eitaa logo
تاریخ و اجتماعیات
72 دنبال‌کننده
552 عکس
203 ویدیو
6 فایل
مطالعه‌ای در باب تاریخ، اجتماعیات، ادبیات و فرهنگ ✍️ راقِم
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰خودکشی با تریاک ✍ خودکشی با خوردن بسیار رایج‌تر از قتل با آن بود. هم در ایران و هم در هند که "مان بای" همسر اول سلطان جهانگیر در آنجا در سال ۱۶۰۵ به همین شیوه خودکشی کرد؛ بر اثر اندوه شدید به خاطر قیام پسرش و ضد شوهرش. کسانی که می‌خواستند با تریاک خودکشی کنند، ابتدا تکه بزرگی تریاک و به دنبال آن مقداری سرکه می‌خوردند تا کسانی که در اطرافشان بودند، نتوانند با داروهای تهوع‌آور آنها را زنده نگه دارند و در حالتی شاد و راحت جان می‌دادند. ◽️عمادالدین شیرازی اشاره می‌کند که تریاک اگر با روغن کنجد در هم آمیزد بسیار مهلک می‌شود. موارد متعددی از خودکشی با تریاک در اسناد عصر صفوی ثبت شده است. ▪️میرعبدالله یکی از مقامات بلندپایه در دوران شاه طهماسب در سال ۹۳۲ ق با تریاک خودکشی کرد. ▪️هلندی‌ها یک مورد غم انگیز در اوایل قرن ۱۷ را در ارتباط با پسر اول گزارش کردند که به دستور پدرش در فرح آباد کور شد. وقتی صفی قلی میرزا به اصفهان بازگشت پسر ۴ ساله‌اش را به دست خود خفه کرد چون می‌گفت سرنوشت بهتری از خودش نخواهد داشت و سپس با خوردن تریاک خودکشی کرد. ▪️در سال ۱۰۴۶ق بکتاش بیگ فرمانده کل سپاه صفوی که از بغداد دفاع می‌کرد پس از آنکه امیدش برای حفاظت از شهر و ممانعت از اشغال آن به دست عثمانیان رنگ باخت با خوردن تریاک خودکشی کرد. ▪️نقدعلی بیگ سفیر صفوی به انگلستان در سال ۱۰۳۷ق به علت افراط در خوردن تریاک جان سپرد زیرا می‌ترسید به خاطر تخطی از دستوراتش در خارج از کشور ممکن است در بازگشت به ایران سرنوشت شومی در انتظارش باشد. ▪️وقتی در اواخر سال ۱۰۵۵ ق آغا پروانه را که خزانه‌دار میرزا ، صدراعظمی که هم در دوران وی و هم در دوران شاه در قدرت بود، فلک کردند و مورد انواع دیگر شکنجه‌ها قرار دادند تا مجبورش کنند دارایی‌های اربابش را افشا کند، او هم با خوردن تریاک خودکشی کرد زنانی که با شوهرشان اختلاف داشتند هم اغلب با خوردن تریاک به حیات خود پایان می‌دادند. خودکشی با تریاک به عنوان شیوه مطلوب خاتمه دادن به زندگی خود تا قرن بیستم در ایران مشخصا در شهرهای بزرگ ادامه یافت و گفته می‌شود خصوصا تعداد قابل ملاحظه‌ای از زنان هنوز به این شیوه خودکشی می‌کنند. 📔تفریحات ایرانیان، مسکرات و مخدرات از صفویه تا قاجاریه/ اثر رودی مته ترجمه مانی صالحی علامه ص ۱۵۲ و ۱۵۳ https://eitaa.com/ejtemaiyatt
🔰روش های اقرار گیری از متهمان ✍ در سفرنامه اش که در عصر بوده اطلاعاتی راجع به دستگاه قضایی حکومت و راه های اقرار گیری بیان می‌کند‌. وی می‌گوید: ...برای گرفتن اقرار در ایران نیز مانند اروپا، دو نوع شکنجه وجود دارد: شکنجه عادی و شکنجه غیر عادی یا فوق العاده. شکنجه عادی عبارت است از به چوب بستن بی‌رحمانه که در جلسه محاکمه با حضور همه انجام می‌گیرد و این عملی وحشت‌انگیز و نفرت آور است. شکنجه غیر عادی انواع و اقسام مختلف دارد. یکی همان به چوب و فلک بستن است که به صورتی دردناک انجام می‌شود، به این ترتیب که ابتدا زیر پاشنه پای متهم را با تیغ می‌برند و چند شکاف در آن ایجاد می‌کنند و در آن شکاف‌ها نمک می‌پاشند و بعد او را با چنین وضع دلخراشی به چوب می‌بندند. اشخاصی که این نوع چوب و فلک را حمل می‌کنند پاهای خون آلودشان در زیر چوب و فلک به وضع بسیار رقت باری در می‌آید. گاهی ناخن‌های پای متهم را با گاز انبر می‌کنند، گاهی دو دست و پای جنایتکاران را به چهار ستون می‌بندند و قطعه آهنی را در آتش سرخ می‌کنند و بر روی قسمت‌های گوشت آلود بدن آنها می‌چسبانند و گاهی به همین ترتیب که آنها را به چهارچوب بسته‌اند با کلبتین و منقاش گوشت‌های بدنشان را می‌کنند. اشخاصی که این شکنجه‌های وحشتناک را متحمل شوند، اگر جنایتی را که به ارتکاب آن متهم می‌باشند اقرار کنند، حکم محکومیت آنها صادر می‌شود و آنها را به مدعی خصوصی یا طرف دعوی می‌سپارند. اگر اقرار نکنند طرف دعوی باید پول خون آنها را که به نسبت شخصیت و خصوصیت متهم تعیین می‌شود بپردازد... https://eitaa.com/ejtemaiyatt
🔰شکار شیر توسط شاهان سلاطین ایران بعد از اسلام مخصوصاً و به شکار علاقه و دلبستگی فراوانی داشتند. در تاریخ معروف خود مکرر از علاقه محمود و فرزندش به شکار سخن گفته است، از جمله در مورد مسعود می‌نویسد: ...چون شیر پیش آمدی، خشتی(نوعی نیزه) کوتاه به دست گرفتی و نیزه کوتاه، تا اگر خشت بیندختی و کاری نیامدی نیزه بگذاردی... این روز چنان افتاد که خشت بینداخت، شیر خویشتن در دزدید... و شیر سخت بزرگ و سبک و قوی بود، به نیزه درآمد و قوت کرد تا نیزه بشکست و آهنگ امیر کرد. پادشاه با دو دست بر سر و روی شیر زد، چنانکه شیر شکسته شد و بیفتاد و امیر او را فرو فشرد و غلامان را باز داد و غلامی درآمد...!!! بزرگترین شکار مسعود در جنگ با شیر در حدود هندوستان رخ داد. بیهقی می‌نویسد: ...شیری سخت از بیشه درآمد و روی به پیل نهاد. امیر خشتی بینداخت و بر سینه شیر زد، چنانچه جراحتی قوی کرد. شیر از درد و خشم جست کرد، چنانچه به قفای پیل آمد و پیل می‌طبد، امیر به زانو درآمد به یک شمشیر زد، چنانچه هر دو دست شیر قلم کرد. شیر به زانو افتاد و جان می‌داد و همگان که حاضر بودند اقرار کردند که در عمر خویش از کسی این یاد ندارند... روزی قصد هرات داشت ۸ شیر در یک روز بکشت و یکی را به کمند بگرفت... فرخی (اگر سخنش خالی اغراق نباشد) گوید: روزی سلطان محمد پسر به دشت رفت و من آنجا به نظاره ایستاده بودم. امیر با تیر و یوز آنقدر شکار گرفت که حاجب او از بامداد تا نیمروز سوار بگشت و همه مانده شدند از کشیدن بار شکار و فراخ دشتی از آهوان پر شد... روزگار ایرانیان در خلال روزگاران، مرتضی راوندی ص ۸۹ https://eitaa.com/ejtemaiyatt
💢 بگو مرغ را به پای من چهار من حساب کند!! گویند شغالی مرغی از خانه پیرزنی دزدید. پیرزن در عقب او نفرین کنان فریاد می‌کرد ای وای مرغ دو منی مرا شغال برد! شغال از این مبالغه سخت در غضب شد و رو را برگردانید و از غایت تعجب و غضب به پیرزن دشنام داد. در آن میان روباهی به نزد شغال رسید. گفت چرا اینقدر برافروخته‌ای؟ گفت ببین این پیرزن چقدر دروغگو و بی‌انصاف است. مرغی را که یک چارک هم نمی‌شود دو من می‌خواند. گفت بده ببینم چقدر سنگین است. وقتی که گرفت روی به گریز نهاد و گفت به پیرزن بگو مرغ را به پای من چهار من حساب کند. 📔خواندنی‌های ادب فارسی، علی اصغر حلبی ‌به نقل از محمد قزوینی یادداشت‌ها صفحه ۲۸۱ https://eitaa.com/ejtemaiyatt
🔰نفع آمریکا در جنگ جهانی اول دور بودن از میدان اصلی جنگ یعنی اروپا باعث شده بود که آنان زیان اقتصادی نبینند و بتوانند دولت‌های جبهه را مورد حمایت گسترده مالی و نظامی قرار دهند و کشورهای درگیر جنگ هم رفته رفته برای رفع نیازهای خود متوجه آمریکا شوند، در نتیجه آمریکا تولیدات صنعتی و جنگی خود را به شدت افزایش داد. بین سال‌های ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۹ آمریکا از کشوری که دارای ۲/۷ میلیارد دلار قرض خارجی بود به کشوری تبدیل شد که به کشورهای عمده اروپایی اعتبار داده بود. در همین سال‌ها متفقین ۱۰/۳ میلیارد دلار به آمریکا مقروض بودند. این بدهکاری در پایان دهه به ۲۱ میلیارد دلار رسید. علاوه بر این تا سال ۱۹۱۹ آمریکا تقریباً نیمی از کالاهای ساخته شده جهان را می‌ساخت. یک ششم صادرات جهان در دست آن کشور بود و یک هشتم واردات جهان را به انحصار خود درآورده بود. کمپانی‌های آمریکایی از جمله ، ، و... در سراسر جهان گسترش یافته بودند. تا سال ۱۹۲۹ درآمد ملی آمریکا برابر مجموعه درآمد ملی ۲۳ کشور جهان از جمله و شد. در طول سال‌های بعد از آمریکا کوشید با دادن وام‌های کلان به دولت‌های آمریکای لاتین و با سر کار آوردن رژیم‌های دست نشانده در این کشورها جای پای خود را محکم کند. طی سال‌های ۱۹۱۴_۱۹۲۸ بیش از ۲ میلیارد دلار از سوی آمریکا به دولت‌های وام داده شد و این امر اقتصاد ضعیف این کشورها را کاملاً تحت نظارت و تسلط آمریکا درآورد و در ۱۹۲۵ میزان طلبش از همان کشورها به بیش از ۲۵ میلیارد دلار رسید و آمریکا که در ۱۹۱۴ حدود ۱۸۰۰ میلیون دلار بود در ۱۹۲۵، به رقم شگفت آور ۴۵۰۰ میلیارد دلار ترقی کرد که معادل نیمی از کل ذخیره طلای جهان بود... 📔از جورج واشنگتن تا جورج بوش/ احمد ساجدی صفحات ۱۲۰ تا ۱۲۲ https://eitaa.com/ejtemaiyatt
🔰گزارشی از شیعیان و نصیری های شام گزارش می‌دهد که در (شهری بعد از طرابلس) گروهی از شیعیان بودند که نسبت به کینه می‌ورزیدند و از هر کس که نامش عمر بود بدشان می‌آمد. عشره مبشره ۱۰ تن از بودند که به روایت اهل سنت پیغمبر آنان را بشارت بهشت داده بود و ابوبکر و عمر و عثمان و طلحه و زبیر از آن جمله بودند. از این گروه شیعیان، در شهر دیگری در سر راه معره به نیز بودند. اگر شیعیان معره از هرکه نام عمر داشت بیزاری می‌نمودند، در سرمین، اصلاً لفظ ۱۰ بایکوت بود؛ یعنی مردم حتی از عدد ۱۰ تبری می‌جستند. دلال‌ها در بازار که متاعی را حراج می‌کردند از یک شروع می‌کردند و چون به عدد ۱۰ می‌رسیدند می‌گفتند ۹ و ۱ و لفظ ۱۰ را بر زبان نمی‌آوردند. ابن بطوطه می‌گوید روزی ترکی (ترک‌ها در سنی‌گری متعصب بودند) از بازار می‌گذشت دلال صدا می‌زد ۹ و ۱. ترک چماق برکشید و بر سر او کوفت و گفت حالا بگو ۱۰...(سفرنامه جلد ۱ صفحه ۱۰۵) ▪️ابن بطوطه همچنین در همین حوالی در نواحی مرزی بین لبنان و سوریه از طوایف (علوی‌ها) یاد می‌کند که علی بن ابیطالب را خدا می‌دانند، نماز نمی‌گذارند، طهارت هم سرشان نمی‌شود و روزه نمی‌گیرند. می‌گوید این طوایف از سوی حکومت اجبار شدند که در آبادی‌های خود مسجد بسازند اما مسجدها را بیرون از آبادی ساختند و عملاً کسی در آنها نمی‌رود، بلکه گاهی به عنوان آغل گاو و گوسفند از آنها استفاده می‌کنند و اگر وقتی غریبه‌ای اتفاقاً به مسجد برود و بانگ نماز بردارد، مردم آبادی آشفته می‌شوند و اعتراض می‌کنند که اینقدر عرعر نکن، یونجه تو هم می‌رسد... (سفرنامه جلد یک صفحه ۱۱۷) [شرحی بر سفرنامه] ابن بطوطه، محمدعلی موحد صفحه ۶۵ https://eitaa.com/ejtemaiyatt
💥کمی شوخی، کمی جدی! ✍️علی مرادی مراغه ای ✅آن تصویر بالایی، خاکسپاری نابغه موسیقی اتریشی است که فقط سگ اش تابوتش را بدرقه می کند. این پایینی هم مراسم خاکسپاری مرحوم یکی از برجسته ترین مترجمین کشور است مخصوصا بهترین مترجم . ⏹️پس ما ایرانیان، قدر مشاهیر و اهالی فرهنگ مان را بیشتر از آنها می دانیم...! https://eitaa.com/ejtemaiyatt
🔰تغییرات کتب درسی بر اساس تفکر ▪️وزارت آموزش و پرورش کلمه "" هنگام ذکر نام امام علی (که به این معنی است که امام علی هیچوقت برای بتی سجده نکرده) را به "رضی الله عنه" که توسط وهابیونی که موضوع سجده نکردن حضرت امیر برای بت ها را انکار می‌کنند تغییر دادند! ▪️مورد بعدی حذف موضوع ""است، زیرا به اعتقاد آنها این یک بدعت است و هر بدعتی گمراهی است و هر گمراهی باعث رفتن به جهنم می‌شود. https://eitaa.com/ejtemaiyatt
❎نجاست خمر، آری یا خیر؟ 🔸ملا محمد امین استرآبادی (متوفی ۱۰۳۶ق) که زمانش به روزگار می‌خورد، رساله‌ای تحت عنوان رسالة فی طهارة الخمر نگاشت و در آن ثابت کرد که رای امامان، طهارت خمر(شراب) بوده است، یعنی در عین اینکه خوردن خمر حرام است اما خود آن طاهر است. 🔸گفته شده است که وی شنیده بود شاه زمان(عباس) از روی اعتیادی که از کودکی به شرب خمر داشته و می خواری می‌کرده، به بهانه آنکه لباس او آلوده است، نماز هم نمی‌خوانده است؛ بدین مناسبت استرآبادی این رسانه را نوشت تا دست کم او نمازش را بخواند. 🔸با این حال چنانکه خودش ابراز کرده متهم شده است که برای خوشایند شاه آن رساله را نوشته است اما وی می‌گوید که تنها رای امامان را بیان کرده و احادیثی را که در نجاست خمر وارد شده از روی می‌داند. گفتنی است که نیز در مفاتیح الشرایع همین رای را ابراز کرده است. 📔رسول جعفریان/ صفویه در عرصه دین فرهنگ و سیاست جلد ۱ صفحه ۳۸۲ پ.ن: این نوع فتاوا، شاذ و نادر است و اکثر فقهای شیعه حکم به نجاست خمریات داده اند. https://eitaa.com/ejtemaiyatt
🔰تحقیر سفیر روس به رسم ایرانی [یادی از بزرگ مرد تاریخ معاصر] پناهی سمنانی در کتابش امیر کبیر به نقل از محمود کریمی در داستان‌هایی از زندگی امیرکبیر می‌نویسد: هر وقت می‌خواست به جایی برود آدم‌های زیادی جلوی خود راه می‌انداخت. روزی از امیر وقت ملاقات خواست. امیر سه ساعت به غروب وعده داد. سفیر با آدم‌های خود سر وقت حاضر شد اما امیر بیرون نیامد. سفیر مدتی منتظر ماند و چون امیر بیرون نیامد تصمیم گرفت به محل سفارت بازگردد. پیش خدمت جلوی او را گرفت و گفت صبر کنید امیر می‌آید. سفیر روس مدتی دیگر منتظر ماند، ولی باز از آمدن امیر خبری نشد. سفیر آنچنان عصبانی شد که فریاد کشید به دولت امپراتوری توهین می‌کنید؟ در این هنگام امیر در اتاق حاضر شد و و پس سلام علیک با سفیر خونسردانه پرسید چرا عصبانی هستید مگر چه اتفاقی افتاده است؟ سفیر روس با صدای بلند گفت دو ساعت است منتظر شما هستم. امیر گفت این رسم ایرانیست. سفیر فریاد کشید ما به رسم خودمان رفتار می‌کنیم. امیر گفت شما در روسیه برای اینکه به جایی بروید چند نفر را جلوی خود راه می‌اندازید؟ سفیر جواب داد ما معمولاً تنها می‌رویم. امیر گفت پس چرا اینجا عده‌ای نوکر و ملازم به دنبال خود می‌آورید؟ سفیر گفت این رسم ایران است. امیر گفت چون به رسم ایران راه می‌روید، رسم وعده ایرانی هم دو ساعت تاخیر دارد!!! ▪️۲۰ دی ماه سال ۱۲۳۰ شمسی به دستور قاجار و تحریک آلات دست انگلیس و روس کشته شد. https://eitaa.com/ejtemaiyatt
💢آیا ارتباطی بین بیلاخ ایرانی و لایک 👍 غربی وجود دارد؟ «ستاد مبارزه با چرندیات» عنوانِ یک جریان بود که با صفحه ای در فیسبوک شروع به کار کرد و بسیار قوی و حساب شده به جنگ دروغ های اینترنتی و شایعاتی که به عنوان واقعیت به خورد مردم داده می‌شد، رفت. به نقل از سایت برترین ها یکی از این داستان های به ظاهر جذاب ولی دروغ را بررسی می‌کنیم. 🔰متن داستان «ﺩﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺣﻤﻠﻪ مغولها ﺑﻪ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺑﯽ ﺭﺣﻢ ﺗﺮﯾﻦ ﺳﺮﺩﺍﺭﺁﻧﺎﻥ، ﺑﯿﻼﺧﻮﺧﺎﻥ ﻧﺎﻡ ﺩﺍﺷﺖ، ﺑﻪ ﻃﻮﺭﯼ ﮐﻪ ﻣﺨﺎﻟﻔﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮﯼ ﺑﻪ ﺳﺎﺩگی ﻧﻤﯽﮐﺸﺖ ﻭ ﯾﮑﯽ ﯾﮑﯽ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﻫﺎﯼ ﺁﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﻗﻄﻊ ﻣﯽ ﮐﺮﺩ. ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺑﯿﻦ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺳﺮﺩﺍﺭﺍﻥ دلیر ایرانی ﺑﻪ ﻧﺎﻡ "ﺑﺎﻣﺸﺎﺩ" ﮐﻪ ﺍﺯ ﻧﻮﺍﺩﮔﺎﻥ ﺳﺮﺩﺍﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﯾﺮﺍﻧﯽ ﯾﻌﻨﯽ ﭘﻮﻣﭙﻪ ﺑﻮﺩ، ﺑﺮ ﺿﺪ ﺍﻭ ﻗﯿﺎﻡ ﮐﺮﺩ ﻭ ﻃﯽ ﻧﺒﺮﺩﻫﺎﯼ ﺑﺴﯿﺎﺭ بالاﺧﺮﻩ ﺩﺳﺘﮕﯿﺮ و اسیر "بیلاخو" ﺷﺪ. چهار ﺭﻭﺯ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﮔﯿﺮﯼ ﺍﻭ ﻣﯽ ﮔﺬﺷﺖ. ﺩﺭ ﺣﺎﻟﯽ ﮐﻪ چهار ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺍﻭ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺭﺍﺳﺘﺶ ﻗﻄﻊ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺷﺼﺘﺶ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩ… در یک شب وی با ﮐﻤﮏ ﯾﺎﺭﺍﻧﺶ ﺍﺯ ﺯﻧﺪﺍﻥ"بیلاخو" ﻓﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩ ﻭ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺗﺠﻬﯿﺰ ﻗﻮﺍ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﻪ ﺟﻨﮓ ایشان ﺭﻓﺖ… اینبار شجاعانه ﺍﻭ ﺭﺍ ﺍﺯ ﭘﺎ ﺩﺭآﻭﺭﺩ و جهت تحقیر ایشان جسد وی را به اسب خود بست و در شهر در انظار عموم شهروندان گردانید. اﻭ ﺳﭙﺲ ﻧﺎﺣﯿﻪ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺭﺍ آﺯﺍﺩ ﻭ ﺑﺮ ﺗﺨﺖ ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﯽ آﻥ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﻧﺸﺴﺖ. ﻣﺮﺩﻡ خوشحال از شجاعت "بامشاد" جهت پایکوبی و برگزاری یک جشن بزرگ ﺑﻪ مرکز ﺷﻬﺮ آﻣﺪﻩ ﻭ تا پایان آنروز ﺑﻪ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ بامشاد که چهار انگشت خود در نبرد بابیلاخو از دست داده بود، چهارﺍﻧﮕﺸﺖ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ در کف دست ﺟﻤﻊ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺍﻧﮕﺸﺖ ﺷﺼﺖ ﺧﻮﺩ را بهم اشاره میکردند و نشان می‌دادند. ﺍﺯ آﻥ ﭘﺲ ﺍﯾﻦ ﺭﺳﻢ ( ﺑﯽ ﻻﺥ ) ﻧﺎﻡ ﮔﺮفت ﻭ ﺍﮔﺮ ﮐﺴﯽ ﺍﺯ ﮐﺎﺭ ﮐﺴﯽ ﺩﯾﮕﺮ ﺧﻮﺷﺶ می‌آمد ﺑﻪ ﺍﻭ بیﻻﺥ میداد. اروپاییانی که در آن زمان به ایران سفر کرده بودندﮐﻢ ﮐﻢ ﺍﯾﻦ ﺭﺳﻢ را به کشور خود ﻣﻨﺘﻘﻞ کردند و در تغییرات تلفظی به دلیل نبودن حرف " خ "در زبان انگلیسی، ﺑﯿﻼﺥ ﺑﻪ "بی لایک" ﻭﺳﭙﺲ ﻻﯾﮏ (like) ﺗﺒﺪﯾﻞ ﮔﺮﺩﯾﺪ و جالب است بدانیم امروزه این حرکت در تمام کشورهای جهان به وفور در زندگی روزمره مردم با معنی واحد آفرین مورد استفاده قرار میگیرد. ﺣﺎﻝ ﺍﯾﻦ ﺳﻮﺍﻝ ﭘﯿﺶ ﻣﯽ آﯾﺪ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﮐﺖ ﺩﺭ ﻧﺰﺩ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﻌﻨﺎﯼ ﺑﺪﯼ ﺟﺎ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺍﺳﺖ اما در اروپا و سایر نقاط جهان به معنای " آفرین بر تو "معنی میدهد؟ پاسخ اینجاست که: ﻣﻐﻮﻻﻥ ﺗﺎ ﺳﺎﻟﻬﺎ بعد از" بیلاخو خان" و" بامشاد" ﺑﺮ قسمتهایی از ﺍﯾﺮﺍﻥ ﺣﮑﻮﻣﺖ ﮐﺮﺩﻧﺪ. ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﺗﺎﺏ ﺗﺤﻤﻞ ﺍﯾﻦ ﺣﺮﮐﺖ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﮐﻪ ﺑﯽﻻﺥ ﻣﯿﺪﺍﺩ می‌گرفتند و ﺑﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻣﯽﺍﻧﺪﺍﺧﺘﻨﺪ. ﺍﺯﯾﻦ ﺭﻭ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺎﻥ در کوچه و بازار ﺑﻪ ﺳﺮﺑﺎﺯﺍﻥ ﻣﻐﻮﻝ ﺑﯽ ﻻﺥ ﻣﯽ ﺩﺍﺩﻧﺪ ﻭ ﻓﺮﺍﺭ میکردند. ﺍﯾﻦ ﭼﻨﯿﻦ ﺷﺪ که اﯾﻦ ﺭﺳﻢ آرام آرام ﺷﮑﻞ ﺑﺪﯼ ﺑﻪﺧﻮﺩ ﮔﺮﻓﺖ.» 📔ترجمه: «تیمور رضایی قیری» از کتاب Persian Historic Story 🔰شرح جعلیات داستان ✍علاوه بر این که این مطلب، داستانی نامعتبر و بی اساس است، ارتباط کلمه با این داستان نیز شایعه است و حقیقت ندارد. کلمه لایک (Like) کلمه ای کاملا انگلیسی است و در جایگاه فعل به معانی پسندیدن و دوست داشتن به کار می رود. استفاده از این لغت به پیش از قرن دوازدهم میلادی برمی گردد. در این متن از فردی به نام "بیلاخوخان" به عنوان فرمانده قوم مغول نام برده شده است؛ حال آنکه فردی به نام بیلاخوخان در زمره فرماندهان مغول وجود ندارد تا به این ماجرا صحت ببخشد. از سرداران و فرمانروایان بزرگ روم و متعلق به زمان و " پومپه دیوس "، از سرکردگان پارتی در عهد ارد اول پادشاه بود؛ حال اگر منظور متن از پومپه را سردار ایرانی هم بدانیم، زمان پارتیان (۲۴۷ پیش از میلاد، تا ۲۲۴ پس از میلاد) با (۱۲۱۹ تا ۱۲۵۶ میلادی) سالیان بسیاری اختلاف تاریخی دارد. نیز نام نوازنده و موسیقی دان عصر در عهد ساسانیان است و سرداری با این نام در تاریخ ایران مشاهده نمی گردد. از لحاظ واژه شناسی هم، کلمه بیلاخ ربطی به این ماجرای تاریخی ندارد. در میان دایره لغات زبان ادبیات فارسی، تنها فرهنگ لغت معین "بیلاخ" را با این مضمون آورده است که: "به طعنه به کسی گویند که دست به کار نسنجیده ای زده و شکست خورده است. معمولاً همراه با بالا بردن انگشت شست نشان داده می شود." شایان ذکر است در هیچ منبع و مرجعی، اثری از کتاب "Persian historical story" و مترجم آن "تیمور رضایی قیری" یافت نگردید. https://eitaa.com/ejtemaiyatt