eitaa logo
امام حسین ع
18.7هزار دنبال‌کننده
397 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
سبک یا ضرب تک بانوای (کاروان سلاله های خدا کاروان امام عاشورا. کاروان بهشتیان زمین کاروان فرشتگان سما) 2 نزول و فرود عرش روی زانوی اکبر همه تحت فرمان علمدار این لشکر این همه شیر میدون پشت به پشت دور محمل پشت سر علی اکبر روبرو ابوفاضل علی اکبر ای جانم ابوفاضل (ای جانم علی اکبر ای جانم ابوفاضل) 🔃 🔃 نفسی از دعایشان عیسی صاحبان شفاعت فردا یوسفان عشیره ی حیدر مریمان قبیله ی زهرا خانواده جود و معدن کرم هستن آسمونا محتاج این حرم هستن صدنگاه نگران قامت علی اکبر این حرم تو پناه علمدار ای دلاور علی اکبر ای جانم ابوفاضل ای جانم علی اکبر 🔃 🔃 کاروان شهادت و تکبیر کاروان نماد خیر کثیر کاروان ولایت حیدر کاروان پیام روز غدیر همه جون به کف هستن همه صف به صف هستن فدائیان راه امیر نجف هستن توتیای چشاشون خاک پای علی شاه دین توی گودال جان فدا یه علی شد یا علی علی مولا یا علی علی مولا یا علی ▪️👇
سبک با نوای شروع کنید عزای بچمو که ناله های من از امشبه صدای گریه هاشو میشنوید صدای گریه های زینبه بسم الله عزادارا بسم الله میوندارا بسم الله بخون نوحه رو نوحه خون بسم الله علمدارا بسم الله گرفتارا بسم الله بگو تا آخرش بمون به سختی اومدم من قدم به قدم با پهلوی شکسته هیئت و جاور زدم گریه ها رو دیدم روضه رو شنیدم منم مثل شما تو روضه ها آه کشیدم نوحو علی الحسین پسرم پسرم پسرم خودم دیدم که با چه زحمتی دوباره جمع شدید کنار هم اگه الان تو روضه اید آخه شما رو من خودم صدا زدم وقت نوحه و دم شد حالا که محرم شد گرمی عزای این شبا شُدید با اشک شما سوختم با دست خودم دوختم این همه مشکی رو که تن کنید اولین نفرم که برا پسرم میشینم توی روضه و حسین حسین میگم دل شکسته میاد توی خیمه میاد دل شکسته میاد جواب دم نوحه خونا رو خودم میدم نوحو علی الحسین پسرم پسرم پسرم دورامو زدم دوباره برگشتم تا که سینه زن تو هیئتت باشم امشب اومدم بهت میگم میخوام توی دایره رفاقتت باشم با تو رفاقتم همه جوره سوده باتوئه که میشه خیالم آسوده همه جا رفتم و بازم میگم اونکه دست منو گرفت امام حسین بوده 👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
MirzaMohamadi_Arafeh_1400_1.mp3
12.32M
یوسف زهرا در این کنعان کسی بیدار نیست ◾️مناجات با (عجل الله تعالی فرجه الشریف) در 🎤حجت الاسلام یوسف زهرا در این کنعان کسی بیدار نیست خوابمان برده ست…در اینجا کسی هشیار نیست تو دعامان می کنی،ما بی محلی می کنیم هیچ کس انگار مشتاق تو ای دلدار نیست بی قراری از غم هجر تو کار عاشق است من که عاشق نیستم،وقتی که حالم زار نیست آخرش می میرم و رویت ندیده می روم ظاهرا این نوکر تو لایق دیدار نیست زحمتت دادم،برایت درد سر بودم ببخش در میان نوکرانت مثل من سربار نیست باز هم بار گناهانم مرا زد بر زمین توبه و بد قولی من که همین یکبار نیست من فقیر و رو سیاهم،بی نوایم…بی کسم هم نشینی کریمان با فقیران عار نیست این دل ویرانه را آباد کن یابن الحسن بهر این ویرانه دل غیر از شما معمار نیست دست من در محضرت خالیست می دانم ولی مطمئنم با کریمان کارها دشوار نیست من که سر تا پا گناهم….غیر گریه بر حسین مرهمی بر زخم های این دل بیمار نیست زینب و دروازه ی ساعات و یک شهر شلوغ یک مسلمان در میان این همه اغیار نیست بین بازار از روی ناقه صدا زد یا أخا جای خواهرهای تو در بین این بازار نیست
. 📋 حضرت خیرالبشر پرورده ی خیرالانام ✅ / حاج محمود کریمی ✅ ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ حضرت خیر البشر پرورده خیر الانام حضرت مولی الموالی حضرت عالی مقام حضرت عین الیقین سر رشته حبل المتین ایت الله العلی بر کل ایات عظام حضرت مشکل گشا روح دعا و التجا ای به هر دردی دوا ای زخم ها را التیام حضرت صاحب سند بر مسند ملک ابد صاحب دار الشفا دار البقا دار السلام حضرت نعم الامیر ای عامر امر کبیر حاکم هر انقلاب و هر جهاد و هر قیام حضرت سر سلسله بالا نشین قافله بر سر ما سایه سار دودمانت مستدام حضرت شاه نجف ای مالک بیت الشرف حضرت لطف مکرر حضرت جود مدام عالمی پشت سرت السابقون السابقون زنده ام با وعده انا الیه الراجعون دور پیشانی خود پیچیده ای اسرار را جان عالم بر لب امد باز کن دستار را گنج ها می جوشد از خاک قدم هایت ولی وصله نعلین تو پیچیده کرده کار را روز خندق جای جن و انس عبادت کرده ای یک تنه با ضربه ای برداشتی این بار را فرق بین حق و باطل هستی و در روز حشر تو معین می کنی ارایش حضار را هفت شهر عشق را عطار دنبال تو گشت ما هم عازم گشته ایم این راه نا هموار را اسمان ها در نجف با هم طلاقی می کنند دست حق گردانده دور گنبدت پرگار را حق ز ناز شست تو فرمود ای احمد ببین اعتبار ذوالفقار حیدر کرار را وحی بر افلاک شد از جانب پروردگار لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار نام تو بین دل و تشویش حایل می شود عطر تو هر جا بپیچد سحر باطل می شود تو هزاران سال از خورشید نورانی تری روز و شب با گردش چشم تو کامل می شود انقدر مشکل گشایی انبیا هم مثل ما یا علی گویند وقتی کار مشکل می شود دین ما دینیست که غیر از همه احکام شرع راه و رسم عاشقی را نیز شامل می شود قبل ما گفتند و و ما هم همچنان خواهیم گفت هر که از عشق تو دیوانه شد عاقل می شود من برای دیدنت خود را محیا می کنم عاقبت هر کس به دیدار تو نایل می شود وعده دیدار دادی تا قدم رنجه کنی خاک قبر از اشک های شوق من گل می شود جان به شوق دیدن روی تو اسان می دهم بعد مردن باز هم با دیدنت جان می دهم گفته هایت در تن عالم طنین انداز ماند هر چه که گفتی علم شد هر چه نگفتی راز ماند ای امام هر امام ای چشمه سار معجزات در میان نسل پاکت قدرت اعجاز ماند خانه ای بت خانه بود و چون تو را شد زادگاه مرکز توحید شد در رتبه ممتاز ماند بوذر و عمار در چشم تو مستقرغ شدند جعفر طیار با دست تو در پرواز ماند یا امیرالمومنین گفتیم و عشق اغاز شد هر که محرم بود در بدو همین اغاز ماند چارچوب خالی خیبر شهادت می دهد هر دری را باز کردی تا قیامت باز ماند ما که گفتیم از تو اما از تو گفتن نیست این قبل از این وادی هزاران خواجه شیراز ماند در بیان مختصر اسلام مطلق با علیست در تمام اسمان ها حک شده حق با علیست عالمان مجتهد تا عارفان خرقه پوش منتظر هستند کی این تاک می اید به جوش طعم انگور ضریح نقره را هر کس چشید از حراس و هول محشر هم نمی اید به هوش بوسه ای بر خوشه ای از نقش انگورش زدم حاملان عرش با هم یک صدا گفتند نوش خواجه بار این امانت کار فال و قرعه نیست بار عالم را به جز حیدر که میگیرد به دوش مستم و از شعر هایم می تراوش می کند گر بمیرم هم زبان من نخواهد شد خموش ساقی ما سهم هر کس را به قدرش می دهد سهم قلب و سهم دست و سهم چشم و سهم گوش هر کسی در جایگاه خویش او را دیده است هم در اوج عرش هم در حجره خرما فروش روزی از بیت علی پیدا و پنهان می خورد عالم از دست امیر المومنین نان می خورد سایه ایم اما میان نور پنهان می شویم تو تلالو می کنی و ما فروزان می شویم بوی ایوان نجف ما را دگر گون می کند بی اراده ذره ای در دست طوفان می شویم تا غبار سرد دنیا می نشیند روی دل جذبه ات می اید و از نو مسلمان می شویم عشق یعنی هر چه جانان خواست جانا جان بخواه می پسندی انچه را جانان ما ان می شویم تا قیامت هر کجا حرف از فدایی های توست لشکر اعزامیت از خاک ایران می شویم قلعه عشق است هر جا خاک فرزندان توست با هزاران حلقه دور قلعه دژبان می شویم دست ما بادا الا ما دام بر دامان تو جد و اباد و ایال و اهل ما قربان تو 👇
4_5987655950788462366.mp3
23.84M
🌹مولودی‌های حضرت علی "ع" حاج محمود کریمی
(علیه السلام) بویی به مشام غیر حاشا نرسد  خیری ز کسی بر من تنها نرسد   ای وای عجب حادثه ای در راه است  ای کاش که نامه ام به مولا نرسد گیرم که شده تمام ره طی ،  برگرد  خونت شده شرط دادن ری ، برگرد  گر وعده تو را میوه نوبر دادند  نوبر سر اصغر است بر نی ، برگرد با خویش نه لشکر نه سپاه آورده  دو طفل عزیز و بی گناه آورده در کوفه ز بس مرد ندیده مسلم  ناچار به پیر زن پناه آورده
مداحی_آنلاین_آرزو_دارم_بمیرم_عرفه_کربلا_بنی_فاطمه.mp3
4.34M
یه سلام میدم با حسرت طرف کربلا آرزو دارم بمیرم عرفه کربلا 🎤 🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. / ویژه دل که می‌‌‎گیرد دو چشم تَر به دادم می‎رسد در زمان فقر، این گوهر به دادم می‎رسد وسع کم هرگز برای ما فقیران ننگ نیست دست من خالی که باشد سَر به دادم می‌رسد دست بردارید مَردم از سر من، چون که من دلبری دارم که او بهتر به دادم می‎رسد از شب قدر تو جاماندم که امروز آمدم گفته‎اند اینجا حسین آخر به دادم می‎رسد این کریمی را که من دارم گدایی می ‎کنم مطمئن هستم که پشت در به دادم می‎رسد حیف، آقای به این خوبی کنارم باشد و فکر این باشم یکی دیگر به دادم می‎رسد من سراغ هر کسی رفتم دلم را زد شکست غالباً این لحظه ‎ها مادر به دادم می‎رسد فاطمه مِیلش که باشد وضع بر می‎گردد و مرتضی با ظرفی از کوثر به دادم می‎رسد اعتباری نیست بر تقوای من، این لطف توست لحظه‎ی تشخیص خیر و شر به دادم می‎رسد پاک‎ها کرب و بلا رفتند و من جا مانده‎ام فطرسم امروز، بال و پر به دادم می‎رسد حتم دارم قبل حتّى حضرت خيرالنِساء دخترى دردانه در محشر به دادم میرسد خواهری دل خسته پرسید از خودش بالای تل این برادر زیر این خنجر به دادم می‎رسد؟! می‎برند این ‎ها هر آنچه روی سر دارم ولی می‎رسد عباس و با معجر به دادم می‎رسد زانوی محمل بلند و دامن من هم بلند در سفر این وقت ‎ها اکبر به دادم می‎رسد .👇
مداحی_آنلاین_از_شب_قدر_تو_جاماندم_که_امروز_آمدم_نریمانی.mp3
6M
🌟 روز 🍃از شب قدر تو جاماندم که امروز آمدم 🍃گفته‎اند اینجا حسین آخر به دادم می‎رسد 🎤کربلایی
با روی سیاه، با گریه و آه از راه اومدم، با بار گناه من خیلی بدم، من دیر اومدم دستم رو بگیر، من نابلدم می‌ترسم اگه بخشیده نشم درد دلمو من با کی بگم؟! کار همه راه میفته اگر باشه می‌دونم، من آخر صفم من حَقّمه که لایق نشدم راست‌راستی درست عاشق نشدم من حَقّمه که عاشق نشدم راست‌راستی درست عاشق نشدم من حَقّمه که آتیش بگیرم یک دم تو آتیش، صد بار بمیرم تو حَقّته که آتیش بزنی من بنده و تو مولای منی من حَقّمه که آبروم بره آتیش و مذاب تو گلوم بره تو حَقّته که تنهام بذاری هیزم به زیر پاهام بذاری از ترسمه این حرفا رو زدم هر چی تو بگی، من خیلی بدم پس دل چی می‌شه؟ رأفتت کجاست؟ من قرصه دلم، رحتمتت کجاست؟ پس دل چی می‌شه، اشکام چی می‌شه؟ مولاست تو دلم، مولا چی می‌شه؟ ‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
دانلود_کلیپ_صوتی_بسیار_زیبای_با.MP3
1.35M
با روی سیاه، با گریه و آه، از راه اومدم، با بار گناه...
. ای وارث ِ " غریب ِ " ! به حقّ عرفه، رحمی به ما کن! از غربتت اینکه چو منی شیعه‌ی توست رویم به خودم هست در این نکته، نخست باید ز درون، رازِ غیابت را جُست دریاب مرا در طلبت بودم سُست از غربتت اینکه به تو هستم مَنسوب « أَسْتَغْفِرُ ٱللهَ رَبِّي وَ أَتُوب... » فرموده خدا: " ...مَعَ إِمَامٍ مَنْصُور... " یعنی به خداوند، تو هستی منظور خاکم به سر از بس ز تو بودم من، دور... از دست ِ من و مثلِ منی تو، مهجور دریاب که جهل کرده من را مغلوب « أَسْتَغْفِرُ ٱللهَ رَبِّي وَ أَتُوب... » انگار ‌که روباه، ربوده است مرا هجرانِ تو بیچاره نموده است مرا دیگر چه بگویم که چه بوده است مرا هر بار " دعا " راه گُشوده است مرا دریاب مرا هست به قلبم آشوب « أَسْتَغْفِرُ ٱللهَ رَبِّي وَ أَتُوب... » واجب بُوَد از غیبتت آواره شدن محنت‌زده‌ی خسته، در این باره شدن لب‌تشنه‌ی خدمت به تو همواره شدن پیر از تبِ وصلِ تو به یکباره شدن دارد غم ِ دوری ز تو اَم حُکم وُجوب « أَسْتَغْفِرُ ٱللهَ رَبِّي وَ أَتُوب... » من خسته ام از هر چه سراب و مُرداب انگار که عمریست که هستم من، خواب یابن الحسن! از لُطف، مرا هم دریاب چون ماهی اَم آن دم که بُرون است از آب حالم شده چون جمعه، حوالیّ ِ غروب « أَسْتَغْفِرُ ٱللهَ رَبِّي وَ أَتُوب... » این چلّه به پایانِ خودش نزدیک است افسوس که دل، باز بسی تاریک است دریاب مرا، صراط ، بس باریک است دریاب مرا، دلم پُر از تشکیک است... این چلّه، فتاده است قبولت؟... ای خوب! « أَسْتَغْفِرُ ٱللهَ رَبِّي وَ أَتُوب... » یکشنبه ۲۷ تیر ماه ۱۴۰۰ .
. عرفه آمد و دل، بارِ دگر ذاکر شد عبدِ دل‌داده به معراجِ دعا طائر شد عرفه آمد و گسترده شده سفره‌ی شُکر شادیِ از تهِ دل، رزقِ دلِ شاکر شد عرفه آمد و با اشک و نوا، آه و دعا... عبدِ آلوده به امدادِ خدا طاهر شد قلمِ عفو زند حضرت دادار و اِلهَ العاصین به گناهانِ کثیری که ز ما صادر شد عرفه آمد و نجوای لبِ تائب‌ها ذکرِ یا ناظر و یا ساتر و یا غافر شد عرفه آمد و آوای دلِ نادم‌ها ذکرِ یا جابر و یا قاهر و یا فاطر شد عرفه آمد و هر منتظرِ عاشق و پاک تشنه‌ی درکِ امام و ولیِ حاضر شد خرّم آن‌کس که شود مَحرَم راز مهدی آن که بر غیرِ امامش به همه، کافر شد آن که اِحرام ِ دگر بست به یاریّ ولی حجّت‌بن‌ِالحسن اَش در همه‌جا ناصر شد عرفه آمد و بازارِ گُنَه، گشت کساد موقعِ بخششِ هر قاصر و هر فاجر شد هر که از سُفره‌ی این روزِ خدا جا مانَد... در قیامت به خدا رو سِیَه و خاسر شد عرفه آمد و با آمدنش ، مرغِ دلم... بار دیگر به هوای حرمی زائر شد زائرِ کرب و بلا، خونِ خدا آنجا که..‌. هرکسی رفت به گِرد حرمش حائر شد وای بر من که نفهمیده رثا می‌خوانم خونِ‌دل،جرعه به جرعه، نَفَسِ شاعر شد بگذریم از تن او نقشِ زمین ، خون آلود که دلیلی به پریشانیِ هر خاطر شد من نفهمیده‌ام آخر که چه‌سان دشمن او به چنین کشتنِ آن مردِ خدا قادر شد!؟ در سراشیبیِ گودال، تن و سر، سرِ نِی عرفه آمد و دل بر غم ِ او ذاکر شد اَلْحَمْدُ للهِ الَّذى لَيْسَ لِقَضآئِهِ دافِعٌ... ..........‌‌‌...... مناجات عرفه به سبک ای صفای قلب زارم ای صفای قلب زارم،مهربان پروردگارم۲ عرفه آمد ،نگاهی کن خدا بر حال زارم منم عبد گدا نظر کن ای خدا۲ هرچه خوبیست میرسد از جانب تو مهربانم۲ بدم اما ای خدا جون از در خانه ات نرانم منم عبد گدا نظر کن ای خدا۲ من اگر رویم سیاهه کوله بارم پر گناهه۲ غیر درگاهت خدایا من ندارم راه چاره منم عبد گدا نظر کن ای خدا۲ مالک یوم قیامت مظهر لطف وکرامت۲ روز محشر بی پناهم دارم امید به پناهت منم عبد گدا نظر کن ای خدا ۲ حج من امشب خدایا گشتن دورحسین است۲ چونکه میدانم حسینت تکیه گاه عالمین است بحق اوخدا نظر کن برگدا۲ خسته از جور زمانه ،زخمی ام بی آشیانه هرچه هستم روی قلبم دارم اما یک نشانه کنیز حیدرم مرانی از درم۲ اللهم عجل لولیک الفرج مریم صالحی مرزیجرانی
. ظهر زیبای وقوفه یه وقوف آفتابی یه وقوف عاشقونه زیر آسمون آبی عرفات چشش به راهه تا وقوفتو ببینه تا که یک لحظه کنار صاحب خودش بشینه ظهر زیبای وقوفه کاش منم وقف شما شم تا یه صبح عید قربون نذر آقای منا شم من نشستم اینجا مثل یه گدای سرراهی بین این همه سفید پوش با لباس روسیاهی میگن امروز عرفاته گدایی فعل حرومه آخه بخشیدن تو این روز از قدیم رسم و رسومه بزار یک کم خودمونی درد دل کنم دوباره بزار تو شبای تارم بریزم یه کم ستاره گناهام بسکه زیاده کی میتونه بشماره؟ چاره ای برام بساز تا هی بهم نگن بیچاره! خاک عالم تو سر من که بیچاره ی گناهم جوونیم هزینه شد، رفت، تو اجاره ی گناهم کمک کن که دوباره سر سجاده بشینم تا زیر این آسمونا یک کم افتاده بشینم دست بکش به روی چشمام هوس نگاتو کردم یه پر و بالی بده که دوباره هواتو کردم دستمو بگیر بلند شم قصد کربلاتو کردم هوس بارون گریه توی روضه هاتو کردم اجازه می دید که قبل از اینکه ما دعا بخونیم یک کمی از عرفات کربلایی ها بخونیم عرفاتی که غریبه عرفاتی که شهیده عرفاتی که رو نیزه است شکل یک سر بریده عرفاتی که یه مادر هی می گفت آبش ندادن ای خدا گهواره ی شیرخوارشو تابش ندادن عرفاتی که یه خواهر توی قتلگاه براش مرد خدا می دونه که اونجا چقدر مشت و لگد خورد عرفاتی که یه دختر قیامت براش به پا کرد هی می گفت کدوم حرومی سرتو اینجور جدا کرد عرفاتی که یه سقا توی علقمه فداش شد یه جوری عمود زدن سجده کرببلاش شد یه جوری عمود زدن که هیچ جوری بلند نمی شد یه جوری عمود زدن که سر رو نیزه بند نمی شد   شاعر : رحمان نوازنی https://eitaa.com/emame3vom/46615 👇
مداحی_آنلاین_عصر_زیبای_وقوفه_میرداماد.mp3
16.29M
🌟 روز 🍃عصر زیبای وقوفه 🍃یه وقوف آفتابی 🎤حاج
. یا مهدی! بر روی ما برای مُحرّم حساب کُن ما را در این بساط ِ مُعَظَّم حساب کُن چیزی نمانده است به آن ظهرِ ناگزیر ما را شریکِ خویش در این غم حساب کُن چشمانِ توست روضه‌ی مکشوفِ قتلگاه ما را به قدرِ ذرّه، تو مَرهم حساب کُن اَحقادِ بدر، تیغ و اُحُد، سنگ و نیزه شد یک لشکر و حسین... بمیرم؛ حساب کُن! ما را برای روضه، میانداز از قلم ما را در این اِقامه‌ی ماتم حساب کُن امسال هم به دعوتِ تو زیرِ بیرقیم ما را در این حضور، مُصمّم حساب کُن ما با همیم؛ خوب و گدا را جدا مکن صاحب‌عزا! بیا و تو دَرهَم حساب کن تا صبح چلّه، همره ِ سجّاد و زینبیم بر روی این عریضه، تو مُحکم حساب کُن این آفتابِ داغ، گواهِ قرارِ ماست بر روی ما برای مُحرّم حساب کُن ۲۹ تیر ۱۴۰۰ بعد از ظهر عرفه ۱۴۴۲ .
. ‍متن و توسل جانسوز _شب هفتم محرم ┄┅═══••↭••═══┅┄ از غمت ذره ذره آب شدم گل نبودم ولی گلاب شدم هر زمانی که آب نوشیدم یادت افتادم و کباب شدم آقا از غمت سال ها گریستم و در غم عشق تو شراب شدم پشت پایی زدم به هرچه که هست تا که از عشق تو خراب شدم تا که احرام اشک را بستم جزو زوار تو حساب شدم پادشاهِ زمینی شدم وقتی به غلامیت انتخاب شدم من دعای قنوت زهرایم آن دعایی که مستجاب شدم هر کجا شیرخواره ای دیدم بی قرارِ غم رباب شدم *خدا رحمت کنه مرحوم آیت الله حق شناس می فرمود: هر وقت گره به کارِتون خورد زود برید در خانه ی شیرخواره ی اباعبدالله،یه اربعین نشست روز آخر حضرت رو ملاقات کرد،عرض کرد: آقا مَردم گرفتارن...میگه: ابی عبدالله خطاب کرد: مگه این مردم علی اصغر منو ندارن اینقدر گرفتارن؟... امشب ما اومدیم همه غم هامون رو کنار گذاشتیم،حاجت داشتیم، گفتیم: حاجت نمیخوایم،امشب اومدیم برا اون بچه ای گریه کنیم،که همه بی تابش بودن،اگه بچه گریه کنه یا باید شیرش بدن بخوابه یا باید آب بهش بدن آروم بگیره،دیدی با بچه بازی میکنی با پنجه هاش انگشتتو میگیره،اینقد دیگه این بچه ضعیف شده بود این انگشتای دستش دیگه حرکت نمیکرد... میخوام برات نقاشی بکشم،میخوام برات نشون بدم،چندتا خیمه است،این خیمه خیمه ی زینبه،این خیمه خیمه ی حسینِ،یه خیمه، خیمه ی علی اکبرِ،یه خیمه خیمه ی نجمه و قاسم،چندتا خیمه خیمه ی اصحابن،اما جلوتر از همه خیمه ها خیمه عباس،معناش و میدونی یعنی چی،یعنی هرکی میخواد سمت حسین بره باید از عباس گذر کنه،یه خیمه خیمه ی رباب،اما خودمونی بگم،هیچ کدوم زنا تو خیمه خودشون نیستن،همه جمعشون جمع تو خیمه رباب،همه اومدن علی رو آروم کنن......* تو خیمه ها غوغاییه، همه به فکر آبن تموم زن ها اومدن، تو خیمه ی ربابن رقیه نازش میکنه، بخواب گل بهارم داداش کوچولو آب میخای؟ از چشام آب میارم *چقد باباهاتون رو دوست دارید؟ جوونا! اگه یه وقت بشنوی یکی حرف باباتون رو زمین انداخته چیکار میکنی؟اگه بفهمی یکی به حرف بابات خندیده چیکار میکنی،اگه ببینی بابات از یکی خواهش کرده روشو زمین انداخته چیکار میکنی؟... بچه شیرخواره نمیتونه گردن بگیره،آی جوونا! ارباب فرمود:اگه میشه این بچه رو خودتون ببرید سیرابش کنید بیاریدش....میدونی چیکار کردن؟شروع کردن هلهله کردن،بچه ای که توان نداشته باشه، دیگه سر آویزان،همچین که سر آویزان شد،بچه رو بالا گرفت،یه وقت دیدن نانجیب صدا زد: حرمله!چه کنم امیر؟پدر رو بزنم یا پسر رو؟ گفت: اگه پسر رو بزنی پدر خودش میمیره...حسین یه لحظه دید بچه رو دستش داره بال بال میزنه...الهی برات بمیرم حسین...،همچین که حرمله تیر به این بچه زد،میخوام بهت بگم چرا حسین میرفت سمت خیمه برمیگشت،یه وقت دیدن حسین عبا رو سر کشید،هی میومد سمت خیمه ،میدید بچه داره دست و ما میزنه باز بر می گشت....* .