فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فکر کردی آدمها چه جور از چشم میافتند؟
حتما که نباید یک چاقو را تا دسته
توی پشتت فرو کنند،
یا تویِ خیابان با کسی ببینیشان،
یا گُل از گُل شکفتنشان به وقت حرفزدن
با دیگری را تماشا کنی...
آدمها با وقتهایی که باید باشند و نیستند
از چشم میافتند،
با حرفهایی که میدانند گفتنشان
از این رو به آن رو میکند زندگیات را
ولی لب از لب باز نمیکنند،
آدمها با عکسهایی که باید و نمیفرستند،
با لبخندهایی که باید و نمیزنند،
با شببخیر هایی که باید قبل از
پلک بستن بگویند و نمیگویند از
چشمانت میافتند و تمام میشوند...
🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
#ضرب_المثل
معنی ضرب المثل آب که سر بالا بره قورباغه ابوعطا می خونه
۱- اشاره به غیرممکن بودن کاری دارد؛ چون هیچگاه آب، خلاف جهت سراشیبی به سمت بالا حرکت نمی کند. این ضرب المثل هم می گوید اگر دیدی آب به سمت بالا رفت ( که نمی رود!) آنوقت قورباغه هم ابوعطا خواهد خواند!
ابوعطا یکی از آوازهای موسیقی ایرانی است و از ملحقات دستگاه شور دانسته میشود. این دستگاه پیچیده و دشوار است و آواز خواندن در این دستگاه مختص افراد مستعد و کارآزموده در حوزه موسیقی است.
۲- براساس این توضیحات می یابیم که این ضرب المثل زمانی بکار می رود که: اوضاع آشفته و خراب است و امیدی به اصلاح و تغییر آن وجود دارد.
🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زمان کمک می کند به رنجهایت
عادت کنی،
زمان کمک می کند صبور باشی
زمان ثابت میکند که برای چه کسانی ارزش واقعی داشته ای و
چه کسانی ماندند با تو
اگر چه بارها رنجاندی و رنجاندند...
در این عصر یخبندان و زمانه ی
مصلحت ها و منفعت ها و کسالت ها
و بی حوصلگی ها ،
اگر کسی در کنارت ماند ،
فرشته ای ست که از سوی خداوند
برای آرامشت آمده است.
اگر بود ، اگر داشتید ،
روی چشمانتان نگهش دارید.
روزگار روزگارِ رفتن است و نماندن...!!
پس توسعی کن بمانی و نرنجانی
متفاوت باش بمان و نرنجان
🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
🐕دعای سگی که مستجاب شد
🤍پیمودن ره صد ساله در یک شب!
مرحوم آیت الله العظمی شفتی در اصفهان یکی از مراجع بزرگ تقلید بود خیلی مقامش بالا بود . حتی مشهور است که او شب ها دیوانه میشد از شدت عشق و خوف به ذات احدیّت... حتی ایشان در اصفهان مسجدی ساخته به نام مسجد سید که خیلی عالی است و روحانیت عجیبی دارد. خودشان در جواب اینکه از کجا به این درجه رسیده اند فرمودند که : دعای یک سگ مرا به اینجا رسانده...
.
من در نجف طلبه بودم و چند روزی بود که از ایران برایم پول نیامده بود. کمی صبر کردم چون نخواستم به کسی بگویم. اما یک وقت احتیاج شدیدی برایم پیش آمد. از رفیقم مقداری پول قرض گرفتم و نان و مقداری آبگوشت کله تهیه کردم. هنگامی که به منزل برگشتم دیدم که سگی در جوی آب افتاده و توله هایش به او چسبیده اند و او شیر ندارد و خود سگ از شدت گرسنگی رو به مرگ است.با خودم گفتم من که تا حالا گرسنگی کشیدهام باز هم گرسنگی را تحمل می کنم.نانها را در آبگوشت ترید کرده و آنها را جلوی سگ گذاشتم. سگ آن غذا را خورد و هم بلند شدم و ظرف را تمیز کردم وبعد از شستن به صاحبش برگرداندم.
.
بعد از آن پروردگار برایم پولی فرستاد طولی نکشید که از شفت که یکی از شهرستانهای گیلان است شخصی آمد و گفت فلان حاجی مرده و یک سوم از مال خود را برای شما وصیت کرده...من متعجبانه حساب کردم دیدم همون موقعی که آن آبگوشت کله را به سگ دادم عصر همان روز برای من این وصیت شده. از همان وقت کم کم در اصفهان برای من آن قدرت و مرجعیت پیدا شد
.
اگر من توانستم به اسلام خدمتی کنم مدیون این است که توانستم دل سگی را به دست بیاورم .
تعجب نکنید زیرا برای آن که شخصی مشمول رحمت خدا شود زمینه میخواهد و زمینه نیز مختلف است گاهی انسان میتواند راه صد ساله را در یک شب بپیماید...
🌱منبع : گفتار نراقی 🌱
🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
میزدن.جمال چشمش به من افتاد وگفت:چشمات چرا ورم داره زنداداش؟حالت خوش نیست؟لبخندِ کوچیکی بهش زدم و گفتم:من خوبم آقاجمال.منتظر موندم جمشید کارش تموم بشه وباید میرفتیم به نسرین سری بزنیم.میلی به رفتن به اونجا و دیدن نسرین و سودابه نداشتم اما نمیخواستم جمشید تنهایی به اونجا بره.حالا که سودابه اونجا بود دوست نداشتم حتی لحظه ای جمشید تنها توی اون جمع بره.وارد اتاق خانم بزرگ شدیم.نسرین هم توی اتاق خانم بزرگ بود.جاش پهن بود و دراز کشیده بود.سودابه هم نزدیکی نسرین نشسته بود.باورود ما نسرین خواست از جاش بلند بشه که جمشید مانعش شد.صورتش کمی ورم کرده بود و قیافه اش نشون میداد که حاملست.روی زیراندازهایی که کنار اتاق پهن شده بود نشستیم و جمشید به پشتی های قرمز رنگ تکیه داد و به عزیزه گفت که قلیونش رو چاق کنه.خانم بزرگ تسبیح قشنگ سبز رنگی رو میچرخواند و زیرلب چیزی میگفت.جمشید میدونست نسرین حامسلت اما نمیخواست سوالی بپرسه و معذبش کنه.معلوم بود که نسرین خجالت میکشه.نزدیکی جمشید نشسته بودم اما سعی کردم خودمو بهش نزدیکتر کنم تا فاصله ای بینمون نباشه.
#دلداده
آبادی به خانه برگشتیم.
خمیری با آب و نمک درست کردم،تنور کوچک کنج حیاط رو روشن کردم و در میان گریه زاری هام به یاد تن سوخته ی ترنجم نان تازه برای رضا پختم.
مرغ یادگار کل حسن با روزی یک تخمی که می گذاشت شده بود امید من و هر روز تخم مرغش رو به بقالی احمد می بردم و با مقداری چای یا قند عوض می کردم.شب ها پشت در لانه اش سنگ و حلبی میگذاشتم تا شغال شکارش نکنه و امیدم نا امید نشه.
مدتی گذشته بود که ننجان لنگان لنگان به در خانه مان آمد با بغچه ای از پنیر و گردو.رضا با دیدنش خودشو توی آغوشش انداخت و چشم دوخت به بغچه.
سلام ارامی گفتم و ننجان بعد از نشستن روی پله گفت بیا این بغچه رو بگیر مهلا یکمی پنیر گوسفندی و گردو و نانه.
اخم هامو چیدم وگفتم نان پختم توی سفره است نیازی دیگه به یتیم نوازیت نیست ننجان،هر چه زحمتمو کشیدی بسه.
رضا پاهاش رو روی زمین کوبید و گفت من نان و پنیر و گردو می خوام مارجان،از بس نان خالی خوردم خسته شدم.
از خجالت سرمو پایین انداختم که ننجان گفت نیاوردم که پس ببرم پسرم.بعد در بغچه رو باز کرد و رضا هم شروع کرد به خوردن گردوها.
ننجان بعد از کمی نشستن که سر سنگینی من رو دید پاشد.
#رضا
تقویم نجومی اسلامی
👈 یکشنبه 👈 22 مهر/ میزان 1403
👈9 ربیع الثانی 1446 👈13 اکتبر 2024
🏛 مناسبت های دینی و اسلامی.
⭐️ احکام دینی و اسلامی.
❇️امروز روز خوبی برای امور زیر است:
✅داد و ستد و تجارت.
✅امور زراعی و کشاورزی.
✅درختکاری.
✅قرض و وام دادن و گرفتن.
✅رفتن در پی طلب حوائج و خواسته ها.
✅شروع به کار و شغل.
✅و مسافرت خوب است.
🚘مسافرت : مسافرت خوب است و مال و خیر فراوان همراه دارد.
👶مناسب زایمان و نوزاد طالب علم گردد و اعمال صالح انجام دهد.
🔭 احکام نجوم.
🌓 امروز : قمر در برج دلو است و امور زیر خوب است :
✳️خرید خانه و مسکن.
✳️آغاز بنایی و خشت بنا نهادن.
✳️امور زراعی و کشاورزی.
✳️رفتن به خانه نو.
✳️ختنه نوزاد.
✳️شراکت و امور شراکتی.
✳️و درختکاری خوب است.
🔵مناسب بستن حرز برای اولین بار و نماز آن خوب است.
👩❤️👨مباشرت امشب: مباشرت برای سلامتی مفید و فرزند حافظ قران گردد.
⚫️ اصلاح سر و صورت.
طبق روایات ، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،باعث درد و بیماری می شود.
💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن #خون_دادن یا #حجامت #فصد#زالو انداختن در این روز، از ماه قمری باعث درد اعضا می شود.
😴🙄 تعبیر خواب.
خوابی که (شب دو شنبه) دیده شود تعبیرش طبق ایه ی 10 سوره مبارکه " یونس " علیه السلام است.
دعواهم فیها سبحانک اللهم و تحیتهم فیها سلام...
و مفهوم آن این است که از جانب خواب بیننده عمل صالح یا خیری به وجود آید که در دنیا و اخرت به او نفع رساند و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
💅 ناخن گرفتن
یکشنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد.
👕👚 دوخت و دوز
یکشنبه برای بریدن و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود( این حکم شامل خرید لباس نیست)
✴️️ وقت #استخاره در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب.
❇️️ ذکر روز یکشنبه: یا ذالجلال والاکرام ۱۰۰ مرتبه
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه #یافتاح که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد.
💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_علی_علیه_السلام و #فاطمه_زهرا_سلام_الله_علیها . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸بامید پرورش نسلی مهدوی ان شاءالله🌸
🌱🌱🌱
هیچڪس ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﻧﮑﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﭼﻪ ﻗﯿﺎﻓﻪﺍﯼ،
ﺩﺭ ﭼﻪ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩﻩﺍﯼ ﻭ ﺑﺎ ﭼﻪ ﺷﺮﺍﯾﻄﯽ ﺑﺪﻧﯿﺎ ﺑﯿﺎﯾﺪ.
هیچڪس ﺭﺍ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻫﯿﭻ ﭼﯿﺰﺵ ﺗﺤﻘﯿﺮ ﯾﺎ ﻣﺴﺨﺮﻩ ﻧﮑﻨﯿﻢ..
ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ی ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻧﮑﻨﯿﻢ.
ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﮐﻪ ﺑﻪ ﯾﮏ ﻣﺪﯾﺮ، ﻣﻬﻨﺪﺱ یا ﺩﮐﺘﺮ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻣﯽﮔﺬﺍﺭﯾﻢ، ﺑﻪ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﺑﻪ ﯾﮏ ﮐﺎﺭﮔﺮ، ﺭﻓﺘﮕﺮ، ﻣﺴﺘﺨﺪﻡ ﻫﻢ ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﺑﮕﺬﺍﺭﯾﻢ.
ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻫﯿﭽﮑﺲ ﺑﺮﺗﺮ ﻧﺒﯿﻨﯿﻢ، ﺧﺎﮐﯽ ﺑﺎﺷﯿﻢ، ﻣﺎ ﻭﺟﻮﺩﻣﺎﻥ ﺍﺯ گِل ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺷﺪﻩ، ﭘﺲ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺧﺎﮐﯽ ﺑﺎﺷﯿﻢ ﺗﺎ ﺑﻮﯼ ﻧﺎﺏِ ﺁﺩﻣﯿﺰﺍﺩ ﺑﺪﻫﯿﻢ.
ﺻﻮﺭﺕِ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﺯﯼ ﭘﯿﺮ،
ﭘﻮﺳﺖِ ﺧﻮﺏ ﺭﻭﺯﯼ ﭼﺮﻭﮎ،
ﺍﻧﺪﺍﻡِ ﺧﻮﺏ ﺭﻭﺯﯼ ﺧﻤﯿﺪﻩ،
و ﻣﻮﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﺭﻭﺯﯼ خواهد ریخت..
ﺗﻨﻬﺎ ﻗﻠﺐِ ﺯﯾﺒﺎﺳﺖ ﮐﻪ ﺯﯾﺒﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻣﺎﻧﺪ ...
🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
#داستان کوتاه
سلطان محمود غزنوی و بادنجان
سلطان محمود را در حالت گرسنگی بادنجان بورانی آوردند. خوشش آمد. گفت: بادنجان طعامی است خوش.
ندیمی در مدح بادنجان فصلی پرداخت.
چون سیر شد، گفت: بادنجان سخت مضر است.
ندیم باز در مضرت بادنجان مبالغتی تمام کرد.
سلطان گفت: ای مردک نه آن زمان که مدحش میگفتی نه حال که مضرتش باز میگویی؟!
مرد گفت: من ندیم توام نه ندیم بادنجان. مرا چیزی باید گفت که تو را خوش آید نه بادنجان را.
🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
حاضرم جان بدهم تا که تو درمان بشوی
حال و آشفتگی ام را سر و سامان بشوی🌱
می شوم خاک قدومت که پر از گُل بشوم
من زمین می شوم و تا که تو باران بشوی🌱
در دل شعر منی وصف تو شد قافیه ام
می نویسم ز تو تا شهرهٔ یاران بشوی🌱
غنچهٔ دل شده پژمرده ز بیداد خزان
کاش از ره برسی فصل بهاران بشوی🌱
خوب دانم که تو ماهی و چو عاشق گردی
خال تک در ورق جمله نگاران بشوی 🌱
یا زلیخا بشو یا پاسخ این جمله بده
گر که یوسف بشوم باز تو کنعان بشوی ؟🌱
آسمان دل من صاف و زلال است اے کاش
در سماوات دلم زهره و کیوان بشوی🌱
همچو دُری و تو را قدر و بها بسیار است
خالقت خواسته تا لولؤ و مرجان بشوی🌱
خلقتت کرده خدا از سر فرصت تا تو
صاحب طرهٔ گیسوی پریشان بشوی 🌱
آرزویم شده اینکه برسی راحت جان
به دلم همچو گلی ساکن بُستان بشو...🌱
🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂
7.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
قشنگیای خونه روستایی 😍 🏕
🍁🍂🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍁🍁🍁🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂🍂