eitaa logo
🍂 الهه 🍂
6.3هزار دنبال‌کننده
2هزار عکس
59 ویدیو
3 فایل
تبلیغات پر بازده👇 https://eitaa.com/joinchat/2078212208C12847e46a5 رمان آنلاین الهه به قلم سیین باقری نویسنده رمان 🌹ماهورا
مشاهده در ایتا
دانلود
[🔗🖤] . . و چهـ شفآعتـے بــالآ تــَـر از شــهــآدتــ . . 🕊♥️ . کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇 🍂 @elahestory 🍂 https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
شهید مےگفت : از در انداختنت بیرون از پنجره بیآ تو.. بـجنـگ واسہ خواستہ‌هات نااُمید نشو! خدا ببینہ سفت و سخت چسبیدے بہ خواستہ‌ا‌ت بهت میده خواستت رو.. :)✌️🏼 کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇 🍂 @elahestory 🍂 https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
[🌿] ‌بهشت‌يعنے: يڪ‌نفس‌عميق در هوای تو .. کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇 🍂 @elahestory 🍂 https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
•|🖤🖐🏼|• -مااینجاهیچ‌ڪدام حآلمان‌خوب‌نیست ؛ بئ‌ڪس‌و‌کآریم 🥀 برگرد...(: هࢪ‌روز... سا؏ـتِ‌دلـم‌راعقب‌ میڪشم‌تاخیال‌ڪنم؛ دیࢪنڪردھ‌اےهنوز! کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇 🍂 @elahestory 🍂 https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
خودت شايد نميدانے چہ كردے با دلم اما .. دل يڪ آدم سر سخت را بردے ، خداقُوت ..✋🏻 کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇 🍂 @elahestory 🍂 https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
.📸✨. . . . . | 🌱 | 🦋 | 🌸 کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇 🍂 @elahestory 🍂 https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
🍂 الهه 🍂
#پارتِ‌قبلی👆👆👆👆 💞❣💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞 💞❣ 💞 #الهه(رمان انلاین بر اساس واقعیت) #پارت286 #نویسنده_سیین_باقری
👆👆👆👆 💞❣💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞 💞❣ 💞 (رمان انلاین بر اساس واقعیت) اگر چه قصه ی عقیله بانو برام ناتمام مونده بود اما بیقراری مامان پروانه بیقرارم کرده بود و باید خودمو بهش میرسوند اماده بودم تا بعد از چند مدت طولانی از عزیزجانم دل بکنم و برم پیش عزیزی که کمتر از عقیله نبود هرچند اشک میریخت و خواهان بود بیشتر بمونم حالا که به بودنم عادت کرده مریم فین فین کنون شیشه شیر دانیار رو داد دستم و با بغض گفت _میخواد از دست داییش شیر بخوره با لبخند جواب دادم _دانیار گفت یا مامان دانیار بغضش ترکید پشت کرد بهم رفت سمت اشپزخونه و جواب داد _مامانش اگه حرفش خریدار دار داشت اینجا موندنی بودی دایی عامر تلخ خندید _عزیزدلم خواهر گلم من اگه اینجا بمونم کی کارامو انجام بده میدونی چند وقته اینجام؟ از اشپزخونه اومد بیرون دانیارو از بغلم برداشت _مگه اینجا کار قحطی اومده بمون همینجا تیر و تخته جا به جا کن خندیدم و درحالیکه از جا بلند میشدم جواب دادم _دستت دردنکنه اینهمه درس خوندم که بهم بگی عمله؟ شونه هاشو بالا انداخت و شیشه شیر رو بی هوا کرد تو حلق دانیار که اگه من جاش بودم گلوم پاره شده بود ولی این پسر انگار اهن بدن شده بود شبیه باباش چوب خشک بود کوله پشتیمو برداشتم و صدا زدم _عقیله بانو من رفتما نمیخوای بیای؟ بالاخره از اشپزخونه ای که بی هدف توش میچرخید، دل کند اومد بیرون صورتش قرمز شده بود و خیس آب بود _اومدم مادر داشتم ساندویج درست میکردم برای بین راهت قد علم کردم رو به روش ایستادم و روی موهای قهوه ای رنگشو بوسیدم _قربونت برم گشنه ام نمیشه دایی عامر بلند شد و سوییچ ماشینشو از طاقچه برداشت _بریم دایی نمیرسی به بلیطت مامانو تو آغوش گرفتم و بوییدم مشتشو روی قلبم احساس میکردم دل کندن ازش سخت بود سخت تر از اینهمه سالی که بدون اون زندگی کرده بودم زیر گوشم آروم گفت _مواظب دل محمدم باش قلبم لبریز بغضی شد که این مدت تو گلوم جا خوش کرده بود قبل از اینکه اشکم بریزه مریم رو در آغوش گرفتم و قبل از اشکاشونو ببینم از در خونه زدم بیرون 👇 https://eitaa.com/elahestory/135 ⛔️⛔️⛔️ کانال رمــان دوم مـــــا👇 https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2 💞 💞❣ 💞❣💞 💞❣💞❣ 💞❣💞❣💞
چرخ‌گردون‌چه‌بخندد چه نخدد،تو بخند☘ کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇 🍂 @elahestory 🍂 https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
☔️💗قطعه ای از کتاب قصه دلبری💗☔️ روضه خواندم همان روضه ای که خودش در مسجد راس الحسین علیه السلام برایم خواند: ((من می روم ولی، جانم کنار توست تا سالهای سال، شمع مزار توست عمه جانم، عمه جانم، عمه جان قد کمانم عمه جانم، عمه جانم، عمه جان نگرانم عمه جانم، عمه جانم، عمه جان مهربانم)) کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇 🍂 @elahestory 🍂 https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2
•﷽• با کسی رفاقت کنید که؛ با دیدنش به یاد خدا بیفتید...! 🌸☘ کانال رمان دوم مــا در ایتـــــا👇 🍂 @elahestory 🍂 https://eitaa.com/joinchat/3287613497C09702d10a2