.حسين نتوانست پاره پاره‌هايش را بردارد. صحاف آوردند، با بوريا آوردند، تا از اين ورق‌هاى پاره پاره، قرآنى مجلّد بسازد. مجلّد نه با جلد زركوب، كه با جلد قرمز خون، با رنگ ارغوانى خون، نمى‌دانم با رنگ عشق‌؟ با رنگ محمد؟ با رنگ على‌؟ با رنگ فاطمه‌؟ با رنگ خدا؟ با صبغة اللّه‌؟ راستى كه با بى‌رنگى و بى‌رنگى. بازهم مى‌توانى ببينى‌؟! ❛❛ عین‌صاد 📚  | ص ۲۲۰ #⃣ ▫️@einsad