eitaa logo
🍂 الهه 🍂
6.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
59 ویدیو
3 فایل
تبلیغات پر بازده👇 https://eitaa.com/joinchat/2078212208C12847e46a5 رمان آنلاین الهه به قلم سیین باقری نویسنده رمان 🌹ماهورا
مشاهده در ایتا
دانلود
پارت جدید تقدیم نگاهتون🌹 لطفا برای عاقبت به خیری ما و نابودی حسودان و بددلان ما دعا کنید روزتان نیک🌸🍃
اَعوذباللّٰه از تعَلقاتِ دُنیا ، که مٰا را ” دیر “ به حُسَین(ع)🌱 رِساند ... 🌹برای ظهور آقا صلوات یادتون نره🌹
•♥️• فڪر و ذڪرم این شده آیا بہ وَصلش میرسم خستہ ام دیگر از این حِیرانے و هجران دوست ♥️ 🖐🏻 🌹برای ظهور آقا صلوات یادتون نره🌹
- 🎈 - 👸🏻 - 🖤 بٻخود بَࢪآٻَم دَلٻل و مَدࢪَڪ نَٻآوَࢪٻد.. مَن دُخٺَــࢪَم.. مےدآنَم ڪہ صَلآحِ مَن.. دَࢪ «حِجآب» اَسٺ.. بَࢪآ؎ِ مَن.. دَلٻلے بُزُࢪگ‌ٺَـࢪ اَز.. سُخَنِ خُدآٻَم نٻسٺ.. مَن حِجآبـــ مےڪُنَم.. چون خُدآ؎ِ مَن.. اٻن‌گونہ مےخوآهَد..ッ 🌹برای ظهور آقا صلوات یادتون نره🌹
🍂 الهه 🍂
#پارتِ‌قبلی👆👆👆👆 💞❣💞❣💞❣💞❣💞 ❣💞❣💞❣💞❣💞 💞❣💞❣💞❣💞 ❣💞❣💞❣💞 💞❣💞❣💞 ❣💞❣💞 💞❣💞 ❣💞 💞 #الهه(رمان انلاین بر اساس وا
👆👆👆👆 💞❣💞❣💞❣💞❣💞 ❣💞❣💞❣💞❣💞 💞❣💞❣💞❣💞 ❣💞❣💞❣💞 💞❣💞❣💞 ❣💞❣💞 💞❣💞 ❣💞 💞 (رمان انلاین بر اساس واقعیت) فردا صبح هم خبری از به هوش آمدن ایلزاد نشد ما مونده بودیم و مسیری که هر بار توسط یکی از ما طی می‌شد و به ایلزاد سر میزد و ناامید تر از قبل برمیگشت ساعت حوالی ۲ بعد از ظهر بود که گوشی آقا سهراب به صدا در اومد و گفت که دکتر ایلزاد با پدرش و من کار داره عمه نگاهی به هر دو مون کرد و با استرس گفت _برید خدا پشت و پناهتون باشه حتماً خبر جدیدی داره آقا سهراب که از قبل انگار خبر رو میدونست سرش رو تکون داد و دستش رو با فاصله گرفت پشت کمرم و وادارم کرد تا از پله های ورودی بیمارستان بالا برم انقدر از این پله‌ها بالا و پایین رفته بودم که زانوهام دیگه توان رفتن نداشت با تمنای دل وارد اتاق دکتر شدن و زیر لب سلامی دادم روی اولین صندلی با فاصله از میز پزشک آشنای این روز ها نشستن بعد از خوش و بشی با آقا سهراب کرد رو به من کرد و گفت _ من شرایط شما را درک می کنم دخترم یعنی اینکه حدس بزنم حالا شما چه احوالی داری برای من سخت نیست و شما اولین کسی نیستی که این شرایط را دارید تجربه می کنی شک نکن قبل از تو و بعد از تو خیلی ها بودن و خواهند بود پس هرگز تصور نکن خودت تنهایی و فقط تو این شرایط را احساس کردی سرم رو تکون دادم و منتظر اصل حرفش موندم که اگر بی ادب این بود حتماً بهش میگفتم مقدمه‌چینی رو ول کنه و بره سراغ اصل مطلب لبخند تندی زد و عینکش رو گذاشت روی چشمش و رو به من و آقا سهراب گفت _ سهراب قبلا هم بهت گفتم ما امیدی به برگشت ایشون نداریم ضربه مهلکی به سرش خورده نمیدونم صحنه تصادف چه جوری توصیف شده و چه جوری برای پلیس بازبینی شده ولی چیزی که من از بیمار دیدم ضربه ای بوده که شدیداً به مغز آسیب وارد کرده امیدی به برگشت ندارم با صراحت میگم امیدی به برگشتنش ندارم ولی اگر اگر اگر یک درصد هم احتمال بدم برگرده اون پسری که اول دیدیم دیگه برنمیگرده یعنی با شرایط قبلی برنمیگرده حتما در شرایط متفاوت خواهد بود گیج شده بودم از حرفهای دکتر نمیدونستم چی میگه کلافه بودم رو کردم سمت آقا سهراب و با حالت گریه پرسیدم _ آقا سهراب من نمیفهمم چی میگن تورو خدا برام بگو یعنی چی آقا سهراب دستشو آورد بالا و دعوتم کرد به آرامش ولی مگه من میتونستم آرامش بگیرم این دکتر داشت می‌گفت که از ایلزاد قطع امید کنیم می گفت که باید من غزل خداحافظی و باهاش بخونم می گفت که قرار نیست ایلزاد برگرده من چه جوری می تونستم اینا رو تحمل کنم از جام بلند شدم و بدون توجه به ادامه حرفهای دکتر رفتم سمت بخش پرستاری و ازشون اجازه گرفتم برم کنار ایلزاد به محض این که لباس مخصوص را پوشیدم بدون توجه به اطرافم بدون توجه به سیم هایی که فرو شده بود به دماغه این مرد خوش چهره و خوش هیکل خودم رو پرت کردم روی سینش و زار زار اشک ریختم 👇 https://eitaa.com/elahestory/135 ⛔️ ⛔️ 💞 ❣💞 💞❣💞 ❣💞❣💞 💞❣💞❣💞 ❣💞❣💞❣💞 💞❣💞❣💞❣💞 ❣💞❣💞❣💞❣💞 💞❣💞❣💞❣💞❣💞
پارت جدید تقدیم نگاهتون🌹 لطفا برای عاقبت به خیری ما و نابودی حسودان و بددلان ما دعا کنید شبتان نیک🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
||✨بِسم‌ِالله‌ِالرَّحمن‌الرَّحیم🧿🦋|| ||✨روزتون‌بخیر😍✋🏻|| ||✨سلام❤️||
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حیدرۍ‌وار‌بیا‌حیـدر‌ڪرار‌زمان جمڪران‌منتظــر‌منبر‌مردانہ‌توست پرده‌بردار‌از‌این‌مصلحت‌طولانے ڪه‌جہان‌معبدو‌منزلگہ‌شاهانه‌توست..♥️ 🌹برای ظهور آقا صلوات یادتون نره🌹
[🌿🌙] بہ‌مـن‌بۍسرۅپـاگۅشھٔ‌چشمۍبنمـا ڪھ‌محال‌است‌؛ جزاین‌گۅشھ‌پناهۍمارا..^^ 💔 🌹برای ظهور آقا صلوات یادتون نره🌹
••🖤🌿•• خیلے دلم گرفتھ براے محرّمت من زنده‌ام فقط به هواے محرّمت! 🖐🏻 🍃 🌹برای ظهور آقا صلوات یادتون نره🌹