eitaa logo
امام حسین ع
22.2هزار دنبال‌کننده
414 عکس
2.1هزار ویدیو
2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
.   بابام اومد خونه ، روشن شد ویرونه  واسه چی این چشمات ، مثل من گریونه ای وای از این دَردا زخمی شده پِلکای چِشمت بابا سوخته چرا موی سرت واویلا ، واویلا واویلا  آه ، خونْ رو چشم تو لخته بسته آه ، دندونت مثل من شکسته آه واویلا ، ای بابا ای بابا ای بابا زخمیه بال و پرم ، سوخته موهای سرم هم می‌سوزه کفِ پام ، هم می‌سوزه جگرم تو رفتی تنهایی منو نَبُردی با خودت بابایی حالا که دارم می‌میرم اینجایی ، بابایی بابایی آه ، امشب پیشت می‌مونم دیگه  آه ، سرْبارِ عمّه جونم دیگه آه واویلا ، ای بابا ای بابا ای بابا خیلی خسته م بابا ، کی میریم از اینجا  عمه می‌گفت خیلی ، هستم مثل زهرا بین این مخروبه ، وقتی کنارتم چه حالم خوبه عمه دلش برای ما آشوبه ، آشوبه آشوبه آه ، وقتِ رفتن از این زندونه آه ، قلبم پیش عمه می‌مونه  آه واویلا ، ای بابا ای بابا ای بابا 👇
.   زینب موند و درداش ، من هم می‌مُردم کاش با یک دنیا حسرت ، دارم میرم داداش ای وای از این دردا غریب گیرت آوُردن اون نامردا آواره میشه خواهرت از فردا ، از فردا ، از فردا آه ، خداحافظ ای جسم بی سر آه ، خداحافظت ای برادر ای تشنه لب ، ای آرامش قلب زینب ای تقدیرم ای حسین ، کردی پیرم ای حسین  با تو اومدم ولی ، بی تو میرم ای حسین  تنهایی شد علت رفت خواهرت اسارتِ این اُمّت کجاست علمدار تو ای باغیرت باغیرت باغیرت  آه ، خداحافظ جسم صدپاره آه ، دیدی آخر شدم آواره  ای تشنه لب ، ای آرامش قلب زینب کُشته من رُو ای جان ، این دردِ بی پایان  روی خاکه جسمت ، زخمی ، بی سر ، عریان قلبم پُر حسرت شد به زن و بچه هات هتک حرمت شد زیور و خلخال حرم غارت شد غارت شد غارت شد آه ، تو موندی و یک تن بی سر آه ، من موندم و یک دل مضطر  ای تشنه لب ، ای آرامش قلب زینب 👇
. _امام_زمان اگر چه رو سیاه کلّ عالمینم گریه کنِ مجالس جدّت حسینم دارم به یاد کربلا تو روضه ها ناله به همراه بکاء تو روضه ها سیاهی لشگرم آقا تو روضه ها بیا با سوز نینوا گریه کنیم به یاد دشت کربلا گریه کنیم برا حسین ِ سر جدا گریه کنیم یابن الحسن... آقا شنیدم جدّت و لب تشنه کشتن تو قتلگاه با ضرب تیغ و دشنه کشتن ای لالۀ پرپر حسین یا ثارالله ای کشتۀ بی سر حسین یا ثار الله نورِ دلِ مادر حسین یا ثار الله تا به اَبَد ذکر لبی یا ثار الله دار و ندار زینبی یا ثارالله ای زینت دوش نبی یا ثار الله آقام حسین آقام حسین آقام حسین۳ .👇
4_5821089285029235127.mp3
4.21M
زمزمه ی امام زمانی عج
. گفتیم یاحسین و خدا هم خریدمان امسال هم نکرده خدا نا امیدمان با پای خویش مجلس روضه نیامدیم زهرا خودش به ماه محرم کشیدمان یاد تمام گریه‌کنان حرم بخیر پیرِ غلام‌های محاسن سپیدمان آرام تا نوای حسین جان بلند شد آمد صدای چند رفیق شهیدمان اجداد ما برای حسین تکیه میزدن پرچم‌به‌دوش روضه خدا آفریدمان خاصیت حسین جدایی ز غیر اوست یک جلوه کرد و از همه عالم بریدمان با این همه گناه چه تحویلمان گرفت گویا به وقت معصیت اصلا ندیدمان جامانده‌ایم از سفر کربلا چه‌قدر آمد شمیم سیب و به اینجا کشیدمان هرکس که خوب گریه کند یار فاطمه‌ست زهرا برای یاریِ خود برگزیدمان مادر " بُنَیَّ " گفت محرم شروع شد آن آتش جگر چه به آتش کشیدمان .
. روضه اينجا کجاست برادر دلم به غم اسيره گرفته غم گلومو زينب برات بميره جانم رسيده بر لب برس به داد زينب گرفته اى عزيزم راه نفس تو سينه ميشه داداش که ما رو برگردونى مدينه من بى قرارم اينجا دلشوره دارم اينجا ترسم اينه که روزى به ماتمت بنشينم اخر تو اين بيابون داغ تو رو ببينم اى يار کربلايى ميترسم از جدايى خواهر با سوز نالت قلب منو نسوزون پياده شو ز محمل با اين دل پريشون اى يارو هم زبونم اتيش نزن به جونم دخت نجيب حيدر اى پاک چون گل ياس پائين بيا ز ناقه زانو گرفته عباس با احترتم کامل پائين بيا ز محمل زير گلوى يارت اين گودى مى بينى يک روز مياى و بوسه از پارگيش مى چينى وقت سجود نيزه اينجاست فرود نيزه .👇
. به_کربلا با نام کربلا مستی شروع می‌شود از جام کربلا حیّ علی‌الحرم پیچیده در حسینیه پیغام کربلا پیراهن حسین در اهتزاز آمده بر بام کربلا مُحرم شدند تا بر تن کنند جامه‌ی احرام کربلا زینب به گریه گفت؛ ختم به‌خیر باد سرانجام کربلا طوفان نهفته است... در این مسیر ظاهراً آرام کربلا خیمه بنا کنید یک‌روضه در حسینیه‌ی دل به‌پا کنید ای اهل‌بیت من حالا عمل به وعده‌ی "قالو بلی" کنید اینجا بهشت ماست خود را به آستان خدا پاگشا کنید با صبر بر بلا از خود خدای عزّوجل را رضا کنید بر قد و قامت عباس و قاسم و علی‌اکبر دعا کنید هرکس شهید شد بر جسم او به‌جای کفن بوریا کنید... نوحوا علی‌الحسین تنها دلیل گریه‌ی ما از ازل حسین مُردن سعادت است وقتی که مرگ را بکند چون عسل حسین نام تو ذکر ماست از وقت شیر خوردن‌مان تا اجل حسین با گریه کردنم مانند حر گرفته مرا در بغل حسین در بین مشکلات بوده همیشه و همه‌جا راه‌حل حسین الشِّمرُ جالِسٌ... زینب صداش میزند از روی تل؛ حسین... زانو رکاب شد تا پرده‌دار اهل‌حرم آفتاب شد لشکر اضافه کرد پس رفته‌رفته خانه‌ی هستی خراب شد نُه روز بعد از آن با خون سر محاسن آقا خضاب شد نُه روز بعد از آن سقا کنار علقمه از غصّه آب شد نُه روز بعد از آن تازه شروع روضه‌ی "بس‌کن‌رباب" شد نُه روز بعد از آن دست مخدرات حرم در طناب شد... ✍ ............. بسم الله الرحمن الرحیم کربلا هر جای کربلا دارد نشان تربت اعلای کربلا ما را که خواهشی در سینه نیست غیر تمنّای کربلا کور است در جهان چشمی که نیست محو تماشای کربلا خاکی بهشتی است این است رمز و راز معمای کربلا در راه اربعین پی برده‌ام به معجزه‌ی چای کربلا با وعده‌ی ظهور سبز است راه روشن فردای کربلا گریان که می‌شویم در چشم ماست صحنه‌ی زیبای کربلا گریه به سود ماست. یک قطره اشک ضامن یوم‌الورود ماست پای غم توایم این‌غم‌همان‌غم‌است که بودونبود ماست این غم که از ازل در جان ما و باور ما و وجود ماست با این همه، خوشیم از ریشه‌ی محبت تو تاروپود ماست ما اهل سجده‌ایم تا خاک کربلای تو مهر سجود ماست ذکر حسین شد ذکری‌که لحظه‌ی غم‌وشادی سرود ماست در این مسیر سخت دریای کربلای تو پایان رود ماست جز غم عزیز نیست پای غم تو شادی عالم عزیز نیست ما اهل گریه‌ایم گریه‌کن تو پیش خدا کم عزیز نیست در چشم‌های ما کوثر که‌هست چشمه‌ی‌زمزم عزیز نیست جان‌ها فدای تو در امتحان‌ِعشق تو جان‌هم عزیز نیست باتو خوش‌است عمر اما بدون لطف تو یک‌دم عزیز نیست کل کتاب‌ها اندازه‌ی لهوف و مقرّم عزیز نیست چون ماه‌عشق‌ توست ماهی شبیه ماه محرم عزیز نیست... آرامشم حسین ناز تورا به جان‌ودلم می‌کشم حسین تنها نه صبح من خیس‌است هرشب ازغم‌تو بالشم حسین ابرم که بوده است نام تو بهترین سبب بارشم حسین طوفان شده‌ست و من در زیر پرچم تو در آسایشم حسین با تو بهشتی‌ام بی‌تو اگرچه لایق فرسایشم حسین علمم خدایی است وقتی که می‌شود همه‌ی دانشم حسین رزق مرا بده غیر از زیارت است مگر خواهشم حسین؟ تنها نه غم گریست نام حسین را که نوشتم قلم گریست اشکی نداشت چشم آن را به حق فاطمه دادم قسم، گریست با ارزش است آن چشمی که پای روضه‌ی تو دم‌به‌دم گریست در بین روضه‌ها خوشبخت آن‌کسی که به‌یاد حرم گریست در راه کربلا گوشه به گوشه زائر تو هر قدم گریست شافی محشر است چشمان ما برای تو با این رقم گریست حسرت زیاد خورد هرکس که در مصیبت ارباب کم گریست ............ عشق را در بر کشید از جگر آهی برای غربت دلبر کشید از کف پای عمو سرمه‌ای برداشت و روی دو چشم تر کشید گفت احلی من عسل شربت عشق حسین بن علی را سر کشید روضه ام آغاز شد بر زمین هی پا کشید و قد کشید و پرکشید مرکبی با نعل خود قد او را چون عمو عباس آب‌ آور کشید داغ فرزند حسن دست مقتل را گرفت و تا به پشت در کشید قصه را از سر گرفت پهلوی قاسم شکست و روضه‌ی مادر گرفت حرمت حیدر شکست عاقبت از ساقه‌ی خود غنچه‌ای پرپر شکست بار شیشه داشت و سنگی آمد آه! بار شیشه اش آخر شکست روضه کم کم باز شد مرد نامردی رسید و با لگد زد در شکست خورد پیشانی به در آنقدر محکم که با آن ضربه شاید سر شکست چادرش آتش گرفت مادر افتاد و در افتاد و دل حیدر شکست در میان شعله ها یاحسینی گفت مادر، روضه آمد کربلا هم بدن سالم نماند هم دل ارباب بی غسل و کفن سالم نماند با حساب تیرها پیکرش مانند تابوت حسن سالم نماند با حساب نیزه‌ها آه حتی تار و پود پیرهن سالم نماند با حساب تیغ‌ها چون به تن جوشن نبود اعضای تن سالم نماند با حساب سنگ ها چیزی از ابرو و دندان و دهن سالم نماند با حساب نعل‌ها هیچ یک از استخوان های بدن سالم نماند پیکری باقی نماند خووود روی سر نبوده پس سری باقی نماند .
. سرم خاک کف پای حسین است دلم مجنون صحرای حسین است بُوَد پرونده ام چون برگ گل پاک در این پرونده امضای حسین است بهشت ارزانی خوبان عالم بهشت من تماشای حسین است به وقت مرگ چشمم را نبندید که چشم من به سیمای حسین است تمام هستی‌ام باشد دل من که لبریز از تولاّی حسین است در این عالم تمنّایی ندارم تمنّایم تمنّای حسین است چراغ از بهر قبر من نیارید چراغم روی زیبای حسین است خوش آن صورت که در فردای محشر بر آن نقش کف پای حسین است از آن با گریه دائم خو گرفتم که اشکَم دُرّ دریای حسین است دلی جای خدا باشد که آن دل پر از نور تجلاّی حسین است نترسانیدم از روز قیامت قیامت قدّ و بالای حسین است ✍️حاج غلامرضاسازگار ........... . تمام عشق و ایمانم حسین است همه روح و همه جانم حسین است خدا داند به هر بزم محبت فروغ شمع سوزانم حسین است ندارد تیرگی هرگز دل من که هر شب ماه تابانم حسین است ندارم جز وجود او طبیبی فقط دارو و درمانم حسین است به دریا گوهر تابان هستی به صحرا دُرّ غلتانم حسین است رهایی بخشِ دل از هر چه اندوه میان موج و توفانم حسین است به روی خاک درگاهش نوشتم من آن عبدم که سلطانم حسین است به قبرم چون که بگذارند یاران طلوعِ صبح رخشانم حسین است به دشت بی کسی های دو عالم نه تنها سر که سامانم حسین است تمام حاصل عمرم همین بود مرا جان است و جانانم حسین است پریشانی ندارم جز غم او غم قلب پریشانم حسین است بریزم اشک چون «یاسر» که دانم زلال چشم گریانم حسین است ** ✍محمود تاری «یاسر» ............ علیه‌السلام علیهاالسلام الا ای سرّ نی در نینوایت سرت نازم، به سر دارم هوایت گلاب گریه‌ام در ساغر چشم گرفته رنگ و بوی کربلایت جدایی بین ما افتاد و هرگز نیفتادم چو اشک از چشم‌هایت در ایام جدایی در همه حال به دادم می‌رسد دستِ دعایت بلاگردان عالم! رو مگردان از این عاشق‌ترین درد آشنایت به دامن ریختم یک بوستان گل ز اشک دیده دارم رونمایت بیا بنشین و بنشان آتش دل دلم چون غنچه تنگ است از برایت «عزیزم کاسۀ چشمم سرایت میون هر دو چشمم جای پایت از آن ‏ترسم که غافل پا نهی باز نشیند خار مژگانم به پایت» :: من ای گل! نکهت از بوی تو دارم شمیم از گلشن روی تو دارم... حضور قلب بر سجادۀ عشق ز محراب دو ابروی تو دارم من از بین تمام دیدنی‌ها هوای دیدن روی تو دارم به خوابم آمدی ای بخت بیدار که دیدم سر به زانوی تو دارم گل آتش کجا بودی که حیرت من از خاکستر موی تو دارم بیابان گردم و چون مرغ یاحق تمام شب هیاهوی تو دارم «به سر، شوق سَرِ کوی تو دارم به دل مهر مَهِ روی تو دارم مه من، کعبۀ من قبلۀ من تویی هر سو، نظر سوی تو دارم» :: تو که از هر دو عالم دل ربودی کجا بودی که پیش ما نبودی تو در جمع شهیدان خدایی یگانه شاهد بزم شهودی به سودای وصالت زنده ماندیم به اُمّیدِ سلامی و درودی ببوسم روی ماهت را که امشب ز پشت ابر غیبت رخ نمودی تو با یک جلوه و با یک تبسّم دَر جنّت به روی ما گشودی مپرس از نوگل پژمردۀ خود چرا نیلوفری رنگ و کبودی به شکر دیدن صبح جمالت بخوانم در دل شب‌ها سرودی «اگر دردم یکی بودی چه بودی اگر غم اندکی بودی چه بودی به بالینم طبیبی یا حبیبی از این دو، گر یکی بودی چه بودی»... :: به جز روی تو رؤیایی ندارم به جز نام تو نجوایی ندارم به جز گلگشت بستان خیالت سر سیر و تماشایی ندارم بسوز ای شمع و ما را هم بسوزان که من از شعله پروایی ندارم بیابان گردم و اندوهم این است که پای راه پیمایی ندارم مرا اعجاز عشقت روح بخشید به غیر از تو مسیحایی ندارم یک امشب تا سحر مهمان ما باش که من امّید فردایی ندارم «به سر غیر از تو سودایی ندارم به دل جز تو تمنّایی ندارم خدا داند که در بازار عشقت به جز جان هیچ کالایی ندارم»... 📝 ✍ .