eitaa logo
تاریخ و اجتماعیات
65 دنبال‌کننده
672 عکس
292 ویدیو
10 فایل
مطالعه‌ای در باب تاریخ، اجتماعیات، ادبیات و فرهنگ ✍️ راقِم سایر شبکه ها: https://t.me/ejtemaiyatt
مشاهده در ایتا
دانلود
☑ پدر الله_زم در واکنش به اعدام فرزندش در صبح جمعه، در یادداشتی با عنوان «قصۀ روح‌الله» به آن واکنش نشان داد. ✍ امروز جمعه ۹۹/۹/۲۱ حوالی ظهر، مسئول پرونده روح ‌الله در اطلاعات سپاه اعلام داشت ساعت ۳ می‌توانید همراه خانواده با روح‌الله ملاقات داشته باشید، با حدود دو ساعت معطلی در سرمای سوزان جلوی در زندان (اوین) مقارن وقت مغرب به اتاق ملاقات راه یافتیم. دقایقی بعد از دیدار وقت نماز شد، بچه‌ها و روح‌الله درخواست جماعت کردند، به‌قدری وجودش را گرفته بود خجالت کشیدم جلو بایستم. تعارفش کردم حتی خواستم بر دوشش بیاندازم، تواضع کرد و بوسید. همراه او و خانواده بدون شرکت مأموران در جماعت، نماز خواندیم. اما نماز عجیبی از کار درآمد! – شاید حتی نماز‌های کنار در ٢٠-٣٠ سال پیش هم برایم اینقدر دلچسب نشده بود./ اقتصاد۲۴ ✍ پ.ن: این سخنان در نوع خود بسیار جالب است. از فرا گرفتن نور در وجود این فرد گرفته تا لذت بخش بودن نمازی که با وی خوانده، نمازی که حتی از نماز کنار هم لذت بخش تر بوده است. نمیدانم از کی همکاری با دشمن علیه و ایجاد فتنه و باعث ایجاد نور در فرد شده و نماز با وی را به نمازی ملکوتی تبدیل میکند. ناخودآگاه یاد قاتلین علیه السلام افتادم که با این کارشان تقرب به درگاه الهی می جستند و آن را مایه خشنودی خداوند می دانستند. 👈 ثروت و شهرت و قدرت و... همه در برابر هیچ است، از خداوند عاقبت به خیری را درخواست کنیم. 🆔️ @witting
🔰عنایت سیدالشهدا بر تارک حج مرحوم حاج میرزا علی ایزدی فرزند مرحوم حاج محمد رحیم مشهور به آبگوشتی [سبب شهرتش به این لقب این بود که ایشان اخلاص و ارادت زیادی به حضرت سیدالشهداء علیه السلام داشت و مواظب خواندن زیارت عاشورا بود و هر شب در مسجد گنج که به خانه اش متصل بود پس از نماز جماعت یک یا دو نفر روضه میخواندند. پس از روضه خوانی، سفره پهن کردند و مقدار زیادی نان و آبگوشت در آن میگذاردند. هر کس مایل بود همانجا میخورد و هر که می خواست همراه خود به خانه اش می برد]: نقل نمود که پدرم سخت مریض شد و به ما امر نمود که او را به مسجد ببریم. گفتم برای شما هتک است، چون تجار و اشراف به عیادت شما می آیند و در مسجد مناسب نیست. به ما گفت میخواهم در خانه خدا بمیرم و علاقه شدیدی به مسجد داشت. ناچار او را به مسجد بردیم تا شبی که مرضش شدید شد و در حال اغما بود که او را به منزل بردیم و آن شب در حال سكرات مرگ بود و ما به مردنش یقین کردیم، پس در گوشه ای از حجره نشسته و گریان بودیم و سرگرم مذاکره تجهیز و محل دفن و مجلس ترحیمش بودیم تا هنگام سحر شد. ناگاه صدای من و برادرم زد نزدش رفتیم دیدیم عرق بسیار کرده است به ما گفت آسوده باشید و بروید بخوایید و بدانید که من نمی‌میرم و از این مرض خوب میشوم. ما حیران شدیم و صبح کرد در حالی که هیچ اثر مرض در او نبود و بسترش را جمع کرده او را به حمام بردیم و این قضیه در شب اول ماه محرم سنه ۱۳۳۰ قمری اتفاق افتاد و حیا مانع شد از اینکه از او بپرسیم سبب خوب شدن و نمردنش چه بود. موسم حج نزدیک شد پس در تصفیه حساب و اصلاح کارهایش سعی کرد و مقدمات و لوازم سفر حج را تدارک دید تا اینکه با نخستین قافله حرکت کرد به بدرقه اش در باغ جنت یک فرسخی شیراز رفتیم و شب را با او بودیم. ابتدا به ما گفت از من نپرسیدید که چرا نمردم و خوب شدم اینک به شما خبر میدهم که آن شب مرگ من رسیده بود و من در حالت سکرات مرگ بودم. پس در آن حال خود را در محله ها دیدم و از بوی گند و هول منظره آنها سخت ناراحت شدم و دانستم که تا مردم جزء آنها خواهم بود. پس در آن حال به پروردگار خود نالیدم ندایی شنیدم که اینجا محل ترک کنندگان است، گفتم پس چه شد توسلات و خدمات من نسبت به حضرت علیه السلام! ناگاه آن منظره هول انگیز به منظره فرحبخش مبدل شد و به من گفتند تمام خدمات تو پذیرفته است و به شفاعت آن حضرت ده سال بر عمر تو افزوده شد و مرگ تو تاخیر افتاد تا حج واجب را بجا آوری و چون اینک عازم حج شده ام گزارشات خود را به شما خبر دادم. مرحوم ایزدی نقل نمود که پیش از محرم ۱۳۴۰ مرض مختصری عارض پدرم شد و گفت شب اول ماه موعد مرگ من است. و همانطور که خبر داده بود شب اول محرم هنگام سحر از دار دنیا رحلت فرمود! 📔 داستان های شگفت، شهید دستغیب -------------------------------------------------------- ▪️امروز هشتم ذی الحجه است و این روزی است که حجاج نیت می نمایند و محرم شده از مکه سمت حرکت می نمایند و شب را در آنجا بیتوته می کنند و صبح به جانب عرفات رهسپار می گردند. امام حسین (علیه‌السّلام) که در معرض بازداشت و ترور ماموران امنیتی بنی امیه در شهر مقدس مکه بود، در روز سه شنبه هشتم ذی الحجه سال شصت هجری از آنجا خارج شد و به سوی عراق حرکت کرد... اللَّهُمَّ الْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ‏ @ejtemaiyatt