[🔗🖤]
.
.
و چهـ شفآعتـے
بــالآ تــَـر از شــهــآدتــ . . 🕊♥️
.
کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇
🍂 @elahestory 🍂
https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
شهید #مصطفےصدرزاده مےگفت :
از در انداختنت بیرون
از پنجره بیآ تو..
بـجنـگ
واسہ خواستہهات نااُمید نشو!
خدا ببینہ سفت و سخت
چسبیدے بہ خواستہات
بهت میده خواستت رو.. :)✌️🏼
کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇
🍂 @elahestory 🍂
https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
[🌿]
بهشتيعنے:
يڪنفسعميق
در هوای تو ..
کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇
🍂 @elahestory 🍂
https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
•|🖤🖐🏼|•
-مااینجاهیچڪدام
حآلمانخوبنیست ؛
بئڪسوکآریم 🥀
برگرد...(:
هࢪروز...
سا؏ـتِدلـمراعقب
میڪشمتاخیالڪنم؛
دیࢪنڪردھاےهنوز!
کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇
🍂 @elahestory 🍂
https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
خودت شايد نميدانے
چہ كردے با دلم اما ..
دل يڪ آدم سر سخت را
بردے ، خداقُوت ..✋🏻
#سید_تقے_سیدے
#عاشقونہ_طورے
کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇
🍂 @elahestory 🍂
https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
.📸✨. . .
.
.
| #پروفایل🌱
| #دخترانه🦋
| #چادرانه🌸
کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇
🍂 @elahestory 🍂
https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
🍂 الهه 🍂
#پارتِقبلی👆👆👆👆 💞❣💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞 💞❣ 💞 #الهه(رمان انلاین بر اساس واقعیت) #پارت286 #نویسنده_سیین_باقری
#پارتِقبلی👆👆👆👆
💞❣💞❣💞
💞❣💞❣
💞❣💞
💞❣
💞
#الهه(رمان انلاین بر اساس واقعیت)
#پارت287
#نویسنده_سیین_باقری
اگر چه قصه ی عقیله بانو برام ناتمام مونده بود اما بیقراری مامان پروانه بیقرارم کرده بود و باید خودمو بهش میرسوند
اماده بودم تا بعد از چند مدت طولانی از عزیزجانم دل بکنم و برم پیش عزیزی که کمتر از عقیله نبود
هرچند اشک میریخت و خواهان بود بیشتر بمونم حالا که به بودنم عادت کرده
مریم فین فین کنون شیشه شیر دانیار رو داد دستم و با بغض گفت
_میخواد از دست داییش شیر بخوره
با لبخند جواب دادم
_دانیار گفت یا مامان دانیار
بغضش ترکید پشت کرد بهم رفت سمت اشپزخونه و جواب داد
_مامانش اگه حرفش خریدار دار داشت اینجا موندنی بودی
دایی عامر تلخ خندید
_عزیزدلم خواهر گلم من اگه اینجا بمونم کی کارامو انجام بده میدونی چند وقته اینجام؟
از اشپزخونه اومد بیرون دانیارو از بغلم برداشت
_مگه اینجا کار قحطی اومده بمون همینجا تیر و تخته جا به جا کن
خندیدم و درحالیکه از جا بلند میشدم جواب دادم
_دستت دردنکنه اینهمه درس خوندم که بهم بگی عمله؟
شونه هاشو بالا انداخت و شیشه شیر رو بی هوا کرد تو حلق دانیار که اگه من جاش بودم گلوم پاره شده بود ولی این پسر انگار اهن بدن شده بود شبیه باباش چوب خشک بود
کوله پشتیمو برداشتم و صدا زدم
_عقیله بانو من رفتما نمیخوای بیای؟
بالاخره از اشپزخونه ای که بی هدف توش میچرخید، دل کند اومد بیرون صورتش قرمز شده بود و خیس آب بود
_اومدم مادر داشتم ساندویج درست میکردم برای بین راهت
قد علم کردم رو به روش ایستادم و روی موهای قهوه ای رنگشو بوسیدم
_قربونت برم گشنه ام نمیشه
دایی عامر بلند شد و سوییچ ماشینشو از طاقچه برداشت
_بریم دایی نمیرسی به بلیطت
مامانو تو آغوش گرفتم و بوییدم مشتشو روی قلبم احساس میکردم
دل کندن ازش سخت بود سخت تر از اینهمه سالی که بدون اون زندگی کرده بودم
زیر گوشم آروم گفت
_مواظب دل محمدم باش
قلبم لبریز بغضی شد که این مدت تو گلوم جا خوش کرده بود
قبل از اینکه اشکم بریزه مریم رو در آغوش گرفتم و قبل از اشکاشونو ببینم از در خونه زدم بیرون
#رفتن_به_پارت_اول👇
https://eitaa.com/elahestory/135
#کپی_حرام_و_پیگرد_قانونی_دارد⛔️⛔️⛔️
کانال رمــان دوم مـــــا👇
https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
💞
💞❣
💞❣💞
💞❣💞❣
💞❣💞❣💞
چرخگردونچهبخندد
چه نخدد،تو بخند☘
کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇
🍂 @elahestory 🍂
https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
☔️💗قطعه ای از کتاب قصه دلبری💗☔️
#شهید_محمدحسین_محمدخانی
روضه خواندم همان روضه ای که خودش در مسجد راس الحسین علیه السلام برایم خواند:
((من می روم ولی، جانم کنار توست
تا سالهای سال، شمع مزار توست
عمه جانم، عمه جانم، عمه جان قد کمانم
عمه جانم، عمه جانم، عمه جان
نگرانم عمه جانم، عمه جانم، عمه جان مهربانم))
کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇
🍂 @elahestory 🍂
https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
12.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📱#استوری
🕯#بارون
❗️#دلتنگی
کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇
🍂 @elahestory 🍂
https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
•﷽•
با کسی رفاقت کنید که؛
با دیدنش به یاد خدا بیفتید...!
#أمةالرحمن 🌸☘
کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇
🍂 @elahestory 🍂
https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2