eitaa logo
دانلود
هدایت شده از تبادلات گسترده ایتا🧡
صادر_میکنه 😭 صدای و های ایسل از اون طرف تلفن تو گوشم میپیچید .. اما من دیگه کر و شده بودم و هیچی رو نمیدیدم .. تنها چیزی که تو مغزم میخورد فقط یک جمله بود اون هم اینکه ( ایسل_به_من_خ*ی*ا*ن*ت_کرد ) ــ کیان توروخدا .. داری میکنی بزار برات توضیح میدم کیان ما رفته بودیم برای .... عصبی گوشی رو از روی میز زدم بین حرفش پریدم ــ ببند دهنت و دختره #ه*ر*ز*ه .. فکر کردی میتونی بغل گوشم زندگی کنی و بهم خ*ی*ا*ن*ت کنی ؟ ارههه ؟ لعنتی با ؟؟ با اسمم رو صدا زد که بلند تر داد زدم ــ بهت گفتم #ص*ی*غ*ت میکنم که تو اون خونه عذابت ندن .. #ص*ی*غ*ت میکنم که راحت پیشم زندگی کنی ولی تووو .. تو با اون رفتی گشت و گذار و گردی ؟ طلا فروشی هم که رفتی حتما حلقه و بخری هه ایسللللل ــ بخدا اینطوری نیست تو ... اخخ با تو دهنی خفه شد و به هق افتاد چشم هام رو با انگشتام که بادیگارد کمی از اون دختر گرفت ــ چی کار کنیم قربان ؟ برش یا ... با صدای زنگ خونه و به دنبالش خوشحال بهترین دوستم که با ایسل بهم #خ*ی*ا*ن*ت کردن یک لحظه حس کردم به مغزم نرسید از جام بلند شدم و همونطور که با چشم های به خون نشسته به در میرفتم دستوری رو صادر کردم که جون خودم رو گرفت ــ ! بدون توجه به های اینور تلفن رو قطع و در اپارتمان رو باز کردم .. تا خواستم به سمت اسد ببرم با صدای بلند و دسته چندتا دختر و پسر دیگه پشت سرش که دستشون و بادکنک بود متعجب سر جام خشک شدم .. ــ پیمان با خنده ای رو از پایین پاش برداشت و گفت ــ بفرماااا آقا .. اینم از لپ تاپ اخرین دیروز با ایسل خریدیمش البته اون میگفت ساعت طلا بخریم ولی من گفتم که تو لپ تاپ دوست داری ! اولش خیلی کرد که بهت بگه ولی خب من نزاشتم .. چشمکی زد و در مقابل بهت زده ام گفت ــ اگه زنگ میزد خراب میشد حالا برو کنار بیایم تو با هر جمله اش های دیروز جلوی چشمم زنده میشد .. پس اونا واسه ! رفت ــ ! بی توجه به اونا داخل و سریع تلفن و برداشتم که خودش زنگ خورد .. تماس رو بی معطلی و با دستای وصل کردم که جمله روح از تنم برد ــ .. و کجا بندازم ؟ 🛑 https://eitaa.com/joinchat/2554265725C2d3e79f127 https://eitaa.com/joinchat/2554265725C2d3e79f127